سه شنبه 13 خرداد 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
31 اردیبهشت» خرمشهر، ماهان محمدی
4 اردیبهشت» "سی‌صد و پنجاه"، ماهان محمدی
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خمينی، در چهار اپيزود و سه خط، ماهان محمدی

گاهی گريزی از حقيقت حضور هميشگی گذشته در هرلحظه از زمان حال نيست حقيقتی که باعث نگاه به عقب و تاريخ گردی و بازخوانی وقايع گذشته ميشود ، نگاهی از دور به آنچه واقع شده تا شايد امکانی ايجاد کند برای تامل بيشتر در رفتار و لحظات آينده و شايد ساختن خوشی ها و در امان ماندن از تکرار زجرها.
" زخم های گذشته در گذر زمان التيام پيدا ميکنند بدون آنکه اثر آنها از بين برود " هگل.

امروز چهاردهم خرداد ماه هزار و سيصد و نود ويک در راه برگشت از فرودگاه و بدرقه يک دوست هستم ، اين شروع يکی از صفحه های دفترچه خاطرات است که اينطور ادامه پيدا ميکند ، به عوارضی که رسيدم جلال و جبروت بارگاه امام راحل طوری مجذوبم کرد که تصميم گرفتم برای اولين بار سری به مرقد مطهر بزنم ، وارد که شدم هنوز شلوغ بود ، ناخودآگاه بياد منظره پيش از اين بنا افتادم ، زمينی باير که بخشی از گورستانی بود که نامش بهشت زهرا شد ، جايی که شاهد اتفاق های زيادی بود ، از گريه و شيون و زاری گرفته تا کف و سوت و شعار الله اکبر و ماوای شهيد گمنام و سردار لشگر و انقلابی و مخالف و سردخانه سيار و خيل سياه پوشان ، و حالا مرقدی با اين وسعت بر روی قبری به آن کوچکی برای مردی به آن بزرگی، که بدنبال زنده نگه داشتن اسلام بود و به فکر تنگدستی مستضعفين و آب و برق مجانی و تودهنی به استکبار. مردی که بدنبال آباد کردن کشور بود و نه پر کردن قبرستان ها. مردی که زندگيش به يکباره در چهار اپيزود در پيش چشمانم قرار گرفت.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


يک) ايران قبل از انقلاب

مردی که برای رضای خدا وبرپايی اسلام شاه را نصيحت کرد وگفت: ای آقای شاه، دارند "اغفال می کنند تو را! احکام اسلام ارتجاع است؟ چرا نشر اکاذيب می کنيد؟" و گفت ما با اسرائيل و بهائيها مخالفيم.

و در سال ۱۳۴۱ به حضور همايونی نوشت: «حضور مبارک اعليحضرت همايونی
پس از اهدای تحيت و دعا، به طوری که در روزنامه ‏ها منتشر است، دولت درانجمنهای ايالتی و ولايتی، «اسلام» را در رأی دهندگان و منتخبين شرط نکرده؛ و به زنها حق رأی داده است. بر خاطر همايونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دين مبين اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرماييد مطالبی را که مخالف ديانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه‏های دولتی و حزبی ‏حذف شود.
و گفت: «وظيفه دينی همه ماست که بگوييم و بخواهيم که قانون شرکت نسوان در انتخابات، انجام نشود. اگر تمام دنيا- يکطرفه- بگويند: بايد بشود! من يکی می‏گويم: نبايد بشود. اين کشور، قانون اسمی ‏اش قانون امام جعفر صادق است و بايد تا موقع ظهور امام زمان، اين قانون باقی بماند.

دو) فرانسه در تبعيد

پاريس خمينی: «بشر در اظهار نظر خودش آزاد است.»
«اولين چيزی که برای انسان هست آزادی بيان است.»
«مطبوعات در نشر همه‌ی حقايق و واقعيات آزادند.»
«اسلام يک دين مترقی و دموکراسی به معنای واقعی است.»
رژيم ايران به يک نظام دمکراسی‌ای تبديل خواهد شد که موجب ثبات منطقه می‌گردد.»
«اختيارات شاه را نخواهم داشت.»
«حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور می‌گذارد.»
«اسلام، هم حقوق بشر را محترم می‏شمارد و هم عمل می‏کند. حقّی را از هيچ‌کس نمی‏گيرد. حق آزادی را از هيچ‌کس نمی‏گيرد. اجازه نمی‏دهد که کسانی بر او سلطه پيدا کنند که حقّ آزادی را به اسم آزادی از آنها سلب کند.»
«اقليت‌های مذهبی به بهترين وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود.»
«اسلام جواب همۀ عقايد را به‌عهده دارد و دولت اسلامی تمام منطق‌ها را با منطق جواب خواهد داد.»
«در حکومت اسلامی همۀ افراد دارای آزادی در بيان هرگونه عقيده‌ای هستند.»
«جامعۀ آيندۀ ما جامعۀ آزادی خواهد بود. همۀ نهادهای فشار و اختناق و همچنين استثمار از ميان خواهد رفت.»
«اسلام با آزادی زن نه تنها موافق است بلکه خود پايه گذار آزادی زن در تمام ابعاد وجودی زن است.»
«زن‌ها در حکومتِ اسلامی آزادند حقوق آنان مثل حقوق مردها. اسلام زن را از اسارت مردها بيرون آورد و آنها را هم رديف مردها قرار داده است، تبليغاتی که عليه ما می‌شود برای انحراف مردم است. اسلام همۀ حقوق و امور بشر را تضمين کرده است.»

و حاصل تمام اين گفته ها که نتيجه زندگی پاريسی بود و در همان نوفلوشاتو هم جا ماند، چيزی نشد جز ولايت مطلقه فقيه و رهبری با اختيارات فرماندهی کل قوا و قدرت عزل و نصب هر مسئول و مقامی، و جمهوری اسلامی که تنها گزينه برای رای دهی بود آنهم نه يک کلمه بيشتر و نه يک کلمه کمتر.

سه) ايران دوازدهم بهمن ماه پنجاه و هفت بهشت زهرا

خمينی که تصويرش به ماه رفت، مردی که امام شد هنگام ورودش به ايران گفت: «ما پنجاه سال است که در اختناق به سر برديم، نه مطبوعات داشتيم، نه راديوی صحيح داشتيم، نه تلويزيون صحيح داشتيم، ... من دولت تعيين می‌کنم، من تو دهن اين دولت می‌زنم، من دولت تعيين می‌کنم، ...

امامی که حکم و حدود الهی را در يد با کفايت گذاشت تا او را پنج روز بعد از بازگشت از پاريس حاکم شرع کند تا کمتر از شش ماه تقريبا ۵۵۰ نفر بنابر حکم او و بدون اينکه فرصتی برای حضور وکيل و دادستان در اختيارشان قرار بگيرد، محکوم به ‌اعدام شوند.

امامی که مشی حکومت را بر اساس گفته هايش در پاريس چنين تعريف کرد« جمهوری اسلامی نه يک کلام بيشتر و نه يک کلام کمتر» و گفت«مردم برای «جمهوری» نمی آيند به شهادت برسند، مردم برای «اسلام» می گويند ما شهيد می خواهيم بشويم.»

مردی که در مورد اشغال سفارت آمريکا گفت: «اين خواست تمام ملت ما بوده»

امامی که نامه ای به گورباچف نوشت و او را به اسلام دعوت کرد و گفت: «جناب آقای گورباچف، مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکيت و اقتصاد و آزادی نيست، مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بيهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرينش است.»

امامی که نه ولايت ميخواست و نه حکومت و سياست و گفت: «من چنين چيزی نگفته‌ام که روحانيون متکفل حکومت خواهند شد. روحانيون شغلشان چيز ديگری است.»

امامی که در مقابل استکبار جهانی با اتکا به خدا و اسلام گفت: « انگليس از آمريکا بدتر است.آمريکا از اسراييل بدتر است.شوروی ازانگليس و آمريکا بدتر است.اسراييل هم از آمريکاست و آمريکا از همه بدتر است.

امامی که به حق اسوه ايستادگی بود درباره جنگ گفت: «هر روز ما در جنگ برکتی داشته ايم، با تمام قدرت، بيست سال هم اين جنگ طول بکشد ما ايستاده‌ايم...»، و گفت: «جنگ نعمت است.»

چهار) پايان جنگ و جام زهر و ارتحال

مردی که آمد و امام بود و ولی فيقه و رهبر شد و در مقابل استکبار ايستاد امامی که امروز در مرقد مطهرش بودم بارها شنيد که تشنگان امامتش فرياد ميزدند " حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله " و او ميگفت:همه احزاب يک حزب است؛ حزب‌الله ، حزبمان را حزب الله کنيم ، خودمان را جز حزب الله قرار دهيم.. .اگر کسی انحرافی ديد به آقايان اطلاع دهد.

امامی که قرار بود قدس را از طريق کربلا آزاد کند و اسرائيل را نابود، دراوج مقاوت و ايمان در پايان پيروزمندانه جنگ گفت: خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانواده‏های معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده‏ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشيده‏ام،« و احساس شرمساری می‏کنم. »

امامی که در وصيت نامه اش چنين فرمود:«اسلام و حکومت اسلامی قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگريها و چپاولگريها و فسادها و تجاوزها بکشد وانسانها را به کمال مطلوب خود برساند. و مکتبی است که برخلاف مکتبهای غيرتوحيدی ، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سياسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد.

و اين دکترين مردی بود که با تمام وجود و ايمان به اسلام از هر مخالفت و اعتراضی برای جلوگيری از تصويب حق زنان در مشارکت سياسی و حق رای برای آنان فروگذار نکرد و همين سرآغازی بود برای امام شدنش تا بعد از پانزده سال دوری از کشور با ايمان و اتکا به مردمی که او را به ماه بردند، آنچه نتوانست در مدت غيبتش انجام دهد به سرانجام برساند تا بعد از گذشت يازده سال از بازگشت به ايران زمانی که با قلبی مطمئن به ديار آخرت رفت ثمره گفته ها و ايمان و اعتقاد راسخش به اسلام و سَنتز ولايت مدارش بيش از چند هزار اعدامی و دويست و سيزده هزارکشته در جنگ و سيصد و نود و هشت هزرارو پانصد معلول و نزديک به دوازده هزار مفقود الاثر و سالانه فرارهزارو پانصد نخبه از کشور وچند هزار آوره در کشورهای ديگر وزندان هايی که هيچ گاه از مخالفان خالی نبوده باشد وچوبه های داری که هنوز هم در حال گرفتن جان انسان هاست.

امروز کنجکاو به گورستانی رفتم که حرمی در آن بنا شده با نام مرقد مطهر، که گفته های صاحب آن، حکم اعدام پدرم شد ، امروز روبروی سنگ قبری ايستادم تا بپرسم، چرا مزار برادرم که ابتداء نامش با رنگ قرمز نوشته شده شهيد آنقدر از پدرش دور است، و در کنار مرقد تو بيگانه و ناپيدا؟ امروز در حالی روبروی آن سنگ ايستاده بودم که نه کينه ای در خود احساس ميکردم و نه خشمی، تنها افسوس بود و افسوس از آن همه گفته که چيزی بجز ويرانی و کشتار و ترور و آوارگی و تبعيد و زندان و سياه پوشی و سياه روزی و چوب و چماق و آقازادگی در بر نداشته. همان گفته هايی که اين سرآغاز را برای بيان احساس بازگشت به ايران داشت؛ " هيچ " سرآغازی که از همين قبرستان و در زمين مردگان برای زندگان با اين گفته ها شروع شد «ما در اين مدت مصيبتها ديديم؛ مصيبتهای بسيار بزرگ مصيبتهای زنهای جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفلهای پدر از دست داده. من نمی‌توانم تشکر از اين ملت بکنم که همه چيز خودش را در راه خدا داد.

امروز در مقابل سنگی ايستاده بودم که نامش بر فرودگاهی است که شاهد بدرقه دوستی بود که در سايه گفته ها و اين نام برای هميشه از ايران رفت تا هنوز هم اجرا شود آنچه که در مورد دانشگاه گفت: «بايد جلويشان را بگيريد. مسائل را به آن‌ها بگوييد؛ در دانشگاه بنويسيد، منتشر کنيد. کسانی که برخلاف اين هستند، برويد يکی يکی پيش آن‌ها، برويد بگوييد شما اينکاره هستيد. شما چه می گوييد باز به ما؟ چطور می خواهيد يک دانشگاه را در دست بگيريد در صورتی که اخلالگر هستيد؟ يک اخلالگر دزد که نمی تواند دانشگاه را اداره کند…»

اين دوست رفت چون اين گفته ها حتی بعد از سی و پنج سال هنوز جايی برای او در اين کشور باقی نگذاشته، رفت تا اينبار از هزارن کيلومتر دورتر شاهد هياهوی ميراث خواران خمينی باشد، موروثانی که اينک در خط سوم خمينی خواهی از هر ترفند و فرصت بيان وچرخش قلمی استفاده ميکنند تا ابتدا دامان و دست های روح خدا خمينی بت شکن از آلودگی به هر خطا و خونی پاک شود و بعد از آن اين نام را که هنوز سختی کلام و خشم و کينه هميشگی نگاهش يادآور زندان و اعدام وجنگ و پاکسازی وسانسور و خفقان و توليد تروريسم است به بتی تمام عيار برای جانشينی الله هميشه غايب تبديل شود ، تا در کشمکش بدست آوردن سهم بيشتر از قدرت خود را تنها مريد وفادار به آرمان های او بدانند و به نشان حق خواهی و راستی کلام خود به بيانات پر بارش استناد کنند و با عنوان امام اين را گفت و امام راحل آن نبود که ميگفت و اين را نمی خواست و قرار نبود که بشود، باز هم در پی تکرار تاريخ هستند و بدنبال ايجاد شعبه جديدی در درون نظام ولايی و مرکز شيعه گری جهان تا يادآور ذکاوتمندی ايرانيان در صدر اسلام شوند که چگونه به هواخواهی از علی رفتند و او و بخشی از تاريخ اسلام و شبه جزيره را به نفع خود مصادره کردند، اينان اساسا واژه اصطلاح طلبی را هم برساخته از صدر اسلام و مقابله با ظلم بنی اميه ميدانند، اينان با پاکسازی و باسازی نام خمينی در پناه کهنه کاريزمای اين بتِ بت شکن به زعم خود به دنبال مشت کوبيدن به ستون خیمه معاويه هستند ، غافل از اينکه خود بخشی از همين خيمه اند وپروده شده از قدرت سيمين حاکم دورنشين شام که در تهران جا گرفته، واز نام خمينی و ميراث او که در کلام قانون و شورای نگهبان خود را زنده نگه داشته، قرآن برسر نيزه کرده و بدست سپاهيانش داده، تا در صورت عبور هر مخالف و جنبنده ای از خط قرمز ولايت امر، قرآن و نيزه را يک جا به حلقوم هر منتقد و دگرخواهی فرو کنند.

تاريخ تکميلی اين وارثان که براستی جانشينان سيادت خلفای شام و بغداد و کوفه و امويان وعباسيان وعلويان هستند، با ظهور جنبش سبز و باز شدن باب فتنه گری و بلوای جريان انحرافی که بی شباهت به خوارج نهروان نبود کامل شده و صفحه پر بار ديگری در تاريخ سياست اين سرزمين ثبت کرده، سرزمينی که همين بت پرستان و بت سازان با آن چنان کردند که بعضی مردمانش از بودن با نام او بی زار و شرمگين هستند و منکر ايرانی بودن و در خفا و آشکار با سلاح و قلم بدنبال فسخ قرارهای جمعی وملی هستند، در اين اوضاع شکننده و شتاب واگرايی اجتماعی و صدای جنگ طلبی عده ای ديگر که از سر نااميدی و واخوردگی از فرهنگ اصلاحات و درد غربت و نا اميدی از امکان هر تغيير سياسی دموکراتيک در نظام متکی به نيابت بر حق امام زمان چاره ای بجز موشک کروز نمی بينند، اين مدعيان خمينی پاک و مطهر بدنبال ساخت روح القدسی ديگر هستند که از بطن شريعت اسلام سياسی متولد شده، تا شايد با اين تدبير کمی به خوان خليفه مسلمين نزديک تر شوند، اين جريان سوم خمينی پرستی با نظريه پردازانی که دارد، خود را در مسير خط روح الله اينطور تعريف ميکند.

۱- حاکميت امنيتی - نظامی ولی امر مسلمين ، سپاه - خامنه ای، خامنه ای - سپاه، که خود را ادامه گفتمان ولايت مداری ومالک انقلاب ميداند، منحرف از خط امام متبرک است، چرا که ديگر به آرمان های امام راحل وفادار نيست و اصل « همه مفسد فی العرض هستند مگر عکس آن ثابت شود » پير جماران را بطور کامل اجرا نميکند.

۲-هر تفکر تغيير خواهانه و منتقد ومعترضی، يا زير مجموعه و معلول حضور گفتمان اصلاح طلبی است يا برانداز وضد انقلاب به معنای مشی مسلحانه و خشونت خواهانه و يا ماترياليست بی خدا و کافر، يا وابسته به غرب و منحرف از خط امام و منافق.

۳- اين مدعيان خط سوم که براستی از وفاداران خمينی و انقلاب اسلاميستی شده توسط اوهستند و بعضا با نقش های مسلح دينی و مدافع حقوق بشرهم به صحنه ميآيند ، خود را تنها وارث برحق و شرعی و قانونی ميراث خمينی ميدانند و به هر قيمتی بدنبال زنده نگه داشتن راه اوهستند ، وحاضرند برای حفظ آبروی نظام مقدس برجا مانده از امام شرمسار راحلشان بدون ذره ای نگرانی از افکار عمومی، بشر را به خودی وغيرخودی تقسيم کنند، اينان استراتژی خود را برای مقابله با قدرت خامنه ای، اثبات وفاداری به آرمان های خمينی تعيين کرده اند و از هر فرصتی برای تطهير و علم کردن نام خمينی باز تعريف شده در مسير چانه زنی بر سر قدرت با خامنه ای استفاده ميکنند و خود را مدافع خون شهدا و حقوق مومنان خط اول خمينی ميدانند و جمهوری اسلامی را همان نه يک کلمه بيشتر ونه يک کلمه کمتر ميخواهند واصلا حات هم به همين منظور و برای باز گشت به دوران طلايی امام امت در حرکت است.

۴- اين ها با اتکا به کوتاه بودن حافظه عمومی بدنبال جعل تاريخ و سند برای ساختن امام خمينی پالايش و به روز شده هستند، کاری که بی شباهت به جعل حديث و آيه در صدر اسلام و تاريخ تفکر سازی برای شخصيت ها ی آن زمان اسلام نيست.

دراين بين شايد يکی از نکته هايی که اين نظريه پردازان خط سوم نديده اند وجود تفکر و جريان تجدید نظر خواهی بدون خشونت است که ريشه در تاريخ تمدن جهان بدور از اسلام دارد تا چه رسد به مفهوم اصلاح طلبی مصادره شده توسط نئو خمينی ست ها، رويزيونيسم ايرانی که نشانه های بومی آن را ميشود در تاريخ جنبش های مزدک و مانی ديد ، در اين زمان قائم و قائل به محدوده مرزهای جغرافيايی نيست و با هر مظهر و نماد تقدس سازی ومرده پرستی و بنده پروری در هر قواره و پوششی سر ناسازگاری و اعتراض دارد، چه کورش باشد و ناسيوناليسم، چه فاشيسم قوميتی باشد به بهانه زبان مادری، چه لنينيسم و يکسان سازی، چه کاپيتاليزم و میليتاريزم و چه پادشاه و شاهزاده و خمينی و خمينی زادگی و حرم وامامه و مرجع تقليد و مصلح دينی و اسلام والله.

امروز در مرقد مطهر چيزی به جز سردی بتون و سنگ مرمر و قفسی آهنی حس نکردم که برايم تداعی همخوانی آن کلام و گفته ها با اين بنا بود و زندگی آدمی که تنها برای مردن و مرگ انسان ها زندگی کرد و زنده نگه داشتن اسلام.

"در دَوران جبر زمان ، زندگی يعنی مجبور نشدن و مجبور نکردن"

ماهان محمدی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016