گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
13 شهریور» حمله به سوریه، چرا؟ اکبر گنجی1 شهریور» کودتای مصر: محور عقلانیت علیه ارتجاع، اکبر گنجی 19 مرداد» قفل روابط ایران و آمریکا گشودنی است،احترام متقابل کلید آن است، مقاله اکبر گنجی در گاردین 12 مرداد» طرح تونی بلر نژاد پرست برای کلنگی کردن ایران، اکبر گنجی 4 مرداد» مأموران CIA در موسسه آیت الله مصباح یزدی، اکبر گنجی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! حمله به سوریه، چرا؟ اکبر گنجی (بخش دوم)[برای خواندن بخش اول مقاله روی این لینک کلیک کنید] پنجم- تنبیه ایران: بدون تردید، هدف بسیاری از کشورها از به راه انداختن جنگ داخلی سوریه و تعقیب سرنگونی بشار اسد، ضربه وارد آوردن بر ایران است. بسیاری از دولت ها این هدف را به صراحت بارها اعلام کرده اند. مک کین و دیگر نئوکان ها هیچ گاه این هدف را پنهان نکرده اند. مک کین در 6 جون 2013 گفته است که آمریکا باید با بمباران نیروی هوائی سوریه را نابود کند. بعد یک منطقه امن در سوریه، منطقه پرواز ممنوع، ایجاد کند و در آن شورشیان را آموزش دهد، آنها را مسلّح کند، و منطقه را با موشکهای پاتریوت محافظت کند. مک کین میگوید که "اپوزیسیون معتدل" نمیخواهد که کشورش به دست القاعده و جبهة النصرة بیفتد. بعد میپرسد: "آیا انجام این کارها جنگ را بلافاصله تمام خواهد کرد؟ احتمالا خیر. آیا از کشتار بیشتر جلوگیری خواهد کرد؟ آیا به معتدلها شانس بهتری برای پیروزی خواهد داد؟ آیا کمک خواهد کرد که جنگ سوریه را به فاجعهٔ استراتژیک برای ایران و حزبالله تبدیل کند؟ به نظر من پاسخ همگی مثبت است". در نطق دیگری کلینتون در 28 سپتامبر 2012 می گوید: "اجازه دهید صریح صحبت کنیم. بقای رژیم سوریه به ایران بستگی دارد. دیگر هیچ شکّی وجود ندارد که ایران هر کاری را حاضر است انجام دهد تا نوکرش در دمشق باقی بماند". او به همسایگان ایران توصیه کرد که اجازه ندهند ایران اسلحه برای سوریه بفرستد. جان کری هم در نطق اخیر خود گوشزد کرد که اگر سوریه تنبیه نشود، ایران و حزب الله جسور خواهند شد. اما برای عربستان سعودی و اسرائیل، سوریه ای کردن ایران نیز هدف مطلوبی است. رابرت فیسک نیز گفته است: قبل از این که احمقانهترین جنگ غرب در تاریخ دنیای مدرن آغاز شود - مقصود من البته حمله آمریکا به سوریه است - باید گفته شود که موشکهای کروز که قرار است به سوریه شلیک شوند اصلاً ربطی به سوریه ندارند. هدف آنها آسیب رساندن به ایران است. قصد آنها این است که حالا که ایران دارای یک رئیس جمهور جدید و بسیار چالاک است، که نقطه مقابل محمود احمدینژاد است، به جمهوری اسلامی ضربه بزنند، چرا که ایران حتی قدری با ثبات تر هم شده است. هدف از حمله به سوریه در واقع جنگ با ایران است. ایران عمیقا در جنگ سوریه درگیر است، و پیروزی اسد پیروزی ایران خواهد بود، ولی برای غرب پیروزی ایران در جنگ سوریه غیر قابل قبول است. شاهزاده سعود الفیصل- وزیر خارجه عربستان سعودی- در نشست افتتاحیه اجلاس اتحادیه عرب در قاهره در 10/6/92 گفت که دولت سوریه: ''درها را برای ورود نیروهای سپاه پاسداران ایران، حزب الله لبنان و دیگر کشورهای مجاور باز گذاشته به گونه ای که سوریه اکنون به سرزمینی تبدیل شده که می توان گفت سرزمین اشغالی است''. او به شدت از حمله به سوریه دفاع کرد، اما مصر، الجزایر،لبنان و عراق با حمله نظامی به سوریه مخالفت کردند. ششم- پیامدها و تبعات رویدادها: اگر چه هدف اوباما از حمله،ایجاد موازنه قوا و ادامه وضعیت فعلی است، اما محافظه کاران آمریکایی و نیروهای منطقه(عربستان سعودی، قطر، ترکیه، امارات، بحرین، اردن، و...) به دنبال سرنگونی رژیم اسد بوده و به کمتر از آن رضایت نمی دهند. الف- سوریه آینده در بهترین وضع، به عراق سه بخشی کنونی تبدیل خواهد شد. پ- بدترین حالت، ادامه جنگ داخلی به مدت بسیار طولانی و سرایت آن به کل منطقه است. این امر نه تنها لبنان و عراق را در بر خواهد گفت، بلکه به ترکیه و دیگر کشورهای منطقه هم سرایت خواهد رد. هفتم- راه حل ها: برخی دولت ها از افغانی، عراقی، لیبیایی، سوریه ای، مصری کردن منطقه سود می برند. منازعه و جنگ داخلی باید با مدیریت تداوم یابد(پروژه کلنگی کردن منطقه). اما آنان به این فکر نمی کنند که اگرچه ممکن است در کوتاه مدت این وضعیت به سود آنان باشد، ولی در بلند مدت به زیان همه خواهد بود. منطقه نیازمند صلح و دموکراسی است. برخی از راه حل ها به شرح زیرند: الف- پروژه های سیاسی منطقه تاکنون این بوده که هر هویتی- سکولار یا اسلام گرا- که قدرت یافته، کوشیده است تا دیگران را از قلمرو سیاسی حذف کند. در صورتی که هویت های مختلف و کثرت واقعی جوامع باید به رسمیت شناخته شوند. بدون پذیرش حق مشارکت سیاسی همه افراد و گروه ها، بازی دموکراسی عملی نخواهد شد. ب- تمامی تسلیحات کشتار جمعی باید از منطقه جمع آوری شده و براساس پیمان امنیت جمعی که به تأیید شورای امنیت سازمان ملل برسد، امنیت همه کشورها تضمین شود. اسرائیل تنها دولت مخالف عاری سازی منطقه از سلاح های کشتار جمعی است. پ- مسأله ی فلسطین در چارچوب طرح چهار جانبه آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا و سازمان ملل- مبنی بر تشکیل دو دولت مستقل فلسطینی و اسرائیلی- باید حل شود. ت- شیوه حل منازعات منطقه باید تغییر کند. تصور دولت آمریکا پس از بوش این بوده که در جهان فاقد ابرقدرت رقیب، می توان مسائل را یک طرفه حل کرد. این سیاست نادرست، نه تنها به دموکراتیزه کردن منطقه و بهبود وضعیت حقوق بشر منتهی نشد، بلکه امنیت و زندگی روزمره مردم را مختل کرد. فارن پالیسی در مقاله مهمی به خوبی نشان می دهد که کار دولت آمریکا فقط و فقط "خراب کردن" است: "در سال 2001 آمریکا ظرف یک هفته طالبان را از قدرت ساقط کرد. در سال 2003 در اقدامی کوتاه مدت صدام حسین را از بغداد به بیرون راند. در سال 2011 در یک حمله هوایی کوتاه ارتش معمر قذافی را ویران کرد. بنابراین آمریکا می تواند به اسد درسی بدهد که هرگز فراموش نخواهد کرد: آمریکا می تواند ظرفیت تولید سلاح شیمیایی سوریه را نابود کند، هواپیماهای این کشور را بمباران کند و تانک های آن را زمین گیر کند. نابود کردن و خراب کردن می تواند حس رضایت بخشی به آمریکا بدهد اما همانطور که در افغانستان، عراق و لیبی شاهدش بودیم، تا همین مرحله قابل اجرا بوده است. حملات موشکی آمریکا به نیروهای اسد باعث نمی شود که سوریه به یک دموکراسی باثبات تبدیل شود. این حملات گروه تروریستی جبهه النصره، وابسته به القاعده را نابود و بی اعتبار نخواهد کرد. این حملات مطمئنا جنگ داخلی در سوریه را نیز متوقف نخواهد کرد. همانطور که مارتین دمپسی، رئيس ستاد مشترک نيروهای مسلح آمريکا در نامه نوزدهم آگوست متذکر شد: "استفاده از نیروی نظامی آمریکا می تواند توازن نظامی را تغییر دهد اما نمی تواند مسائل قومی، مذهبی و قبلیه ای تاریخی و اساسی موجود که بر شدت این درگیری ها می افزایند را حل و فصل کند.. کشمکش خشونت آمیز بر سر قدرت پس از حکمرانی اسد ادامه خواهد داشت"...چه کسی می داند؟ شاید اگر آمریکا انرژی بیشتری صرف پرداختن به ارزش های خود کند و کمتر به تنبیه و سرزنش دیگران بپردازد، بار دیگر بتواند خود را به کشوری تبدیل کند که حضورش واقعا ضروری باشد: کشوری که نه الهام بخش خشم که الهام بخش امید باشد". ث- بنابر ادعا، مبارزه با تروریسم یکی از اهداف حمله به افغانستان و عراق بود. اما نتیجه حملات پیاپی به کشورهای مختلف، تضعیف نیروهای میانه رو مسلمان و رشد نیروهای سلفی و تروریستی بود. "صنعت اسلام هراسی" نیز به این فرایند کمک بسیار کرده است. رویکردهای نژادپرستانه یک ذات ثابت صلب برای مردم منطقه و اسلام قائل شده و این تصور را دامن می زنند که با زور می توان بر مسائل منطقه غلبه کرد. عکس العمل این کنش، رشد افراطی ترین نیروها بوده است. باید فرصتی برای سخن گفتن و عمل کردن نیروهای دموکرات و میانه رو فراهم گردد. ج- ترکیه که قرار بود به عنوان الگوی منطقه معرفی شود، به دولتی با مواضع رادیکال تبدیل شده است. چرا؟ برای این که احساس خطر می کند که دارند فرش را از زیر پایش می کشند. به همین دلیل اردوغان هر روز سخنرانی کرده و مواضع تندتری اتخاذ می کند. او می کوشد تا از طریق قطبی کردن جامعه خود، نیروهای حامی اش را متحد کرده و بدین ترتیب بر خطر فائق اید. وقتی کشوری با قدرت ترکیه عضو ناتو احساس خطر می کند، تکلیف دیگران روشن است که چیبست؟ چ- باید فرق های عمده ای میان رژیم های دیکتاتوری و دموکراتیک وجود داشته باشد. رژیم های استبدادی نه محصول آرای آزاد و رقابتی مردم اند، نه وقعی به مطالبات و رضایت مردم می گذارند. اما نظام دموکراتیک نمی تواند نسبت به نظرات اکثریت مردم به تفاوت باشد و درست برخلاف آن عمل کند. در مورد حمله نظامی به سوریه، دولت آمریکا و فرانسه- به عنوان دو دولت دموکراتیک، نمی توانند نظر اکثریت مردم خود را نادیده بگیرند. در مورد آمریکا، نظرسنجی هافینگتن پست نشان می دهد که ۲۵ درصد از حمله حمایت می کنند، ۴۱ درصد مخالفند، و ۳۴ درصد هنوز مطمئن نیستند. مطابق نظرسنجی تلویزیون NBC ۸۰ درصد مردم اعتقاد دارند که اوباما باید مجوز حمله به سوریه را از کنگره دریافت کند. ۵۰ درصد معتقدند که آمریکا نباید در سوریه دخالت کند، در صورتی که منوط به اعزام سربازان باشد، ولی ۵۰ درصد از حمله هوائی، در صورتی که ثابت شود اسد از سلاح شیمیایی استفاده کرده، حمایت می کنند، و ۴۱ درصد مخالفند. بر طبق نظر خواهی رویترز، ۵۳ درصد مردم مخالف دخالت در سوریه هستند(هفته پیش همین نظر خواهی نشان می داد که ۶۰ درصد مخالفند)، و فقط ۲۰ درصد فکر می کنند که آمریکا باید کاری انجام دهد (همین نظر خواهی در هفته پیش حاکی از حمایت فقط ۹ درصد بود). از همه جالب تر نظر مردم اسرائیل است که مطابق یک نظرسنجی، ۶۷ درصد آنان خواستار حمله نظامی به سوریه توسط اروپا و آمریکا - بدون دخالت اسرائیل - هستند. هشتم- نتیجه: به گزارش سازمان ملل، در جنگ داخلی سوریه طرفین (حکومت سکولار و مخالفان اسلام گرایش) مرتکب جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت،استفاده از کودکان، و...شده اند. به گزارش سازمان ملل، این جنگ تاکنون 6 میلیون و 250 تن از مردم سوریه را آواره کرده است. استفاده از سلاح های شیمیایی جنایت کثیف دیگری است که بر جرائم قبلی آنان افزوده شد. هر کس- حکومت یا مخالفانش- مرتکب چنین جنایت هولناکی شده باشد،اخلاقاً و از نظر حقوقی محکوم است. در این که رژیم سکولار حافظ و بشار اسد مرتکب جنایات هولناک زیادی شده اند، شک و تردیدی وجود ندارد. اما حمله نظامی به سوریه- تحت هر عنوان و هدفی- راه حل به شمار نمی رود، بلکه بر مسائل و مشکلات خواهد افزود و منطقه را گرفتار دور باطی خشونت کرده و بر نفرت و کینه و انتقام خواهد افزود. از همه فجیع تر این است که دولت اوباما دنباله رو پادشاهی منحط عربستان سعودی شود و شاهزاده بندر تعیین کند که آمریکا چگونه باید عمل کند. افغانستان، عراق، لیبی و سوریه را کلنگی کردند، نه دموکراتیک. آیا مدیریت جنگ داخلی سوریه به گونه ای که طرفین همدیگر را در بلند مدت نابود سازند و سوریه ای بر جای نگذارند، معقول و اخلاقاً موجه است؟ آیا دولت های کنونی از نظر اخلاقی رشد کرده اند وقتی مناقع ملی شان از طریق نابودی دیگران تأمین می شود؟ آیا همراهی و همسویی با چنین طرح هایی با ادعای دموکرات و مدافع حقوق بشر بودن سازگار است؟ این چگونه دموکراسی سازی است که رهبری آن به دست منحط ترین و بیگانه ترین دولت ها با دموکراسی و حقوق بشر(عربستان سعودی، قطر،و...) قرار دارد؟ شکاف اصلی منطقه، شکاف دیکتاتوری و دموکراسی است. کلیه نیروهای دموکرات منطقه در برابر رژیم های فاسد دیکتاتور قرار می گیرند. هدف گذار از نظ Copyright: gooya.com 2016
|