سه شنبه 19 شهریور 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
6 شهریور» ساعت‌های سرنوشت‌ساز برای ايران و جهان، همايون نادری‌فر
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مردم ايران رهبر می خواهند، همايون نادری فر

وقتی ايران بودم ، تصورم از اپوزيسيون و نيروهای مخالف جمهوری اسلامی ،طور ديگری بود! و هميشه اين جمع را افرادی با سواد و دارای شعور سياسی بالا ،ميهن پرست و مبارز و البته با ديدگاههای مختلف سياسی می دانستم و به آزادی و امکاناتشان برای فعاليت غبطه می خوردم !

ولی در طول دو سال گذشته که به اجبار ميهنمان را ترک کردم ،شاهد مناظر نه چندان دلچسبی از افراد و گروههايی از اين جمع رنگارنگ بودم ،که اينهمه در نهايت برای من تعريفی از چرايی ماندگاری رژيمی بود که بيش از ۳۴ سال از عمر پر از فساد و ظلم و تباهی برای مردمان کشورم را نويد می داد !



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ناگفته نماند که بودند و هستند افرادی که هنوز در اين فضای پر آشوب به ظاهر سياسی ،واقعا دل در گرو ايران و ايرانی دارند و تمام سرمايه های مادی و معنوی خود را صرف اين مهم کرده اند .

نگاه به درون کشور ،دغدغه ايران و ايرانی و اينکه در نهايت اين ملت ايران هستند که بايد تصميم نهايی را برای به نتيجه رسيدن همه فرضيات موجود در جامعه سياسی و اجتماعی خارج از کشور بگيرند ،مواردی است که دراکثر مواقع از سوی مدعيان کنشگری در اين عرصه ها ،به فراموشی سپرده می شود.

تعدادی فعاليت بی نتيجه ۳۴ ساله خود را در به ظاهر مبارزه با جمهوری اسلامی ،به رخ ديگران می کشند!

گروهی قائل به صف بندی و رتبه دهی به مبارزين قديمی و جديد هستند و کميت زمانی را بر کيفيت اعمالی ،ارجحيت می دهند !

افرادی باد در غبغب انداخته و ارتباطات با حکومت شاه فقيد را در برابر کارنامه کم کاريهای خود برجسته می کنند !

فردانی ديگر ،پس از اشتباهات فاحش در تلاششان برای سقوط حکومت پهلوی و مساعدت و تلاش درپايه گذاری جمهوری اسلامی ، بدون پوزش از ملت زجر کشيده اين سالهای سياه ،به خاطر عملکرد گذشته خود ،امروز دايه مهربانتر از مادر شده اند و به دنبال تحميل خود بر جمع براندازان!

تعدادی ديگر در همه حال به دنبال گرفتن سهم در حکومت آينده ايران هستند و هنوز بنايی ساخته نشده ،دعوای رنگ ديوار و موکت ويلای مورد علاقه شان را می کنند !

ديگرانی ،جوانان و کم تجربگان عرصه مبارزه را نه تنها باور ندارند ،بلکه وجود آنها را خطری برای تعطيلی دکان سياست فروشی خود می دانند و از بازنشستگی دير هنگام خود با رتبه "کار بيهوده!" می ترسند !

و در کنار همه اينها ،بودند و هستند افرادی که سالها نقاب بر صورت خود زدند و خود را در قالب نيروی مخالف جمهوری اسلامی معرفی کردند ،ولی اين روزها و بخصوص پس از فعاليتهای برجسته و پر رنگ شاهزاده رضا پهلوی ،بعنوان تنها فرد اپوزيسيون که در مورد عملکردش در باب مخالفت با رژيم فعلی حاکم در ايران ،هيچگونه جای شبهه و علامت سئوالی نيست و در جهت ايجاد همبستگی نيروهای سکولار و آزاديخواه در قالب تشکلی به نام "شورای ملی ايران "، گام بزرگی را برداشته اند ؛ چهره واقعی شان برملا شد و فضا برای قضاوت کنشگران و مبارزان و حتی مردم عادی ،در مورد تک تک اين افراد ،شفاف گرديد.

معتقدم ، مهمترين ويژگی مشترک همه اشخاص مورد اشاره ، نبودن "ايران و ايرانی" در اولويت اول دغدغه ذهنی وفعاليتهايشان است .

برداشت شخصی من در اين مدت کوتاه ولی پر از تجربيات گرانبها ، نشان می دهد که در مورد ايران و ايرانی ، نبايد دل به اتحاد و همبستگی از نوع تعريف استاندارد دمکراسی داد ! اين جماعت ثابت کرده اند که نه تنها کار گروهی بلد نيستند ،بلکه تلاشی هم برای يادگيری و کسب مهارت در اين زمينه نمی کنند و هنوز با دغدغه های ذهنی شخصی و گروهی خود مشغولند و گاه اگر لازم ديدند و منافعشان ايجاب کرد ، نقبی بر ايران و ايرانی می زنند و منافع خود را در نهايت با منافع تعريفی خود برای ايران ،گره می زنند .

با نگاهی به تاريخ دور و نزديک ايران زمين و نيز با نگاهی گذرا به ادبيات و فرهنگ پر از پهلوان و قهرمان و قهرمان پروری ؛ اولين موضوعی که جلب توجه می کند ،تاثير فرد و افراد بصورت فردی در اتفاقات بزرگ و کوچک اين سرزمين است .از رستم دستان گرفته تا کاوه آهنگر و از بابک خرمدين گرفته تا ستارخان و باقر خان و بسياری از اين افراد ،ذهن ما را با اين مسئله درگير می کند که آيا همواره اين افراد يودند که در مقاطع مختلف تاريخ ،سرزمين ما را از بد حوادث و يا حکومت ظالمان و يا از دست ديو و دد ،نجات داده اند ؟ و آيا همواره بايد کسی بعنوان پيش قراول راه بيافتد تا مردمی را به دنبال خود به حرکت در آورد؟ و آيا اين حرکت و اين سيستم در تعريف دمکراسی آکادميک و به زبان ساده تر بصورت از پائين به بالا اتفاق می افتد؟ که نمی افتد ! و در نهايت در جستجويی برای پيدا کردن واژه ای برای اين نوع حرکات اجتماعی و سياسی ، تنها واژه ای که ميتوان برای آن به کار برد را "دمکراسی ايرانی " يافتم!

بارها در تاريخ اين سرزمين ديده شده است که چه در فرهنگ اسطوره ای و چه در تاريخ سياسی ،اين اشخاص بودند که چه خوب و چه بد ، سرنوشت اين کشور را رقم زده اند .

ازاسطوره ای چون آرش کمانگير که نماد قهرمانی برای حفظ تماميت ارضی ايران است گرفته تا شاهان بی کفايت قاجار در امضای قراردادهای ننگين گلستان و ترکمن چای و از رضا شاه کبير بعنوان پايه گذار ايران مدرن گرفته تا خمينی بعنوان رهبر خود خوانده مستضعفان جهان و ويرانگر ايران !

آنچه باعث شد تا به اين مقدمه نه چندان کوتاه پرداخته شود اين بود که در مقطع کنونی و در شرايطی که کشورمان ايران دارای مشکلات آشکار و پنهان فراوان و حادی است و بسياری از اين مشکلات می رود که به نتايجی اسفناک و جبران ناپذير برای ميهنمان تبديل شود ؛حضور شخصی ميهن پرست و دارای پيشينه ای پاک و نيز دارای شخصيتی جذاب برای مردم ايران ،جهت رهبری مبارزات ،بيش از پيش ضروری به نظر می رسد .

زمان آن رسيده است تا به خواسته بسيارانی از مردم داخل کشور ،که چشم به اعلام اين رهبری و آغاز فعاليتهای عملی در جهت سقوط رژيم ضد ايرانی جمهوری اسلامی دارند ،پاسخی در خور داده شود و به گواه دوست و دشمن و منتقد و موافق ،اين شخص کسی نيست جز رضای پهلوی که جدای از همه پيشينه خانوادگی ، در نگاهی به خصوصيات فردی وی ، دنيايی از ميهن پرستی و ثبات نظر و دقت عمل را که لازمه يک رهبر مقبول است را می توان يافت .

هم ميهنان و بخصوص کنشگران عرصه های مختلف سياسی و اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی ، بيائيد جدای از همه اختلافات و سلايق سياسی در عرصه مديريت کلان ،امروز برای ايران و به خاطر ايرانی ،از اين شخص بخواهيم تا رهبری مبارزات را راسا بر عهده بگيرد و خود نيز در کنار ايشان وبا انرژی تمام برای رسيدن به ايران آزاد تلاش کنيم و فراموش نکنيم که رضای پهلوی ، سخن از انتخابات آزاد و تعيين سرنوشت کشور از طريق صندوق رای می گويد ؛ چيزی که پايه ای محکم و مبداءی برای شروع يک دمکراسی درست در کشورمان خواهد بود و تک تک ايرانيان با هر انديشه و مرامی و هر پست و مقامی تنها با يک رای خود ، در سرنوشت و آينده آن سهيم خواهند بود .

بيائيد اين سرمايه ملی و به نظر بسيارانی، تنها شانس نجات کشورمان را به موقع و در زمان درست هزينه کنيم ! و يکصدا از ايشان بخواهيم راسا رهبری مبارزات را بر عهده بگيرند و اين مهم را اعلام کنند .

هم ميهنانم ،جناب پهلوی ، فراموش نکنيم که گاهی وقتها ، خيلی زود دير می شود !

همايون نادری فر


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016