گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 تیر» نگاهی کوتاه به زبانِ ژادين (جنسی)، سباستيان هاينه ـ ب. بینياز (داريوش)13 اردیبهشت» نگاهی کوتاه به تاريخ رسمی و ساختگی مسيحيت، ب. بینياز (داريوش)
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! معمای دو محمد٬ ب. بینیاز (داریوش)در روایات اسلامی ما با دو محمد رو به رو میشویم، یعنی محمد بن حنفیه و محمدِ پیامبر. علیرغم تلاشِ نویسندگان روایات اسلامی برای ارایهی یک زندگینامهی منسجم و نامتناقض از محمدِ پیامبر، هنوز میتوان به غیرتاریخی بودن این دو شخصیت و شباهتهای باورنکردنی آنها پی برد. شباهتهای بیاندازهی این دو محمد برای هر خواننده که به جای قلب با عقل میاندیشد، پرسشبرانگیز است: چگونه ممکن است دو فرد همنام این چنین فصولِ مشترک داشته باشند؟ منشأ این شباهتها کجاست؟ کدام محمد بر دیگری تقدم دارد؟ و سدها پرسش دیگر.این نوشتار اساسن از رسالهای به نام «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» که ریموند دکوین نوشته برگرفته شده است. رسالهی نامبرده را به فارسی ترجمه کردهام و در آیندهی نزدیک به صورت کتاب در اختیار خوانندگان علاقهمند قرار خواهد گرفت. موضوع اصلی کتاب نه بررسی محمدِ تاریخی بلکه علیِ تاریخی است. به سخن دیگر، بخش مربوط به محمد، جزئی کوچک از این رساله میباشد که نویسندهی کتاب با اتکا به پژوهشهای همکاران دیگر چکیدهوار به آن پرداخته است. سلیمان بشیر طی مطالعات بسیار دقیقِ احادیث و روایات اسلامی دریافت که محمد بن حنفیه و محمدِ پیامبر [محمد بن عبدالله] عملن از یک زندگینامه برخوردارند. او پژوهشهای خود را در کتابی با عنوان «مقدمه فی التاریخ الآخر» (1984) ارایه داده که ریموند دکوین با اتکا بدان، به این موضوع اشاره کرده است. همان گونه که در کتابهای ترجمهشده مانند «از بغداد به مرو» و «از اوگاریت به سامره» و مقالات دیگر www.eslamshenasi.net آمده، شخصیتِ تاریخیای به نام محمد وجود خارجی نداشته و کتابهایی که دو سده پس از قدرت گرفتن عربها نوشته شده مانند «سیره رسولالله» ابن هشام، «تاریخ طبری»، «طبقات» ابن سعد و غیره اساسن محصولاتِ ایدئولوژیکِ دورهی عباسیان بوده است. این مقاله از زاویهای دیگر به همین موضوع میپردازد. در روایات اسلامی ما با دو محمد رو به رو میشویم، یعنی محمد بن حنفیه و محمدِ پیامبر. علیرغم تلاشِ نویسندگان روایات اسلامی برای ارایهی یک زندگینامهی منسجم و نامتناقض از محمدِ پیامبر، هنوز میتوان به غیرتاریخی بودن این دو شخصیت و شباهتهای باورنکردنی آنها پی برد. شباهتهای بیاندازهی این دو محمد برای هر خواننده که به جای قلب با عقل میاندیشد، پرسشبرانگیز است: چگونه ممکن است دو فرد همنام این چنین فصولِ مشترک داشته باشند؟ منشأ این شباهتها کجاست؟ کدام محمد بر دیگری تقدم دارد؟ و سدها پرسش دیگر. فرقهی کیسانیه (21 تا 81 هج) بنا بر گزارشِ نوبختی در «فِرُق شیعه» و گزارش اشعری قمی در «ملل و نحل» و همچنین ارزیابیهای دکتر جواد مشکور در «تاریخِ شیعه و فرقههای اسلام تا قرن چهارم»، طرفداران مختار را کیسانیه میگویند: «این فرقه قایل به امامتِ محمد ابن حنفیه شدند؛ زیرا او پرچمدار پدرش در جنگ جمل بود و نه دو برادرش. اینها کیسانیه بودند. و از آن رو کیسانیه نامیده میشدند که مختار ابن ابی عُبید ثقفی رئیسشان بود و لقبش کیسان بود؛ او بود که به خونخواهی حسین ابن علی - صلوات الله علیهما- برخاست تا کشندگان او و دیگرانی را کشت، و ادعا کرد که محمد ابن حنفیه این را به او فرمان داده است، و او (محمد بن حنفیه) امام پس از پدرش است.» (نوبختی) «کیسانیه شش سال پس از شهادت امام حسین قیام کردند و قائل به امامتِ محمد بن حنفیه شدند. آنان معتقدند که وی [محمد بن حنفیه] اسرار دین و علم تأویل و علوم باطنی را از حسن و حسین فرا گرفت. بعضی از ایشان ارکان شریعت مانند نماز و روزه را تأویل کردند و قائل به تناسخ و حلول بودند.» (دکتر جواد مشکور) بنابراین، 1) کیسانیه توسط مختار پایهگذاری شد، 2) کیسانیه همهی اقدامات خود را به نامِ رهبرش یعنی «محمد بن حنفیه» انجام میداد، 3) محمد بن حنفیه مقام «امام» را داشت، 4) کیسانیه معتقد به تناسخ و حلول بود. «تناسخ و حلول» در این جا یک درک مسیحی - گنوسی است. یعنی همان گونه که روحالقدس واردِ پیکر عیسا شد، در وجود محمد بن حنفیه نیز وارد شده بود. در اصطلاح دینی به این فرقههای شیعه، غالیان یا گزافهگویان گفته میشود. به همین دلیل، کیسانیه بر این باور بود که روحالقدس ابتدا در علی و سپس به حسن، حسین و سرانجام در پیکرِ محمد بن حنفیه حلول کرده است. محمد بن حنفیه بنا بر روایات اسلامی محمد بن حنفیه پسرِ علی ابن ابی طالب است. همچنین روایت شده در جنگی که میانِ قبیلهی قریش و قبیلهی بنو حنیفه صورت گرفت، زنی به نام «خوله» از قبیلهی حنیفه اسیر میشود. این زن، سهمِ علی میشود. از علی و کنیزش خوله فرزندی زاده میشود که محمد (بن حنفیه) نام میگیرد. جالب این جاست که روایات اسلامی نه از «محمد بن علی» بلکه از «محمد بن حنفیه» حرف میزنند یعنی در این جا هویت محمد پسر علی نه با پدرش علی [محمد بن علی] - چیزی که در فرهنگِ آن زمانی به ویژه اعراب رسم بوده- بلکه با مادرِ حنفیاش گره زده میشود. دو ماجرای مشترکِ محمد بن حنفیه و محمد پیامبر ماجرای اسارت محمد بن حنفیه طبقِ روایاتِ اسلامی زمانی که عبدالله بن زُبیر بر مکه و مدینه دست یافت، از محمد بن حنفیه خواست تا با او بیعت کند، ولی او از بیعت با زبیر سرباز زد. گویا در همین زمان مختار توانست بر کوفه نیز چیره شود. زبیر از ترس این که مبادا مردم به محمد بن حنفیه بپیوندند، او را در محدودهی چاه زمزم زندانی کرد. البته در کتابِ ابن سعد (طبقات)، خلافِ طبری، گفته شده که او در خانهاش در مکه حبس شده بود و دور تا دور خانه را هیزم چیده بودند تا محمد بن حنفیه را در آتش بسوزانند. به هر رو، محمد بن حنفیه موفق میشود از طریقِ پیروانش نامهای برای مختار بنویسد و از او طلبِ کمک میکند. مختار پس از کسب این خبر نزدیک هزار نفر را در گروههای کوچک راهی مکه میکند تا امام را آزاد کنند. نخستین گروه مختار که وارد مکه میشود 70 نفر بودند که با گُرز و چماق مسلح بودند؛ گویا به همین دلیل به آنها «خشابیه» میگفتند. در کتابِ ابن سعد آمده که ابن عباس، پسر محمد بن حنفیه، از خشابیه استقبال میکند ولی به دلیل نابیناییاش نمیتواند آنها را ببیند. در این میان، یکی از هوادران پُرشور محمد بن حنفیه، از همه میخواهد که جنگ علیه زُبیر را آغاز کنند. ولی محمد بن حنفیه برای احترام به مکه حاضر به جنگ نمیشود. به هر حال، محمد بن حنفیه آزاد میشود و با هوادارانش در «مُنا» یا «درهی علی» سنگربندی میکنند، بنا بر روایات اسلامی تا زمان مرگ مختار در آن جا میمانند. ماجرای بیعت دوم محمدِ پیامبر و اسارت او در مکه بنا بر روایات اسلامی، بیعت دوم محمد در درهای به نام عقبه در حوالی مکه صورت گرفت. گویا در آن شب، 72 نفر از اهالی مدینه، انصار، در این مکان با محمد قرار میگذارند تا با او بیعت کنند. ابن عباس، عموی پیامبر، هم در این جلسهی بیعت حضور دارد ولی به دلیلِ تاریکی کسی را نمیتواند ببیند. درست پس از این بیعت، شیطان از بالای سر آنها فریادی برمیآورد. در این هنگام یکی از هواداران پُرشور،ِ از میانِ انصار، تقاضا میکند که باید همین حالا جنگ علیه کفار آغاز شود. ولی محمد با این دلیل که از سوی خدا فرمانی دریافت نکرده، قضیه را فصیله میدهد. چندی پس از این حادثه، قریشیانِ کافر قصد جان محمد را میکنند. محمد در خانهاش محاصره میشود و دشمنان در کمین او مینشینند. سرانجام، همان 72 نفر انصار موفق میشوند محمد را از مکه به مدینه فراری دهند. البته در این اثنا، علی لباسهای محمد را به تن میکند و به جای محمد میماند. محمد پس از فرارش [که معلوم نیست جامه به تن داشته یا برهنه بوده] به همراه ابوبکر به سوی مدینه، سه روز تمام در غاری در کوهِ ثور مخفی میشود. عجیب نیست که یکی از القاب محمد، «عتیق» یعنی آزاد شده است. شباهتهای هر دو محمد در زندگینامهشان [طبق روایات اسلامی] برگرفته از: «تاریخ طبری»، «سیره رسولالله» ابن هشام، «طبقات» ابن سعد، «کتابِ اصول النحل» ناشی اکبر، «اخبار الدوله العباسیه» 1- هم محمدِ پیامبر و هم محمد بن حنفیه هر دو در مکه گرفتار دشمنانشان میشوند اگر زندگی دو انسان چنین شباهتهای شگفتانگیزی با هم داشته باشند، آن گاه باید به دنبالِ طرح پرسشها و پاسخگویی بدانها رفت. آغازِ تاریخی کردن محمد بازتابِ دو محمدِ شبیه به هم در روایات اسلامی، نشانگر آن است که این دو شخصیتِ تاریخی شده باید از یک منبع مشترکی برخوردار باشند. ابتدا به واژهی «حنیف» بپردازیم. بنا به روایات اسلامی حنیفیها پیش از اسلام وجود داشتند. حنیف در اصل به معنیِ «از راه اصلی منحرف شدن / راه کج رفتن / جهتگیری نوین کردن» است. بنا بر پژوهشهای سلیمان بشیر، این نام در نزدِ مسیحیان سوری و همچنین یهودیان بار منفی داشته است و در آغاز اسلام به تدریج بار مثبت گرفت و سرانجام معنیِ «پایدار / استوار» یافت. از نظر بشیر، حنیف دو ویژگی را برای اسلام در بر داشت: یکی بیانگر و معرفِ وحدانیتِ اصیل ابراهیمی است و دیگر جدایی و مرزبندی با مسیحیان و یهودیان. اگر بخواهیم به اطلاعات مندرج در روایات اسلامی و پژوهشهای موشکافانهی سلیمان بشیر اتکا کنیم به این نتیجه میرسیم که حنیفیها مقدم بر اسلام بودهاند. همچنین گفته شده که بنو حنیفه [قبیلهی حنیفه] نام خود را از کسی به نامِ «حنیف ابن لُقیم» گرفته است. منشأ مشترک مهمترین حادثهای که این دو محمد را به هم گره میزند، حادثهی اسارت آنها در مکه و رهایی آنهاست. به راستی اهمیتِ دینی این داستان در چیست؟ چرا باید هر دو گرفتار و سپس آزاد شوند؟ در پس «اسارت» و «رهایی» آنها چه چیز پنهان است؟ اگر این داستان بر اساسِ یک الگوی قدیمی نوشته شده، این الگو از کجا آمده است؟ «اسارت» و «رهایی» [دقیقتر گفته شود، «رستگاری»] دو روی یک اصلِ گنوسی یا عرفانیاند. اسارت در مکه یک الگوی نمادین است. در اصل، منظور از اسارت، اسارت روح در پیکر است، و رهایی چیزی نیست مگر رهاییِ روح (نور) از پیکر (ظلمت). از این رو، مرگ برای گنوسیها بیمعناست. بنا بر آرای گنوسیها، هیچ کس قادر نیست از رهایی روح (نور/ حقیقت) جلوگیری کند. این همان چیزی که گنوسیهای مسیحی دربارهی عیسا مسیح میگویند. همچنین این اصل میگوید که «رستگارکننده باید ابتدا خود رستگار شود» یعنی کسی میخواهد دیگران را «رها» سازد، ابتدا باید بتواند خود را رها سازد. رسولِ پوشانیده: سورههای مزّمّل و مدّثّر در قرآن مقالهی اوری روبین Uri Rubin، «رسولِ پوشانیده: تفسیر کلمات مزمل و مدثر»، توسط دکتر مرتضی کریمینیا ترجمه شده و در کتابِ «زبان قرآن، تفسیر قرآن» آمده است. این مقاله میتواند پرتوی بر این تاریکی بیندازد. «آیات نخستِ سورههای مزمل و مذثر خطاب به شخص پیامبر اسلاماند. در آیات نخست هر دو سوره، امرِ برخیز (قم) آمده است ... در سورهی مدثر، فرمان این است که برخیز و انذار کن [بترسان، آگاه کن، هشدار بده].» (همانجا) روبین ادامه میدهد: «پس از کتابِ "تاریخ قرآن"، تألیفِ مشترکِ نُلدکه و شوالی، دیدگاه رایج در تحقیقات غربی ظاهراً این بوده که این القاب و عناوین، بازتابی از اعمالِ متنبّیان و کاهنان پیش از اسلام است. عادت کاهنان این بود که در حال دریافتِ الهاماتشان، خود را در ردایی میپوشاندند و از آنجا که اصطلاحات مزمل و مدثر به معنای پوشیده و پوشانیده شده (در درون ردا و مانند آن) است، نتیجه گرفتند که حضرت محمد (ص) نیز از عمل ایشان تقلید و تبعیت کرده است.» روبین مینویسد: «سهیلی معتقد است که همین پیام در آیات نخست سورهی مدثر نیز مندرج است. در این جا رابطهای مهم میان خطابِ "یا أیها المدثر" و فرمانِ "قم فأنذر" وجود دارد. به گفتهی وی، معنای این فراز از سورهی مدثر را تنها با توجه به جملهای منسوب به پیامبر (ص) میتوان دریافت. آن جمله این است که "أنا النذیر العریان" یعنی من هشدار دهندهای برهنه هستم.» روبین سرانجام این گونه نتیجهگیری میکند: «مؤلفان مسلمان ظاهراً همگی اتفاق نظر دارند که کاربرد اصطلاحی عبارت "أنا النذیر العریان"، اساساً مربوط به دورهی پیش از اسلام است، لیکن در تعیین کسی که نخستبار این تعبیر را به کار برده، اختلافِ نظر فراوانی دارند.» «أنا النذیر العریان» جملهی کلیدیست که مفسران اسلامی آن را در پیوند با این دو سوره شناسایی کردهاند. ولی از آن جا که پس از چندین دهه یا سده دیگر منشأ گنوسی- مسیحیِ اسلام فراموش شده بود، نه تنها مفسران غربی به بیراهه رفتند بلکه مفسران اسلامی دست به تفسیرهای عجیب و غریب و دلبخواهی زدند. محمد [بن حنفیه/ بن عبدالله] فلکر پپ در کتابِ «از اوگاریت به سامره» و کارل هاینتس اولیک در «از بغداد به مرو» اشارات مستندی آوردهاند که محمد در آغازِ اسلام، نه محمد عرب به مثابهی فردی واقعی بلکه عیسا مسیح بوده است. از نظر آنها، اسلام بر بستر یک جنبشِ مسیحی و گنوسیِ مسیحی آغاز گردید و سرانجام این روند در زمان عباسیان به دینی متحول میشود که ما اسلام میخوانیم. در این دوره است که زندگینامهی محمد، نسخهی نهایی خود را پیدا میکند و محمدی آفریده میشود که ما امروز نه تنها از ریزترین تا درشتترین حوادثِ زندگیش بلکه حتا ریزترین گفت وگوهای او را با دیگران میشناسیم. حدیثنویسان تا آنجا پیش رفتهاند که ما امروز حتا میدانیم که محمد چه خوابها و رویاهایی داشته است، به طوری که «اطلاعات» امروزی ما از زندگی محمد فراتر از محدودهی زندگی اوست. با این حال، لایههای گوناگونِ روایات اسلامی نشان میدهند که چگونه زندگینامهی محمد گام به گام شکل گرفته است. همین در مورد علی نیز صادق است. از نظر تاریخی، روایاتِ مربوط به محمد بن حنفیه مقدم بر محمد بن عبدالله است. روایات نخستین بیشتر با محمد بن حنفیه گره میخورند و سپس به مرور زمان، زندگینامهی او به محمد بن عبدالله انتقال داده میشود. سورههای مزمل و مدثر ردِ پای کمرنگ شدهی گنوسیسم آغازین اسلام است که در قرآن به گونهای بسیار نامنسجم و نامفهوم بازتاب یافته است. محمدِ آغاز اسلام - چه در قالبِ محمد بن حنفیه یا قالبِ محمد بن عبدالله- یک شخصیت مستقل و واقعی نبود، بلکه همان عیسا مسیح بود که در این جغرافیای معین [ایران و میانرودان]، یک بار دیگر رنگ و بوی بومی به خود میگیرد و میخواهد مانند پیشینیان خود - میترا و عیسا مسیح- به عنوانِ «هشداردهندهی برهنه» رسالتِ خود را آغاز کند. Copyright: gooya.com 2016
|