گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
17 اردیبهشت» ناراحتی حسن نصرالله و کنترل بيشتر حوزه علميه قم، علی افشاری
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آيتالله شيرازی، قربانی نظام ولايت فقيه (بخش پنجم)، علی افشاریآيتالله شيرازی پس از ديدار با آیتالله خمینی که از آن سخت برآشفته بود به اين جمعبندی رسيد که نه تنها آيتالله خمينی ارادهای برای تغيير ندارد بلکه خود نيز در جهت تشديد فضای استبدادی و خفقان و بهزعم وی انحراف از اسلام گام بر میداردویژه خبرنامه گویا آيت الله سيد محمد شيرازی در سن ۵۲ سالگی بعد از اقامتی ۸ ساله در کويت وارد شهر قم شد. وی به مجرد حضور درس و کلاس های خود را داير کرد. نگاه منفی آيت الله خوئی و بخصوص تبليغات نيرو های نزديک به حزب الدعوه که بعد از انقلاب و برخورد با حکومت عراق به حوزه علميه قم آمده بودند ، محدوديت هايی را برای وی ايجاد کرده بود. اما در عين حال برخورد مثبت برخی از مراجع برجسته قم باعث شد تا علی رغم فضا سازی های فوق وی بتواند جايگاهی برای خودش در شهر قم فراهم سازد. مراجعی چون آيت الله ها سيد کاظم شريعتمداری، محمد رضا گلپايگانی، شهاب الدين مرعشی نجفی، شبير خاقانی، سيد صادق روحانی و فقيه برجسته و پسر ارشد موسس حوزه علميه قم شيخ مرتضی حائری با وی ملاقات کردند و حضورش در قم را خوش آمد گفتند. جلسات کلاس های درس وی ومراسم مذهبی اش شلوغ بود. او به اندازه کويت نتوانست در قم نهاد سازی نمايد و دست وی در آن حد باز نبود. اما حسنيه رسول اعظم را در شهرقم تاسيس کرد و در مسجد امام زين العابدين درس هايش را ارائه می داد و حوزه دينی راه انداخته بود. او علاقمندان و پيروانی پر شور پيدا نمود که آئين های مذهبی را در شکل سنتی دنبال می کردند و در عين حال نگاه سياسی و اجتماعی نيز داشتند. آيت الله شيرازی علی رغم اينکه ابزار تمايل کرده بود به ديدار آيت الله خمينی برود. اما آيت الله خمينی بعد از حضور در قم به منزل وی رفته و با او ملاقات کرد و حضورش در قم را خير مقدم گفت. اين جلسه نشانگر نگاه مثبت اوليه هر دو به يکديگر بود اما در عين حال اختلافات از همان ابتدا روشن شد. سيد محمد شيرازی در آن مقطع در کليات شبيه آيت الله خمينی فکر می کرد. در فکر تشکيل حکومت دينی بر مبنای اسلام فقاهتی بود. خواهان اجرای قوانين اسلام توسط حکومت بود. اما تعريف وی از حکومت اسلامی و نوع برخورد با جامعه فرق می کرد. همچنين نگاه فقهی وی نيز با آيت الله خمينی تفاوت داشت. اما در اينکه بايد در فکر وحدت جهان اسلام و تقابل با استکبار و بخصوص اسرائيل بود با وی هم نظری داشت. در اين ديدار آيت الله شيرازی خواستار روشن شدن تکليف مسائل مطرح شده در عراق با آيت الله خمينی از جمله شورای فقها، تعدد احزاب و تطبيق قوانين اسلامی شده بود. نزديکان آيت الله شيرازی مدعی هستند که مسئله شورای فقها را آيت الله شيرازی در عراق سال ها پيش از انقلاب مطرح کرده بود و آيت الله خمينی موافقت خود با اين طرح را در ميان گذاشته بود . اما آيت الله خمينی در قم اين پيشنهاد را نمی پذيرد و نقل به مضمون می گويد که الان مردم رهبری جمعی را قبول نمی کنند و می خواهند يک نفر در راس باشد. آيت الله سيد حسن قمی نيز نظر مشابهی داشت تا اجرای قوانين شرع تحت نظر شورايی از مراجع و فقهای برجسته انجام شود. البته در آثار و ديدگاه های مکتوب و شفاهی آيت الله خمينی هيچ کجا اشاره به اعمال ولايت فقيه از طريق شورای مراجع و يا فقها نشده است. اما همانگونه که گفته شد نزديکان آيت الله شيرازی از قول وی نقل می کنند که آيت الله خمينی در دوران اقامت در عراق و قبل از رهبر شدن با اين پيشنهاد موافق بوده است. راست آزمائی اين ادعا نيازمند اطلاعات بيشتر است. آيت الله خمينی در خصوص تعدد احزاب سکوت کرده و تطبيق قوانين اسلامی را به گذشت زمان منوط می کند. همچنين بعد از تاکيد آيت الله خمينی بر ولايت فردی و مخالفت با شورای فقها او را نسبت به مخالفت و مقاومت روحانيون انذار می دهد که آيت الله خمينی در پاسخ لبخندی می زند. در اين ديدار اگر چه انتظارات آيت الله شيرازی برآورده نشد ولی کماکان نظر مثبتش را حفظ کرد و ارتباط وی با آيت الله خمينی ادامه داشت. اما از همان اول نگاه انتقادی به عملکرد جمهوری اسلامی پيدا کرد. در ديداری که به بازديد آيت الله خمينی در قم رفت ، مشاهدات و گزارشات رسيده از بعضی از اعمال انقلابيون از جمله برخی اعدام های بدون ضابطه را نگران کننده خوانده بود. وی بخصوص از عملکرد صادق خلخالی اظهار انتقاد زيادی کرده بود. شش ماه پس از ورود به ايران و در اوج رونق خشونت های حکومتی که در پوشش ضرورت عمل انقلابی توجيه می شد وی درس خارج فقه خود را به مبحث حدود و تعزيرات اختصاص داد و در آن آشکار از روش برخورد حاکميت با مخالفان و منتقدان انتقاد کرد. نتيجه اين دروس چاپ رساله ای به نام عفو حاکم و تبديل مجازات در فقه بود. او از نگاه سنتی حاکم بر حوزه های علميه فاصله گرفت و سال ها بعد تعليق حدود شرعی در زمانه حاضر را اينگونه تبيين کرد که لازمه اجرای حدود و ملزم ساختن همگان به تبعيت از قوانين شرع وجود جامعه خداپسند است و تا زمانی که چنين جامعه ای پديد نيامده و موانعی برای تحقق آن وجود ندارد لذا اجرای حدودی شرعی به تعليق در می آيد. در اين دوره فعاليتهای اجتماعی آيت الله شيرازی و انتقادات وی حساسيت حکومت را برانگيخته بود. فعاليت های او حال تشکيلاتی داشت و در قالب حسينيه، کلاس های درس و انتشار مجله هايی چون امت اسلامی و ريشه ها انجام می شد. وی در نهاد های ياد شده به مسائل حساسی از جمله شورای فقها و ضرورت تکثر احزاب سياسی از ديدگاه اسلام می پرداخت. جنبه تشکيلاتی و سازمان يافتگی کار های آيت الله شيرازی بر حساسيت های حکومت افزوده بود. عليرغم اين انتقادات همچنان مراودات آيت الله شيرازی با نظام برقرار بود تا اينکه يکسال پس از ورود به ايران، اين روابط با نظام و شخص آيت الله خمينی کاملا قطع شد. رويداد تعيين کننده در اين مسير ديدار آيت الله شيرازی با آيت الله خمينی در تهران در سال ۱۳۵۸ بود. پيش از آن ديدار و مناسبات انتقادی بين آيت الله شيرازی و آيت الله خمينی برقرار بود. حتی نزديکان آيت الله شيرازی اظهار می کنند که آيت الله خمينی سمت هايی چون نمايندگی ولی فقيه در استان خوزستان، امامت جمعه اهواز و حتی قائم مقامی ولی فقيه را به وی پيشنهاد داده ،اما او نپذيرفته است. حتی در مساله قائم مقامی باز با تکرار ايده شورای مراجع، آيت الله خمينی را از رهبری فردی و استبداد به رای پرهيز داده است. پيشنهادات فوق در مجموعه آثار به جا مانده از آيت الله خمينی موجود نيست و نزديکان وی نيز چنين مواردی را و به خصوص مساله قائم مقامی را رد می کنند. دستيابی به همه مدارک و مستندات می تواند تکليف اين مسئله را روشن نمايد. آيت الله شيرازی در آخرين باری که به ديدار آيت الله خمينی رفت هنوز به او اميدوار بود و تصور می کرد می تواند مشکلات را حل نمايد. بنابراين بعد از مشاهده برخی انحراف ها در مسير انقلاب به زعم خودش برای رايزنی و مشورت به تهران رفت تا با آيت الله خمينی ديدار کند. بنا بر گواهی يکی از همراهان ايشان، پس از پايان اين ديدار آيت الله شيرازی سخت بر آشفته وبا صدايی لرزان و گريان اظهار می دارد، يک بار ديگر فريب استعمار را خورديم! که اشاره صريحی است که آيت الله شيرازی طبق تحليل خود آيت الله خمينی را عامل و مهره استعمار می دانسته است. البته بر طبق شواهد و مستندات موجود اين ادعای آيت الله شيرازی اگر صحت انتسابش درست باشد ،صحيح نيست. آيت الله خمينی فرد مستقلی بود که ديدگاه های ضد استعماری و اساسا ضد غربی داشت حال ممکن است نتيجه اعمال و سياست هايش با مقاصد استعماری همسويی پيدا کرده باشد ، اما اين مسئله حتی در صورت وقوع جزو تبعات ناخواسته است. در نهايت بعد از ديدار فوق آيت الله شيرازی به اين جمع بندی رسيد که آيت الله خمينی اراده ای برای تغيير ندارد بلکه خود نيز در جهت تشديد فضای استبدادی و خفقان و به زعم وی انحراف از اسلام گام بر ميدارد. او بعد از بررسی جوانب مختلف به نتيجه رسيد که مبارزه سياسی و عملی مفيد به فايده نيست و تصميم گرفت از راه مبارزه مسالمت آميز فکری و دينی - حوزوی وارد عمل شود. ادامه دارد Copyright: gooya.com 2016
|