دوشنبه 24 شهریور 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

تحمّلِ دشوار و طاقت‌فرسای آزادی، الاهه بقراط

الاهه بقراط
بحث "تولرانس" و به رسميت شناختنِ موجوديتِ "ديگری"، ارتباط مستقيم با تحملِ آزادی توسط انسان، انسانِ عام، دارد! شايد راست گفته‌اند که انسان برای تحملِ آزادی آفريده نشده! شايد در سرشت و سرنوشت انسان است که اين دوگانگی نفرين‌شده را تا ابد حمل کند که با شوق برای آنچه مبارزه کند که قدرت تحمل‌اش را ندارد!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


www.alefbe.com
www.kayhanlondon.net

مبارزه‌ی کسانی که به دنبال «دموکراسی بيشتر» يک قدرت دمکرات را به چالش می‌کشند، معمولا متمدنانه‌تر و قانونمندتر از مبارزه با يک قدرت استبدادی، توتاليتر، انحصارطلب و سرکوبگر است. آن هم به دليل موازينی است که قدرت دمکراتيک بايد به آن پايبند باشد وگرنه دمکراتيک نيست، و قدرت سرکوبگر نمی‌تواند به آن پايبند باشد، وگرنه استبدادی نيست.
ادعای بالا درباره نيروهای استبدادی که برای «استبداد بيشتر» عليه حکومت‌های استبدادیِ متعارف يا سنتی (يعنی نظام‌هايی که به هر حال به موازينی برای حفظ استبداد خود پايبند هستند) و هم چنين عليه نظام‌های دمکراتيک مبارزه می‌کنند، به شکل ديگری مطرح می‌شود. پايبندی به موازين متعارف (در حکومت‌های استبدادی) و موازين دمکراتيک در دمکراسی‌ها، به مثابه نقطه ضعف مورد سوء استفاده گروه‌های ارتجاعی و انحصارطلب، از جمله تروريسم قرار می‌گيرد. چرا که آنها خود را نه تنها به اين موازين پای‌بند نمی‌دانند بلکه رسالت بدون حدّ و مرزِ خود را در از ميان برداشتن آن و مسلط ساختن مناسباتی می‌بينند که خود به آن اعتقاد دارند.

مرزهای تحمل
در فارسی، مفهوم «تولرانس» را به واژه‌های مختلف ترجمه کرده‌اند که به نظر من هيچ کدام به تنهايی، توانايی کشيدن بار سنگينی را ندارد که «تولرانس» به عنوان يک مفهوم سياسی و اجتماعی در خود حمل می‌کند، از جمله صبر و شکيبايی و بردباری و ديگرپذيری. البته مفهوم «تحمل» در همه اينها وجود دارد اما مهم‌ترين نکته «تولرانس» که يک تاريخ نظری و تجربی حتا همراه با جنگ پشت آن خوابيده، يعنی «به رسميت شناختن موجوديت ديگران» از آن غايب است. «تولرانس» بسی فراتر از «صبر» و «شکيبايی» و «بردباری» و «تحمل» ديگران است. می‌توان صبور و شکيبا و بردبار بود، بدون اينکه موجوديت ديگری را به رسميت شناخت! بار حقوقی «تولرانس» از همه اينها غايب است. در عين حال «ديگرپذيری» نيز در تناقض ظريفی با آن قرار دارد: به رسميت شناختن موجوديت ديگری به اين معنی نيست که بايد او را «قبول» هم داشت يا «پذيرفت»!
از طرح اين موضوع می‌خواهم به يک نتيجه برسم که البته بار نخست نيست که مطرح می‌کنم و درباره‌اش از همان نخستين مطالبی که در کيهان لندن در نيمه‌ی دهه نود ميلادی منتشر کرده‌ام، نوشته‌ام. اما به نظر می‌رسد نبايد آن را موضوعی بديهی دانست که همه می‌دانند. اگر هم همه بدانند، که البته چنين نيست، اين دانستن تا زمانی که به عمل و رفتار روزانه، چه خصوصی و چه عمومی، تبديل نشود، فرقی با ندانستن ندارد!
اينکه «ما» همگی همزمان «ديگریِ» يکديگر نيز هستيم، و با به رسميت شناختن موجوديت «ديگران»، در واقع داريم «موجوديت» خودمان را به رسميت می‌شناسيم، يک حقيقت است. شناخت و آگاهی نسبت به اين حقيقت، سبب می‌شود بتوان به دنبال راه‌حل‌هايی گشت که از درگيری‌های کوچک و بزرگ، تا جايی که ممکن است جلوگيری کرد. همين سبب شکل‌ گرفتن مناسبات و موازينی می‌شود که همه، که همزمان، ديگریِ يکديگر هستند، بايد به آن پای‌بند باشند. نکته‌ مهم اما اينجاست که مرز تحملِ نه تنها موجوديت بلکه آزادی و فعاليتِ ديگری تا کجاست؟
ايده و تجربه‌ای که معمولا در قوانين اساسی جوامع دمکراتيک به شکلی فرموله شده، اين است که افکار و افرادی که عليه دموکراسی و آزادی ديگران هستند، حق فعاليت و تبليغ ندارند. از همين رو افراطيون هر جريانی، چپ و راست و مذهبی و غيرمذهبی و نژادی و قومی، يا به شدت زير نظرند و يا فعاليت آنها ممنوع است. با اينهمه تنوع در تفسير همين «فعاليت و تبليغ» به مثابه بزرگ‌ترين نقطه ضعف دموکراسی‌های عملا موجود مورد سوءاستفاده افراطيون قرار می‌گيرد.

مرزهای آزادی
جمعه ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۴، دولت آلمان گروه تروريستی «دولت اسلامی» را ممنوع اعلام کرد و پيامد قانونی فعاليت آنها را در اين کشور برشمرد. اين اقدام در پی پشتيبانی کشورهای اروپايی از موضع دولت باراک اوباما، رييس جمهوری آمريکا، در مبارزه قاطعانه با «دولت اسلامی» صورت گرفت.
اساسا شکل‌گيری چنين گروه‌های تروريستی، صرف نظر از اينکه سرشان به کجا بند است و با چه اهدافی شکل می‌گيرند، به خودی خود نشان‌دهنده آن است که نه تنها در کشورهای مسلمان‌نشين زمينه‌ی نظری و عملی برای موجوديت آنها وجود دارد، بلکه آنها حتا می‌توانند در جوامع باز نيز به طور متشکل به تبليغ و عضوگيری بپردازند.
با اين همه، خاک سياسی و اجتماعی خاورميانه، در حال حاضر، بيشتر مساعد پرورش بذر تروريسم است. از همين رو نيز «جنگ عليه تروريسم» که پس از حادثه شگفت‌انگيز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ از سوی آمريکا و متحدانش اعلام شد، تمام نيروی خود را بر اين متمرکز کرد که شاخه‌های تروريسم اسلامی را چنان در غرب هَرَس کند که اگر جوانه‌ای هم زد، در همان جايی باشد که ريشه‌اش قرار دارد و سايه‌ سنگين‌اش را نيز در همان جا بگستراند: کشورهای خاورميانه!
به نظر من، اين ارزيابی حساب‌شده و بر مبنای واقعيت بود و پاسخ هم داد. اما اينکه با سقوط طالبان و صدام و قذافی و... اين کشورها به سرعت راه دموکراسی را نه تنها در پيش نخواهند گرفت بلکه درخت تروريسم را آبياری خواهند کرد، يکی از عدم شناخت غرب نسبت به جوامع آن منطقه ناشی می‌شود، و ديگری از سياست سودجويانه و دوگانه‌ی غرب در رابطه با منافعی که در آن منطقه دارد: نمی‌توان گردن زدن در قانون مبتنی بر شريعت عربستان سعودی را به روی خود نياورد و گردن زدن توسط «داعش» را پيراهن عثمان کرد!
به نظر من بحث «تولرانس» و به رسميت شناختنِ موجوديتِ «ديگری»، ارتباط مستقيم با تحملِ آزادی توسط انسان، انسانِ عام، دارد! شايد راست گفته‌اند که انسان برای تحملِ آزادی آفريده نشده! شايد در سرشت و سرنوشت انسان است که اين دوگانگی نفرين‌شده را، در خود، با خود، تا ابد، حمل کند، که با شوق برای آنچه مبارزه کند که قدرت تحمل‌اش را ندارد! شايد واقعا تحمل آزادی دشوارتر از تحمل سرکوب و استبداد است چرا که در دومی، قدرت حاکم، ديگری را برای «ما» حذف می‌کند حتا اگر به بهای حذف خودمان تمام شود! (ايرانيان اين را در ۳۵ سال گذشته نه تنها در سياست بلکه در عرصه اجتماعی و اقتصادی نيز تجربه کرده‌اند). حال آنکه در آزادی بايد به اصولی پای‌بند باشيم که قدرتِ حذف را از ما می‌گيرد!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016