گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
26 خرداد» رابطهی قيام مردم عراق و گروه داعش، کورش عرفانی23 اردیبهشت» همزمانی بنبست رژيم و اپوزيسيون، کورش عرفانی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! چرا آمریکا از اسرائیل حمایت میکند؟ کورش عرفانیموضوع حمله به نوار غزه بیشک آخرین مورد «نقض حقوق بشر» و یا «جنایت جنگی» توسط اسرائیل نخواهد بود. اما تا زمانی که منافع طبقه حاکم در ایالات متحده آمریکا و طبقه اجتماعی مشابه آن در اسرائیل، تحت آب و رنگ ایدئولوژیک، مذهبی، تاریخی و یا سیاسی، به هم گره خورده باشد، بیشک این یاری رسانی واشنگتن به تلآویو به ضرر مردم هر دو کشور ادامه خواهد یافتشورای حقوق بشر سازمان ملل در نشست اضطراری خود رای داد که تحقیقات بینالمللی درباره موارد احتمالی نقض قوانین در حملات اسرائیل به نوار غزه انجام گیرد. پیش از آن «ناوی پیلای»، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، از اقدامات نظامی اسرائیل در این منطقه به عنوان «جنایت جنگی» نام برده بود. در جلسه شورای حقوق بشر برای تحقیقات از عملیات اسرائیل و در میان ۴۷ کشور جهان، آمریکا تنها کشوری بود که به تحقیق از نقض احتمالی حقوق بشر در جریان عملیات اسرائیل رای مخالف داد. باز در حالی که بسیاری از دولتهای جهان، شخصیتها، جمعیتها و نهادهای بینالمللی نیز این حملات را محکوم کرده و خواهان توقف آن شدهاند، دولت آمریکا به طور صریح از عملیات نظامی اسرائیل حمایت کرده و پشتیبانی خود را در چند نوبت از زبان رئیس جمهور و یا وزیر دفاع خود از آن اعلام داشته است. برای بسیاری جای تعجب است که چگونه دولت ایالات متحده آمریکا که چندی پیش دولت اوگاندا را به دلیل وضع پارهای محدودیت های قانونی برای «همجنسگرایان» تهدید به تحریم کرد، این گونه در مقابل اقدامات پر تلفات نظامی اسرائیل نه فقط سکوت نکرده، بلکه به طور مشخص از آن پشتیبانی میکند. این عملیات تا زمان نگارش این نوشتار نزدیک به ۷۰۰کشته داشته که ۱۰۰ نفرشان کودک بودهاند. هزاران زخمی و بیش از دهها هزار نفر آواره از این عملیات به جای مانده است. اما چرا هیچ یک از این ارقام کوچکترین نگرانی در دل مقامات آمریکایی بر نمیانگیزد و آنها را به سوی یک اقدام جدی برای بازداشتن اسرائیل از چنین تهاجم پرهزینهای نمیکشاند؟ رفتار آمریکا به ویژه در زمانی عجیب جلوه میکند که واشنگتن با موقعیت خاصی در عراق و سوریه و حتی در لیبی مواجه است که نیاز به یک حوزه جدید آشوب و درگیری ندارد و به طور عقلانی اسرائیل به عنوان یک متحد میبایست آمریکا را در این شرایط یاری دهد، اما میبینیم که برعکس عمل کرده و آمریکا را در موقعیت سختتری در خاورمیانه قرار میدهد. برای فهم این موضوع پرداختن به مسائل روز و جاری نمیتواند به تنهایی بستر مناسبی باشد. توضیح این روابط خاص میان آمریکا و اسرائیل نیازمند پرداختن به مسائل مهمی است که ریشه در تاریخ این دو کشور دارد. اما از آن جا که کتب مفصلی در این باره نگاشته شده است، نگارنده در اینجا فقط به ارائه مختصری از برخی از موارد میپردازد و از وارد شدن به جزییات، شرح مفصل و یا پرداخت به همه پارامترها خودداری میکند. هدف از این نوشتار ارائه برخی دادهها برای فهم هر چه بهتر گرایش دولت ایالات متحده آمریکا در قبال عملکرد کنونی اسرائیل در نوار غزه، موارد مشابه آن در گذشته و شاید در آینده است. آمریکا-اسرائیل: روابطی خاص بخشی از یهودیان در طول تاریخ پیوسته آرزوی جمع شدن در یک منطقه واحد و تشکیل یک کشور را داشتهاند. در قرن نوزدهم برخی از آنها بر اساس تاکید بر برخی باورهای مذهبی-ایدئولوژیک با به راه انداختن جریانی به نام «صهیونیسم» در صدد بر آمدند که این آرزو را به یک پروژه تبدیل کنند. در سال ۱۸۹۷ کنفرانسی زیر نظر یک یهودی اتریشی-مجارستانی به نام «تئودورهرتصل» در سوئیس تشکیل شد که عنوان آن «نخستین کنفرانس صهیونیسم» بود. در این کنفرانس ۱۱۷ گروه یهودی شرکتکننده، سازمانی را بنا نهادند به نام «سازمان جهانی صهیونیست». یک سال بعد این سازمان دارای ۹۰۰ تشکل عضو بود. در ابتدا برای تشکیل کشور مستقل یهودی صحبت از مناطقی در کشورهایی مانند آرژانتین، اوگاندا، منطقه شرقی جزیره قبرس و یا حتی تگزاس در آمریکا بود. اما سرانجام این سرزمین فلسطین بود که برای این منظور انتخاب شد، با وجود آن که ۹۳ تا ۹۶ درصد مردم ساکن این منطقه غیر یهودی (مسلمان و مسیحی) بوده و ۹۹درصد سرزمینهای این منطقه را صاحب بودند. پس از وارسی و گزارش از منطقه، دو نماینده این تشکیلات در مورد سرزمین فلسطین نوشتند: «عروس زیباست، اما شوهر کرده است.» سازمان جهانی صهیونیست به طور مصمم بر این شد که فلسطینیها را باید از سرزمین خود بیرون راند، اگر شد با پول، اگر نه با زور.[۱] اهمیت آمریکا برای اجرای پروژه «صهیونیست»ها از همان ابتدا آشکار بود. یکی از بنیانگذاران جریان صهیونیسم سیاسی به نام «ماکس ناردو» که از نزدیکان «هرتصل» بود نوشت:« تنها امید صهیونیسم، یهودیان آمریکا هستند».[۲] در آن زمان، یهودیان آمریکا تمایلی به جریان صهیونیسم نداشتند و حتی برخی از آنها مخالفت می کردند. اما با فشار صهیونیستها سرانجام آرزوی آنها برآورده شد و آمریکا به چنان حامی بزرگی برای صهیونیسم تبدیل شد که مورخ یهودی «نائومی کوهن» در سال ۲۰۰۳ نوشت:«اگرحمایت مالی و فشارهای سیاسی یهودیان آمریکا نبود، اسرائیل میتوانست در سال ۱۹۴۸ تولد نیابد.» [۳] همین بانوی مورخ مینویسد:«در واقع سرمایهگذاری یهودیان آمریکا در توسعه و حفظ اسرائیل تا همین امروز هم ادامه یافته است.» ردپای صهیونیسم در آمریکا برای یافتن رد فعالیت نخستین گروههای صهیونیستی در آمریکا که پی گیر یک کشور مستقل بودند باید به دهه ۱۸۸۰بازگردیم. برخی چهره های طرفدار صهیونیسم، مانند شاعر آمریکایی «اِما لازاروس»- که شعرهایش بر روی مجسمه آزادی هم نصب شده است-، در دفاع از این ایده فعالیت بسیار کردند. در سال ۱۸۹۱ نخستین روایت پرچم فعلی اسرائیل در بوستون آمریکا طراحی شد. [۴] نمود مشخصی از نفوذ صهیونیستها در ساختار سیاسی آمریکا را میتوان در تصمیم رئیس جمهور وقت آمریکا، «گروور کلولاند» یافت که با عنایت به اهمیت فلسطین برای صهیونیسم، یک یهودی را به سمت سفیر آمریکا در ترکیه عثمانی منصوب میکند. خاخام محافظهکار و مورخ «دیوید ج. دالین» در این باره مینویسد که رئیس جمهور قرار دادن یک یهودی در سفارت ترکیه را به دلیل «اهمیت روز افزون صهیونیستها در میان رایدهندگان یهودی آمریکا» مد نظر قرار داد. [۵] این امر چنان در دولتهای پیاپی بعدی نهادینه میشود که به مدت سی سال، تمام روسای جمهوری آمریکا از جمهوریخواه یا دمکرات این سفارتخانه را فقط برای یهودیان حفظ میکنند. همزمان با برگزاری کنفرانس جهانی صهیونیست، یهودیان آمریکا در سال ۹۸-۱۸۹۷ اقدام به تاسیس نهادهای جدید یهودی میکنند تا تمام مناطق ایالات متحده و از جمله شرق آمریکا و غرب میانه را پوشش دهند. به فاصله تنها یک سال پس از کنفرانس جهانی صهیونیسم، در سال ۱۸۹۸ «فدراسیون آمریکاییهای صهیونیست» تشکیل میشود.[۶] در سال ۱۹۱۰ این فدراسیون ۲۰ هزار عضو دارد که در میان آنها روزنامه نگاران، وکلا، استادان دانشگاه و صاحبان شرکتهای اقتصادی دیده میشوند. از همان زمان، نمایندگان کنگره به ویژه درایالتهای شرقی آمریکا خود را موظف میبینند که به این نهاد گوش فرا دهند. رشد جریان صهیونیسم در آمریکا به سرعت پیش میرود. در سال ۱۹۱۴ گروه های جدیدی مانند «حداثا» (سازمان صهیونیستی زنان) به آن میپیوندند. در سال ۱۹۱۸ «فدراسیون آمریکاییهای صهیونیست» ۲۰۰هزار و در سال ۱۹۴۸ یک میلیون عضو دارد.[۷] برای درک قدرت نفوذ «صهیونیست» های آمریکایی در درون ساختار آمریکا باید به عنوان مثال اشاره کنیم به مورد «لوئیز دامبیز براندیز» که در سال ۱۹۱۲ به سمت رئیس دادگستری آمریکا برگزیده شد و در عین حال، به طور غیر علنی، در راس تشکیلات «سازمان صهیونیست آمریکا» قرار داشت. او در این موقعیت بسیاری از نزدیکان خود را، مانند «فلیکس فرانکفورتر»، از درون جریان صهیونیستی تحت نظر خود در درون ساختار آکادمیک، قضایی و سیاسی آمریکا قرار داد.«فلیکس فرانکوفورتر» با حمایت یک ثروتمند یهودی در دانشگاه هاروارد پستی به دست آورد و به مدت سی سال در آن جا افراد زیادی را برای خدمت به تشکیلات صهیونیستهای آمریکا، که خود به آن تعلق داشت، تربیت کرد. افرادی که در پستهای بالای ساختار حکومتی، اقتصادی و رسانهای آمریکا قرار گرفتند. این جریان بعدها در همه دانشگاههای مهم آمریکا ادامه یافت. روند رشد طرفداران صهیونیسم در آمریکا به سرعتی بسیار ادامه یافت که در اینجا برای پرهیز از تطویل کلام به همین بسنده کرده و علاقمندان را به کتاب های موجود در این باره ارجاع میدهیم. استقرار نهادینه در صحنه سیاسی آمریکا جریان یهودیان صهیونیست در آمریکا به ویژه در آستانه جنگ جهانی دوم رشدی روز افزون داشته و پس از آن به طور درازمدت در صحنه مستقر شدند. با تاسیس اسرائیل و ضرورت دفاع همه جانبه از آن، رشد و فعالیت جریانهای طرفدار اسرائیل در آمریکا وارد فاز جدیدی شد که به استقرار سازمان یافته و دراز مدت آنها در این کشور انجامید. برای درک حضور این جریان در صحنه سیاسی آمریکا باید نگاهی به برخی از مهمترین تشکلهای یهودی فعال در ایالات متحده بیاندازیم، بدون آن که ادعا کنیم این لیست کامل و یا مشروح است: ● کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل The American Israel Public Affairs Committee (AIPAC) این کمیته قدرتمندترین جزء لابی یهودیان در آمریکاست که به طور تمام عیار و سیستماتیک طرفدار اسرائیل و سیاستهای آن است. این لابی به عنوان اولین یا دومین گروه فشار قدرتمند حاضر در ساختار سیاسی آمریکا شناخته میشود. لوایح پیشنهادی این کمیته مورد استقبال و پشتیبانی جدی نمایندگان جمهوریخواه و دمکرات کنگره ایالات متحده ی آمریکا قرار میگیرد. این کمیته ۶۰ میلیون دلار در سال درآمد دارد تا به کارهای خود به نفع اسرائیل در آمریکا بپردازد. بالاترین مقامات حکومتی در کنگره سالانه این کمیته شرکت کرده و حمایت خود را از اسرائیل و سیاستهای آن اعلام میکنند. به طور معمول حمایت این کمیته از یک کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا برای پیروزی او در انتخابات ضروری جلوه میکند. ● کمیتههای اقدام طرفدار اسرائیل (Pro-Israel Political Action Committees (PACs این سازمان که متشکل از ۳۰ کمیته حامی اسرائیل است در واقع امر بازوی اجرایی «کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل» محسوب میشود. فقط چهارتا از تشکلهای سیگانه ی آن نامی را با خود دارند که نشان میدهد چه منظوری را دنبال میکنند، مانند «متحدین اسرائیل»؛[۸] باقی آنها نامهایی دارند که بیانگر هدفشان نیست مثل «کمیته اقدام ملی»[۹]. این امر برای پوشاندن منظوروهدف تشکلی است که از حیث مالی به نمایندگان کنگره یاری میدهد. ● گردهمآیی روسای سازمانهای اصلی یهودی آمریکا Conference of Presidents of Major American Jewish Organizations CoP این تشکل دربرگیرنده ۵۱ سازمان یهودی آمریکاست که برای دفاع از منافع اسرائیل تلاش میکنند. در سال ۲۰۱۱ درآمد این گردهم آیی معادل ۲.۲ میلیون دلار بوده است. تمامی اعضای این تشکیلات در هئیت مدیره «کمیته امور عمومی اسرائیل و آمریکا» نیز حضور دارند و در مورد روشهای لابیگری نزد سیاستمداران آمریکایی تصمیمگیری میکنند. ● بنیاد آموزشی آمریکا و اسرائیل (The American Israel Education Foundation (AIEF این بنیاد از زیر مجموعههای «کمیته امور عمومی اسرائیل و آمریکا» است که وظیفه پرداخت هزینههای لازم برای سفر نمایندگان کنگره را بر عهده دارد. در سال ۲۰۱۱ این بنیاد ۸۱ نماینده را از هر دو حزب به خرج خود عازم بازدید از اسرائیل کرده است تا از نزدیک با نخبگان اسرائیلی دیدار کنند. بودجه سالانه ی این بنیاد ۲۶میلیون دلار است. ● موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک (The Washington Institute for Near East Policy (WINEP این موسسه که از خرده اجزاء «کمیته امور عمومی اسرائیل و آمریکا» است به عنوان یک اتاق فکر بانفوذ میان سیاستمداران آمریکایی عمل میکند و خط نظری لازم برای دفاع از منافع اسرائیل را با بودجهای نزدیک به ۲۳.۵ میلیون دلار و درآمدی معادل ۹.۴ میلیون دلار در سال به پیش میبرد. به طور مثال بسیاری از نظریهپردازانی که آمریکا را به برخورد نظامی با ایران تشویق می کنند وابسته به این موسسه هستند. در مورد سایر تشکلهای مهم متعلق به لابی اسرائیل در آمریکا به ذکر نام آنها بسنده میکنیم. ● لیگ ضد اتهام (Anti-Defamation League (ADL ● همبستگی بینالمللی یهودیان و مسیحیان (با نام مستعار «برای اسرائیل بیایستیم) International Fellowship of Christians and Jews aka Stand for Israel در آمد سالیانه این تشکیلات که برای حمایت از اسرائیل هزینه میشود بالغ بر ۱۰۰ میلیون دلار است. ● مسیحیان متحد برای اسرائیل (Christians United for Israel (CUFI این تشکیلات زیر نظر کشیش «جان هیگی»[۱۰] است که خود میلیونر[۱۱] بوده و بیش از یک میلیون عضو در آمریکا دارد. این کشیش میگوید بر اساس انجیل باید از اسرائیل حمایت کرد و به محض آن که قرار باشد لایحهای در کنگره آمریکا برخلاف میل اسرائیل تصویب شود او از هودارانش میخواهد نمایندگان را نامهباران کنند. ● مرکز سیمون ویزنتال Simon Wiesenthal Center با بودجهای معادل ۶۷ میلیون دلار ● پروژه اسرائیل The Israel Project با ۱۱ میلیون دلار بودجه در سال و دفاتری در هند و چین و سایر کشورهای جهان. کار این سازمان، تبلیغات تخصصی و ویژه به نفع اسرائیل در رسانههای آمریکایی است. آنها «فرهنگ لغات مناسب برای تبلیغات به نفع اسرائیل» هم منتشر کردهاند..[۱۲] ● دوستان نیروهای دفاعی اسرائیل Friends of the Israeli Defense Forces (FIDF) وظیفه این تشکیلات آن است که تصویر ارتش اسرائیل را در آمریکا و سایر نقاط جهان بهبود ببخشد. این تشکیلات هر سال صدها سرباز ارتش اسرائیل را به آمریکا میآورد تا به سخنرانی به نفع ارتش اسرائیل در کنیسهها و دانشگاهها و مدارس بپردازند. برای این منظور این تشکیلات ۳۰ میلیون دلار بودجه در سال در اختیار دارد. این لیست بسیار بلندبالاست و به همین حد بسنده میکنیم. [۱۳] با یک چنین شبکه عظیمی از تشکلهای سازمان یافته، هدفمند و برنامدار، اسرائیل کمترین نگرانی برای جلب حمایت کامل سیاستمداران آمریکا از عملکرد خود را ندارد. به همت کار نیم قرنی این سازمانها، بدنه قدرت در آمریکا و نیز در اسرائیل به طوری شکل گرفته است که به طور مشخص ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و حتی طبقاتی را در هر دو کشور تحت تاثیر خود قرار داده است. کافیست به جدولی که دراین لینک آمده است نگاه کنید تا میزان پرداختیهای «کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل» را به نمایندگان کنگره آمریکا، اعم از دمکرات و جمهوریخواه ببینید. این رقمها تعیینکننده گرایش این نمایندگان در طول دوران حضورشان در مجلس نمایندگان و یا سنای آمریکا هستند. تاثیر قدرت اقتصادی بر قدرت سیاسی راه را برای این تشکلهای لابیگر باز کرده است تا بتوانند با به کارگیری پولهای کلان تا حد زیادی دمکراسی آمریکا را از محتوا تهی و آن را به یک دمکراسی شکلی تقلیل دهند که در آن، در ورای رای مردم، قدرت مالی چنین تشکلهایی حرف آخر را در زمینه انتخاب نمایندگان و رئیس جمهوری بزند. به همین دلیل برای دهها سال است که حکومت آمریکا بدون کمترین قید و شرطی از عملکرد و سیاستهای اسرائیل در منطقه خاورمیانه دفاع کرده است و هیچ فشار جدیی را بابت زیرپا گذاشتن قوانین حقوق بینالملل و یا حقوق بشر و یا عدم تعهد به صلح با فلسطینیها بر اسرائیل وارد نساخته است. اوباما و اسرائیل مورد «باراک اوباما» در قبال اسرائیل چندان متفاوت از سایر روسای جمهوری این کشور نیست، در واقع یک نمونه بسیار متداول است. بسیاری از روسای جمهور آمریکا، مانند جرج بوش و یا رونالد ریگان، حتی حرف از حق و حقوق فلسطینیها در مقابل اسرائیل به زبان نیاوردهاند، اما مواردی هم مثل اوباما که از آن سخن گفتهاند از مرز کلام و شعار فراتر نرفته است. اوباما در سخنرانی معروف خود در قاهره در سال ۲۰۱۰ اعلام داشت که «فلسطینیها ۶۰ سال است رنج جدا شدن از سرزمین خود و تحقیرهای کوچک و بزرگ روزانه را با اشغالگری تحمل کردهاند…این وضعیت برای فلسطینیها غیر قابل اغماض است.» او سپس از این سخن گفت که آمریکا به فلسطینیها پشت نخواهد کرد و خطاب به اسرائیلیها افزود:«اسرائیل باید با تعهدات خود مبنی بر این که فلسطینیها بتوانند به کار و زندگی و توسعه جامعه خود بپردازند عمل کند.»[۱۴] این سخنان اوباما که در آن زمان نطفههای امید را در دل فلسطینیها کاشت، با کمترین اقدام عملی از جانب کاخ سفید برای واداشتن اسرائیل به اجرای آنها همراه نبوده است. ماشین قدرتمند لابی یهود در آمریکا شرایط را به گونهای پردازش کرد که اوباما جز حمایت بی چون و چرا از اسرائیل و ارائه کمکهای مالی هر چه بیشتر و دادن آخرین فنآوریهای نظامی به تلآویو کار دیگری نکرد. برای درک اهمیت میزان کمکهای آمریکا به اسرائیل کافیست اشاره کنیم به سخنان وزیر دفاع وقت اسرائیل «گابی اشکنازی» که در سال ۲۰۱۲ اظهار داشته بود: «میزان کمک مالیات دهندگان آمریکایی به سیستم دفاعی اسرائیل بیش از کمک مالیات دهندگان اسرائیلی است.»[۱۵] کمکهای نظامی آمریکا به اسرائیل در سال بالغ بر ۳ میلیارد دلار است. قرار بر این است که بین سال های ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸ هر سال ایالات متحده آمریکا مبلغی معادل ۳.۱۵ میلیارد دلار به اسرائیل کمک نظامی کند. این کمکها شامل میلیاردها دلار تسهیلات مالی و انتقال پول بدون پرداخت مالیات از آمریکا به اسرائیل و یا کمکهای فنآوری در عرصههای مختلف نمیشود. دراین جا برای درک هر چه بهتر روابط مالی میان این دو کشور به برخی از ارقام اشاره می کنیم: فواید مالی رسیده از آمریکا به اسرائیل در بین سال های ۱۹۴۹ تا اول نوامبر سال ۱۹۹۷ : [۱۶] وام و کمک مالی خارجی: ۷۴,۱۵۷,۶۰۰,۰۰۰ دلار سایر کمکهای مالی آمریکا: ۹,۰۴۷,۲۲۷,۲۰۰ دلار بهره به نفع اسرائیل بابت پرداختها: ۱,۶۵۰,۰۰۰,۰۰۰ دلار مجموع کمکهای مالی : ۸۴,۸۵۴,۸۲۷,۲۰۰ دلار سهم هر اسرائیلی از این کمکها : ۱۴,۶۳۰ دلار حال به طرف آمریکایی بپردازیم: کمک بلاعوض مالی آمریکا به اسرائیل: ۸۴,۸۵۴,۸۲۷,۲۰۰ دلار بهره پرداخت شده بابت این کمکها: ۴۹,۹۳۶,۶۸۰,۰۰۰ دلار مجموع هزینه تحمیل شده به آمریکا: ۱۳۴,۷۹۱,۵۰۷,۲۰۰ دلار سهم هر آمریکایی بابت کمک های مالی آمریکا به اسرائیل در بین سال های ۱۹۴۹ تا ۲۰۰۷: ۲۳,۲۴۰ دلار در مورد نفوذ طرفداران اسرائیل در آمریکا در حوزههای مختلف می توان کتابها نوشت، اما به همین حد بسنده کنیم که در وسایل ارتباط جمعی این نفوذ به حدی است که بسیاری از آمریکاییها باور کردهاند که فلسطینیها به طور «غیر قانونی» در سرزمینهای خود به سر میبرند و بنابراین عادیست که اسرائیل زمینهای آنها را غصب کند. [۱۷] نتیجهگیری شاید به عنوان خاتمه این نوشتار بد نباشد اشارهای بکنیم به این که برای روز چهارم ژوئیه امسال که روز استقلال آمریکاست، طرفداران اسرائیل در آمریکا خواهان آن شدند که آمریکاییها پرچم خود را با ستاره داوود که مخصوص جریان صهیونیسم است مزین کنند. نفوذ آنها به حدی است که اداره پست آمریکا این ستارههای داوود را چاپ کرده و در ادارههای پست به طور رایگان در اختیار آمریکاییها می گذاشت. سناتور دمکرات «دال دنوورت» از ایالت نیوجرسی در این باره گفته بود : «ملت بزرگ اسرائیل دارای آمریکائیت[۱۸] واقعی است. به اشکال متعددی اسرائیل به ایالت پنجاه و یکم آمریکا میماند. به همت کمکهای خارجی درآمد سرانه هر اسرائیلی با آمریکا همتایی میکند.» [۱۹] این سناتور اخیرا به همراه یکی از همکارانش مبلغ ۲۵ میلیون دلار از «انجمن دوستان صهیونیسم » دریافت کرده بودند. این که آمریکاییها امروز اسرائیل را ایالت بیست و پنجم خود بدانند و یا این که اسرائیل ایالات متحده آمریکا را هشتمین استان خود بداند، چیز زیادی در نوع و ماهیت روابط میان دو کشور تغییر نمی دهد. آخرین مورد تلاش مردمی در آمریکا برای دگرگون سازی اینگونه روابط غیر دمکراتیک جنبش «تصرف والاستریت» بود که با برخورد سهمگین دستگاه امنیتی و انتظامی حکومت روبرو شد. موضوع حمله به نوار غزه بیشک آخرین مورد «نقض حقوق بشر» و یا «جنایت جنگی» توسط اسرائیل نخواهد بود. اما تا زمانی که منافع طبقه حاکم در ایالات متحده آمریکا و طبقه اجتماعی مشابه آن در اسرائیل، تحت آب و رنگ ایدئولوژیک، مذهبی، تاریخی و یا سیاسی، به هم گره خورده باشد، بیشک این یاری رسانی واشنگتن به تلآویو به ضرر مردم هر دو کشور ادامه خواهد یافت. فلسطینیها نیز در این میان به سهم خود قربانی این همدستی فراسیاسی لایههای برتر دو جامعه آمریکا و اسرائیل هستند. * این مقاله پیش از این در [سایت زمانه] منتشر شده بود ـــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|