چهارشنبه 27 شهریور 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

دفاع سايت وابسته به نهاد رهبری از اعدام‌های ۶۷

سايت پارسينه: «گفته می‌شود بعد از عمليات مرصاد، با فرمان امام خمينی (ره) زندانيان سياسی که بر سر موضع پيشين خود باقی مانده بودند، اعدام شدند و وسايل و لوازم شخصی آنها به خانواده‌هايشان بازگردانده شد. در اين جريان حتی اعدام زنان که بسيار در اسلام محدود است، رخ داده بود و ادعا می شود که نظر به ممنوعيت اعدام دوشيزگان، دختران باکره را به عقد در می‌آوردند و بعد از اينکه باکرگی آنها زايل شد، اعدامشان می‌کردند. پاسخ شما به اين مسائل چيست؟»

سايت پرسمان دانشجويی وابسته به اداره مشاوره نهاد رهبری به اين سوال چنين پاسخ داده است: «پاسخ کوتاه:

۱- به عنوان جمع‌بندی از سخنان فوق اين اعدام‌ها نه برای راحت شدن از شر زندانيان، بلکه در پی شورش آنها در زندان همزمان با عمليات مرصاد بوده است. افرادی محاکمه می‌شدند که پيش‌تر در عمليات تروريستی شرکت داشتند و فقط کسانی اعدام می‌شدند که بر سر مواضع خويش باقی مانده بودند. ضمن اينکه اين عمل پيش از اين هم در مورد تروريست‌ها انجام شد و البته بسياری از آنان نيز به خاطر نداشتن خط مشی پيشين از اعدام نجات يافتند و بعدها آزاد گشتند.

۲- يکی از ادعاهای ضدانقلاب اين است که از آنجايی که در اسلام اعدام دختران باکره ممنوع است، دختران باکره‌ای که به اعدام محکوم می‌شدند را سپاهيان صيغه می‌کردند و بعد از تجاوز و از بين رفتن باکرگی آنها را اعدام می‌کردند! گذشته از اينکه اگر مبنای اعدام‌کنندگان اسلام می‌بود (که به‌خاطرش نتوانند دختران باکره را اعدام کنند) بر مبنای همين اسلام نمی‌توانستند يک دختر را به زور صيغه کنند و باکرگی او را بردارند و روی همين حساب باطل بودن اين ادعا ثابت می‌شود.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بد نيست بدانيد اساس اين ادعا از کجا برخاسته است: آيت‌الله منتظری در کتاب خاطرات خود در بخش مربوط به اعدام‌های سال ۶۷، از بحث‌های بين خود و امام خمينی توضيحاتی می‌دهد که آشکار می‌کند اين داستان چگونه ساخته شده است. به طور خلاصه ايشان اشاره می‌کند که وقتی بحث اعدام‌ها مطرح شد، من اعتراض کردم که در زندان‌ها زنان نيز اعدام می‌شوند. اعدام زن در اسلام بسيار محدود است و دختران را نيز اعدام نمی‌کنند. امام نيز گفت خب به آقايان بگوييد دخترها را اعدام نکنند. بعد آمدن اين طرف و آن طرف اين‌طور وانمود کردند که منتظری گفته دخترها را اعدام نکنيد، اول آنها را صيغه کنيد و بعد اعدام کنيد. در خارج از کشور هم منافقين اين را دست گرفته بودند. (کتاب خاطرات آيت‌الله منتظری، اتحاديه ناشران ايرانی در اروپا، نشر باران، نشر خاوران و نشر نيما، چاپ دوم ۱۳۷۹، فصل دهم، صفحه ۳۴۵-۳۴۴)

پس آشکار است که اين شايعه ابتدا در مورد آيت‌الله منتظری ساخته شده است و در واقع هم ايشان زمانی که قائم مقام رهبری نظام بودند، بسيار منفور بودند و بسياری از اين حرف‌ها در مورد ايشان ساخته می‌شد. طبيعی است که بعد از تغيير نگرش ايشان و قرار گرفتنشان در برابر طيف اصلی نظام، ديگر نمی‌شد اين سخنان را در مورد او بگويند و به جای اينکه بگويند منتظری گفته، گفتند در زندان‌ها روالشان چنين بوده است!

پاسخ تفصيلی:

اعدام زندانيان سياسی، ممنوعيت اعدام دوشيزگان و عقد آنها همه شايعات ساخته و پرداخته منافقين برای تطهير جنايات و خيانت‌های خود به کشور و تخريب وجهه نظام اسلامی می‌باشد. در تبيين واقعيات مربوطه گفتنی است پس از تهاجم نيروهای سازمان منافقين در سال ۶۷ با پشتيبانی ارتش عراق به داخل ايران، حضرت امام (ره) حکمی را درباره بررسی مجدد پرونده منافقين زندانی که همچنان بر سر موضع خود بودند و صدور محکوميت اعدام برای کسانی که برنامه شورش در زندان، هم‌زمان با برنامه‌های بيرون سازمان داشتند، صادر کردند. در زمينه دلايل صدور اين حکم که از مبانی فقهی و حقوقی مستحکمی برخوردار است به اختصار می‌توان به وضعيت کلی نيروهای نظامی ايران در جبهه‌ها، روحيه مردم در داخل کشور به واسطه انعکاس تحولات جبهه‌ها، تبليغات وسيع درباره پيشروی‌های عراق از سوی راديوهای بيگانه، ورود مستقيم آمريکا به صحنه جنگ با ايران از طريق هدف قرار دادن هواپيمای مسافربری، پيشروی نيروهای منافقين به داخل خاک ايران و تصرف چند روستا و شهر اسلام‌آباد غرب، بروز تحرکات و تنش‌هايی در زندان با سردمداری عناصر بر سر موضع منافقين، آغاز فعاليت برخی هواداران منافقين در سطح جامعه و ايجاد حرکت‌هايی برای برپايی آشوب و شورش در سطح شهرها، انتشار پيام‌های مستمر سازمان منافقين از طريق راديوهای متعلق به آنها و ترغيب و تحريک مردم به شورش اشاره داشت.

در چنين اوضاع و احوالی حضرت امام (ره) بر مبنای ديدگاه فقهی خود از مسئولان مربوطه خواستند تا ضمن بررسی مجدد وضعيت منافقين در زندان، آن دسته از اين افراد را که همچنان بر سر موضع خود تشخيص می‌دهند، به عنوان نيروهای داخلی يک سازمان محارب که با استفاده از فرصت، در صدد آشوبگری و تحريک ديگران به شورش هستند، اعدام کنند. در حکم حضرت امام (ره) در اين‌باره چنين آمده است: «از آنجا که منافقين خائن به هيچ‌وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‌گويند از روی حيله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پيدا کرده‌اند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسيک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری‌های حزب بعث عراق و نيز جاسوسی آنها برای صدام عليه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکيل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند.»

همانگونه که ملاحظه می‌شود، حضرت امام (ره) ضمن بيان مبانی فقهی صدور اين حکم، صرفا آن دسته از منافقين زندانی که «بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند» را « محارب و محکوم به اعدام» برشمرده که لازم است حد محارب در خصوص آنها اجرا شود و تشخيص اين موضوع را نيز به رأی قاضی شرع، دادستان و نماينده وزارت اطلاعات واگذار می‌کند، با تأکيد بر اينکه «احتياط در اجماع است.» و منافقين زندانی‌ای که از عملکرد «سازمان منافقين» برائت جسته و توبه می‌کردند، اعدام نمی‌شوند.

البته بررسی مجدد پرونده منافقين زندانی قبل از اين مقطع نيز سابقه داشته و بدون حکم و نظر امام (ره) نيز اين کار صورت می‌گرفته است. به عنوان مثال در سال ۱۳۶۰ نيز همزمان با شورش‌های شهری و ترورهای گسترده منافقين، شورشی در زندان صورت می‌گيرد و ۱۲ نفر در اين ارتباط تيرباران می‌شوند. در اينجا مناسب است به توصيه اکيد حضرت امام (ره) در آن ايام مبنی بر پرهيز از تندروی در رفتار با زندانيان گروهک‌های ضدانقلاب اشاره شود. ايشان در سخنرانی خود به مناسبت فاجعه انفجار در حزب جمهوری اسلامی به تاريخ ۹/ ۴/ ۱۳۶۰ فرمودند: «من يک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئيس زندان هستند و اشخاصی که زندانبان هستند می‌گويم و آن اينکه اينطور نباشد که يک جنايتی واقع شد، اينها آرامش خودشان را از دست بدهند و خدای ناخواسته با زندانيانی که الان هستند، ولو اين زندانيان از همين گروه‌های فاسد باشند، با خشونت غير انسانی عمل کنند. با آرامش و با احترام عمل کنند. ليکن دادگاه‌ها احکام را با دقت بررسی کنند و پرونده‌ها را بررسی کنند، آنها را بر محکمه‌ها بنشانند و ازشان استفسار کنند. با قاطعيت هر چه بايد بکنند، عمل کنند، ليکن اين طور نباشد که حالا از باب اينکه يک دسته از ما به وسيله همين گروه‌ها از بين رفته، حالا ما در حبس با اشخاصی که محبوس هستند خدای ناخواسته به خلاف موازين اسلام رفتار کنند و من می‌دانم نمی‌کنند، گرچه آنهايی که بايد به شما تهمت بزنند، تهمت را می‌زنند.»

اما در سال ۱۳۶۷، وضعيت متفاوتی با سال ۱۳۶۰ وجود داشت. در سال ۶۰ سازمان منافقين اگر چه از حمايت‌های سياسی و تبليغاتی بيگانه بهره می‌برد اما به هر حال يک گروه ضدانقلاب داخلی به شمار می‌آمد که دست به عمليات تروريستی و انفجاری در داخل می‌زد و البته با عوامل اين عمليات نيز برخورد می‌شد ولی در سال ۶۷ اين گروه در قالب يک «ارتش متجاوز» ظاهر شد که از پشتيبانی کامل نيروهای نظامی بيگانه برخوردار بود و با اتکاء به همين پشتيبانی‌ها توانسته بود راه خود را به داخل خاک ايران باز کند و بخشی از آن را به اشغال خود درآورد و در کنار آن مسائلی نظير بروز تحرکات و تنش‌هايی در زندان با سردمداری عناصر بر سر موضع منافقين، آغاز فعاليت برخی هواداران منافقين در سطح جامعه و ايجاد حرکت‌هايی برای برپايی آشوب و شورش در سطح شهرها، انتشار پيام‌های مستمر سازمان منافقين از طريق راديوهای متعلق به آنها و ترغيب و تحريک مردم به شورش، همه بيانگر موج تازه توطئه‌های اين گروهک می‌باشد.

از سوی ديگر آمريکا نيز با حضور پررنگ نظامی در خليج فارس و هدف قرار دادن يک هواپيمای مسافربری و حمله به ناوچه‌ها و نفت‌کشهای ايرانی عملا وارد عرصه جنگ با نظام جمهوری اسلامی شده و طبعا از نيروهای نظامی معارض نيز حمايت به عمل می‌آورد.

در اين شرايط حضرت امام (ره) به منظور خنثی کردن توطئه و تحرکی که در حال شکل‌گيری بود، ضمن سفارش‌های لازم به منظور تشخيص صحيح «بر سر موضع نفاق بودن» دستور برخورد با عوامل داخلی اين توطئه را صادر می‌فرمايند. (ر.ک: پاسداشت حقيقت، مسعود رضايی و عباس سليمی نمين، تهران: دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران، ۱۳۸۱)

در ادامه به گوشه‌هايی از جنايات گروهک تروريستی منافقين اشاره می‌شود:

سازمان تروريستی منافقين گروهی است که از سال ۶۱ تا ۶۷، ۱۵ هزار بيگناه را در خيابان‌های تهران و ديگر شهرها ترور می‌کردند. منافقين کسانی بودند که در سال ۵۸ و ۵۹ جنگ‌های تجزيه‌طلبانه‌ای را در کردستان، آذربايجان، ترکمن‌صحرا و ديگر شهرها به راه انداختند و اينها همان کسانی بودند که در ماه رمضان يکی از سال‌های اوايل دهه ۶۰ با حمله به خانه يک فرد بسيجی که تنها جرمش حزب‌اللهی بودن و حضور در جبهه‌های نبرد حق عليه باطل بود، سر سفره افطار، سر فرزندانش را با تيغ موکت‌بری بريدند. يک بار در عروسی فرزند يکی از فئودال‌های وابسته به منافقين، تعدادی از جهادگران انقلاب که عموما از دانشجويان مسلمان و انقلابی بودند را در مقابل عروس و داماد، به جای گوسفند سر بريدند.

منافقين ضمن جاسوسی برای صدام در جنگ تحميلی و نيز برخی ديگر از جنايت‌های ددمنشانه آنها از جمله به گلوله بستن مجروحان در بيمارستان‌ها و نيز به شهادت رساندن ۷۲ تن از بهترين نيروهای انقلاب، از سال ۶۰ و ۶۱ تا آخر جنگ در خيابان‌ها می‌گشتند و هر دختر و پسر حزب‌اللهی را بدون اينکه حتی بدانند اين شخص کيست به مسلسل می‌بستند و حتی در مغازه‌هايی که عکس امام (ره) بر روی ديوار آن نصب بود، نارنجک می‌انداختند.

شکنجه‌هايی که منافقين روی نيروهای انقلابی و حزب‌اللهی انجام می‌دادند، روی ساواک را نيز سفيد کرد.»


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016