سه شنبه 19 شهریور 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از تخت طاووس تا سلطان قابوس، احمد وحدت‌خواه

احمد وحدت‌خواه
در بطالت و شکست انقلاب اسلامی همان بس که سلطان عربی که ديروز تاج و تخت خود را مديون شاه "آمريکايی" بود امروز پيغام‌آور دريوزگی رژيم جمهوری اسلامی به درگاه آمريکا برای برقراری رابطه ميان تهران و واشنگتن شده است!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا

ناپلئون در جايی گفته است تخت سلطنت چهارپايه ای مزين به يک روکش ابريشمی و زيورالات بيش نيست. اهميت ان در سنجش کردار و ميراث تاريخی فردی است که روی ان نشسته است.

تخت طاووسی که پادشاهان ايران هم روزگاری نه چندان دور بر ان جلوس می کردند نيز از اين قاعده مستثنی نيست و امروز با مقايسه کردار و ارزوهای ان پادشاهان در مورد ميهن ما و اوضاع کنونی ان می توان به قضاوتی منصفانه در مورد انان پرداخت.

حضور هفته گذشته سلطان قابوس در ايران به عنوان نخستين رهبر يک کشور از خانواده ملل برای تبريک به حسن روحانی ژرفای سقوط ارزش و جايگاه ايران و ايرانی در جهان را به نمايش گذاشت.

در آغاز دهه ٧٠ ميلادی و همزمان با قدرت يابی ديپلماتيک و نظامی ايران در منطقه، کشور سلطان نشين و عرب عمان صحنه بروز جنگهای چريکی ميان شورشيانی مسلح و ارتش کوچک اين کشور شده بود.

پارتيزانهای چپ گرا که از سوی شوروی سابق و چين کمونيستی حمايت می شدند به ويژه در مناطق کوهستانی ظفار ضربات نظامی مهلکی را بر نيروهای دولتی وارد کرده بودند و با توجه به محدوديت های ارتش کوچک عمان از يک طرف و سيل سلاحهای روسی در دست شورشيان سقوط رژيم سلطانی اين کشور هر آن محتمل به نظر می رسيد.

به قدرت رسيدن شورشيان در اين منطقه استراتژيک در دهانه دريای عمان و متصل به آبهای خليج فارس و در روزگاری که جنگ سرد بر تحولات جهانی سايه افکنده بود می توانست به جهانگشايی های ابرقدرت شوروی سابق و در نتيجه چنگ انداری انها بر اب های گرم سواحل جنوبی ميهن ما ختم شود، امری که تنها چند سال بعد با به قدرت رسيدن جمهوری اسلامی ميسر گشت.

در چنين شرايطی سلطان قابوس با توسل به محمدرضا شاه از وی خواست با ارسال نيروهای ارتش ايران به جنگ معروف به ظفار تاج و تخت او را حفظ کند.

شاه با ارسال چند واحد از هوانيروز و لشگر گارد و مخابرات نيروی هوايی به ياری سلطان قابوس رفت و در مدتی کمتر از يک سال نيروهای شورشی را با کمترين تلفات انسانی به عقب نشينی و گريز به خاک کشورهای همسايه عمان واداشت.

البته از نگاه چپ گرايان مخالف شاه دخالت آن روز رژيم او در شکست شورشيان عمان در چهارچوب "وابستگی او به امپرياليسم" و نجات "دست نشانده ای" ديگر از سقوط صورت گرفته بود و بر سبيل عقايد انها عملی محکوم و سزاوار سرزنش.

بايد بيش از سه دهه از ان حوادث و تحولات می گذشت تا امروز ثابت شود که سياست خارجی شاه جز در پی ثبات منطقه و حفظ منافع ملی ايرانيان نبود، يعنی دقيقا نقطه مقابل رژيمی که کارگزاران مسکو در به قدرت رساندن ديروز و برپا نگاه داشتن امروز ان از خود مايه گذاشته اند.

ماحصل اين غلتيدن تدريجی به دامن "برادر بزرگ" نيز امروز قرار دادن ميهن زخمی ما از سی سال استبداد رژيم مذهبی در تير راس تهديدات جامعه جهانی به خاطر حفظ حکومت منفور اسد در سوريه است که به نيابت از تزارهای نوين روسيه زير علم دروغين "دفاع از جبهه استقامت در مقابل صهيونيسم" در دهان سردمداران جمهوری اسلامی نشخوار می شود.

و اين سقوط و مصيبت بر ما و ميهنمان روا نمی گشت مگر با وقوع اتقلاب اسلامی، انقلابی که در بطالت و شکست ان همان بس که سلطان عربی که ديروز تاج و تخت خود را مديون شاه "امريکايی" بود امروز پيغام اور دريوزگی رژيم جمهوری اسلامی به درگاه امريکا برای برقراری رابطه ميان تهران و واشنگتن شده است!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016