پنجشنبه 26 تیر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 مرداد» در انتظار اعدام...، میترا پورشجری
25 فروردین» قناری های رنگ شده، بهارهای خزان زده! میترا پورشجری
پرخواننده ترین ها

وبلاگ نويس و طنزنويسی که از مراسم دامادی به زندان منتقل شد، ميترا پورشجری

او نيز مانند وحيد اصغری و سعيد ملک پور، از دستگير شدگان پروژه گرداب است. (پروژه گرداب: ارگان اينترنتی مرکز بررسی جرايم سازمان يافته سپاه پاسداران است، و به عنوان "يکی از مراکز وابسته به فرماندهی پدافند سايبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" به صورت شبانه‌روزی اقدام به شناسايی فعاليت‌های مخرب و ضدامنيتی می‌کند، از ابتدای فعاليت خود در سال ۱۳۸۷ با راه اندازی پروژه ای با نام "مضلين" زمينه دستگيری ده ها نفر از فعالان سايت های اينترنتی با محتوای ضد دينی، را فراهم آورده و در اين راستا متمرکز شده است.)

وی در زمان دانشجويی در رشته مديريت بازرگانی در دانشگاه نيشابور برای اولين مرتبه دستگيروبعد از ۳ روز بازجويی به قيد وثيقه ازاد و پس از چند سال تبرئه ميشود، تنها بعد از چند ماه از اتمام اين پرونده در تابستان سال ۸۷ به جرم وبلاگ نويسی و مديريت چند سايت از قبيل «شازده کوچولو» و «سرخ وسفيد» و همکاری با رسانه های اينترنتی متعدد و انتشار داستانها ومقالات خود در فضای مجازی دوباره دستگيرشد.

ابتدا بدليل شباهت، برادردوقلوی او را بازداشت می کنند و در زير شديدترين شکنجه ها، او وادار به اعترافاتی دروغين مبنی بر اينکه مدير سايت «شازده کوچولو» است، ميشود و بازجويان بعد ازاينکه متوجه شدند که ايشان هيچ اطلاعات درستی ندارد و به اشتباه دستگير شد، بعد از ۳۰ روز بازداشت درانفرادی اوين(۱۲ الف) به قيد وثيقه آزاد می گردد، ولی همچنان پرونده وی باز است.

پس از ۱۰ روز از بازداشت برادر، او را نيز احضار می کنند، و ۱۲۱ روزانفرادی وی در زندان اوين بند ( ۲الف) آغاز ميشود. در اين دوران با توجه به اينکه او بيمار بوده (از ناحيه پا دچار معلوليت مادر زادی) توسط شوکر، سيم، کابل، باتوم و فشارهای فراوان روحی و روانی مورد شکنجه وبازجويی قرار می گيرد، که در اين شرايط وادار به اعتراف می شود، بطوريکه بارها تنها آنچه را که بازجويان به او ديکته می کردند را در برگه های بازجويی می نوشت و در نهايت مجبوربه اعتراف تلويزيونی شده است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


مهدی عليزاده فخرآبادی متولد ۲۸/۵/۱۳۶۰ در مشهد، بعد از ۱۲۱ روز انفرادی و گرفتن اعترافات لازم به قيد وثيقه ۳۵۰ ميليونی آزاد شد و بايد هر ۲ يا۳ ماه يک مرتبه به شهر تهران خود را معرفی نمايد، وهربارنيز تحت بازجويی قرارگرفته، وحتی يکبارجلوی پدرش اورا به اتاقی بردند و مورد ضرب وشتم قرار دادند.

درآخرين احضار او به تاريخ ۲۰ فروردين ۱۳۹۰، و درست در روز بعد مراسم ازدواج و درادامه جشن، بار ديگر دستگيرو با کت وشلوار دامادی به زندان اوين بند ۳۵۰ منتقل ميشود.

بعد از دستگيری بازجويان برای بازرسی به خانه او ريختند وهمسرش را مورد اهانت قرار دادند، ضمن اينکه وسايل و لوازم او» را نيز به تاراج بردند. پيرو اقداماتی که همسر وی برای آزادی «مهدی عليزاده فخرآبادی» انجام می داد، بارها مورد اذيت و آزار روانی و توهين قرار گرفت، و در اين راستا دادستان پرونده آقای «طرزی» طی نامه ای از او خواست که از مهدی طلاق بگيرد، و بالاخره اينکه آنها مجبور به طلاق شدند. توجيه دادستان اين بود که چون «مهدی» معاند هست،شرعن جايز نيست که متاهل باشد.

«مهدی عليزاده فخرآبادی» در زمان حضور در بند ۳۵۰ زندان اوين،عضو شورای فرهنگی وشورای شعروادب بود وفعاليتهای سياسی وفرهنگی متعددی داشته ودر کنارآن به نگارش کتابهای خود پرداخته بطوريکه زمان دستگيری حدود ۲۰۰ داستان و مقاله از او وجود دارد. درحال حاضر ۱۹ کتاب نوشته وعمده کتابهای اين زندانی بامضمون داستانهای طنز هستند.

زندانی نامبرده درتاريخ ۲۱ آبان ۱۳۹۰، به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به رياست «قاضی صلواتی» احضار و در دادگاهی فرمايشی وچند دقيقه ای بدون اينکه فرصت دفاع ازخود را داشته باشد محکوم به اعدام، به همراه ۵ سال زندان شد.( درهمان روز سرباز شعبه اعزام زندان او را در حضور پدرومادر وبرادرش ضرب وشتم قرار می دهد). پدر وی که با دستگيری مهدی سکته کرده بود با دريافت اين حکم پسرش، وضعيت جسميش وخيم و ۷۰ درصد بينايی خود را از دست ميدهد و مادرش نيز برای چندمين مرتبه راهی بيمارستان ميشود.

در نهايت خانواده وی به حکم «قاضی صلواتی» اعتراض، و اطاله دادرسی دادند، که ديوان عالی کشورحکم را شکست وقرار شد پرونده وی در شهرمحل سکونتش (مشهد) مورد رسيدگی مجدد قرار گيرد.

بعد از يکسال و نيم حضور او در زندان اوين، در ۳ مهر ۱۳۹۱ به زندان وکيل آباد مشهد منتقل ميشود و به دستور حفاظت زندان به بند۵ بخش ۱۰۲ که بند اشرار است، حبس شد.

پس از يکسال حبس در زندان وکيل آباد مشهد در تيرماه ۱۳۹۲ در شعبه ۳دادگاه انقلاب مشهد به رياست «قاضی سلطانی» به او اتهام:
۱- بند الف ماده ۳وماده ۱۰قانون اتهامات انتشار آثارسمعی وبصری به عنوان عامل اصلی= ۳سال حبس، به علاوه ضبط تجهيزات و ۱۰۰ ميليون ريال جزای نقدی و محروميت اجتماعی به مدت ۷ سال
۲- ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی تبليغ عليه نظام = ۱سال حبس تعزيری
۳- ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی توهين به مقدسات= ۵ سال حبس تعزيری
۴- برای تکميل ۲ سال تبعيد به نيک شهر سيستان وبلوچستان بر طبق ماده ۱۹ مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰
ودر کل از افساد فی الارض تبرئه وبه ۹ سال حبس و۲ سال تبعيد و ۷ سال محروميت اجتماعی و ۱۰ ميليون تومان جريمه محکوم ميشود.

درکيفرخواست غلوآميزی که برای وی تدوين شده بود اظهار گرديد که حتی «سلمان رشدی» هم با داستانهای خودش دراين حد اقدامات ويژه انجام نداد.

محتوای داستانهای وی را غيراخلاقی وتوهين آميز(توهين به مقدسات،رهبری، مسئولين نظام،حجاب، نمازجمعه، امربه معروف ونهی ازمنکر،فرشته های الهی وانبيا عظام و...) دانستند وحتی بعضی داستانهايی که در حقيقت متعلق به او نبود را به وی نسبت دادند و اين حکم به دليل انتشاراين داستان ها ونگارش شخصی به وی تعلق گرفت.

او درزير شکنجه های شديد از ناحيه گوش آسيب جدی ديده، واز ناحيه پا که از پيش معلول بود دارای مشکلات بيشتری شده و با چنين وضعيتی درتمام دوران از رسيدگی پزشکی محروم بوده است.

با توجه به خبرهای رسيده بعد از نامه ای که او خطاب به «احمدشهيد» در سال گذشته نوشت که در فضای مجازی نيز منتشر شد، مورد ضرب و شتم و بازجويی قرار گرفت و گوش او دوباره چرک کند، در ضمن يکماه را بصورت تنبيهی در اتاق اشرار گذراند و سپس با کمک و وساطت هم بنديان خود به بند مشاوره ۳ منتقل شد و هم اکنون در آنجا به سر می برد.

ميترا پورشجری


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016