جمعه 14 شهریور 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

جمعه گردی های اسماعيل نوری علا مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!

اسماعيل نوری‌علا
يک سالی از ايجاد کنگرهء سکولار دموکرات های ايران نگذشته، «کنگره» در ذهن آدم های تنگ نظر هيبتی بهم زده است: مجاهدين گوش تيز کرده اند که بفهمند اين پول ها از کجا آمده است (به ده هزار دلار اعلام شده کاری نداشته باشيد! مهم آن تقاضای شفافيت شان است که آدم را می کشد!)؛ و سايت مشکوک «افشاگری کومله 1917» هم خبر می دهد که پول های هنگفتی در کار است، آنچنان که رهبران حزب کوملهء کردستان ايران را واداشته تا به سرعت خود را، برای تقسيم غنائم، به کنگره برسانند. و اما در اين سناريو پول ها از کجا می آيند؟ گويا سلطنت طلبان نوع آقايان دکتر انصاری و نصر اصفهانی، که هنوز درد از دست دادن مقامات عاليه جگرشان را می سوزاند، بيشتر از اين موضوع خبر دارند و می گويند: از وزارتخارجه های امريکا و اسرائيل! و برای چه کاری؟ برای تجزيهء ايران!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


دریافت نسخه pdf


[email protected]

کنگرهء سکولار دموکرات های ايران در شهر بوخوم آلمان، با صرف 9925 دلار به پايان رسيد و، به اين ترتيب از مجموع ده هزار دلاری که برای برگزاری کنگره (از ميان اعضاء سه نهاد جنبش سکولار دموکراسی، مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران و مرکز مطالعات سکولار دموکراسی) جمع آوری شده بود، مبلغ 75 دلار هم در ته «کاسه» باقی ماند(1). با اين همه گويا جای زخم زبانی از اين بابت وجود داشت، چرا که آقائی به نام رضا محمدی در سايت «آفتابکاران»، متعلق به سازمان مجاهدين خلق، اخيراً هشدار داده است که:

«آقای نوری علا، در همان ابتدای کار و برای رفع هر گونه سوء ظنی مبنی بر استقلال مالی این کنگره... تاکید بسیار می کنند، ولی با شفافیت از منبع بودجهء ده هزار دلاری سخنی بمیان نمی آورند و شاید هم که لازم ندیده اند که به این امر اشاره ای بکنند».(2)

اما حال که دخل و خرج مختصر کنگرهء بوخوم روشن شده، بد نيست که دوستان مجاهد ما نيز در مورد این همه ریخت و پاشی که در مراسم و تظاهرات مختلف دارند و پول هایی که در این سازمان رد و بدل می شود، حداقل در برابر اعضاء خود، شفافيتی نشان بدهند تا کنگرهء سکولار دموکرات های ايران هم، که قرار است هر ساله در سالگشت پيروزی انقلاب مشروطه (14 امرداد) برگزار شود، نوع و حد شفافيت از نوع آنان را دريابد.

اما داستان «منابع مالی کنگرهء سکولار دموکرات های ايران» تنها توجه دوستان مجاهد را بخود جلب نکرده است و ديدم که نشريهء مشکوکی، به نام «افشاگری کومله 1917»، طی مقاله ای با عنوان «حضور پر سر و صدای نمایندهء کومله در کنگرهء سکولار دمکرات های ایران» نوشته است که علت شرکت نمايندهء حزب کوملهء کردستان ايران (خانم ناهيد بهمنی) و قرائت پيام آقای عبدالله مهتدی، دبير کل اين حزب، در کنگرهء بوخوم آن بوده است که: «از جمله دلایل حضور کومله ای ها در این کنگره،.. فرصت طلبی و خوی مادی آنها بود. کومله ای ها، دنبال آن بودند تا از مزایای مالی و سیاسی این تشکل بهره مند شوند و از این طریق پول هنگفتی به جیب بزنند و همچنین به منافع حزبی خود نیز همراه منافع شخصی دست یابند»(3). که معلوم نيست قرار است در اين مقاله بودجهء ضعيف کنگرهء بوخوم را مسخره کنند و يا با ايراد کردن اينگونه اتهامات کثيف چوب لای چرخه کومله ای ها بگذارند.

***

باری، اخيراً، در همين راستا، صفت های مختلفی به سکولار دموکرات های ايران نسبت داده می شود. مثلاً، جوانکی به نام دکتر ايمان انصاری از ايتاليا، در مصاحبه با وزير کشور اسبق رژيم سابق، آقای نصر اصفهانی، و در برنامه ای که جريانی به نام «جبههء همبستگی مبارزان ايران» وقت آن را از تلويزيون پارس می خرد، و به نوعی سخنگوی سلطنت طلبان دبش است، اظهار لحيه کرده که: «اين ها که در کنگرهء بوخوم شرکت کرده اند يک مشت وطن فروش هستند که از طرف وزارت خارجهء امريکا و اسرائيل مأمور تجزيهء ايران شده اند»(4). دليل حضرت هم شرکت احزاب منطقه ای در اين کنگره است؛ يا بگوئيم احزاب قومی يا مليتی و يا به هر اسم ديگری که بخوانيدشان، همچون حزب کوملهء کردستان ايران، اتحاد عشاير و اقوام جنوب ايران، جبههء مردم بلوچستان، سازمان دفاع از حقوق ملی خلق ترکمن و حزب دموکرات کردستان (که با حزب دموکرات کردستان ايران، به رهبری آقای مصطفی هجری، متفاوت است و دبيرکلی اش بر عهدهء آقای خالد عزيزی است و آقای کاوهء آهنگری به نمايندگی از ايشان به کنگرهء بوخوم آمده بود).

***

اينگونه است که می بينم، يک سالی از ايجاد کنگرهء سکولار دموکرات های ايران نگذشته، «کنگره» در ذهن اينگونه آدم های نظر تنگ چه هيبتی بهم زده است: مجاهدين گوش تيز کرده اند که بفهمند اين پول ها از کجا آمده است (به ده هزار دلار اعلام شده کاری نداشته باشيد! مهم آن تقاضای شفافيت شان است که آدم را می کشد!)؛ و سايت مشکوک «افشاگری کومله 1917» هم خبر می دهد که پول های هنگفتی در کار است، آنچنان که رهبران حزب کوملهء کردستان ايران را هم واداشته تا به سرعت خود را، برای تقسيم غنائم، به کنگره برسانند. و اما در اين سناريو پول ها از کجا می آيند؟ گويا سلطنت طلبان نوع آقايان دکتر انصاری و نصر اصفهانی، که هنوز درد از دست دادن مقامات عاليه جگرشان را می سوزاند، بيشتر از اين موضوع خبر دارند: از وزارتخارجه های امريکا و اسرائيل! و برای چه کاری؟ برای تجزيهء ايران!

يعنی آقايان نصر اصفهانی و ايمان انصاری معتقدند که دو کشور امريکا و اسرائيل خواستار تجزيهء ايران هستند و در اين راه خوب پول خرج می کنند (امری که مجاهدين فقير بيچاره را هم به شک انداخته است) و پول را هم داده اند به دست آن صد و پنجاه نفری که در کنگرهء بوخوم جمع شده بودند. در اين صورت نمی فهمم که چرا خود آقای نصر اصفهانی و برخی از ياران اش مرتباً مشغول رفتن به کنگرهء امريکای تجزيه طلب و ملاقات با نمايندگان تجزيه طلب اين کنگره هستند؟! لابد می خواهند از نفوذ وسيعی که در کنگره دارند (!)استفاده کرده و مقامات امريکا را از تجزيهء ايران منصرف کنند!

***

اما سايت بسيار مشکوک «افشاگری کومله 1917» بر يک نکتهء ديگر نيز پافشاری می کند.

می دانيم که نزديک به يک دهه است که سازمان های سياسی مختلفی، که خود را نمايندهء اقوام ايران (خودشان می گويند «مليت های ايران») معرفی می کنند، در نهادی گرد هم آمده اند به نام «کنگرهء مليت های ايران فدرال» که در آن هم حزب دموکرات کردستان ايران (به دبير کلی آقای مصطفی هجری) و هم حزب کوملهء کردستان ايران (با دبير کلی آقای عبدالله مهتدی) عضو ارشد محسوب می شوند. سايت «افشاگری کومله 1917» می نويسد:

«از بین اعضای کنگرهء ضد انقلابی موسوم به ملیت های ایران فدرال، از ناهید بهمنی، همسر عبدالله مهتدی، سرکردهء کومله و عضو دفتر سیاسی کومله نیز جهت شرکت دعوت بعمل آمده بود، که هیئت اجرایی کنگرهء ملیت های ایران فدرال در جدیدترین واکنش و تصمیم گیری خود بابت حضور یا عدم حضور اعضای گروهک تجزیه طلب و فرصت طلب کومله، دومین کنگرهء سکولار دمکرات های ایران را تحریم و با حضور اعضای خود در این نشست به صراحت مخالفت کردند و در دستوری اعلام کردند که نمایندگان کومله، بعنوان اعضای کنگره ملیت های ایران فدرال، حق شرکت در کنگرهء سکولار دمکرات های ایران را ندارند. لکن، علی رغم این تصمیم، نمایندگان گروهک تروریستی و تجزیه طلب کومله، ناهید بهمنی و بختیار علیا، با عزیمت به شهر بوخوم آلمان، در کنگرهء سکولار دمکرات های ایران شرکت کردند و علناً به این تصمیم کنگرهء ملیت های ایران فدرال، بعنوان هم پیمان کومله، دهن کجی کردند».

از آنجا که من از اين موضوع کلاً بی اطلاع بودم، از دوستانم آقايان دکتر حسين بر (نمايندهء جبههء مردم بلوچستان) و آقای جوما بورش (نمايندهء سازمان دفاع از حقوق ملی خلق ترکمن)، که هر دو سازمان شان عضو کنگرهء مليت های ايران فدرال اند، در مورد اين که «هیئت اجرایی کنگرهء ملیت های ایران فدرال در جدیدترین واکنش و تصمیم گیری خود... دومین کنگرهء سکولار دمکرات های ایران را تحریم و با حضور اعضای خود در این نشست به صراحت مخالفت کرده اند» استعلام کردم، و هر دوی آقايان از اين موضوع بی خبر بودند. لذا در صورت صحت خبر اين «تحريم»، بايد پذيرفت که ما با دو «کنگرهء مليت های ايران فدرال» روبرو هستيم؛ يکی آنکه کنگرهء بوخوم را تحريم می کند و يکی هم آنکه اعضائش با طيب خاطر در کنگرهء مزبور حاضر می شوند.

اما، در اين ميان، يک واقعيت غير قابل ترديد که در سايت های کنگره هم از يک ماه پيش از کنگره منعکس شده بود وجود دارد که سخن سايت مزبور را پيچيده تر می کند.

من، بعنوان عضو کميتهء برگزاری دومين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران، و به نيابت از آن، برای حدود 200 نفر که آدرس ايميلی شان را داشتم برای شرکت در کنگره دعوت کرده بودم؛ از جمله برای از آقايان مصطفی همجری (دبير کل حزب دموکرات کردستان ايران)، آقای حسن شرفی (جانشين دبير کل حزب) و آقای شاهو حسينی (نمايندهء حزب در اروپا). چندی پس از ارسال اين دعوت ها، ای ميلی از آقای شاهو حسينی دریافت داشتم که به زبان کردی نوشته شده بود. از آنجا که من، با کمال تأسف، کردی نمی دانم، از ايشان درخواست کردم که پاسخ دعوت مرا به فارسی بفرستند. چندی بعد اين ای ميل به دست من رسيد و عيناً در بخش پيام های سايت های کنگره منعکس شد:

«إستاد گرامى، جناب نورى علا، با درود. پاسخ ارسالى إز طرف آقايان هجرى، شرفي و اينجانب مي باشد. متأسفانه ما از شركت معذوريم. با عرض ادب، شاهو حسينی. 4 جولای 2014»

پرسش آن است که آيا نويسندگان خيال پرداز سايت مشکوک «افشاگری کومله 1917»، تنها با خواندن همين پاسخ، سناريوی «دهن کجی حزب کوملهء کردستان ايران به حزب دموکرات کردستان ايران» را نوشته اند؟ يا اينکه براستی در حزب دموکرات مزبور کسانی بوده اند که به دلايلی نامعلوم شرکت دبيرکل يا نماينده ای از آن حزب را در کنگرهء بوخوم، که شعارش «حفظ يکپارچگی و تماميت ارضی ايران» بود صلاح ندانسته و از آقای شاهو حسينی خواسته اند که، يکجا، از طرف آقايان هجری و شرفی و خودشان اعلام کنند که: «متأسفانه ما از شركت معذوريم»؟ و براستی چرا آقای شاهو حسينی از يکسو نمی توانسته در کنگره شرکت کند و ز سوی ديگر از اين بابت متأسف بوده است؟ و نيز آيا ادب سياسی حکم نمی کرده که يکی از قديم ترين احزاب سياسی کشورمان پاسخ مبسوط تر و مدلل تری را به دعوت ما می دادند؟ براستی اين «معذوريت» از چه بابت بوده است و دوستان حزب دموکرات مزبور در کنگرهء ما چه عيب و فتوری ديده اند که نخواسته اند در آن شرکت کنند؟ و چرا حزب همپيمان شان، حزب کوملهء کردستان ايران، اگرچه نتوانسته دبيرکل خود را به کنگرهء بوخوم بفرستد، اما از بانوی اول حزب و همسر دبير کل خواسته است تا رنج سفر را بر خود هموار کرده، به کنگرهء بوخوم آمده، پيام دبيرکل را قرائت کرده و سپس خود مطالب مشبعی را در رابطه با اهداف حزب و نقش کنگرهء بوخوم بيان دارند(5) و همچنين در يک مصاحبه با آقای سیروس ملکوتی در تلويزيون متعلق به حزب شان (تلويزيون «روژهلات») شرکت کرده و دربارهء کنگرهء بوخوم صحبت کنند؟(6)

آيا نظر سايت مشکوک «افشاگری کومله 1917» در اين مورد صائب است که کومله در برابر اعضاء ديگری از کنگره که خواستار تحريم گردهمآئی بوخوم بوده اند ايستاده و به خواست آنها تن نداده است؟

***

در اينجا لازم است به تجربهء تلخ ديگر و قبلی تری در مورد کنگرهء مليت های ايران سکولار و رفتار عجيب نمايندگان حزب دموکرات کردستان ايران نيز اشاره ای بشود؛ که اگرچه به مطالبی که تاکنون نوشته ام ربط مستقيمی ندارد اما می تواند برخی زوايای تاريک کار را روشن کند.

حدود شش سال پيش من بنيان گزار نهاد سياسی جديدی شدم که «شبکهء سکولارهای سبز ايران» نام گرفت. علت وجودی اين شبکه وقوع جنبش سبز در ايران بود که اصلاح طلبان اسلامی بشدت مشغول مصادرهء آن بودند ولی «ما» اعتقاد داشتیم که اکثريت شرکت کنندگان در اين جنبش «سکولار» هستند اما رهبری منسجمی ندارند و به همين دليل اسير رهبری اصلاح طلبانی شده اند که از ورود آنها به مرحلهء «ساختار شکنی» جلوگيری می کنند. پس، لازم است در برابر «حکومت اسلامی» يک بديل سکولار دموکرات بوجود آيد که در صورت تکرار جنبش سبز بتوان از وجود آن برای رهبری جنبش استفاده کرد. بدينسان، مسئلهء اتحاد نيروهای انحلال طلب و ايجاد يک آلترناتيو سکولار دموکرات در دستور کار «شبکه» قرار گرفت. همچنين تصميم گرفته شد که کليهء فعاليت هائی که در اين راستا انجام می شود به «حفظ يکپارچگی و تماميت ارضی ايران» مقيد باشد(6). اعضاء شورای هماهنگی شبکه در مذاکرات خود به اين نتيجه رسيدند که چون حدود هفتاد در صد ملت ايران در اقوام (يا بقول کنگره ای ها، در «مليت» های) مختلف ايرانی پراکنده اند، در اتحادی که مابين نيروهای انحلال طلب بوجود می آيد نيز بايد جايگاهی خاص برای آنان در نظر گرفت و با نمايندگان شان وارد مذاکره شد و راه حل هائی را به دست آورد که، در عين پاسخگوئی به خواست های حقهء مردمان ايران، حاوی ضمانت های اجرائی کارائی نيز در مورد «حفظ يکپارچگی و تماميت ارضی ايران» باشند. در اين راستا هيئتی (به رياست آقای دکتر رضا حسين بر و سخنگوئی ارشد من) مأمور گفتگو با شخصيت ها و سازمان های سياسی شد و طی يک سال و نيم با 25 سازمان و 64 شخصيت سياسی به مذاکره نشست، که تشکيل کنگرهء اول سکولار دموکرات های ايران و ايجاد نهادی سياسی به نام جنبش سکولار دموکراسی ايران و نيز تشکيل مجمع سازمان سکولار دموکرات ايران حاصل آن است.

اما در اينجا من فقط قصد دارم به جريان مذاکره با نمايندگان حزب دموکرات کردستان ايران (آقايان حسن شرفی و شاهو حسينی) بپردازم که به موضوع مقالهء من مربوط می شود.

***

اين مذاکرات در حدود ده جلسه و طی سی تا چهل ساعت رايزنی انجام شد و در پايان طرفين مذاکره به سندی دست يافتند که در آن مقاصد هر دو طرف مورد تأييد ديگری قرار می گرفت و حاوی تعهد به «يکپارچگی و تماميت ارضی ايران» و کوشش برای اجرای سياست عدم تمرکز، بصورت تقسيم وظايف دولت مقتدر مرکزی و دولت های خود گردان [و نه خودمختار] محلی بود، و نمايندگان حزب اعلام داشتند که سند مزبور را برای رسطدگی و تصويب به رهبری حزب می فرستند.

بزودی خبر رسيد سند مزبور به تصويب شورای سیاسی حزب نيز رسيده است. ما، در شبکهء سکولار های سبز ايران مترصد انتشار اين سند با امضای دو تشکل خود و حزب بودیم که آقای شاهو حسينی به ما اطلاع دادند که چون حزب دموکرات کردستان ايران عضو کنگرهء مليت های ايران فدرال است نمی تواند به تنهائی با سازمان ديگری وارد رد و بدل کردن مقاوله شود و لذا ايشان سند مزبور را به کنگره برده و در آنجا برای تصويب آن از جانب کنگرهء مزبور اقدام خواهند کرد. چندی بعد نيز ايشان اطلاع دادند که سند در کنگره مطرح شده و اعضاء کنگره خواستار آن شده اند که نمايندگان کنگره نيز، در حضور نمايندگان حزب، در چند جلسه با نمايندگان شبکه وارد گفتگو شده و سپس در مورد سند تصميم بگيرند.

نخستين جلسهء جديد با شرکت سه گروه تشکيل شد. در اين جلسه از جانب کنگرهء آقايان صدرالاشراف و يوسف شاملی (بعنوان نمايندگان سياسی آذربايجان در کنگرهء مذکور) و آقای بختيار عليار، نمايندهء حزب کوملهء کردستان ايران در آن کنگره، شرکت داشتند. آقايان حسن شرفی و شاهو حسينی هم همچنان بعنوان نمايندگان حزب دموکرات کردستان حضور داشتند و من نيز، همراه با يارانم، شبکهء سکولارهای سبز را نمايندگی می کردم.

از همان ابتدا معلوم بود که جو مذاکرات بکلی تغيير کرده است و مطالبی همچون «خودمختاری» [بجای خودگردانی] و «حق تعيين سرنوشت»، که در سند مورد بحث کنار گذاشته شده بودند، مطرح می شوند. بدينسان، مذاکرات آن روز، بخصوص با اصرار نمايندگان آذربايجان، به بن بست کشيده شد و من نيز از طرف شبکه اعلام کردم که چون تمام هم ما کنار گذاشتن زبان تجزيه طلبان و رسيدن به توافقی منصفانه برای اجرای سياست عدم تمرکز برای جلوگيری از بازتوليد استبداد و نيز «حفظ يکپارچگی و تماميت ارضی ايران» بوده است، اين مذاکرات را بی نتيجه دانسته و من و يارانم ديگر در آن شرکت نخواهيم کرد.

آنچه در اين ماجرا برای ما موجب حيرت بود چرخش صد و هشتاد درجه ای آقايان حسن شرفی و شاهو حسينی محسوب می شد که، عليرغم تصويب سند مزبور در جلسات قبلی و اعلام تصويب شدن آن در رهبری حزب، اکنون با نمايندگان آذربايجان همصدا شده و بکلی مخالف مفاد مقاوله نامه سخن می گفتند. در آن جلسه تنها اقای بختيار عليار بود که با ما همدلی و همسخنی داشت.

***

باری، از پايان آن جلسهء تأسف آور تا همين امروز موضوعی که سخت مرا آزار می دهد ندانستن دليل تلون مزاج و تغيير مواضع حيرت انگيز نمايندگان حزب دموکرات کردستان ايران، که بعنوان يکی از قديمی ترين احزاب سياسی ايران، بايد رفتار بالغانه ای می داشتند بوده است؛ و اکنون، با دريافت پيام منفی آقای شاهو حسينی در پاسخ دعوت من از آنان برای شرکت در کنگره، (که مدعی اند به نمايندگی از آقايان هجری و شرفی نيز سخن می گويند)، آن هم بدون اقامهء هيچ دليل و توضيحی هرچند مختصر، معمای گذشته برايم بسيار پيچيده تر شده است.

***

باری، ما سکولار دموکرات های يکپارچگی طلب و خواهان عدم تمرکز قدرت، اين راه را با دست خالی (ده هزار دلار برای يک کنگره!) و دلی پر از عشق به ميهن مان آغاز کرده ايم و سر آشتی با هيچ تجزيه طلبی هم نداريم. ما معتقديم که مردم ايران حق دارند که در استان های محل اقامت خود بتوانند امور خويش را به دست خود اداره کنند، مجلس و حکومت خود را داشته باشند، به ويژگی های زبانی و فرهنگی و دينی شان احترام گذاشته شود و در عين حال توانا شوند که از بازتوليد استبداد در آيندهء کشورمان جلوگيری کنند. حال اگر تجزيه طلبان از يکسو، و صاحبمنصبان رژيم سابق از سوی ديگر، چنين نمی پسندند، لازم است که مشکل را در خود جستجو کنند، پيش از آنکه دست در ذهنیت لجن زده ببرند و محتوای فاسدش را با کمال بی مسئوليتی به سوی عاشقان ايران پرتاب کنند.
____________________________________________________________
1. http://isdmovement.com/ETC/Congress-Financial.htm
2. http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=4206
3. پيوند به مقاله در "وب سایت افشاگری کومله 1917"
4. https://www.youtube.com/watch?v=sN0mI8X18tI&feature=youtu.be (قسمت سوم برنامه)
5. https://www.youtube.com/watch?v=TlQlfCyXxnY&feature=youtu.be
6. https://www.youtube.com/watch?v=h6MrL-IHTb4&feature=youtu.be (قسمت سوم)


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016