گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
24 مرداد» جمعه گردی های اسماعيل نوری علا آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت3 مرداد» جمعه گردی های اسماعيل نوری علا تجزيه آفريننان خطرناک ترند
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! جمعه گردی های اسماعيل نوری علا حاشيه های دلشکن يک کنگرههفتهء پيش جريان برگزاری دومين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران در شهر بوخوم آلمان را گزارش کردم اما فرصت آن به دست نيامد تا به برخی از حاشيه های دلشکن آن نيز اشاره کنم. شايد اصلاً درست نباشد که به اين حاشيه ها اشاره کرد اما نظر برخی از دوستان و همکاران و هم انديشانم آن است که شايد با ارائهء توضيحاتی بتوان برخی نکات را روشن کرد. پس مطلب اين هفته را اختصاص می دهم به دو سه تا حاشيه که طعم شطرين يک کنگرهء را، که ارزيابی های مثبت بسياری در پی داشت، می تواند به کام زحمتکشان اش تلخ کند.[email protected] داستان جوان گرائی داستان ايراد گيران نتيجه جوی داستان نيامدن ها اين گله مندان حتی به کوشش ممتد و گستردهء برگزار کنندگان در فراخواندن همهء دست اندرکاران سپهر سياسی ايران توجه نمی کنند و کوتاهی را از آنان می بينند بجای آنکه، بعنوان تماشاگران و ناظران و حتی داوران اين امر اجتماعی، گريبان نيامدگان را بگيرند که «چرا سکتاريستی عمل می کنيد؟ چرا خودتان را تافتهء جدا بافته می دانيد؟ چرا می ترسيد با بقيه بنشينيد و ديالوگ کنيد؟ و از اين پرهيز ها چه نتيجه ای عايدتان می شود؟» به برگزار کنندگان خرده می گيرند. به نظر من، تا زمانی که اين گله مندان مخاطبی غلط را برای گلايه خود انتخاب می کنند، و تا هنگامی که شرکت نکرده گان در يک تجربهء دموکراتيک را به پرسش نکشند نخواهند توانست تأثيری در تغيير فضای سياسی ما داشته باشند. افراد و شخصيت ها و سازمان های سياسی و اجتماعی که خود پا به ميدان نهاده و مدعی سياسی کاری شده اند تا زمانی که مورد پرسش و اعتراض ناظران و داوران قرار نگيرند احساس مسئوليت و نياز به پاسخگوئی نخواهند کرد. مشکل اصلی اپوزيسیون ايران در آن است که نه کسی از آنها پرسش می کند و نه آنها خود را موظف به پاسخگوئی به افکار عمومی می بينند. پس همهء معاملات و مناظرات در پشت درهای بسته انجام می گيرد و در اجرای توافقات نيز هيچ تعهد و تضمينی اجتماعی وجود ندارد. هر کس هر کاری که دلش می خواهد می کند و نيازی هم به توضيح دادن به مردم نمی بيند. نهادی تأسيس می شود، عده ای شتابان به آن می پيوندند و يا حمايت خود را از آن اعلام می دارند و در رسانه ها در وصف آن نهاد سخن می رانند و چند روزی بعد هم، بدون دادن توضيحی از آن جدا می شوند. اين فضا را تنها مردم آگاهند که می توانند تغيير دهند. داستان «پيام» ها جمعهء گذشته در زير متن گزارش من از دومين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران که در سايت گويا نيوز منتشر شده بود، آقای دکتر مهرداد درويش پور مطلبی را نوشتند، حدوداً به شرح زير: «پیامی در کار نبود، پاسخ رد به شرکت در کنگره جنبش سکولار دمکراسی بود. پیش تر دوست گرامی آقای نوری علا دعوت نامه ای فرستادند و درخواست کردند که در کنگره جنبش سکولار دمکراسی شرکت و سخنرانی کنم. من هم به پاس لطف شان پاسخی دادم و دلایل عدم شرکت خود را به ایشان توضیح دادم. در جایی هم آن را منتشر نکردم. سپس متوجه شدم پاسخ من به عنوان "پیام به کنگره" در سایت جنبش سکولار دمکراسی درج شده است. از طریق دوستی خواستار اصلاح تیتر آن شدم. خبری نشد. دوستان دیگری پرسیدند آیا پیامی فرستاده ام؟ گفتم پیامی در کار نبود. پاسخ ساده و محترمانه رد دعوت شان بود. با این همه جدیداً دیدم جناب نوری علا در سایت گویا پاسخ منفی من، بنی صدر و مهمنش به شرکت در کنگره اشان را در کنار پیام های حامیان این کنگره به عنوان "پپام به شبرکت کنندگان در کنگره" معرفی کرده اند. تا آن جا که به من بر می گردد در همان 24 یونی (جولای) طی نامه ای نوشتم "جناب نوری علای گرامی، با درودهای صمیمانه. ضمن سپاس از دعوت تان برای شرکت در کنگرهء شما، پاسخ خود را همراه با این ای میل ارسال می کنم. همان طور که در نامه آمده است، از حضور در کنگره شما و یا هر نوع حمایت رسمی از آن معذورم... با مهر مهرداد درویش پور". و، بهر رو، بخشی از آن پاسخ به دعوت نامه را برای اطلاع دیگر دوستان به نقل ازسایت شان عینا درج می کنم»(2). همان روز و بلافاصله، من [نوری علا] در زير «کامنت» ايشان در گويانيوز مطلبی را نوشتم که چند ساعت بعد ديدم هم کامنت ايشان و هم مطلب من، هر دو از سايت گويا نيوز حذف شده است. از آنجا که کامنت ها و پاسخ های به آنها از طريق فيس بوک اشخاص در زير مقالات منتشر شده در گويا نيوز منعکس می شوند، و اگر نويسنده ای کامنت خود را از فيس بوک خويش حذف کند، هم آن مطلب و هم پاسخ هايش جملگی از روی گويا نيوز هم حذف خواهد شد و سردبيران اين سايت دخالتی در اين کار ندارند، بر من آشکار بود که جناب درويش پور از پاسخی که من به کامنت ايشان داده ام راضی نبوده و کامنت خود، و در نتيجهء پاسخ من، را يکجا حذف کرده و سپس مطلب خود، با جرح و تعديلاتی (از جمله اينکه توضيح شان برای ثبت در تاريخ است و کنگرهء سکولار دموکرات ها همين بلا را بر سر آقای مهمنش و آقای دکتر بنی صدر هم آورده اند) بصورت خبری در فيس بوک خويش بازنشر داده اند. حکمت اين کار آقای درويش پور بر من روشن نيست اما لازم می دانم پاسخ خود به کامنت ايشان را، که چون حذف شده، از روی حافظه، در اينجا بياورم: 1. به نظر می رسد که آقای درويش پور تصور می کنند واژهء «پيام» به معنی «حمايت» است و ترس شان برداشته که وقتی ما پاسخ منفی شان به دعوت کميتهء برگزاری را «پيام» خوانده ايم مردم تصور کنند که ايشان از اين کنگره حمايت کرده اند. تا آنجا که من از زبان فارسی خبر دارم «پيام» يا «پيغام» دارای هيچ بار منفی و مثبتی نيست و فقط نشان می دهد که کسی برای کسی يا جائی پيغامی داده است. حنی موارد متعددی را می توانم نشان دهم که اشخاص مخالفت خود با يک گردهمآئی را خودشان پيام به آن گردهمآئی خوانده اند. بنا بر اين، انتشار پاسخ ايشان در سايت کنگره لزوماً به معنی کوشش برگزار کنندگان کنگره برای سوء استفاده از نام وزين ايشان و مثبت جلوه دادن پاسخ شان به دعوت عام کنگره نبوده است. 2. از آنجا که کل مطلب ايشان، هم در سايت کنگره و هم در سايت جنبش آمده است، خواننده بايد حواس پرت باشد که آن را بخواند و ببيند که ايشان صريحاً نوشته اند که «من از حضور در کنگرهء شما و یا هر نوع حمایت رسمی از آن معذورم» و آنگاه تصور کند که ايشان از کنگره حمايت کرده اند! مگر اينکه خواننده نيز به همان واژهء «پيام» اکتفا کرده، متن پيام را نخوانده و برداشت غلط آقای درويش پور از واژهء «پيام» به او نيز سرايت کرده باشد. 3. اما "دعوت" يا، به زعم ايشان، "درخواست" من (بعنوان عضو کميتهء برگزاری کنگره) از ايشان برای شرکت در کنگره، آن هم به خرج جيب خودشان، و اقدام ما در انتشار پاسخ منفی ايشان تحت نام "پيام واصله" از جانب ايشان، گويا دارای اهميت تاريخی خاصی نيز بوده است؛ چرا که ايشان در فيس بووک خود توضيحات بيشتری در مورد «اعتراض دوستانه» شان داده و منظور از يادداشت خود را امری «برای ثبت در تاريخ» جلوه داده اند. بدينسان، ما نيز لابد برای ثبت در تاريخ بوده است که دلايل امتناع ايشان از شرکت يا حمايت از کنگره مان را منتشر کرده ايم و اين دو سند گرانبها را به سينهء تاريخ سپرده ايم تا آيندگان بدانند که آقای دکتر مهرداد دوريش پور در مقابل «درخواست» ما از ايشان برای شرکت در کنگره، و لابد ايراد سخن و راهنمائی در آن، جواب رد داده و از حمايت کنگره نيز امتناع کرده اند. پس توضيح کنونی را هم برای ثبت در تاريخ تلقی کنيم و اميدوار باشيم که با اين «اقدام تاريخی» اگر گردی به قبای ايشان نشسته زدوده شود. 4. در عين حال از اصرار ايشان در مورد اينکه در همان قايقی بنشينند که آقای دکتر بنی صدر هم نشسته اند سر در نمی آورم. می گويند پليس دو نفر را گرفته و به کلانتری می برد، شخص سومی از راه رسيد و پرسيد «ما سه نفر را کجا می برند؟» آقای بنی صدر در پاسخ دعوت من نوشته اند: "با سلام و تشکر از دعوتی که از من به عمل آوردهاید، بدین خاطر که نمیتوانم در کنگرهء شما شرکت کنم، فرصت را برای عرض چند نکته مغتنم میشمارم..." و سپس مطلب بسيار مبسوطی را در مورد معنا و مفهوم و تاريخچهء سکولاريسم، لابد به قصد راهنمائی، برای ما ارسال کرده اند(3). من از جملهء ايشان معنای امتناع را درنيافته بودم اما گويا آقای دکتر درويش پور از مکنونان ضمير آقای بنی صدر مطلع ترند. باری، در پی انتشار توضيح ايشان در فيس بوک خودشان، مکاتبه ای هم مابين ايشان و آقای بهزاد صميمی انجام شده و کامنتی هم از جانب آقای همايون مهمنش وجود دارد که مطالعهء آن خالی از لطف نيست: «بهزاد صميمی: مهرداد گرامی، من در این کنگره دوم سکولارـ دموکرات ها حضور داشتم. من در ده سال گذشته در سه کنگره اول و دوم و چهارم جمهوری خواهان لاییک دموکرات هم حضور داشته ام و در مقایسه و با توجه به نقش فعال شما و برخی دوستان دیگر در آن سه کنگره از عدم حضور و شرکت شما و آنها در کنگره سکولار ـ دموکرات ها متأسف شدم. در اینجا باید به اطلاع برسانم که در مقایسه با جلساتی از این دست حقیقتاً موفقیت این جمع را باید به مردم ایران و فعالان و مبارزان در راه آزادی و یکپارچگی ایران تبریک گفت. از نظر من، این کنگره اساساً به جهت یافتن شناخت و شناساندن بیشتر گرایشات و جدیت صاحبان این گرایشات، ایجاد اعتماد و یافتن نقاط اشتراک و افتراق در میان طرفداران سکولار دموکراسی برگزار شد و تا حدود بسیار زیادی اعتماد ساز بود. واضح است که اعتماد اولین موئلفه از لوازم مبارزه با پراکندگی و ایجاد اتحاد است. این جمع نشان داد که می توان حول متافع ملی، فرای تعلقات ایدئولوژیک و مرامی، به همدیگر اعتماد کرد و با هم به همکاری پرداخت. در این جمع می شد بخوبی دریافت که شرکت کنندگان از خطیر بودن شرایط کشورمان آگاه هستند و من، به خلاف کلیۀ جلسات سی و چند سال گذشته، اثری از سکتاریسم و خود محور بینی و کوچک انگاشتن دیگران در بحث های دو روزه نیافتم. ظاهراً فعالان سیاسی ما کم کم به بلوغ فکری می رسند و این همان چیزی ست که بدون آن نمی توان از رفتار و نگرش دمکرات و روادار برخوردار بود. جضور افرادی از گروه های مختلف قومی یکی دیگر از مشحصات این گردهم آیی بود و اصرار همین افراد بر وجه ملی ایرانی شان یکی دیگر از نکات دلگرم کننده این کنگره است. اگر توجه کرده باشید "جمهوری خواهان" تا کنون چندین بار با اسامی متعددی اعلام موجودیت کرده اند و هر بار پس از مدت کوتاهی متفرق شده اند. به خلاف تشکلات تاکنونی چمهوری خواهان، که هر کدام فقط چند ماه موجودیت مفید داشتند و به مرور جذابیت و کارکرد خود را از دست داده اند، کنگرۀ دوم سکولار دموکرات ها نسبت به کنگرۀ اول آنها رشد قابل ملاحظه ای نشان می دهد. زندگی تاکنونی این جمع نشان میدهد که می توان با داشتن مرام های گوناگون و حفظ استقلال تشکیلاتی حول منافع ملی متحد شد و این جمع می رود که نقش متخد کننده را در میان سازمان ها و دیگر تشکلات و گرایش های ایرانی ایفا کند و این همان چیزی است که در اثر نبود آن حاکمیت شوم اسلامی نزدیک نیم قرن به ویران کرده کشور ما مشغول بوده است. در بحث های دوروزه میشد به افق گسترده تر و ژرفای عمیق تر نگرش دوستان شرکت کننده پی برد. «مهرداد درويش پور: بهزاد گرامی. برخی از دوستان خوب من نیز در این گردهمایی شرکت کرده اند. با شما موافقم که این دوستان در دعوت از دیگران تلاش کرده اند طیف متنوعی را در کنگره خود جمع کنند. اما این که چقدر در این کار موفق شده اند، قضاوت را به خودتان واگذار می کنم. بهر رو نه اتحاد برای پيشرد سکولار دمکراسی، نه سازمان جمهوری خواهان، نه اتحاد جمهوری خواهان، نه جمهوری خواهان دمکرات و لائیک، نه جبهه ملی ایران، نه مجامع اسلامی ایرانیان، و نه بسیاری از سازمان های چپ گرا، نه حزب مشروطهء ایران، نه حزب دمکرات کردستان ایران، نه حتی جریان وابسته به رضا پهلوی، و نه بسیاری از شخصیت های سیاسی و آکادمیک، به رغم دعوت شدن، حضور نیافتند. اصلاح طلبان که جای خود دارند. این گردهمایی اصولاً این جریان را مخاطب خود قرار نداده است. از این نوع گردهمایی ها پیش تر توسط جناب حسین باقر زاده و آقای شهریار آهی و دوستان دیگر در پاریس و در شهرهای دیگر اروپایی برگزار شده است. من به تشکیل کنگرهء همه با هم، کنگره ای متشکل از جمهوری خواهان و سلطنت طلبان و....، باور ندارم. به بدیل سازی در خارج از کشور نیز معتقد نیستم. نتایج این گونه تلاش ها نیز پیش روی همهء ما است. تشکیل قطب قدرتمند جمهوری خواهان را اولویت نخست خود می دانم. در عین حال تخطئه این و آن را هم مفید نمی دانم. تکاپوهای هر جریان سکولار را هم مثبت می دانم. آن هم در این وانفسا که بنیادگرایی اسلامی به مهمترین آفت نه تنها ایران بلکه کل خاورمیانه بدل شده است. با این گردهمایی هم مخالفتی نکرده ام. به دلایلی که در نامه ام مستتر است، در آن شرکت نکرده ام و به آن باور مند نیستم. با این حال امیدوارم علاوه بر محکوم کردن بنیادگرایان اسلامی در ایران و منطقه، قطعنامه ای هم در محکوم کردن جنایات غزه در اسرائیل را تدوین کرده باشند. «همايون مهمنش: برگزار کنندگان نشست یا تفاوت بین "عدم توانائی" و "عدم تمایل به شرکت" یا "پیام" و "نامهء مودبانه برای رد شرکت" را نمی دانند و یا ... که در هر حال باعث تاسف است. «مهرداد درويش پور: جناب مه منش گرامی. با یکی از نزدیکان جناب بنی صدر هم صحبتی داشتم که ایشان نیز از این که پاسخ عدم شرکت آقای بنی صدر را «پیام به کنگره» خوانده اند، متأسف بودند. بهر رو تا آن جا که به من بر می گیرد از گردهمایی پاریس که به ابتکار آقای باقر زاده برگزار شد تا کنون در هیچ یک از کنفرانس هایی از این دست که عموماً با ترکیب و خط مشی کم و بیش مشابه برگزار شده است، شرکت نکرده ام. اما این اولین باری بود که دیدم جواب رد به شرکت در یک کنفرانسی پیام به کنگره آن کنفرانس تلقی شده است! من متحدان سیاسی خود را مدتها است روشن ساخته ام: جریان های یکسره جمهوری خواه و جمهوری خواهانی از طیف چپ های دمکرات، جبهه ملی، دین باوران سکولار و نیروهای اتنیکی تحت ستم. با بدیل سازی در خارج از کشور هم مخالفم. با حملهء نظامی به ایران هم مخالفم و نزدیکی به اسرائیل و یا نئوکان ها را هم به قصد تغییر نظام ایران صحیح نمی دانم. در هیچ کنفرانسی هم که به قصد متحد کردن سلطنت طلبان و جمهوری خواهان تشکیل شده است شرکت نکرده ام. این مواضع در پاسخ من به عدم شرکت در کنفرانس این دوستان نیز به صراحت آمده است. حالا چرا باید دوستان این "پاسخ نه به شرکت در کنفرانس" را "پیام" بخوانند، خود نشانهء نشانه ها است که خب به قصد خودداری از دامن زدن به جو تشنج در اپوزیسیون از پرداخت به آن می گذریم». البته در اين سخنان زرنگی های زيرجلکی مختلفی هم قابل ديدارند. مثلاً معلوم نيست چرا درخواست برداشتن واژهء «پيام» از بالای پاسخ شان را خود مستقيماً از من نخواسته و به قول خودشان «از طریق دوستی خواستار اصلاح تیتر آن شدم». من صراحتاً بگويم که اين دوست يا جعلی است و يا آدم نادرستی است که وظيفهء پيغام رسانی خود را انجام نداده است. يا چرا وقتی می خواهند نارضايتی خود را به آقای دکتر بنی صدر هم منتقل کنند می نويسند" «با یکی از نزدیکان جناب بنی صدر هم صحبتی داشتم که ایشان نیز از این که پاسخ عدم شرکت آقای بنی صدر را پیام به کنگره خوانده اند، متأسف بودند» و آن تأسف را به پای دکتر بنی صدر می نويسند. همچنين، چند روزی پس از انجام گرفتن کنگره نوشته اند که: «امیدوارم علاوه بر محکوم کردن بنیادگرایان اسلامی در ایران و منطقه، قطعنامه ای هم در محکوم کردن جنایات غزه در اسرائیل را تدوین کرده باشند!» که اين يعنی عسس ببين که اينها جنايت را ديده و دم فرو بسته اند. اين زرنگی ها البته اهميت چندانی ندارند. اما توجه بفرمائيد که پاسخ های ايشان تا چه ميزان وجود پيشداوری را در ذهن آقای درويش پور آشکار می کند. ايشان مواضع شبکهء سکولارهای سبز ايران و جنبش سکولار دموکراسی ايران را (که من عضو هر دوی اين نهادها هستم و هر دو خواستار بديل سازی و انحلال حکومت اسلامی و عدم همکاری با اصلاح طلبان حکومتی هستند) با نيات برپائی کنگرهء سکولار دموکرات های ايران که شرح آن بوضوح در دعوت های عام و خاص اش آمده و من هم يکی از «تدارکچی» های آن بوده ام يکی گرفته اند. در حاليکه کنگره يک نهاد مستقل است و می کوشد فضائی را فراهم آورد تا موافقان و مخالفان سکولار دموکراسی در زير سقف آن به مناظره بنشينند. همچنين بايد از ايشان متشکر بود که مواضع خود را به روشنی بيان داشته و از دلايل عدم شرکت شان در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران رمز گشائی کرده اند؛ آنجا که می نويسند: «من متحدان سیاسی خود را مدتها است روشن ساخته ام: جریان های یکسره جمهوری خواه و جمهوری خواهانی از طیف چپ های دمکرات، جبهه ملی، دین باوران سکولار و نیروهای اتنیکی تحت ستم. با بدیل سازی در خارج از کشور هم مخالفم». 1. http://isdmovement.com/ETC/Congress-Articles.htm Copyright: gooya.com 2016
|