دوشنبه 11 فروردین 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نگاهی راهبردی به بهداشت و سلامت روان در ايران امروز، حسن مکارمی

حسن مکارمی
بهداشت روان، عبارتست از قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران، تغيير و اصلاح محيط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمايلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب. نتيجه آن که مفهوم بهداشت روان عبارت است از تأمين رشد و سلامت روانی فردی و اجتماعی، پيش گيری از ابتلاء به اختلالات روانی، و اگر پيش آمد، درمان مناسب و بازتوانی آن

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بخش دوم: نظام بهداشتی و سلامت روانی در ايران امروز

در بخش نخست اين پژوهش که پيش از اين به چاپ رسيد، تلاش کرديم به تعاريف عمومی پرداخته و حوزۀ بررسی را دقيقتر کنيم. در اين بخش با روشنتر کردن اين تعاريف، ساختار و نظام بهداشت روانی در ايران را با استفاده از داده های دولتی توضيح می دهيم. اگر چه تأکيد ما در اين پژوهش بر عواقب بسيار وخيم نرخ بالای آسيبهای فردی و اجتماعی افسردگی يا دلمردگيست، ولی بيشتر نيازمند آنيم تا تابلوی بهداشت و سلامت روان در ايران امروز را ترسيم کنيم.

از تعريف بهداشت روان آغاز کنيم. بيماريهای روانی، کم يا زياد، هميشه بوده اند و مختص هيچ طبقۀ اقتصادی ـ اجتماعی و يا سن خاصی هم نيستند. ولی خطری است که بشر را تهديد می‌کند. خوشبختانه بالا رفتن سطح بهداشت روانی و شناخت بيشتر، افکار غلط و خرافاتی در مورد اين بيماريها را کنار زده و نشان داده است که بيماريهای روانی قابل پيشگيری اند و اگر بموقع تشخيص داده شوند و تحت درمان قرار گيرند از احتمال مزمن شدن و عوارض جانبی-شان کاسته خواهد شد. افزايش سطح بهداشت روانی از طريق ارتقاء آگاهيهای جامعه در مورد بيماريهای روانی يکی از راههای اساسی است. يکی از مشکلات عمدۀ جامعه تصويری است که از آسيبهای روانی در خاطرۀ جمعی ما وجود دارد. آسيب روانی را با جنون همزاد می گيريم و در مقابل آن کوتاهترين راه را بر می گزينيم؛ می خواهيم از آن بگريزيم. گاه حتی سخن گفتن از آن را روا نمی داريم. افزايش سطح بهداشت روانی، همراه با شناسايی و تشخيص بموقع اختلالات روانی و اقدام برای درمان آنها از طرفی و تلاش در پيشگيری از عوارض و شدت يابی بيماری و توانبخشی بيماران از سوی ديگر از وظايف بهداشت روانيست. البته نبايد فراموش کرد که از طريق پيشگيری و درمان بيماريهای جسمی هم بايد به اين مسئله کمک کرد.

سازمان جهانی بهداشت تعريف جامعی از بهداشت روانی ارائه می کند: بهداشت روان، عبارتست از قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران، تغيير و اصلاح محيط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمايلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب. نتيجه آن که مفهوم بهداشت روان عبارت است از تأمين رشد و سلامت روانی فردی و اجتماعی، پيشگيری از ابتلاء به اختلالات روانی، و اگر پيش آمد، درمان مناسب و بازتوانی آن.

ويژگيهای افرادی که از نظر روانی سالم هستند را می توان چنين خلاصه کرد: آرامش دارند، بطور نسبتاً معقولی احساس امنيت و کفايت می کنند، توانائيهای خود را در حد واقعی ارزيابی می‌کنند، به خود احترام می‌گذراند و کمبودهای خود را هم می پذيرند، به حقوق ديگران احترام می¬گذارند، می‌توانند به ديگران علاقمند شوند و آنها را دوست بدارند. می‌توانند احترام و دوستی ديگران را جلب کنند، می‌توانند نيازهای زندگی خود را برآورده سازند و سعی می¬کنند برای دشواريهايی که در زندگيشان پيش می آيد راه حلّی پيدا کنند. اينان قادرند بينديشند و تصميم بگيرند، قادرند مسئوليتهای روزمرة خود را با برگزيدن اهداف معقول پيش ببرند، تحت تاثير عواطف ترس، خشم، عشق يا گناه آنچنان قرار نمی‌گيرند که زندگی خود را پريشان کنند.

بی مناسبت نيست چند نشانۀ هشدار دهنده برای ضعف روانی را نيز ياد کنيم: ترس بيجهت و دائمی، احساس نگرانی دائم، ناشادی هميشگی و ناموّجه، از دست دادن تعادل روان به آسانی، و در بيشتر اوقات بيخوابيهای مکرر، " افسردگی ـ سرخوشی" متناوب که ناتوانی به ارمغان می آورد، احساس بيعلاقگی و تنفّر دائمی نسبت به ديگران، آشفتگی و پريشانی، خشمگين شدن سريع و پشيمانی پس از آن، حق را به جانب خود دادن و ديگران را ناحق شمردن، شکايت از دردهای بيشمار بدنی که علّتی برای آن پيدا نمی شود.

بيماريهای روانی مانند گونه ای از بيماريهای جسمی مستقيماً به مرگ منجر نمی شوند. ناآگاهی از نحوه شروع آسيبهای روانی، شروع درمان را به تأخير می اندازد و در نتيجه بيماری مزمن گشته غيرقابل علاج می شود. شيوع بيماريهای روانی به شناخت، فرهنگ و آموزش و پيشگيری وابسته است.

بهداشت روان علمی است برای بهتر زيستن و رفاه اجتماعی که تمام زوايای زندگی از اولين لحظات حيات تا مرگ، اعم از دوران جنينی، نوزادی، کودکی تا نوجوانی، بزرگسالی و پيری را در بر می‌گيرد. بهداشت روان، دانش و هنری است که به افراد کمک می‌کند تا با ايجاد روشهايی صحيح از لحاظ روانی و عاطفی بتوانند با محيط خود سازگاری نموده و راه حلهای مطلوبتری را برای حل مشکلاتشان انتخاب نمايند.

بيماريهای روانی از زمانهای قديم وجود داشته است بطوری که بقراط چهار سده پيش از ميلاد، عقيده داشته است که بيماران روانی را مانند بيماران جسمی بايد درمان کرد. ولی تنها از سال ١٩٣٠ يعنی بعد از تشکيل اولين کنگرۀ بين-المللی بهداشت روان بود که اين رشته بصورت جزئی از علوم پزشکی درآمد و بتدريج سازمانهای روانپزشکی و مراکز پيشگيری فعاليت خود را در کشورهای مترقی شروع کردند. اولين کنگرۀ بين¬المللی بهداشت روان با شرکت نمايندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکيل شد و مشکلات روانی اجتماعی و مسائلی از قبيل تأسيس بيمارستانها و مراکز درمان سرپائی، مراکز مخصوص کودکان عقب ماندۀ ذهنی و نظاير آن مورد مطالعه قرار گرفت. در سال ١٩٤٨ در سومين کنگرۀ بين¬المللی بهداشت روان که در لندن تشکيل شد اساس فدراسيون جهانی بهداشت روان بنيانگذاری شد و در همان سال اين فدراسيون به عضويت رسمی سازمان يونسکو و سازمان بهداشت جهانی درآمد بطوری که سازمان جهانی بهداشت در ژنو نقش رهبری رسمی فدراسيون جهانی بهداشت روان را به عهده گرفت. از آن تاريخ تاکنون هر سال يک جلسۀ بين المللی و هر چهار سال يکبار کنگرۀ جهانی تشکيل می شود. در نتيجۀ تلاش و کوششهای پيگير اين سازمانها روز ١٨ فروردين روز جهانی بهداشت اعلام گرديده و در اين روز در سراسر جهان مسائل بهداشتی جوامع گوناگون مورد بررسی قرار می‌گيرد. از مسئولين بهداشتی کشورهای مختلف خواسته شده تا برنامه های بهداشت روانی را جزء برنامه های بهداشت عمومی قرار دهند.

در ايران بطور رسمی در سال ١٣٣٦ توليد و پخش برنامه های روانشناسی و بهداشت روان از راديوی ايران آغاز شد و در سال ١٣٣٨ ادارۀ بهداشت روانی در اداره کل بهداشت وزارت بهداری وقت، تشکيل گرديد. گرچه فدراسيون جهانی بهداشت روان، خود را در برابر تمام بيماران و همۀ افراد سالم متعهد می‌بيند اما گروهها و جمعيتهايی که نيازمندی بيشتری به بهداشت روان داشته و آسيب پذيرترند بيشتر مورد توجه هستند. اين افراد عبارتند از: بيماران و معلولين روانی، عقب ماندگان ذهنی، بيماران صرعی، سالمندان، معتادان، بيکاران، نيازمندان اقتصادی، کودکان و نوجوانان، زنان باردار، افراد بی سرپرست، و زندانيان.

نگاهی به بيماريهای روانی در ايران و جهان امروز

برحسب برآورد سازمان جهانی بهداشت امروزه ٢٥ درصد مردم جهان دچار يکی از انواع اختلالات روانی ـ عصبی ـ رفتاری هستند. ميزان شيوع اختلالات روانی در ايران در مناطق مختلف از ١٠ تا ٣٦ در صد متغير است. طبق مطالعات، ٣ درصد از بيماران روانی و ١,٦ در صد از جمعيت ١٥ سال به بالای ايران به نحو شديدی، از لحاظ روانی بيمار بوده‌ و به درمان جدّی روانپزشکی نياز دارند. ناتوانی و از کارافتادگی ناشی از اين بيماريها، اغلب شديد و طولانی است. بار کلی بيماريهای مربوط به اختلالات روانی با محاسبۀ سالهای تقريبی ناتوانی در طول عمر به ٢٨ در صد افزايش می‌يابد. بيماريهای عمده يا روان پريشيها شامل روان گسيختگی که همان شکاف شخصيت و عدم احساس واقعيت است با حضور متوسط جهانی ٣ دهم درصد و در ايران با حضوری کمتر از يک درصد، افسردگی ـ سرخوشی، افسردگی ژرف و هيجانات شديد نوسان دار، حضور در جهان ٣ درصد، و سوءظن شديد (پارانويا) بی دليل به همه چيز در چارچوب توهّم.

بيماريهای نسبتاً غيرعمده شامل روان نژندی يا عصبيت، از دست رفتن توانايی واکنش مناسب در موقعيتهای گوناگون و اختلالات شخصيتی ناشی از تجربيات تاسف¬انگيز دوران کودکی، وسواس با حضور متوسط ٢در صد جهانی، و گروه اختلالاتی که می توانند روان تنی، جنسی، خلقی و يا مربوط به خوردن يا خوابيدن باشند. از همه مهمتر که سهم اساسی را در آسيبهای روانی دارد همان افسردگی است با حضور جهانی حدود ٤ در صد، و در مورد ايران با رقم بسيار بالای١٢ در صد. جديدترين آمار وزارت بهداشت از ابتلای ٢٥ درصدی مردم کشور به اختلالات روانی خبر می دهد که اين رقم در پايتخت به ٣٤ درصد می رسد. بيمارانی که با توجه به جمعيت ١٢ ميليونی تهران، ٤ ميليون نفر می شوند.

شيوع اختلالات روانی از ١٢ درصد در استان يزد تا ٤٠ درصد در استان چهارمحال و بختياری متغير است. چگونه می توان چنين اختلاف بزرگی را تفسير کرد؟ می‌توان گفت که جدا از ساختار روان فردی ما اين اختلاف به لايه های فرهنگی که طی قرنها بر روی هم انباشته شده اند، به شرايط زيست بومی ما و به کلان نظامهای توليدی ما وابسته اند. بايد ارتباط بين چهار لايه فرهنگی (پيش از اسلام، از اسلام تا ظهور شيعه، از اين زمان تا آشنايی با فرهنگ غرب و از اين آشنايی تا امروز)، تاثيرات زيست محيطی ( کوهستان، کويری، مرطوب، خشک) و کلان نظامهای توليدی( کشاورزی ـ روستايی، دامپروری ـ عشايری و شهرنشينی ـ صنعتی ـ خدماتی ) را چون ستونهای ساختاری جامعۀ ايران در نظر بگيريم. و رابطه بين خلقيات و سنتها را در اين چهار چوب با در نظر گرفتن تنوع فرهنگی، زبانی و مذهبی مردم بررسی کنيم. ما از نظر فرهنگی پيش از اسلام يک فرهنگ داريم. بين حضور اسلام و شيعه يک فرهنگ است. پس از شيعه يک فرهنگ است و همچنين پس از آشنايی ما با فرهنگ غرب، يک فرهنگ ديگر وجود دارد.

اين چهار دنيا را در نظر بگيريد چون چهار لايه که پايه های فرهنگ ما را می سازند. از زاويه ديگری نيز می توان به اين چند فرهنگ‌ نظر افکند. فرهنگی با زير بنای عشايری، يک فرهنگ بازير بنای روستايی و در نهايت فرهنگی با مبانی شهرنشينی. به عنوان مثال ، در زمان کوروش بيست و پنج درصد مردم ما عشاير بودند. در سال ۱۹۰۰هم ۲۵درصد مردم عشاير بودند.در ايران نرخ حضور عشاير تا ۵۰ درصد کل جمعيت هم رسيده‌است. لايه عشايری امروز در ايران ١،٢ درصد جمعيت را تشکيل می دهد، با اين وجود فرهنگ عشايری لايه مهمی از فرهنگ ماست، چرا که شکل گيری و پاشيدگيهای فرهنگی در جامعه به زمانی پيش از چند نسل باز می گردد. اگر چه در ٤٠ سال اخير، درصد روستائيان از ٦٠ درصد به ٣٠ درصد کاهش يافته است ولی مشاهده می شود که تأثير فرهنگ روستايی در زندگی شهرنشينان ايران بسيار زياد است. شهرنشينی در شهرهای کوچک، ۲۵درصد لايه‌ها را در سال ۱۹۰۰ تشکيل می‌داده است . امروز به ۷۰ درصد رسيده است که پایۀ سوم فرهنگ ما را با توجه به شيوۀ توليد تشکيل می دهد. اين را هم اضافه کنيم که حداقل در دو سدۀ گذشته، سه حادثۀ بزرگ بنيان اجتماعی ما را بر هم زده است. پيدايش قانون اساسی در سال ۱۲۸۵ است، دگرگونی سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۸ که اصلاحات ارضی نام گرفت و سيستم توليد روستايی را به شدت دگرگون کرد و پيدايش جمهوری اسلامی که ساختار حکومت و دولت را مذهب قرار داد۱.

در اين ميان ساختار وزارت بهداشت ايران چگونه است و چه اقداماتی در راه بهبود بهداشت و درمان روان در دست تهيه است؟ با هم چند فراز از سند برنامۀ جامع ارتقای سلامت روان کشور مربوط به سالهای ١٣٩٤ – ١٣٩٠، از انتشارات اين وزارتخانه را مرور کنيم۲: "مطابق آخرين مستندات و شواهد موجود، شيوع اختلالات روانی حدود ٢٠ % است که تقريباً ١٤ % بار بيماريهای کشور را شامل می شود. اين در حاليست که مطابق تعاريف جهانی، سلامت روان، فقط نبود اختلالات روانی نيست و مؤلفه های ديگری را هم شامل می شود که اگر آنها نيز منظور شوند، بار مشکلات روانی ـ اجتماعی به مراتب بيشتر خواهد بود. پيامهای اصلی برنامه جامع ارتقای سلامت روان. بر اساس گزارشهای منتشر شده سازمان جهانی بهداشت در سالهای ٢٠٠٤ و ٢٠٠٩ ، اين سازمان عوامل خطر سلامت روان چنين توصيف می کند: تکامل نامناسب دوران کودکی، ازدواج و باروری نامناسب، خشونت، پايمال شدن حقوق شهروندی، اختلالات روانی والدين، مدرسه نامناسب و غيرموجه، ضعف مهارتهای زندگی. کمی سرمایۀ اجتماعی و رفتارهای غيرسالم اجتماعی و تنزل اخلاقيات به عنوان محوری¬ترين عنصر سلامت معنوی مسبب بخش بزرگی از اختلالات روانی است که نيازمند جلب حمايت و توسعه همکاری بين بخشی است."

در فراز ديگری از سند جامع ارتقای سلامت روان کشور می خوانيم: "اختلالهای روانی ١٠ در صد کل بار بيماريها را شامل می شوند، که سه علت اول بار اختلالات روانی به ترتيب عبارتند از افسردگی (٢٦ درصد بار اختلالات روانی)، اعتياد، ٢٤ درصد بار، اختلالات دو قطبی ١٢ درصد.. در يکی از گزارشهای دفتر سلامت روان جمعيت مخاطب اين دفتر بيش از١٠ ميليون نفر بيمار روانی نيازمند خدمات شناسايی، درمان، پيگيری و بازتوانی در بيمارستانها و مراکز جامعه نگر و در جامعه بيش از ١٥ ميليون نفر گروههای خاص نيازمند مداخلات خاص و خدمات پيشگيری از اختلالات روانی وحدود ٤٠ ميليون نفر جمعيت عمومی که نيازمند خدمات عمومی ارتقايی برای بهداشت روان از طريق رسانه ها، مدارس ومحيطهای کار و تجمع می باشند اعلام شده است."

می دانيم که بيمای افسردگی نقشی اساسی در شيوع اعتياد دارد. با جمع درصد سه علت اساسی اختلالات روانی بنا به نوشتۀ سند مزبور که مستقيم يا غيرمستقيم، بگونه ای، به افسردگی مربوط اند به رقم بالايی می رسيم. از خلال چند گفتار مسولين، پژوهشگران و روزنامه نگاران، تلاش می کنم تا بسيار فشرده فضای امروز بهداشت و سلامت روان امروز را قم بزنم: "افسردگی با شيوع ١٣ درصد به‌عنوان شايعترين اختلال روانی در ايران "، "١٥ درصد از زنان ايرانی و ١٠ درصد از مردان ايرانی افسردگی دارند"، "نتايج آخرين پيمايش کشوری نشان می‌دهد که افراد بيکار و از کارافتادگان، زنان، افراد مطلقه، بيسوادان و کم سوادان، شهرنشينان و افراد دارای وضعيت اقتصادی و اجتماعی پايين بيشتر از بقيه در معرض اختلالات روانی هستند"، "٥٠ درصد از افرادی که احساس نياز به مراجعه برای مشکلات اعصاب و روان داشتند، يکی از دلايل مراجعه نکردن خود را مشکل پرداخت هزينه‌های درمانی اعلام کردند و همچنين ٥١ درصد از افرادی هم که با تأخير به مراکز درمانی مراجعه کرده‌اند در پرداخت هزينه مشکل داشته‌اند و همچنين ٥١ درصد از افرادی هم که با تأخير به مراکز درمانی مراجعه کرده‌اند در پرداخت هزينه مشکل داشته‌اند و از اين ميزان ٢٧ درصد مشکل بيمه را عامل تأخير برای مراجعه ذکر کرده‌اند. بنابراين گزارش، افرادی که در ايران با اختلالات روانی دست ‌و ‌پنچه نرم می‌کنند، گرفتار هزينه‌های مصيبتبار هستند. اين اصطلاح به زبان ساده به اين معناست که اين افراد برای درمان، مجبور شده‌اند که يا داراييهای خود را بفروشند و يا از ديگران برای درمان پول قرض کنند.

به گفته دکتر حاجبی، در ايران ١٨ درصد از بيمارانی که اختلال روانی دارند، گرفتار مشکلات مربوط به پرداخت هزينه‌های هنگفت هستند. او معتقد است بايد برای پوشش بيمۀ افراد مبتلا به اختلالات روانپزشکی، چه آنهايی که بايد بستری شوند و چه آنهايی که نياز به خدمات سرپايی، روانشناختی، مشاوره و غيردارويی دارند، فکر اساسی بشود. چرا که هم پوشش بيمه‌ای نامطلوب است و هم خدمات غيردارويی عمدتاً تحت ‌پوشش بيمه نيستند.

پرداخت هزينه‌های درمانی معضلی است که چندی قبل دکتر سياری معاون وزير بهداشت هم از آن سخن گفت. او هزينۀ درمان اختلالات روانی را سالانه بيش از ۹۶۰ ميليارد تومان اعلام کرد. به گفتۀ او وزارت بهداشت نمی‌تواند هزينه‌های بخش درمان اختلالات روان را تقبل کند چون بيمارستانها خودگردان اداره می‌شوند و محل درآمد ديگری ندارند.

در ادامه اين اظهارات می خوانيم: "تعداد تختهای موجود در کل بيمارستانهای روانی دولتی، خصوصی و ساير سازمانها و نهادها، تنها هشت هزار تخت است و اين هم يک کمبود جدی است و بر اساس سيستم سطح بندی بايد به ۱۱هزار تخت افزايش يابد که اين امر امکان پذير نيست"

سيد حسن هاشمی، وزير بهداشت و درمان گفت: "وزارت بهداشت اکنون وزارتخانه¬ای است با هفت تا هشت هزار ميليارد تومان کسری اعتبار..." وزير بهداشت با اعلام اين که ٥٠ درصد نيروهای وزارتخانۀ مسئول سلامت مردم مدرک تحصيلی شان ديپلم و زير ديپلم است، افزود: "در ابتدای دولت نهم، وزارت بهداشت ٢٣٠ هزار پرسنل داشت که اين رقم به ٤٢٠ هزار نفر رسيده است. ترکيب نيروهای فعال در اين وزارتخانه به عنوان يک وزارتخانۀ تخصصی که با جان مردم در ارتباط است، اهميت بسيار زيادی دارد. اين در حالی است که ٥٠ درصد نيروهای اين وزارتخانۀ تخصصی، ديپلم و زير ديپلم هستند"۳. آمار ديگری که می تواند در اينمورد مبنای مقايسه باشد اينست که طبق آمار بانک اطلاعاتی سازمان جهانی بهداشت، ميانگين کادر درمانی در حوزۀ آسيبهای روانی در فرانسه برای هر صد هزار نفر جمعيت، ١٥ برابر ايران، ژاپن ده برابر، آمريکا ٤ برابر، و ترکيه نصف ايران است و در نهايت، ﺍﻳﺮﺍﻥ در اينمورد ﺻﺪ ﻭ ﺩﻭﻣﻴﻦ ﻛﺸﻮﺭ ﺩﻧﻴﺎست.

در نشريه همشهری می خوانيم: به‌دليل حمايت نامطلوب سازمانهای بيمه‌گر و هزينه‌های بالای درمان، اين گروه نمی‌توانند به درمان بپردازند، پس تعجب نکنيد اگر در خيابان و يا محيطهای کاری‌ خود افرادی را می‌بينيد که سلامت روان ندارند و به حال خود رها شده‌اند. براساس نتايج آخرين پيمايش کشوری که دکتر احمد حاجبی، مشاور معاون بهداشتی وزير بهداشت در امور سلامت روان و اعتياد به همشهری اعلام کرد، ٢٤ درصد مردم در ايران از اختلالات روانی رنج می‌برند. براساس يافته‌های اين تحقيق، ميزان شيوع اختلالات روانی در بين زنان ايرانی ٢٦,٥ درصد و در ميان مردان ٢۰,۸ درصد است... او از افسردگی با شيوع ١٣درصد بعنوان شايعترين اختلال روانی در ايران نام برد و افزود: ١٥ درصد از زنان ايرانی و ١٠ درصد از مردان ايرانی افسردگی دارند۴.

از سوی ديگر دکتر تقی ابوطالبی احمدی، مشاور مديرکل ادارۀ سلامت شهرداری تهران معتقد است که فرد برخوردار از سلامت روان در موقعيتهای مختلف زندگی با ديگران تعامل خوب دارد و در برخورد با فشارهای زندگی آنها را بخوبی کنترل می‌کند. چنين افرادی انعطاف پذير و خلاق هستند و با ديگران ارتباطات اجتماعی خوبی دارند. اين افراد قطعاً چه در محيط خانواده و چه کار انسانهای موفقی خواهند بود. اين روانشناس اجتماعی به همشهری گفت: "قطعاً مسئولان بايد با برنامه‌ريزی منسجم برای پرورش انسانهای سالم از نظر سلامت روان سرمايه‌گذاريهای جدی از خانواده گرفته تا مهد کودکها و دانشگاهها انجام دهند چرا که بهره‌وری از آن افرادی است که از سلامت روان برخوردارند۵.

و در انتها يکی ديگر از دست اندرکاران تير خلاص را بر بهداشت و سلامت در ايران می زند: وزير بهداشت ايران گفته است: "تامين بيمۀ بيکاری و درمان از مهمترين نيازهای مردم کشور است زيرا در حال حاضر بخاطر هزينه های کمرشکن بخش درمان، سالانه هفت درصد جمعيت کشور زير خط فقر می روند۶.

در بخش سوم به مهمترين آسيب روانی که خطر عظيمی برای آيندۀ جامعه ما در بر دارد يعنی ، افسردگی، اعتياد و بيتفاوتی اجتماعی در ايران خواهيم پرداخت.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ نگاه کنيد به:
Makaremi Hasan , " A Look at Strategic Objectives for Iran's Modernization", 2012, CEDS, Paris
۲ـ نگاه کنيد به:
http://mboh.umsha.ac.ir/uploads/sanad%20siyast%20ravan.pdf
۳ـ نگاه کنيد به: http://vazeh.com/n-7439459
۴ـ نگاه کنيد به: http://hamshahrionline.ir/details/246925
۵ـ نگاه کنيد به: روزنامه اعتماد، شماره ۲۸۹۱ به تاريخ ۱۶/۱۱/۹۲.
۶ـ نگاه کنيد به: http://www.isna.ir/fa/news/92071107307/


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016