گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! حقيقت و دروغ در جمهوری اسلامی، حمید آقاییجمهوری اسلامی مثل هميشه، همانطور که مجبور شد قطعنامه ۵۹۸ شورای امنيت را بپذيرد و به جنگ با عراق پايان دهد، اما برای توجيه و رضايت نيروهای خود به آن ابعاد دينی و اخلاقی بخشيد؛ اکنون نيز سعی می کند که ضرورت ادامه مذاکرات و پذيرش شرايط کشورهای ۱+۵ مبنی بر توقف غنی سازی را تبديل به يک چماق ايدئولوژيک کند و آنرا حتی بر سر نيروهای درونی خويش که ناراضی از روند مذاکرات هستند بکوبداگرچه دو مقوله حقيقت و دروغ به ظاهر متضادِ با يکديگرند و در فرهنگ عامه، آنچه که حقيقت دارد "راست و خوب" و آنچه که در تضاد با آن باشد "دروغ وبد" محسوب می شود، اما من بر اين باورم که در نظامهای سياسی شبيه جمهوری اسلامی حقيقت و دروغ دو روی يک سکه هستند؛ و آن چيزهايی که مقامات سياسی و مذهبی نظام بخورد مردم می دهند، اگرچه در پوشش "حقيقت" ارائه می شوند، دروغی بيش نمی باشند. برای اثبات اين ادعا نيازی به آمار و ارقام نيست، زيرا اصولا هرگونه برخورد اخلاقی و يا مرامی با مقوله حقيقت و يا هرگونه مطلق انديشی در اين زمينه، "حقيقت" ادعايی را از واقعيت های عينی دور و از محتوا تهی می نمايد. به سخن ديگر، در چهارچوب تفکرات دينی و ايدئولوژيک، منشاء حقيقت در خود دين و ايدئولوژی و يا رفتار رهبران آن نهفته است، و بنابراين برای اثبات آن نيازی به شواهد عينی و تجربی نيست. در عالَم واقع اما، مقوله و مفهوم "حقيقت" در پيوند مستقيم با پديده های عينی قرار دارد و به آنها وابسته می باشد. که البته به علت متغير بودن طبيعت و برداشت های متفاوت از دنيای خارج از ذهن و احساس، اين مقوله همواره گريزان از تسلط وکنترل کامل بشر بوده است. مقوله ای که اتفاقا کوشش اصلی بشريت، در زمينه های علم و فلسفه، بر يافتن آن تمرکز داشته است. با وجودی که نقد اصلی نيچه فقط به فرايند اخلاقی و مرامی کردن مقوله حقيقت توسط فلاسفه ماقبل خود بود و اتفاقا وی پذيرش حقيقت را ضرورتی برای ادامه زندگی می دانسته است؛ اما اين نقدِ نيچه از مقوله حقيقت، در دورانهای پسا مدرن عملا به نفی حقيقت منتهی می گردد؛ به اين معنی که بسياری از فلاسفه پست مدرن اعلام می کنند که اساسا حقيقتی وجود ندارد و همه چيز نسبی است. اما غافل از اينکه، همين ابراز نظر که "هيچ حقيقتی وجود ندارد و هم چيز نسبی است" خود اعلام وجود حقيقت مطلق جديدی بنام "نسبيت" است، که اتفاقا نيچه با اين مطلق انديشی و حکم های جهان شمول مخالف بود. اعلاميه جهانی حقوق بشر، همانطور که از نام آن برميآيد، حقوقی است که بايد هر انسانی، مستقل از رنگ نژاد و فرهنگ از آن برخوردار باشد. در معاهده بين المللی حقوق شهروندی و سياسی (ICCPR) و ميثاق بين المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (ICESCR)نيز بر حقوق کار، اجتماعی-فرهنگی و حقوق شهروندی تاکيد شده، که بدليل حمايت اکثريت غالب اعضای سازمان ملل از آنها، لازم الاجرا نيز می باشند. اين حقوق، بمانند هر حقی که توسط يک دادگاهِ قانونی الزام آور می شود، بر مبنای ضرورت های زمان و برای کمک به بشريت، بدون هيچ پيشوند و پسوند اخلاقی و مرامی تصويب گرديده اند. بعبارت ديگر اعلاميه جهانی حقوق بشر و معاهدات بعدی آن حقايقی هستند که بشريت با علمِ به خود، بعنوان يک انسان، و با خودآگاهی تاريخی نسبت به گذشته خويش، به آنها دست يافته است؛ بسان ضرورتی که نيچه از آن صحبت می کند، ضرورتی برای نجات بشريت از اخلاقيات، اديان و ايدئولوژيهای من در آوردی، که هريک انسان را يا بنده خدا ويا برده جبر تاريخ می خواهند. حقوق بشر اسلامی، که اولين جايزه آن توسط ستاد حقوق بشر جمهوری اسلامی به رئيس يک بيمارستان در غزه تعلق گرفت، از نمونه های اخير استفاده های سياسی و اخلاقی از حقوق بشر، که اتفاقا نسبت به اخلاق و فرهنگهای مختلف خنثی است، می باشد. در بيانيه اين ستاد، هنگام اعطای اين جايزه آمده است، که "آنچه به نام حقوق بشر امروز در اسناد (اعلاميه جهانی حقوق بشر) منعکس است، عمدتا با ناديده گرفتن کامل ساير تمدن ها و به خصوص عقلانيت اسلامی و صرفا بر مبنای سکولار- ليبرال مورد نظر دول غربی تدوين شده و از آن تاسف بارتر اين که با تمام توان درصدد تحميل خود بر ساير ملت ها است. اين امر جنايتی در حق تمدن بشری است، زيرا تمدن بشری همواره از تنوع بهره برده است "! اصول مندرج در اعلاميه جهانی حقوق بشر اما کاملا خلاف اين ادعا را ثابت می کنند و نشان ميدهند که اتفاقا اين بيانيه، بيان حقيقتی بنام بشريت است و مبانی آن منتج از خود آگاهی تاريخی انسان است و پاسخی می باشند به ضرورت حفاظت از امنيت و بقای نسل انسان، بدون هيچ پيش فرض اخلاقی و فرهنگی و نژادی، همانطور که در ماده اول و دوم اين بيانيه آمده است: سخنان تند حسن روحانی در پاسخ به منتقدان مذاکرات اتمی، که "به جهنم که از مذاکره می ترسيد"، اگرچه بيان ديگری از اوج گيری و تشديد تضاد بين دولت روحانی و اصولگرايانِ است؛ بطوريکه بلافاصله پس از سخنان وی، رهبر جمهوری اسلامی بطور تلويحی عدم رضايت خود را از روند مذاکرات نشان داد و ادامه آنرا صرفا برای اتمام حجت که آمريکا همچنان دشمن جمهوری اسلامی است مفيد دانست. اما سخنان اخير حسن روحانی و بکار گيری واژه های دينی مانند: "برويد به جهنم"، که برای اصولگرايان يک بار اخلاقی دارد، بيان ديگری نيز از تلاش هميشگی مقامات جمهوری اسلامی مبنی بر اخلاقی کردن يک حقيقت می باشد. آغاز اين دور جديد از مذاکرات اتمی، پس از آغاز کار دولت حسن روحانی، در واقع يک ضرورت اجتناب ناپذير برای رهايی از فشار سهمگين تحريم ها بود. اما جمهوری اسلامی مثل هميشه، همانطور که مجبور شد قطعنامه ۵۹۸ شورای امنيت را بپذيرد و به جنگ با عراق پايان دهد، اما برای توجيه و رضايت نيروهای خود به آن ابعاد دينی و اخلاقی بخشيد؛ اکنون نيز سعی می کند که ضرورت ادامه مذاکرات و پذيرش شرايط کشورهای ۱+۵ مبنی بر توقف غنی سازی را تبديل به يک چماق ايدئولوژيک کند و آنرا حتی بر سر نيروهای درونی خويش که ناراضی از روند مذاکرات هستند بکوبد. Copyright: gooya.com 2016
|