سه شنبه 17 تیر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

گفت‌وگوی اختر قاسمی با منصور بختیار درباره مصاحبه اخیر نوه شاپور بختیار در فرانسه

مرکز دمکراسی برای ایران ـ چندی پيش در آستانه صدمين سالگرد تولد دکتر شاپور بختيار فردی به جهانشاه بختيار (نوه ی دکتر شاپور بختيار) در چند مصاحبه تلويزيونی و مطبوعاتی در فرانسه گفتگويی انجام داد و گفت که به دليل انتقام پدر بزرگش دکتر بختيار به ايران رفته و ساليانی برای سازمان های جاسوسی سيا و موساد جاسوسی می کرده است. در اين مصاحبه ها جهانشاه بختيار از انتشار کتاب خاطرات خود در آينده ی نزديک می گفت و اينکه چگونه توانست به مقامات ايرانی برای جاسوسی نزديک شود. کتاب جهانشاه بختيار با نام ” من ايرانی؛ جاسوس سيا و موساد” قبل از انتشار سر و صدای بسياری ايجاد کرد که دليل اصلی آن را می توان رابطه ی فاميلی نزديک نويسنده ی کتاب با دکتر شاپور بختيار دانست.

انعکاس مصاحبه های جهانشاه بختيار جو بشدت منفی را عليه دکتر بختيار به راه انداخت و کمتر کسی نويسنده ی کتاب جهانشاه بختيار را مورد نقد و انتقاد قرار داد. برخی اين موضوع را بهانه قرار دادند تا بتوانند به دکتر بختيار فحاشی کنند و تهمت بزنند.

بعد از ديدن و خواندن مصاحبه های جهانشاه بختيار نظر خودم را در باره ی مشکوک بودن چنين بياناتی در آستانه ی صد سالگی تولد دکتر بختيار و همچنين در آستانه بيست و دومين سالگرد قتل او در فيسبوک ام نوشتم و مايل بودم که در اين رابطه بيشتر تحقيق کنم تا در اختيار افکار عمومی قرار دهم. منصور بختيار يکی از بستگان و طرفداران دکتر بختيار که در خارج از کشور با او همکاری می کرد مطلبی در رابطه با هدف چنين افشاگری ها منتشر کرد که توجه مرا جلب کرد و به همين دليل تصميمم گرفتم با ايشان در اين رابطه به گفتگو بنشينم.

* آقای منصور بختيار سپاسگزارم از اين که وقت تان را در اختيار من گذاشتيد. ابتدا مايلم که از زبان خودتان برای خوانندگان توضيح بدهيد که چه رابطه ی فاميلی با دکتر داريد و آيا با ايشان کار می کرديد؟
- من نامم منصور بختيار و از خانواده ی بختيار هستم. يکی از عموزاده های شاپور خان بختيار هستم. و از سال ۱۹۸۴ ايران را ترک کردم و پناهنده شدم. يکی از طرفداران نهضت مقاومت ملی و دکتر مصدق هستم. چه از زمانی که در ايران بودم مصدقی بودم و بعد که به خارج آمدم طرفدار نهضت مقاومت ملی بودم. من از سال ۱۹۸۵ از فعالين نهضت مقاومت ملی ايران بودم تا سال ۱۹۹۲ يعنی يک سال بعد از ترور دکتر بختيار که فعال نهضت مقاومت ملی ايران بودم

* شما جزو شاخه ی هلند بوديد؟
- بله من جز شاخه ی هلند بودم.

* مسئوليت شما در نهضت مقاومت ملی ايران چه بود؟
- من مسئوليت خاصی نداشتم بلکه گروهی دور هم جمع می شديم و هر کدام ما کاری را انجام ميداديم. مثلا من برنامه ريزی تظاهرات ها و برنامه ريزی جلسات ماهانه را به عهده داشتم.

* ارتباط شما با دکتر بختيار و نزديکی تون تا چه بود؟
- من در ايران يکی دو بار خدمت دکتر بختيار رسيدم. البته در آن موقع من خيلی جوان بودم. ۱۶ / ۱۷ ساله بودم و بعد از آن در سال ۱۹۸۶ من در پاريس دوسه بار ايشان را ديدم. يک بار هم ما ايشان را به هلند دعوت کرديم که در اينجا هم ايشان را ديدم. در واقع ارتباط ما بيشتر تلفنی و نامه نگاری بود.

* خوب فکر می کنم الان می توانيم به موضوع مورد بحث يعنی کتاب جهانشاه بختيار بپردازيم. نظر شما در مورد مسائلی که جهانشاه بختيار در کتابشان عنوان کرده ست و گفته که او جاسوس سيا و موساد بوده چيست؟ تا چه حد فکر می کنيد که اين گفته ها حقيقت داشته باشد؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ـ قبل از پاسخ به اين سوال اجازه بدهيد من يک نکته ی مهمی را عنوان کنم. من اينجا فقط از طرف خودم به عنوان يک فرد صحبت می کنم و نه از طرف خانواده ی بختيار و يا از طرف يک جريان و يا انديشه ی خاص. بلکه به عنوان يک فرد يک هنرمند. اينجا در ادامه ی سوال شما در مورد معرفی خودم اجازه ميخواهم اين را هم اضافه کنم که من در ايران نقاش بودم و اينجا هم به کار نقاشی مشغولم عضو انجمن هنرمندان هلند هستم و کارم نقاشی و مجسمه سازی ست. و اما سوال شما در مورد جهانشاه بختيار. فاميل بختيار فاميل بزرگی ست و ازدواج های داخلی زيادی هم داشتند و برای اينکه سوتفاهمی پيش نيايد باز هم تکرار می کنم که من نظر خودم را عنوان می کنم و نه نظر خانواده ی بختيار. نظر من در مورد حرف های آقای جهانشاه بختيار که گفتند “من بخاطر انتقام پدر بزرگم وارد ايران شدم و با موساد و سيا کار کردم که بتوانم به جمهوری اسلامی ضربه بزنم” حتی اگر اين نظريه درست باشد که من فکر نمی کنم بايد به جهانشاه بختيار گفت که در واقع اين يک انتقامی ست از شخص پدر بزرگش و از نهضت مشروطيت و قانونمندی بختياری و خدمتی ست به جمهوری اسلامی و آب به آسياب جمهوری اسلامی ريختن چون از ديدگاه من چيزهايی که ايشان گفتند … بماند

* چه چيزهايی؟ ايشان گفتند که به دليل اينکه رژيم اسلامی پدر و مادرشان را کشتند خواستند انتقام بگيرند و با پرداخت ده هزار دلار به سفارت جمهوری اسلامی در بحرين پاسپورت می خرند و به ايران برمی گردند و طبق آنچه که من تا به حال از مصاحبه های ايشان خواندم ظاهرا جمهوری اسلامی هم می دانستند که ايشان نوه ی دکتر بختيار است اما بعد از مدت کوتاهی به ايشان اعتماد می کنند و وارد کارهای کلان بانکی و غيره می شود؟ نظر شما در اين مورد؟
ـ من هم در اين مورد مثل شما هستم. من کتاب ايشان را نخواندم اما آنچه که در مطبوعات فرانسه منتشر شد خواندم و مصاحبه های ايشان را هم گوش دادم نتيجه ای که من می گيرم اين هست که دروغ هر چه بزرگتر باور کردنش هم راحتر است. تصور من اينکه که يک نفر خودش را راحت عضو سازمان های امنيتی و جاسوسی بزرگ دنيا کند جای سوال است و نشدنی ست. به قول خبرنگارروزنامه فرانسوی بيشتر به يک حالت جيمز باندی ست. يعنی اينها خارج از انديشه ی يک آدمی شبيه به جهانشاه بختيار است. من تمام آن مطالبی که منتشر شد؛ خواندم و وقتی همه ی اينها را بغل هم ميگذارم می بينيم نشدنی ست! البته طبيعی ست برای اينکه ايشان حرفشان درست از آب در بياييد حتما سازمان داده شده است. از نظر من اينها سنديت روی هر کارشان ميگذارند و سعی کردند که چنان همه را طوری بغل هم قرار بدهند که خواننده باور کند عين واقعيت است. در نظر من اينهايی که تا حال شنيدم و خواندم با هم همخوانی ندارد.

* همان خبرنگار فرانسوی که شما اشاره کرديد در جايی ديگر هم گفته که همه ی اين افراد واقعی هستند و با يک چمدان سند صحبت می کند؟
ـ ببينيد اولا مقدار زيادی از اين اسناد را ما هنوز نديديم و نميدانيم چه هستند؛ فقط گفته ميشه اين مدارک را کسی در دست ندارد در نتيجه ما نمی توانيم بر اساس اينکه ايشان گفتند من سند دارم؛ فکر کنيم پس واقعيت است به نظر من چنين چيزی بيش از حالت جيمز باند است يعنی يک نفر وارد ايران شود با اين رژيم و بعد هم اينقدر اعتماد کنند و آن هم به نوه ی شاپور بختيار؟ به تصور من اصلا تصور نشدنی ست و غير ممکن است.

* شما فکر می کنيد علت اينکه نوه ی شاپور بختيار در اين شرايط دست به چنين کاری بزند چيست؟
- به نظر من يک موج تبليغاتی را جمهوری اسلامی چند سالی است که آغاز کرده ست و خوب هم کار می کند. يک ماجرايی درون ايران و خارج از ايران. شما ديديد که چندی پيش در تلويزيون ايران يک سريال ساخته شد که به صراحت به سران مشروطيبت بخصوص به بختياری ها توهين و بی احترامی ميشود خاصه به لطف العلی خان امير مفخم عموی شاپور خان و به برادرش. اين دو مبارز بختياری مشروطيت در بين مردم کمتر شناخته شدند و مردم بيشتر سردار اسد و صمصام السطنه را می شناسند. ولی اينها لطف العلی خان امير مخفم که عموی بختيار است بيرون می کشند و می گويند که او انگليسی هست. خوب ديديم که خوشبختانه بختياری ها اعتراض کردند و تو دهنی محکمی به رژيم زدند بطوريکه رژيم مجبور شد سريال را متوقف کند. سر دوم اين ماجرا بخش خارج است که همان ماجرای جاسوسی جهانشاه بختيار که نوه ی شاپور بختيار است. يعنی در ايران عموی شاپور بختيار است حالا نوه ی شاپور بختيار که اين بار نه جاسوس انگليس بلکه جاسوس امريکا و اسراييل است.

* اينجا سوال بزرگی به وجود ميايد جهانشاه نوه ی دختری شاپور خان است و قاعدتا فاميل ايشان نبايد بختيار باشد بلکه “جهانشاه صمصام بختياری” باشد نه “بختيار”! چون پدر ايشان فاميلشان صمصمام بختيار بود. پس يک ماجرا در ايران بر ضد بختياری ها و يک جا در خارج از ايران يک جا عموی بختيار جاسوس است و يک جا نوه ی بختيار چرا؟
- به نظر من برای اينکه در سال های اخير شاپور بختيار دوباره زنده شده و گلوی بريده شده شاپور بختيار دوباره حرف ميزند.

* يعنی منظورتون اين است که انديشه ی بختيار دوباره رشد کرده؟
- حرف حق و انديشه های شاپور بختيار اين بار از دهان هزاران جوان ايرانی بيرون ميايد. من بچه های ايرانی در اينجا می شناسم که تز دکترا و تخصص شان را بر سر ماجرا و انديشه ی بختيار می گذارند جوان ها ياد گرفتند و رژيم می ترسد و کاری هم نمی تواند بکند در نتيجه يک راه می شناسد که کارزيما و شخصيت بختيار را خدشه دار و خرد کند. چه سودی می برد؟ خيلی راحت دست رژيم باز می شود که می تواند به مردم بگويد اينها همه از مشروطيت تا حال جاسوس بودند و تصويرروشن دکتر بختيار که روز به روز برای جوانان بيشتر مشخص می شود خدشه دار کند و دوم اينکه اپوزسيون ما کم کم دارد شکل می گيرد و به سوی يک اپوزسيون واقعی می رود و اين در فضا حس می شود و انديشه های دکتر بختيار مرکزيت اين اپوزسيون است و از اين طريق هم می تواند شک و دو دلی ايجاد کند و ضربه ای بزند.

* يعنی منظورتون اينه که با چنين کاری برگ برنده ای خوبی برای رژيم خواهد بود تا بتواند همه ی تهمت های جاسوسی و وابستگی که به مبارزين ميدهد نزد مردم حقانيت بدهد؟
- کاملا درسته. کما اينکه می بينيد که تقريبا همه ی شخصيت های آزاديخواه از سران مشروطه تا دکتر مصدق و دکتر بختيار و … همه از ديد رژيم جاسوس اند. اين يکی از شيوه های کلاسيک بد نام کردن شخصيت هاست. همه جای دنيا هم بوده اگر توجه کرده باشيد برخی شخصيت های بزرگی را که خواستند خراب کنند يا از طريق زن يا فرزند يا نوه يا برادر و يا وابسته ی نزديکی بوده ست.

* منظورتون اين است که هميشه سعی می کنند از طريق افراد خانواده و افراد کاملا نزديک رخنه کنند تا بتوانند فردی را خراب کنند؟
- کاملا درست است. و جمهوری اسلامی هميشه سعی می کند که از شيوه ی کلاسيک استفاده کند.

* آيا فکر می کنيد که بين پدر جهانشاه بختيار و دکتر بختيار خصومتی بوده است که جهانشاه قصد انتقام داشته است؟ آيا هيچوقت با جهانشاه بختيار ديداری داشتيد؟
- هرگز.

* ايشان قبل از شما به خارج از کشور آمدند؟
- تنها چيزی که ميدانم اين است که قبل از دکتر بختيار به خارج آمدند و احتمالا قبل از نخست وزيری چون مادر ايشان مريض بودند.

* شما ميدانستيد که جهانشاه بختيار در ايران است؟
- اصلا و به هيچ وجه.

* يعنی حتی از طريق اخبار فاميلی هم مطلع نشديد که يکی از نوادگان دکتر بختيار در ايران زندگی می کند؟
- نه. چون عده ی زيادی از فاميل و بستگان دکتر بختيار در ايران هستند و زندگی می کنند. و من هم ارتباطاتم بر اساس فاميلی نبود. ارتباط من هم با دکتر بختيار عمدتا در رابطه با نهضت مقاومت ملی ايران بود و در ارتباط با مسائل اجتماعی يا کارهای هنری که انجام ميدادم و هر چند گاهی نظر ايشان را می پرسيدم.

* يعنی شما فکر می کنيد تلاش رژيم عليه شخصی که بيست سال است ترور شده و اصلا حضور ندارد؛ چيست؟
- ببينيد رژيم سعی می کند انديشه ی قانون مند بختيار را که طرفدار پيدا کرده است خدشه دار کند. چرا از دکتر بختيار می ترسند؟ بنی صدر در پاريس است. افراد ديگری هم از اپوزسيون هستند ولی آيا ما ديديم که رژيم بخواهد اين افراد را بدنام کند يا دنبال اين افراد برود؟ ولی مسئله دکتر بختيار هنوز رژيم را رها نکرده است چون مسئله مهمی ست. چرا بختيار را بعد از دو بار تلاش ترور به قتل می رسانند؟ ولی الان شخص بختيار نيست که از او بترسند؛ پس سعی می کنند که انديشه ی قانون مندی بختيار را خنثنی کنند که گفت من ميخواهم يک حکومت قانونی در ايران داشته باشم. کما اينکه می بينيم با علم کردن افرادی چون خاتمی يا موسوی يا روحانی که حرف از قانون می زنند سعی می کنند مردم را به دنبال خود بکشند.

* شما به بنی صدر اشاره کرديد؛ حتما اطلاع داريد که نشريه انقلاب اسلامی ارگان وابسته به بنی صدر ماجرای جهانشاه بختيار را بهانه ای قرار داد تا از اين طريق به دکتر بختيار تهمت بزند و او را وابسته به عراق بداند. شما در اين باره چه می گوييد؟
- کاملا درسته و اين در جهت همان چيزی ست که من گفتم. شما می توانيد به يکی از سايت هايی که مصاحبه هايی جهانشاه بختيار را منتشر کرده است مراجعه کنيد بيش از ۹۰ درصد کمنت ها فحاشی به دکتر بختيار است و کسی به جهانشاه بختيار کاری ندارد. حرف من همين است که اين برنامه کاملا سازمان داده شده است. کما اينکه همان طور که قبلا هم گفتم اين فرد نوه ی دختری دکتر بختيار است و فاميل ايشان بايد ” صمصمام بختياری” باشد؛ ولی ايشان چرا “بختيار” را انتخاب کردند؟ ببينيد اول فيلم تلويزيونی مشخصی را پخش می کنند و بعد هم مصاحبه های گوناگون. در فيلم تلويزيونی ايشان خودشان را به نام جهانشاه بختيار معرفی می کند که جاسوس سيا و موساد بوده است. و تاکيد هم کرده است که مدارک هم دارد. ( حالا چه مدارکی و تا چه حد درست بماند) ذهنيتی را در بيننده و خواننده ايجاد می کند و موجی شکل می گيرد که همه به دکتر بختيار فحاشی می کنند. تا زمانی که کتاب منتشر شود و به دست مردم برسد و کتاب را بخوانند مدتی طول می کشد. در اين مدت هم خواننده با پيش داوری کتاب را ميخواند و هم اينکه حرف ها تاثير خودشان را بر روی مردم گذاشته است. و هم بهانه ای برای فروش کتاب!

* معمولا وقتی که کتابی منتشر می شود؛ از طرف منتقدين ادبی و رسانه ای خوانده ميشود و نقدها در رسانه ها منعکس می شود و يا با نويسنده گفتگو می شود. فکر می کنيد چرا اين کتاب قبل از انتشار به مطبوعات کشيده شد و اينقدر سر و صدا ايجاد کرد؟
- دقيقا مسئله همين جاست. برای اينکه موج تبليغاتی ايجاد شده بتواند تاثير خودش را بر روی مردم بگذارد. چند دقيقه فيلم تاثير بسيار بيشتری دارد تا يک ماه و نيم کتاب خواندن!

* اين ديدگاه از کجا ناشی می شود که افراد را بر سبب قرابت فاميلی ارزيابی می کنند؟ حتی اگر جهانشاه بختيار جاسوس باشد به بختيار چه ربطی دارد؟ چرا بايد برخی بختيار را زير سوال ببرند؟
- اين دقيقا يک مسئله ی فرهنگی ست که کاربرد خوبی هم در جوامعی مثل ما دارد. در اروپا ما شاهد هستيم که مثلا پدر کار خلافی انجام داده است ولی پسر وزير است؛ کسی به کار پسر کاری ندارد فقط ممکن است که کوتاه در باره اش گفته شود. يعنی از هم جدا می کنند و هر کدام شخصی جداگانه است. ولی برای فرهنگ های شبيه به ما اين دقيقا غذای خيلی خوبی ست. برای مثال ما با کسی مشکلی داريم به پدرش توهين می کنيم. يا در همين مورد مثلا جهانشاه بختيار جاسوس است هم بختيار جاسوس می شود و هم همه ی ايل بختياری!

* در مورد رستوران داری ايشان در امارات شما خبری داشتيد؟
- نخير من اصلا اطلاعی نداشتم اما در اين اواخر خبرهايی به من رسيد که ايشان در چهار گوشه ی دنيا مدام در رفت و آمد بودند.

* آيا به جز شما از خانواده ی بختيار فرد ديگری هم از خانواده ی بزرگ بختيار در اين رابطه موضع گيری کرده ست؟
- تا جايی که من اطلاع دارم خير.

* آيا با فرزندان دکتر بختيار يا همسرشان ارتباطی داريد؟
- متاسفانه فاصله ها زياد است.

* شما در مطلب کوتاهی که در رابطه با جهانشاه بختيار موضع گيری کرديد؛ جهانشاه بختيار را جاسوس جمهوری اسلامی معرفی کرديد. اگر ممکنه در اين رابطه توضيح بدهيد؟
- بر اساس عملکرد و همين مسائلی که توضيح دادم و گفته های خود او. من در پاسخ به ايشان که گفته بودند من جاسوس امريکا و اسراييل بودم؛ به شکل طنز ادبی نوشتم که اگر جاسوس جايی بوديد حتما جاسوس جمهوری اسلامی بوديد نه امريکا و اسراييل!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016