پنجشنبه 4 اردیبهشت 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

"سی‌صد و پنجاه"، ماهان محمدی

ماهان محمدی
آنچه به‌راستی می‌تواند در حال حاضر مهم و قابل توجه صداهای رسا باشد، نه حزب و دسته و جناح و تسويه حساب‌های سياسی و چپ و راست و قرمز و سبز است، آنچه مهم است جان زندانيانی است که در سلول‌های انفرادی در اعتصاب غذا هر لحظه با مرگ روبه‌رو هستند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

باز هم اوين و ۳۵۰ پر خاطره

ظاهرا نام اوين که برای عده زيادی يادآور خاطره های معشوقانه در هوای دلنشين با فاصله کوتاه از دود و هياهوهای مرکز شهر تهران است، برای عده ديگری جز تداعی ديوارهای بلند و درهای قطور آهنیِ قفل و زنجير شده و انتظار طولانی در هر دو سمت اين در و ديوارها نيست. تداعی ديوار و سلول های نيمه تاريک و بازجويی های بی وقفه و شنيدن صداهای مبهم پای نگهبان ها و دوست و رفيق و بستگان از لابه لای درهای اتاق های بازجويی. يادآوری شنيدن خواندن شعر و سرود و دعا و گاهی هق هق گريه و فرياد و شعار و ناله و صدای رگبار مسلسل و چک چک قطره های باران بر شيشه کدر چسبيده به سقف سلول. تداعی چشم بند و صدای اذان طنين دار در راهروهای سلول های ۲۰۹ و اشک گرم مادرها و چشمان نگران پدر و برادرها، در آن سوی ديوارها برای ديدن شايد دوباره مهمانان اوين با تنی باز هم گرم. يادآوری ديدارهای هفتگی پر سرعت، از پس شيشه هايی با پرده هايی که هيچ زمان برقشان برای پايين آمدن قطع نمی شود. تداعی دستبند های سرد و راهروهای بدون پنجره دادگاه هميشه انقلابی، حکم اعدام و تبعيد و سالها حبس، و خاموشی به دستور افسر نگهبان وقت و فرياد شبانه سربازان در برج های نگهبانی.

مطمئنا بخش زيادی از اين خاطرات هميشه تلخ در زندان اوين با نام ۳۵۰ عجين شده. کهنه ساختمانی که عمرش به بيش از چهل سال می رسد. بنايی که در قياس با بندهای ( اندرزگاههای) هفت و هشت و ساختمان ۲۴۰ يا همان بند ۹ انفرادی موقعيتی جنوبی در محوطه زندان اوين دارد. و چسبيده به بند فوق امنيتی ۲۰۹ که سال ها پيش اين دو ساختمان از داخل به يکديگر راه داشته اند. با فاصله ای حدود ده دقيقه پياده روی تا بهداری اصلی زندان و کمی بيشتر تا در برقی خروجی و آزادی.

اين ساختمان که در مساحتی حدود ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ متر مربع و تقريبا به شکل مربع در دو طبقه ساخته شده، دارای اتاق های اصلی ای است که در دو ضلع و به تعداد ۶ عدد در پايين و همين تعداد در طبقه بالا واقع شده، به طور معمول و به دليل موقعيت اين ساختمان با بند ۲۰۹ همين کاربرد فعلی را که به صورت تفکيک شده در مورد نوع اتهام از سال ۱۳۸۳ دارد، پيش از اين هم داشته، بطوريکه زندانيان پس از اتمام بازجويی های مقدماتی و تحمل فشارهای سلول انفرادی در بند ۲۰۹ تا زمان تعيين تکليف و صدور حکم از سوی دادگاه به اين بند منتقل می شدند.

اما آنچه که ۳۵۰ را به صورت مدلی از زندان های معروف جهان معرفی کرده احيا اين بند از اواخر آبان ماه سال ۱۳۸۸ و حضور چندصد نفره معترضان به انتخابات خرداد ماه همين سال است. مجموعه ای از افراد که در نوع خود کم نظير بودند. مرکب از جوانان در طيف های کارگری، دانشجويی، چپ و راست، با ستاره و گمنام، سردرگمان آسيب های اجتماعی، رجال عالی رتبه و سرشناس سياسی، چه حکومتی و چه فارق از دامان قدرت، روزنامه نگاران هميشه معترض در دو تعريف وابسته و جناحی و فراجناحی و مستقل، چشم اندازی پر از هيجان و اضطراب و هياهو و بحث و بازی را می ساخت، ترکيبی عالی از نمايندگان تمام اقشار جامعه حتی افغان های محترم.

در اين هفت سال گذشته آنچه در قلب زندان اوين يعنی بند سه يا ۳۵۰ ثبت شده هر چند هر از گاهی نشانی از شادی به بهانه عفو و آزادی با خود داشته اما مملو از درد وداع با دوستان در پی خبر مرگ آنها چه در بالای چوبه دار و چه بر روی تخت های بهداری، و تبعيد هم بنديان است. و همين وقايع است که اين ساختمان قرمز رنگ را در بخش خاطرات دردناک جهانی ثبت کرده. که دردناک ترين آنها مرگ اکبر محمدی و هدی صابر در شرايط اعتصاب غذا بوده. اين نوع مرگ از آن دست واقعيت هايی است که هيچ وجدان تا حدودی بيدار آن را فراموش نخواهد کرد، و چه بسا که اگر در مرداد ماه سال ۱۳۸۹ با کمی درايت و مدارا به اعتصاب غذای ۱۴ نفر حاضران در سلول های انفرادی ۲۴۰ پايان داده نمی شد، اينک آمار اين نوع از مرگ در زندان اوين بيش از اين بود که در تاريخ ۳۵۰ و حافظه بشر ثبت شده. و اينک باز هم اوين و باز هم ۳۵۰ بهانه ای دوباره برای ثبت خاطره ای دردآور شده. بازرسی، عصبيت، اعتراض، گارد ضد شورش، و اين بار طغيان و جنبش خيابانی در راهروهای باريک و اتاق های بند ۳۵۰ سرکوب می شود. سرکوبی که پير و جوان نمی شناسد، وکيل و موکل را با هم به باد باتوم و چماق می گيرد و با افتخار نمايشی از کشفيات و فتح خاکريزهای دشمن فرضی به راه می اندازد و به خود و ظفرمندی اش می بالد، به کشف قدری خنزر پنزر که بی شباهت به بساط دست فروشان پشت شهرداری نبود، ترفيع در راه است. به حق هم در راه است، چرا که در چند صد متر بالاتر از بند ۳۵۰ و در به اصطلاح اندرزگاه های هفت و هشت، حاصل بازرسی هر ماهه چيزی به جز کشف انواع مواد مخدر نيست.

و با زهم بند ۲۴۰ و سلول های انفرادی که هنوز خاطرات ازدحام های چند صد نفره خرداد ماه سال ۸۸ را بر خود دارد و باز هم اعتصاب و نگرانی، اما عمق اين نگرانی ها آنجا معلوم می شود که بدانيم اعتصاب غذا در شرايط سلول انفرادی يعنی خطر هر لحظه مرگ، آنهم در پشت درهايی که فرياد هم به سختی از آن عبور می کند تا چه رسد به ناله ای از يک حنجره ای بی رمق. اما اين تنها نمايی از نمايشی است که در درون اين ديوارها در جريان است که در دره ای سر سبز و خوش آب و هوا وجود دارد. و اما در آن سوی ديوارها عده ای هر دم پريشان و دل نگران و عده ای طبل سياست به دست بهانه ای برای کوبيدن بر اين طبل و حضور در صحنه قلم و تحليل به چنگ آورده اند. برخی از اين هنرپيشگان پر سر و صدا خود چند صباحی در ييلاق اوين به سر برده اند، که متاسفانه و در اين شرايط خطر بالقوه بعد از زندان و سلول و سرکوب زندانيان بند ۳۵۰ همين جنجال آفرينان عرصه سياست هستند. در اينجا بد نيست برای روشن شدن بيشتر ذهن اين منورالفکرهایِ تاريکی نديده به چند نکته اشاره شود تا شايد اينان در چرخش زبان و قلم مبارک و محترم خود کمی تامل به خرج دهند.

۱- بازرسی روالی معمول و تثبيت شده در ضوابط سازمان زندان هاست.

۲- حقيقت مقاومت در مقابل بازرسی صورت گرفته اعتراض به نقض حقوق و کرامت انسانی فرد زندانی بوده.

۳- بازرسی انجام شده را نمی توان به عنوان پروژه ای سياسی در نظر گرفت که برای دادن پيام از يک بخش نظام به بخش ديگر آن و نشان دادن پا برجا بودن اقتدار اقتدارگرايان طراحی شده.

۴- طبالان سياسی بهتر است به اين نکته توجه داشته باشند که مقاومت و اعتراض زندانيان بند ۳۵۰ امری خود جوش بوده و نه طرحی سازمان يافته از جانب گروه و جريانی خاص.

۵- آنچه از بند ۳۵۰ به عنوان خلاف زندان کشف شده که آنچنان در صحنه تبليغات رسانه ای جمهوری اسلامی با آن نمايش هوشياری و قدرت نيروهای مخلص نظام به راه افتاده، حکم قاشقی را دارد که هر اسير و زندانی ای حق دارد از آن برای رسيدن به آزادی استفاده کند. حتی اگر اين آزادی به قيمت بريدن رگ دست با اين قاشق در سلول انفرادی باشد.

۶- آنچه به راستی می تواند در حال حاضر مهم و قابل توجه صداهای رسا باشد، نه حزب و دسته و جناح و تسويه حساب های سياسی و چپ و راست و قرمز و سبز است، آنچه مهم است جان زندانيانی است که در سلول های انفرادی در اعتصاب غذا هر لحظه با مرگ روبرو هستند.

نامت سپيده دميست که بر پيشانی آسمان ميگذرد، متبرک باد نام تو!
و ما همچنان دوره ميکنيم
شب را و روز را
هنوز را

ماهان محمدی
ترکيه


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016