گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 مرداد» شبکه نفوذی مجاهدین در رژیم، قربانی "خیانت" مسعود رجوی (بخشی از گزارش ۹۳)، ایرج مصداقی11 مرداد» قاضی محمد مقیسه و سه دهه جنایت علیه بشریت، ایرج مصداقی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! گزارش ۹۳، واکاوی و بررسی فرهنگ و رفتار توتاليتاريستی مسعود رجوی، ايرج مصداقیبيش از يک سال از انتشار "گزارش ۹۲" يا "نامه سرگشاده به مسعود رجوی" میگذرد. همانطور که انتظار میرفت اين "گزارش" واکنشهای مختلفی را برانگيخت. گزارش حاضر در کادر بيان يک تجربهی غمانگيز و دردناک، پاسخی جامع به تمام زشتیهايی است که رهبری عقيدتی مجاهدين و وابستگانش در يک سال گذشته و در واکنش به "گزارش ۹۲" مرتکب شدهاندویژه خبرنامه گویا پيشگفتار ميهن ما در شرايط بغرنجی به سر میبرد، نه تنها جان انسانها بلکه سرمايههای مادی و معنویمان نيز بيش از پيش در خطر قرار گرفته است. دامنهی نابودی کشورمان به محيط زيست و حيات طبيعی کشور رسيده است. درياچهها، رودخانه، تالابها، مردابها، دشتها و جنگلها و مراتع و حيات وحش رو به نابودی میروند. تماميت ارضی و موجوديت ايران با تهديد جدی روبروست. آلودگی هوا به يکی از دلايل اصلی مرگوميرهای زودرس تبديل شده است، بيماریهای ريشهکن شده دوباره باز میگردند و کشور با تهديد سونامی ايدز و گسترش بيماریهای خطرناک عفونی و مزمن روبروست. فقر، فساد، فحشا و اعتياد غوغا میکند. بيماریهای عصبی و ناهنجاریهای روحی و روانی ابعاد دور از انتظاری پيدا کرده و خشونت به سطح جديدی ارتقا پيدا کرده است. بيش از يک سال از انتشار «گزارش ۹۲» که گوشههايی از «تاريخ پنهان» مجاهدن را بازگو میکند گذشت. در اين گزارش به نقش رهبری فردی، کيش شخصيت و تماميتخواهی و مريدپروری و رواج «بندهنوازی»، بعنوان يکی از عمدهترين دلايل شکست سياستهای مجاهدين و انزوای اين سازمان و نيز زمينگير شدن آن و فاجعههايی که تا کنون به بار آورده است، اشاره شده بود. اين «گزارش» ريشهی سقوط اخلاقی و رویآوری به دروغ و تزوير در سازمان را نيز در همين میديد. افسوس و صد افسوس، رهبری مجاهدين نخواست و يا نتوانست با مرور اين «گزارش» بازنگری در خود و مسيری که در ۳۳ سال گذشته پيموده داشته باشد. در «گزارش ۹۲» در برابر رهبری مجاهدين و «شورای ملی مقاومت»اش، پرسشهايی درميان گذاشته شد که تاکنون بیجواب ماندهاند. چرايیاش را در فصلهای پسينتر، همراه با اسناد و نمونهها بازخواهيد يافت. *** «گزارش ۹۲» و «گزارش ۹۳» محصول بسته بودن راه هرنوع نقد و بررسی چالشگرانه و کارشناسانه در داخل مناسبات مجاهدين است. «گزارش ۹۲» و «گزارش ۹۳» در واقع کوششی برای واکاوی و تحليل زندان انديشه و کردار و منش استبدادی است؛ کوشش برای رسيدن به فرهنگی است که از هرگونه مرادسازی و مريدپروری و بتسازی و بندگی برکنار است؛ فرهنگی که در آن، هر فرد، از آنجايی که پيش از هرچيز و نخست، خود را در برابر گفتار و رفتار و کردارش مسئول و پاسخگو میداند، پس هر کسی را نيز، در هر رده و جايگاهی، میتواند به پرسش گيرد و از او درخواست پاسخگويی کند. اين دو «گزارش»، پيش از هرچيز، بازشناسی توتاليتاريسم و تماميتخواهی و نمود عملی آن است؛ اين که اين سيستم چگونه و برپايهی چه مکانيسمهايی برساخته میشود و در چه فرآمدی و چگونه انسان را به بنده و مريد و روبات دگرگون میسازد؛ چگونه فرديت و استقلال و انديشيدن و پرسشگری را تا مسخشدگی کامل، از فرد میگيرد و او را به درجهای از شيئشدگی میرساند که بتواند به فرمان و خواست رهبر، هر زمان که اراده کرد، با وجدانی آسوده و با افتخار دست به هر دروغ و جنايتی بزند و در اين سرسپردگی کامل، حتا از قربانی کردن نزديکترين کسان خود نيز ابايی نداشته باشد و لحظهای بر کارش درنگ نکند. از سوی ديگر، اين دو «گزارش»، گونهای از خودکاوی و نگريستن به خود است. بازنگری و کنکاش در سيستمی است که ما اعضا و هواداران مجاهدين را وادار میکرد تا سالها، مريد شدن خود را نبينيم و يا با هزار و يک توجيه و بهانه، پيوسته و بسادگی، چشم بر واقعيتها بسته و در آن خودفريبی بزرگ شرکت داشته باشيم و فراموش کنيم که پيوستنمان به سازمان، برای چه و با چه هدفی بوده است. آنچه که ما در پیاش بوديم و برای تحققاش مبارزه میکرديم، و نسل برآمده از انقلاب ضدسلطنتی برای تحقق آن از هفت دريا خون و شکنجه گذشت، رهايی انسان از بند هرگونه سرسپردگی و اسارت بود؛ براندازی رژيم و برپايی جامعهای دموکراتيک و آزاد و عدالتگستر بود، نه فرو افتادن در گنداب «انقلاب ايدئولوژيک نوين»ی که رهبر عقيدتیاش همه را مريد و مطيع و حلشده در خود میخواست و به کمتر از آن رضايت نمیداد. *** آن کسانی که تلاش میکنند تا نتيجهی اين گزارشها و بيان واقعيتها و حقايق را «دامن زدن به پاسيفيسم و دلزدگی از مبارزه» نشان دهند، تنها به خود و مردم و آرزوهايشان جفا خواهند کرد. بعيد میدانم مدعيان مزبور بتوانند دستاوردهای «اکتيويسم» مورد نظرشان را که عمدتاً هدردادن خون و انرژی و سلب اعتماد عمومی بوده برشمارند. برخلاف ايشان، من هرگونه گزارش درست و منصفانه و مسئولانه از واقعيتها و حقايق را؛ هرگونه واکاوی گذشته و علتجويی شکستها و ناکامیها را در راستای رهايی، اميدواری بيشتر و شکوفايی و شادابی میدانم؛ رها شدن انرژیها و هرچه توانمندتر شدن برای شرکت در کارزاری سترگ که هدف والايش، برچيدن بساط حکومت مذهبی است و برپايی جامعهای دموکراتيک و مبتنی بر حقوق بشر و آزادیهای فردی. اين گزارش، نگاهی است به واکنشها و برخوردهای رهبری مجاهدين و مريدان حل شده در وی، در برابر «گزارش ۹۲» و تحولاتی که در طول يک سال گذشته از سر گذرانده. در اين نگاه، به واکاوی و بررسی فرهنگ و رفتار رهبری مجاهدين، به مثابه يک جريان تماميتخواه و ارتجاعی، پرداخته و با ارائهی نمونهها و سندها، خواهم کوشيد، تا آنجايی که در توانم هست، چرايیهايش را توضيح دهم. و با بيانی ساده و با ارائهی نمونههايی چند نشان دهم سازمانی که در زمانهايی دور، ادعای مترقی بودن و پيشتاز بودن داشت، تا چه اندازه در ورطهی انحطاط فرهنگی و اخلاقی فرو رفته و سقف دروغگويی و توطئهسازی را تا کجا بالا برده است. * به دلیل طولانی بودن گزارش [نسخه پیدیاف مقاله را با کلیک اینجا دریافت کنید] Copyright: gooya.com 2016
|