آقا شاعر،"آقا" عالم، "آقا" ظالم٬ بیژن صف‌ سری

روح مرحوم کسروی شاد که سالها پیش از به قدرت رسیدن روحانیت اعلام کرده بود :« ای توده غافل، اندکی بیندیشید، این ملایان جز نگهداری دکان خود نمی‌خواهنداینان همان مردم رسوایی هستند که با هر چیز تازه‌ای که برایِ بیداری و هشیاری مردم مفید باشد مخالفت میکنند، با مشروطه مخالفت کردند، با مدرسه مخالفت کردند، اکنون هم که با ما که می‌خواهیم به یکباره دکان اینان را ببندیم به مخالفت آغازیده اند. افسوس ما در این است که اینان شما را وسیله اجرایِ نیت سو خود میکنند و خودشان را در پناه نادانیها و بی‌ خردیهایِ شما نگاه میدارند» دریغ از گوش شنوا

تبليغات خبرنامه گويا	advertisement@gooya.com

این روزا از میان اخبار نگران کننده کشور ، چون وضعیت بد اقتصاد کشور ویا خبر بن بست مذاکرات هسته ای تا چپاول ثروت ملی توسط مسئولین نظام ، دوخبر بیش از همه ، مورد توجه عام و خاص قرار گرفته است ، یکی فتوای شیخ شیرازی در مورد اینترنت پر سرعت و مضرات آن ، دیگری تلاش ولایتمداران در اثبات « ادیب » بود ن « آقا » است

ماجرای فتوای شیخ شیرازی در مورد اینترنت و بعد تعدیل درحکمی که خود و یارانش اصرار به اجرایی شدن آن در سطح کشور را داشتند نقل حکایت تکفیرآن شیخ یزدی را می ماند که مرحوم «جیحون» را به واسطه شراب خواری تکفیر می کند تا بدانجا که به نوشته استاد پاریزی «جیحون " که شاعر خوبی هم بوده مجبور به ترک شهر و دیار خود می گردد و به کرمان می رود و در آنجا مقیم می شود اما چند وقت بعد در مجلس روضه ای که آن شیخ یزدی هم حضور داشت جیحون به منبر می رود و یک نوحه بسیار زیبا که با آهنگ ساخته بود: ای حرم کعبه ات زحلقه بگوشان.... با لحنی دلپذیر تا پایان می خواند٬ به حدی که مجلس را به شوق و حرارت در آورد و شیون از اهل مجلس برخاست٬ و آن شیخ تکفیرکننده هم به گریه افتاد٬ وقتی به او گفتند که: این همان جیحون است که تکفیر کرده بودید شیخ به لهجه یزدی و با صدایی که اطرافیان شنیدند گفت:این جیحو نوک هم آخر خودشو آمورزوند.

جیحون که متوجه قطرات اشک گوشه چشم شیخ تکفیر کننده خود شده بود. گفت: و حضرت مستطاب عالی را هم....!

حال حکایت فتوای شیخ مکارم شیرازی معروف به سلطان شکر ایران است ، که بعد از فهمیدن محسنات اینترنت که بی شک توسط یکی از محارم به گوشش خوانده شد که ای شیخ این اینترنت ی که به فتوای شما حرام اعلام گردید تنها وسیله ای برای دیدن عکس های برهنه زنان نیست بلکه ابزار کار مال اندوزی شما و اقا زاده محترمتان هم هست که چشم بر هم زدنی با انسوی دنیا تماس می گیرد و بنا بر سفارش عوامل شما کشتی کشتی شکر وارد کشور می کنند و باعث تعطیلی تمام کارخانجات قند و شکر شده اند ..وشیخ شیرازی هم ببا شنیدن این همه محسنات اینترنت است که صرافت تعدیل فتوا ی خود می افتد و می گوید از گفته های او سوء برداشت شده و الخ ..

روح مرحوم کسروی شاد که سالها پیش از به قدرت رسیدن روحانیت اعلام کرده بود :« ای توده غافل، اندکی بیندیشید، این ملایان جز نگهداری دکان خود نمی‌خواهنداینان همان مردم رسوایی هستند که با هر چیز تازه‌ای که برایِ بیداری و هشیاری مردم مفید باشد مخالفت میکنند، با مشروطه مخالفت کردند، با مدرسه مخالفت کردند، اکنون هم که با ما که می‌خواهیم به یکباره دکان اینان را ببندیم به مخالفت آغازیده اند. افسوس ما در این است که اینان شما را وسیله اجرایِ نیت سو خود میکنند و خودشان را در پناه نادانیها و بی‌ خردیهایِ شما نگاه میدارند» دریغ از گوش شنوا

و اما ماجرای " ادیب " جلوه دادن رهبرنظام ولایی خود حکایت دیگری است شنیدنی .

ماجرا از آنجا آغاز شد که به یکباره گروهی سینه چاک رهبری ، با استناد به دست نوشته ای از شاعر در گذشته مهدی اخوان ثالث ، قصد جا انداختن " ادیب " بودن رهبری نظام را می کنند آنچنانکه پیش از این با منتسب ساختن اشعاری از مرحوم " شهریار" ایت الله خمینی را بعنوان شاعر عارف مسلک جا انداخته اند .

اینکه چرا دستگاه تبلیغات نظام سعی دارد با ساختن کیش شخصیت کادب برای رهبر ی نظام از او چهره ای فرهیخته و ادیب و شاعر بسازند ، بی شک ریشه در عقده های فرو خفته سید خراسانی در پیش از انقلاب دارد که با سرک کشیدن به جمع ادیبان بعنوان علاقمند به شعر، اما در واقع به قصد کسب معاش بوده از همین رو تا کنون کسی بیاد ندارد که این حضورپر رنگ و لعابی که سند ادیب بودن اقا گشته ، برای خواندن سروده ای باشد الا به به گویی به امید گرفتن صله رحم،آنچنانکه نقل است "اقا" سالی یک بار به قصد دیداراز ادیبان و ادب پروران متمول شال و کلاه می کرده از جمله به مجلس بزم و عیش "امیری فیروز کوهی " به خطه مازندران می رفت و بعد از چند روز اقامت در خانه خان شاعر و کیفور شدن از جنس اعلای پای منقل صاحبخانه با توشه راهی در پاکت ، بدرقه می شدو این همه واقعیتی است از حضور پررنگ"آقا" در جمع ادیبان که بسیاری ازآشنایان قبل از رهبری ایشان بدان معترفند و حکایت ها از آن دوران نقل می کنند

حال با این تفاصیل و به رغم مصاحبه ای که با رهبری در سایت اختصاصی او وجود دارد ، ولی امر مسلمین جهان خود صراحتا اعلام می کند شعر هایی سروده ولی قابل خوانده شدن نیستند چرا که نقد ها و اشکالات بسیاری بر آنها وارد است، اما با این همه هر ساله در ماه رمضان مجالس شعر خوانی با حضور شاعران صله بگیر بر پا میدارد واشعاراین شاعران درباری را نقد می کند و از آنها اشکال ادبی می گیرد .

فرض محال این است که گیریم "اقا" شاعر، "اقا" عالم ، "آقا" فاضل ، ایا این صفات و القاب می تواند توجیح "ظلم " جباری هر چند هنر مند و هنر دوست باشد؟ میگویند "هیتلر"رهبر آلمان نازی هم پیش از به قدرت رسیدنش نقاش هنرمندی بوده و دستی در عالم هنر داشته است .ایا امروز آنچه از رهبر واقعه 57 بر سر زبانها ست ، اشعار منتسب به او است یا نقد عملکرد رهبری او که منجر به ویرانی و نابودی ایران زمین و متزلزل شدن باور دینی مردم گردید ؟

از اغاز مطرح شدن اقای خامنه ای در چرخه قدرت نظام ، خاصه در دوران ریاست جمهوری او، نقل قول هایی در باره سه تار نوازی و یا خوش نویسی او شنیده می شد اما به مرور باعث کم رنگ شدن کیش شخصیت هنری او گردید و فراموش شد عمل ظالمانه و سوء مدیرت او در اداره امور کشور بوده است تا بدانجا که شاعر طنز پردازی چون مرحوم «عمران صلاحی " با طعنه به هنرمند بودن "اقا" با زبان شعر عملکرد او را به نقد می کشد و می گوید :

به همه درس شجاعت میده و اهل فراره اینو باش
عاشق موسیقیه ، دشمن تاره اینو باش
میگه عاشقی چیه ؟ ، غیر خریت چیزی نیست
با یه عشوه تا قیومت بی قراره اینو باش
میگه : هر کس خری دید سوار نشه خیلی خره
با نفوذ سخنش رو ما سواره اینو باش
باز میگه هر کسی دم به خمره زد جهنمی است
شبا مزه ی غذاش ماست و خیاره اینو باش
دشمن خونی مطرباس ، توی سخنرانی
دائما تو واکمنش رنگ نواره اینو باش
چه تلاشی میکنه که با ادیبون بشینه
در آوردیم که آقا سابقه داره اینو باش

بیژن صف سری