گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
2 آذر» تاریخ "تهوع آور" و روش "نقد" آقای فرخ نگهدار، محمد سهیمی26 آبان» آقای نیکفر، چه کسی خشونت را شروع کرد و چرا؟(قسمت دوم)٬ محمد سهیمی 26 آبان» آقای نیکفر، چه کسی خشونت را شروع کرد و چرا؟٬محمد سهیمی 20 آبان» مخالفت فرانسه با توافق هستهای و ظهور محور واقعی شیطانی، محمد سهیمی 10 آبان» اعدام زندانیان، تروریسم متحدان آمریکا، خط لوله استراتژیک گاز و اپوزیسیون، محمد سهیمی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! توافق هستهای ژنو: پیروزی صلح طلبان و شکست جنگ طلبان، محمد سهیمیهدف این مقاله بحث در مورد مفید بودن یا نبودن غنی سازی و یا تولید برق از طریق رآکتورهای هستهای نیست. نگارنده نظر خودرا در یک مقاله قبلی توضیح داده است. با نظرات نگارنده میتوان موافق و یا مخالف بود. هدف از مقاله کنونی بحث در مورد قرار داد ژنو است. به زبان دیگر، سوال این است: چه مخالف تکنولوژی هستهای باشیم و چه نباشیم، با شرایط کنونی، با توجه به حاکمیتی که در ایران وجود دارد، چه باید کرد و چه راه عمل عملی وجود دارد که کشور از اوضاع کنونی خارج شود؟ویژه خبرنامه گویا نسخه پی دی اف مناسب چاپ، همراه با لینک به منابع ذکر شده در مقاله مقدمه در آمریکا افتضاح لابی اسرائیل بر ضّد توافق آنقدر آشکار شد که حتی آقای تاماس فریدمن، مقاله نویس مهم روزنامه نیو یورک تایمز، طرفدار سرسخت هجوم به عراق، و کلیمی هوادار اسرائیل در یک مقاله چنین نوشت: "این باید با صدای بلند گفته شود: ما آمریکاییها وکلای تحت استخدام اسرائیل و عربستان سعودی نیستیم که برای آنها مذاکره کنیم. منافع ملی ما نه تنها این استکه ایران به سلاح هستهای دست نیابد، بلکه جنگ سرد ۳۴ ساله با ایران خاتمه یابد." طرفداران ایرانی تحریم - یعنی جنگ اقتصادی - دخالت به اصطلاح بشر دوستانه، و حتی جنگ نظامی تمامی دروغهای نتانیاهو و شرکای آمریکایی او را لغت به لغت تکرار کرده، حتی یک ویرگول را هم فراموش نمیکنند، و به قول معروف ده تا هم روش میگذارند. به صحبتهای یکی از اینها، که از طرفداران آتشین اسرائیل است، در برنامه افق صدای آمریکا که در روز پنجشنبه ۲۱ نوامبر با نگارنده شرکت کرد گوش دهید، و بعد صحبتهای ایشان را با آنچه که یووال اشتاینیتز، وزیر امور راهبردی (استراتژیک) اسرائیل گفت مقایسه کنید تا ببینید که آیا تفاوتی وجود دارد یا خیر. گروهی دیگر از ایرانیان، که اصولاً مخالف استفاده از انرژی هستهای هستند و همه چیز را از زاویه بسیار تنگ "ما در برابر جمهوری اسلامی" میبندند، حالا اعلام کرده اند که این قرار داد "ترکمنچای" دوم یا سوم است، که معنی آن اینستکه که قرارداد ژنو حقوق هستهای ایران را بر باد داده است. برخی دیگر که ظاهرا دارای دانش هم در مورد مساله هستند، هر روز یک پیشنهاد تازه میدهند که با پیشنهاد قبلی آنها در فاصله زمانی کوتاه تفاوت دارد: اول پیشنهاد میکنند که استفاده از رآکتور هستهای و غنی سازی اورانیوم به رفراندم گذاشته شود. بعد از چند هفته همانها پیشنهاد میدهند که اصولاً نیازی به مذاکره نیست؛ کافی است که جمهوری اسلامی به تمامی برنامه هستهای بطور داوطلبی خاتمه دهد. بعد از چند هفته همانها میگویند شاید لازم باشد غنی سازی را بطور شریکی با یک کشور دیگر انجام داد. بعد ادعا میکنند که هیچ کس این موضوعات را برای مردم ایران توضیح نداده است، که ادعا و مبالغه گزافی است، چرا که در همان ایران بسیاری از شخصیتهای اصلاح طلب، مانند آقایان مصطفی تاجزاده، بهزاد نبوی، و دکتر احمد شیرزاد، بر ضّد غنی سازی اورانیوم در ایران صحبت کرده و توضیح داده اند، و مسائل دیگر. هدف این مقاله بحث در مورد مفید بودن یا نبودن غنی سازی و یا تولید برق از طریق رآکتورهای هستهای نیست. نگارنده نظر خودرا در یک مقاله قبلی توضیح داده است. با نظرات نگارنده میتوان موافق و یا مخالف بود. نگارنده به نقدی که بر نظرات او توسط یکی از هموطنان متخصص نوشته شده بود در آینده نزدیک پاسخ خواهد داد. هدف از مقاله کنونی بحث در مورد قرار داد ژنو است. به زبان دیگر، سوال این است: چه مخالف تکنولوژی هستهای باشیم و چه نباشیم، با شرایط کنونی، با توجه به حاکمیتی که در ایران وجود دارد، چه باید کرد و چه راه عمل عملی وجود دارد که کشور از اوضاع کنونی خارج شود؟ زبان قرارداد آیا جمهوری اسلامی امتیازهای زیادی داده است؟ ولی از نظر نگارنده پاسخ نه هم میباشد، به چند دلیل. اول، بطور اصولی آنچه که تهران قبول کرده همانی است که در سال ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ در اعلامیه سعد آباد و قرار داد پاریس قبول کرده بود، یعنی محدود کردن برنامه هستهای خود. دوم ابعاد برنامه ایران در حال حاضر بسیار وسیع تر از آنچه که ایران در آن زمان داشت میباشد. در اکتبر ۲۰۰۳، زمانی که اعلامیه سعد آباد به امضا رسید و ایران غنی سازی را متوقف کرد، جمهوری اسلامی فقط دارای یک ابشار با ۱۶۴ سانتریفیوژ بود، در حالیکه در حال حاضر دارای ۱۹،۰۰۰ سانتریفیوژ میباشد، و قرار داد ژنو از جمهوری اسلامی نخواست که تعدادی از سانتریفیوژها را غیر فعال کند. ۱+۵ حتی قبول کرد که در طول شش ماه آینده ایران میتواند سانتریفیوژهای خراب شده را تعویض کند. سوم، در آن زمان دولت آقای محمد خاتمی قبول کرده بود که در نهایت ایران دارای ۳۰۰۰ سانتریفیوژ باشد، در حالیکه با شرایط کنونی غیر ممکن است که به آن تعداد باز گردند، صحبتی هم در مورد آن نشد. نقش تحریمها در رسیدن به توافق چیست؟ اولا، تا آنجایکه به تندروها و مرتجعین مربوط است، هیچ قرار دادی با ۱+۵ - که در واقع با آمریکا است - تحت هیچ شرایطی قابل قبول نیست. نگاهی به کیهان، جوان، و وبسایتهای تندروها اینرا بخوبی نشان میدهد. از نظر این گروه کشور بر باد برود بهتر است تا توافق با آمریکا. این گروه هویت خودرا در مخالفت با آمریکا میداند، و قدرت سیاسی و ثروت عظیم خودرا مدیون تحریم ها. نگارنده معتقد است که در ماههای آینده این گروه نهایت تلاش خود را خواهد کرد تا قرار داد را لغو کند، و یا شرایطی را بر دولت آقای حسن روحانی تحمیل کند که از نظر ۱+۵ قابل قبول نباشد. ثانیا، در سالهای ۲۰۰۵-۲۰۰۳ که دولت آقای خاتمی برنامه هستهای را به حالت تعلیق در آورد، نه از تحریمهای کمر شکن خبری بود، و نه روابط با اروپا بد بود. در واقع در آن زمان ایران و اروپا روابط سیاسی نزدیک و تجاری گستردهای داشتند و آقای خاتمی از چند کشور اروپایی دیدن کرد. تیم هستهای دولت آقای خاتمی با تیم کنونی تفاوت آن چنانی ندارد، و آرشیتکتهای اصلی آن، یعنی آقایان روحانی و ظریف همان هایی بودند که در سال ۲۰۰۳ قبول کردند که برنامه هستهای را به حالت تعلیق درآورند. بنا بر این از نظر نگارنده، اصولاً این مشی این گروه است که با غرب بر سر برنامه هستهای به توافق برسد. مخالفت دولت آقای بوش با توافق با ایران - که در آن زمان ادعا کرده بود که با دولت شیطانی مذاکره نمیکند - را حتی آقای جان کری وزیر خارجه آمریکا در کنفرانس مطبوعاتی خود در ژنو ذکر کرد، ولی طرفداران تحریم، دخالت بشر دوستانه و جنگ، که مطابق معمول کاسه از آش داغتر هستند، طبق معمول از ناچیزترین عرق ملی برخوردار نیستند، و بهخود زحمت نمیدهند تا نظرات کاشناسان ارشد آمریکا و اروپا را مطالعه کنند، تمامی تقصیر را از جانب جمهوری اسلامی میدانند. شکّی نیست که جمهوری اسلامی جنایات زیادی را مرتکب شده؛ شکّی نیست که رژیم ولایت فقیه یک حکومت دیکتاتوری مذهبی است که مخالفان خودرا سرکوب کرده و میکند، و شکّی نیست که دولت آقای احمدینژاد در بوجود آوردن اوضاع کنونی نقش مهمی داشت. ولی در این مساله بخصوص بخش مهمی از هزینه ایکه به مردم ما تحمیل شده بخاطر سیاست جنایتکار جنگی، آقای جورج بوش میباشد. ثالثا، آقای روحانی که خود دارای پایگاه اجتماعی نبود. ایشان بدلیل حمایت اصلاح طلبان و بخش مهمی از جنبش سبز در ماه خرداد انتخاب شدند. مهمترین دلیل رأی آوردن ایشان این بود که ایشان به مردم کارهای خود در ۲۰۰۵-۲۰۰۳ را یادآوری کردند، و آن جمله معروف را گفتند که، "هم سانتریفیوژها بچرخد، هم اقتصاد ما." در همان زمان هم همان هائیکه در اپوزیسیون خارج کشور مخالف توافق غرب با ایران بودند و موافق تحریم ها، ادعا میکردند که آقای جلیلی کاندیدای آقای خامنهای است، که در صورت انتخاب ایشان لابد همان سیاستها ادامه پیدا میکرد. دستاورد موافقت نامه برای دو طرف چیست؟ در عین حال، تعلیق ملایم برخی از تحریمها هم برای دولت آقای روحانی دستاورد مهمی است که آنرا قادر میسازد که در برابر تندروها بهتر مقاومت کند، و هم برای مردم، چراکه اوضاع اقتصادی تا حدی بهبود یافته، و مهم تر از آن شبح جنگ از ایران دور شده است. دوستان نگارنده در تهران خبر دادند که مردم توافق را به یک دیگر تبریک گفته، و امید برای آینده قدری بیشتر شده است اول، ایران برنامه هستهای خودرا در بسیاری از موارد در سطح کنونی منجمد کرده است، و در برخی از موارد به عقب برده است. به عنوان مثال، ساخت رآکتور تحقیقاتی اراک متوقف شده است. جمهوری اسلامی تعهد کرده است که تمامی ذخیره اورانیوم غنی شده در سطح ۱۹.۷۵ در صد را یا به اکسید اورانیوم تبدیل کند یا به میلهها و صفحات سوختی، که معنی آن این استکه این نوع اورانیوم قابل غنی شدن به سطح بالاتر نیست، و موارد دیگر. دوم، توافق نهایی با ایران، که توافق ژنو اولین قدم آن است، آمریکا را قادر میسازد که از ایران در حل مساله سوریه، و برای ثبات افغانستان و جلوگیری از به قدرت رسیدن دوباره طالبان در آنجا پس از آنکه بیشتر نیروهای آمریکا از آن کشور در سال ۲۰۱۴ خارج شدند کمک بگیرد. اگر هر دو انجام شود، آمریکا قادر خواهد بود که استراتژی جدید پنتاگون مبنی بر تمرکز بر روی اقیانوس آرام را عملی کند، و بخش مهمی از نیروهای خود را از خاور میانه خارج کند. اقتصاد ورشکسته آمریکا و مخالفت شدید پنتاگون با جنگ دیگری در خاور میانه، بخصوص با ایران، و تمایل پنتاگون برای تمرکز بر روی چین در اقیانوس آرام دولت پرزیدنت اوباما را در شرایط مشکلی قرار داده بود. با توافق با ایران و خروج از خاور میانه، آمریکا آبرومندانه خودرا از این مخمصه نجات خواهد داد، ولی فقط زمانی میتواند اینکار انجام دهد که مسائل مهم خاور میانه حل شده باشند، که از طریق مصالحه با ایران به آن دست خواهد یافت. سوم، پرزیدنت اوباما علیرغم تمامی ضعفهای خود و شکستن بسیاری از قولهای انتخاباتی خود، نشان داد که میتواند در برابر لابی اسرائیل در آمریکا و متحدان آن یعنی نئوکانها و آنچه که فعالان ضّد جنگ در آمریکا، از قبیل نگارنده، به آن حزب جنگ میگویند مقاومت کند. اگر توافق ژنو به موافقتنامه نهایی برسد، در آن صورت کار آقای اوباما، به همراه کتاب آقای جیمی کارتر، فلسطین: صلح، نه اپارتید، و کتاب استیون والت و جان مرشایمر، لابی اسرائیل، نقش مهمی در کم کردن نفوذ لابی اسرائیل در سیاست خاور میانه آمریکا خواهند داشت، که برای صلح جهانی مفید خواهد بود. شاید بتوان گفت که چهار سال بعد از دریافت جایزه صلح نوبل، پرزیدنت اوباما در واقع حالا جایزه را بدست آورده و شایستگی آنرا خواهد داشت. چهارم، و از دید نگارنده از همه مهمتر، نئوکانهای آمریکا که قبله آنها اسرائیل است، و تمامی کوشش خودرا متمرکز بر این کردهاند که خاور میانه را تبدیل به حیات خلوت اسرائیل کنند که در آن آزادی عمل کامل داشته باشد، به شدت به توافق ژنو حمله میکنند؛ بعنوان مثال اینجا ، اینجا و اینجا را ببینید. بنا بر این اگر قرارداد ژنو به توافق نهایی برسد، نئوکانها خلع سلاح خواهند شد که خود یک پیروزی مهم برای دولت پرزیدنت اوباما، مردم آمریکا، و مردم خاور میانه خواهد بود شکست "تحریم و فقط تحریم" به عنوان یک سیاست عملی ولی حتی اگر قرار باشد که تحریمها بکار برده شود، فقط در صورتی موثر خواهد بود که همراه با مشوق باشد و آسیب اصلی آن به رژیم باشد نه مردم. از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳ دولت پرزیدنتها بوش پدر و پسر و بیل کلینتون فقط شدیدترین تحریمها را بر ضّد عراق اعمال کردند، بدون آنکه کوچکترین مشوقی برای تغییر سیاستهای رژیم صدام حسین در نظر بگیرند. در واقع از سال ۱۹۹۸ سیاست رسمی دولت آمریکا تغییر رژیم در عراق بود. این سیاست کاملا شکست خورد و منجر به جنگ عراق شد. در مقابل از دسامبر ۲۰۱۱ که آمریکا تماسهای مخفیانه را با ایران آغاز کرد، دستکم بطور محرمانه امتیاز هایی برای ایران برای تغییر سیاست هستهای خود در نظر گرفته بود، و این خود یک عامل مهم در به تتیجه رسیدن مذاکرات بود. دیپلماسی مخفیانه بین جمهوری اسلامی و آمریکا که آغاز کننده آن آقای کری در ماه دسامبر ۲۰۱۱ بود، که در آن زمان هنوز سناتور بودند و از سلطان قابوس عمان خواسته بودند تا به آغاز یک گفتگوی مخفی بین ایران و آمریکا کمک کند، و دنباله آن در ماههای آخر ریاست جمهوری آقای احمدینژاد و دوران آقای روحانی توسط آقای ویلیام برنز، معاون اول آقای کری که منجر به ملاقات بین ایشان و آقای ظریف در نیو یورک و مکالمه تلفنی بین پرزیدنت اوباما و آقای روحانی شد، همگی نشان میدهند که تهدید، و "تحریم و فقط تحریم" کاربری ندارند، بلکه یک دیپلماسی واقعی که در آن هر دو طرف باید امتیاز دهند موثر خواهد بود. عواملی که میتوانند منجر به شکست مذاکرات نهایی شوند در تهران پروتکل الحاقی و کد اصلاح شده ۳.۱: تا سال ۱۹۹۱ پادمان، یا قرار داد ایمنی کشورهای عضو آژانس بینالمللی انرژی هستهای، آنهارا ملزم میکرد که فقط تا حد اکثر ۱۸۰ روز قبل از وارد کردن مواد هستهای به تأسیسات هستهای وجود تأسیسات را به آژانس اطلاع دهند. علاوه بر آن، آژانس فقط قادر بود از تأسیساتی دیدن و بازرسی کند که بعنوان تاسیسات هستهای اعلام شده بودند. بعد از آنکه عراق در جنگ کویت شکست خورد، آژانس برنامه عظیم هستهای عراق را کشف کرد. در نتیجه پروتکل الحاقی پادمان و کد اصلاح شده ۳.۱تنظیم شد که بر طبق آن نه تنها کشورهای عضو آژانس باید حتی قصد خود برای برپایی تاسیسات هستهای تازه را به آژانس اعلام کنند، بلکه آژانس اجازه دارد از هر تاسیسات کشورهای عضو که ضروری میبیند دیدن کند، حتی اگر آنها تأسیسات هستهای نباشند. بر طبق اعلامیه سعدباد و قرار داد پاریس جمهوری اسلامی قبول کرد که مفاد پروتکل الحاقی را بطور داوطلبی اجرا کند، تا آنکه مجلس امضا ی پروتکل را تصویب کند. ولی چون سه کشور اروپایی، آلمان، انگلیس، و فرانسه، تعهدات خود را در مورد دو قرار داد نقض کردند، در فوریه ۲۰۰۶ ایران اجرای داوطلبی پروتکل را متوقف کرد. پس از آنکه شورای امنیت سازمان ملل اولین قطع نامه خود را بر ضّد ایران تصویب کرد، ایران اجرای کد اصلاح شده ۳.۱ را در مارس ۲۰۰۷ متوقف کرد. اجرای دوباره پروتکل وکد اصلاح شده ۳.۱ توسط ایران بدون شک یکی از مهمترین خواستههای ۱+۵ خواهد بود. در عین حال تندروها اجرای آنرا "خط قرمز" خود اعلام کردهاند، و بنا بر این اگر بر این موضع خود اصرار ورزند، مذاکرات شکست خواهد خورد. نگارنده معتقد است که جمهوری اسلامی باید بدون درنگ پروتکل را به اجرا بگذارد. در غیر این صورت تنها تفسیری که وجود خواهد داشت این خواهد بود که حکومت چیزی برای پنهان کردن دارد. رآکتور اراک: این یک رآکتور ۴۰ مگا واتی آب سنگین تحقیقاتی است که در مقایسه با رآکتورهای آب سبک ۱۰۰۰ و ۲۰۰۰ مگا واتی که برای تولید برق بکار میروند بسیار کوچک، ولی در برابر رآکتورهای تحقیقاتی که معمولا حدود ۵ تا ۱۰ مگا وات هستند بزرگ است. سوخت آن اورانیوم طبیعی است، و زباله سوختی آن دارای پلوتونیوم است که برای ساختن بمب هستهای استفاده میشود. قرار است که در سال ۲۰۱۵ شروع بکار کند، که خوشبینانه است. اسرائیل نسبت به آن بسیار حساس است، و خواهان برچیده شدن کامل آن است. جمهوری اسلامی ادعا میکند که رآکتور اراک جایگزین رآکتور ۵ مگا واتی تحقیقاتی تهران خواهد شد که ایزوتوپ هستهای برای حدود ۸۵۰۰۰۰ بیمار ایرانی در سال تولید میکند. مساله پلوتونیوم تولیدی رآکتور بسادگی قابل حل است. همانطور که زباله هستهای رآکتور بوشهر با نظارت آژانس به روسیه فرستاده میشود، زباله سوختی رآکتور اراک هم باید بخارج فرستاده شود تا امکان استفاده از آن نباشد. ولی اگر غرب بر بسته شدن کامل رآکتور اصرار ورزد، بدون آنکه رآکتور تحقیقاتی جدید و کوچکی در اختیار ایران قرار دهد - رآکتور تهران قدیمی است و به پایان عمر مفید خود نزدیک میشود - در آن صورت تندروها از آن بعنوان بهانهای برای برهم زدن توافق استفاده خواهند کرد. تعداد و نوع سانتریفیوژ ها: در سال ۲۰۰۳ دولت آقای خاتمی پیشنهاد کرد که غنی سازی در حد تحقیقات در ایران فقط با ۳۰۰۰ سانتریفیوژ ادامه یابد، ولی دولت جورج بوش آنرا نپذیرفت. در حال حاضر ایران دارای ۱۹۰۰۰ سانتریفیوژ است که حدود ۱۰۰۰۰ آن کار میکنند. علاوه بر آن، در حالیکه در سال ۲۰۰۳ ایران فقط دارای سانتریفیوژهای قدیمی بود که از نوعی بودند که پاکستان در دهه ۱۹۷۰ ساخته بود، اکنون دارای دو نسل جدید از سانتریفیوز است که سرعت آنها تا پنج برابر سرعت نوع قدیمی است. این سانتریفیوژ ها، که تا سه سال پیش غرب اطمینان داشت ایران قادر به تولید آن نخواهد بود، غرب را نگران کرده است. در قرار داد ژنو جمهوری اسلامی قبول کرد که در شش ماه آینده سانتریفیوژهای نسل جدید را مورد استفاده قرار ندهد. مسلّماً، غرب خواهان محدودیتهای بسیار برای تولید و استفاده از این نوع سانتریفیوژ در ایران خواهد بود، و اگر در این مورد به مصالحهای با جمهوری اسلامی نرسد، تندروها از این موضوع نیز استفاده خواهند کرد. اجرای قطع نامههای شورای امنیت سازمان ملل: شورای امنیت سازمان ملل شش قطع نامه بر ضّد جمهوری اسلامی منتشر کرده است، که پنج تای آخر آن به ایران دستور میدهد که برنامه هستهای خود، از جمله غنی سازی، را به حالت تعلیق درآورد. مطبوعات غرب گزارش دادهاند که در مذاکرت آینده ۱+۵ از ایران خواهد خواست که قطع نامه هارا به اجرا درآورد، که معنی آن اینستکه کلّ برنامه هستهای به حالت تعلیق در آورده شود. اگر چه نگارنده از تعلیق موقت بطور کامل حمایت میکند، ولی احتمال قبول چنین چیزی از طرف جمهوری اسلامی اگر صفر نباشد، چیزی نزدیک به صفر است. در عین حال همان پنج عضو دائمی شورای امنیت که به آن قطع نامهها رأی مثبت داده بودند، توافق ژنو را امضا کردند. همان کشورها خود به راحتی میتوانند قطع نامه دیگری را به شورا ببرند که قطع نامههای قبلی را به حالت تعلیق درآورد. بنا بر این راه حل وجود دارد، ولی اصرار هر یک از طرفین بر موضع خود میتواند مذاکرات را به شکست انجامد. در واشنگتن این سناتورها آنقدر شورش را درآوردند که همان آقای فریدمن از نیو یورک تایمز در مقالهای نوشت: "من هرگز ندیده بودم که اسرائیل و کشورهای اصلی عرب متحد آمریکا با هم همکاری کنند تا مانع از اجرای یک سیاست خارجی مهم آمریکا شوند، و من هرگز ندیدهام که این همه قانون گذار، هم دمکرات و هم جمهوریخواه، جانب اسرائیل را در مقابل پرزیدنت خود بگیرند." ذکر این نکته ضروری است که در حالی که جناح افراطی اسرائیل به رهبری آقای نتانیاهو مشغول تلاش برای بر هم زدن موافقت نامه نهایی است و توافق ژنو را یک "اشتباه تاریخی" میداند، امس یدلین، رئیس سابق اطلاعات ارتش اسرائیل توافق ژنو را ستایش کرد، و گفت او باور دارد که ایران توافق را نقض نخواهد کرد. اهود یاری، روزنامه نگار برجسته اسرائیل، نیز گفت که غیر محتمل است که حمله نظامی اسرائیل به ایران میتوانست دستاوردی بهتر از توافق ژنو بدست آورد. در عین حال، نیروی اصلی بر ضّد جنگ با ایران، علاوه بر جنبش ضّد جنگ، پنتاگون است که مایل نیست وارد جنگ دیگری در خاور میانه شود، چرا که اولا نیروهای مسلّح آمریکا کاملا فرسوده و خسته هستند؛ ثانیا، پنتاگون به خوبی از عوارض جنگ احتمالی با ایران و یا سوریه برای امنیت جهان و اقتصاد آن آگاه هست، و ثالثاً، پنتاگون ترجیح میدهد که بر چین متمرکز شود، که همین هفته تهدیدهای جدید بر ضّد ژاپن را آغاز کرده است، بطوری که آمریکا مجبور شد واکنش نشان داده و دو بمب افکن ب-۵۲ را به فضای هوائی ژاپن بفرستد. برندگان برنده دیگر اعتدال، درایت، و دیپلماسی است. برنامه هستهای ایران لزومی نداشت تا این حد پیچیده شود، و این چنین هزینه سنگینی را به مردم و کشور تحمیل کند. اگر آمریکا از کمک آژانس به ایران در سال ۱۹۸۵ برای بر پائی غنی سازی در ایران جلوگیری نمیکرد، شرایط کنونی وجود نداشت. اگر دولت آقای بوش پیشنهاد "معامله بزرگ" دولت آقای خاتمی را در مه ۲۰۰۳ میپذیرفت، شرایط کنونی وجود نداشت. اگر آمریکا پیشنهاد دولت آقای خاتمی و مذاکره کننده ارشد هستهای آن، آقای روحانی، را برای محدود کردن برنامه غنی سازی اورانیوم میپذیرفت، شرایط کنونی وجود نداشت. اگر دولت دیگری به غیر از دولت آقای احمدینژاد بر سر کار بود که شعارهای تند بر ضّد اسرائیل نمیداد، واقعه تاریخی هولوکاست را انکار نمیکرد، و سیاست تهاجمی در مورد برنامه هستهای اتخاذ نمیکرد، شرایط کنونی وجود نداشت. اگر در انتخابات سال ۱۳۸۸ تقلب نمیشد و برنده واقعی آن آقای میر حسین موسوی بر سر کار میامد، شرایط کنونی وجود نداشت. و البته، اگر دیگری را هم میتوان به این لیست اضافه نمود: اگر برنامه غنی سازی در ایران آغاز نشده بود، این چنین شرایطی وجود نداشت. هم زیاده خواهی غرب به رهبری آمریکا و هم سیاستهای دولت آقای احمدینژادو حامی او آقای خامنهای در بوجود آوردن شرایط کنونی نقش مهمی داشتند. بازندگان بازنده بزرگ بعدی نئوکانها و حزب جنگ میباشند که از سالها قبل مشغول تحریک برای آغاز جنگ با ایران بودند. برای این گروه مصالحه با ایران مثل نوشیدن زهر است، درست مثل تندروهای ایران که برای آنها توافق با آمریکا مانند نوشیدن جام زهر است. هویت این گروهها در بر پا کردن جنگ در خاور میانه و بدنبال صلح قبرستانی بودن است که در آن جناحهای افراطی اسرائیل آزادی عمل کامل داشته باشند. بازنده بزرگ بعدی طرفداران ایرانی تحریم، دخالت به اصطلاح بشر دوستانه، و جنگ میباشند. همان هائیکه نسخه همسویی با دولت آقای بوش را پیچیدند ونوشتند که باید با فشار خارجی، یعنی فشارآمریکا و اسرائیل همسو شد. به دروغ نوشتند که استفاده نظامی ایران از انرژی هسته ای به مرحله تعیین کننده ای رسیده که صلح و ثبات جهانی را به خطر می اندازد، ادعا ایکه حتی آمریکا ندارد. برای اغراقها و دروغهای خود امضا جمع کردند و بعد به دروغ به روزنامه وال استریت جورنال گفتند که چهره های برجسته اصلاح طلب داخل کشور نیز اینها را تأیید کرده اند. با انرژی تمام از حمله به لیبی حمایت کردند - راستی وضع لیبی چطور است؟ - برای آن هورا کشیدن و دست زدند.همان نسخه را برای سوریه تجویز کردند، ادعا کردند که خشونت های تروریستهای سلفی و القاعده در سوریه موجه است، مخالفت با آن مخالفت ایدئولوژیک است و ایرانیان هم باید بیاموزند. اخیراً هم در دفاع از همفکر عملی خود که در وبسایت ایشان دائماً مقاله منتشر میکنند - ولی در عین حال اتهام "تک صدائی" کردن را به دیگران وارد میکنند - -خشونت های سازمان مجاهدین خلق را که ده ها هزار تن را کشتند، توجیه کرده و نوشتند که جنگ مسلحانه با حکومت اقتدارگرایی ایران مشروع بوده است. اینان که در بنیادهای دسته راستی آمریکا کار کردند، در مسأله هسته ای مواضعشان از مواضع نتانیاهو هم تندتر است. اگر موافقت نامه نهایی بین ایران و ۱+۵ امضا شده و به اجرا گذاشته شود، نان این گروه آجر خواهد شد. این خود موفقیت بزرگی خواهد بود. با قرار داد ژنو اپوزیسیون واقعی، چه در داخل ایران و چه خارج، باید بر روی دوهدف اصلی متمرکز شود: آزادی تمامی زندانیان سیاسی، بخصوص آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی، و خانم دکتر زهرا رهنورد، و مواجهه با تمام قوا با افراطیها در تهران برای کمک به توافق نهایی با ۱+۵. Copyright: gooya.com 2016
|