سه شنبه 9 اردیبهشت 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
14 فروردین» همه جا نارضايتی حس شد - مملکت مثل مصر و تونس شد، هادی خرسندی
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خدايا يک هواپيما نديدی؟ هادی خرسندی

هادی خرسندی
در چين و مالزی گمانه‌زنی‌ها درباره چرایی ماجرا و کجایی هواپيما قضيه بازار داغی دارد. این مقدمه را آوردم تا بگویم سروده تقدیمی، هیچ ربطی به این شایعات و قصه‌سازی‌ها ندارد! این "ترکیب بند"، برآمده از روزها و هفته‌ها درگیری فکری من است با سرنوشت آن دو ایرانی که در آن هواپیما بوده‌اند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

پس از يک ماه و نيم که از گمشدن مرموز هواپيمای ام.اچ۳۷۰ مالزی ميگذرد، با کمال تعجب هنوز هيچيک از جنتی ها و علم الهداهای جمهوری اسلامی اطلاعاتی در بارۀ اين هواپيما ابراز نکرده اند. علی القاعده بايستی يکيشان گفته باشد که چون خلبان ميخواسته با يکی از مهماندار ها زنا کند، حضرت صاحب الزمان هواپيما را دود کرده فرستاده هوا، يا چون يکی از مسافران با پای چپ وارد توالت هواپيما شده، حضرت غضب فرموده، آن توالت را با محتوياتش از جا کنده، در نتيجه هواپيما تعادلش را از دست داده است!

اما در چين و مالزی بخصوص گمانه زنی ها در باره چرائی ماجرا و کجائی هواپيما بازار داغی دارد.
اين مقدمه را آوردم تا بگويم سرودۀ تقديمی، هيچ ربطی به اين شايعات و قصه سازی ها ندارد! اين «ترکيب بند»، برآمده از روزها و هفته ها درگيری فکری من است با سرنوشت آن دو ايرانی که در آن هواپيما بوده اند. همان دو مرد جوان که روزهای اول، بی.بی.سی فارسی (به قول خودشان به طور «اختصاصی»!) هوچی بازی در آورد که اين دو ايرانی گذرنامۀ دزدی داشته اند. يکبار ديگر به همت بی.بی.سی! نام ايرانی با پاسپورت جعلی در اخبار بين المللی عجين شد و بعد دولت مالزی اعلام کرد که اوراق و مدارک پناهندگی آن دو درست بوده است.

من که در اين سال ها با بسياری از پناهندگان قاچاقی و بی هويت و اسم عوض شده و گذرنامه خريده (نه دزديده!) دمخور بوده ام و گاهی در توجيه وضعيتشان و علت فرارشان از ايران، به درخواستشان، نامه به ادارۀ مهاجرت نوشته ام، (که البته جنبۀ محکم کاری داشته، نه اينکه اثر مستقيمی داشته باشد!) در اين چند هفته يک جورهائی در عالم خودم چشم انتظار اين دو جوان بوده ام که معلوم نيست در راه مالزی به چين، چه بر سرشان آمده است. البته که از فکر باقی مسافران هواپيما غافل نبوده ام اما منتظر بودم محمد و پويا همين طرف ها پيداشان شود، طبق معمول با گوشی های موبايل آخرين مدل در دست!

ــــــــــــــــ

خدايا يک هواپيما نديدی؟
هادی خرسندی

خدايا يک هواپيما نديدی؟
دو ايرانی در آن بالا نديدی؟
دو تا مرد جوان آزرده خاطر
گرفتار غم ويزا نديدی؟
تو را قرآن هواپيما نديدی؟

خداوندا دو تا انسان خسته
زبان بسته، غريبه، دلشکسته
معلق در فضای بی نصيبی
نديدی در هواپيما نشسته؟
محمد را تو با پويا نديدی؟

فراری از رژيم نوجوان کش
به وحشت از جنايت، از توحش
به سوی سرپناه بی پناهی
دو تا فرزند بوسينا و کورش
دو تا عاصی ولی آقا نديدی

دو فرزند عزيز خانواده
ديار خويش پشت سر نهاده
که آنجا سنگ ها را بسته بودند
وليکن در عوض سگ را گشاده
دو تا غمگين دو تا تنها نديدی

شبی کردند ترک ميهن خويش
که جان خود رهانند و تن خويش
زده بر سيم آخر شام تاريک
مگر بينند روز روشن خويش
خدايا ظلمت اعلا نديدی؟

يکی آينده را در راه بوده
روانه سوی دانشگاه بوده
گرفتندش به عنوان محارب
که گويا دشمن الله بوده
خدايا دشمن خود را نديدی؟

يکی محکوم شد در راه خانه
به جرم جرعه ای نوش شبانه
توانِ تکيه بر پشتی ندارد
که بد زخميست زخم تازيانه
جراحت را به پشت و پا نديدی؟

يکی را پای تا سر آرزو بود
يکی را عکس مادر پيش رو بود
اگر هر يک از آنها غصه ميخورد
رفيق او تسلی بخش او بود
خدايا همدلی ما نديدی؟

ز بس در ميهن خود زجر ديدند
دو تا پاسپورت قلابی خريدند
پرستوهای سرگردان عالم
ازين کشور به آن کشور پريدند
پری جا مانده از آنها نديدی؟

جوانی را نديدی آرزومند؟
لبش نوبر نکرده طعم لبخند
رفيقش را نديدی غرق ماتم؟
در آن بالا چه ديدی پس، خداوند؟
حقيقت را بگو، آيا نديدی؟

نديدی آن دو را روی زمين هم؟
نديدی شان به زندان اوين هم؟
اگر ناديده بگرفتی در ايران
نديدی شان چرا در راه چين هم؟
مگر کوری خداوندا، نديدی؟

بله البته نابينا شمائی
که اينسان بی خبر از ما شمائی
اگر بيغيرتی باشد ملاکش
رئيس جمهور آمريکا شمائی
که درد و رنج انسانها نديدی

خدايا چون اوبامائی شما هم
رفيق شيخ و ملائی شما هم
بشر را بی حقوقش آفريدی
کنون در فکر سودائی شما هم
وزين پر سودتر سودا نديدی

خبر آيا ز اشک و آه داری
خبر از نالۀ جانکاه داری
به زندان اوين آيا گزارش
ز بند سيصد و پنجاه داری
تو آن زجر توانفرسا نديدی؟

نه بالائی خدا، نه در زمينی
نه در بند جنايات اوينی
به مسجد، به کليسا، به کنيسه
فقط در دخمه تاريک دينی
مهم هم نيست ديدی يا نديدی!

بگو هادی خدای کور و کر را
ز لطف خود رها فرما بشر را
بيا با بی نصيبان همسفر شو
که دريابی مزايای سفر را
وگرنه چيزی از دنيا نديدی

ــــــــــــ
فيسبوک هادی خرسندی
https://www.facebook.com/pages/Hadi-Khorsandi/247819131902635?ref=hl


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016