گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
3 آبان» دادستان تهران: صدور کيفرخواست سه متهم در پرونده بابک زنجانی16 مهر» جزييات حضور مديران نفتی در پرونده بابک زنجانی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ناگفتههای ترور بانکدار ايرانیتبار در مالزیگزارش يک قتل
شرق ـ گروه سياست، نزهت اميرآباديان: حسيناحمد نجادی (نژادی)۱ يک تاجر ۷۵ساله ايرانی- بحرينی روز ۲۹جولای ۲۰۱۳ (دوشنبه هفتممرداد۱۳۹۲) هنگامی که بههمراه همسرش از يکمعبد چينی در «کوالالامپور» خارج میشد، در پارکينگی بهضرب گلوله کشته شد. رسانههای خبری دنيا، خبر قتل حسين نجادی را به صورت گسترده پوشش دادند. در ايران نيز روزنامه «ايران» و چند خبرگزاری به اين موضوع پرداختند. حسين نجادی، يکشهروند ايرانی مقيم مالزی بود که پيش از اين در بحرين اقامت داشت. او از سال۱۹۷۵ يک گروه بانکی عرب- مالزيايی تاسيس کرد که در حال حاضر ۱۶ميليارددلار در آسيا سرمايه دارد. بر اساس گزارش رسانهها، «کونگ سویکوان» مردی که به سوی نجادی و همسرش شليک کرده بود، در دادگاه عالی«کوالالامپور» به جرم قتل حسين نجادی و ترور نافرجام همسر مالزيايی ۴۹ساله نجادی - «چئونگمیکوئن»- به اعدام محکوم شد که البته هنوز خبری رسمی درباره اجرای اين حکم منتشر نشده است. در همان زمان، کارآگاهان مالزيايی اعلام کردند که فردی به نام «ليم يوئنسو» ۵۳ساله که مغز متفکر اين ترور و اهل مالزی بوده، به استراليا گريخته است. اما ماجرای اين قتل از روز ۲۶شهريور۱۳۹۳، ابعاد تازهای يافت. علی شمساردکانی، رييس کميسيون انرژی «اتاقبازرگانی» در مصاحبهای که در روزنامه «شرق» منتشر شد در مورد چگونگی ورود بابک زنجانی به پروندههای فروش نفت ايران در شرايط تحريم سخن گفت. او در اين مصاحبه به ترور يک بانکدار ايرانی- بحرينی اشاره کرد؛ نکاتی که باعث ادامه پيگيریهای «شرق» درباره اين بخش از پرونده بابک زنجانی شد. شمساردکانی به «شرق» گفت: «بهنظرم ايشان (بابک زنجانی) تابلو گروههايی است که آدمها و موسسات برخوردار از اين توانايیها، مهارتها و دانشها را میگرداندهاند. اين گردانندگان احتمالا چند واسطه داخلی داشتهاند و سر رشته در گروههای مافيايی بوده است؛ مثلا بانکی که ايشان در مالزی معرفی کرده بود بانک تکويترينی بود که توسط يک ايرانی- بحرينی تاسيس شده و اداره میشد. اين شخص چندينبار سعی کرده بود در سيستم بانکی ايران نفوذ کند، اما موفق نشده بود ولی بهمحض برملاشدن مسايل بابک زنجانی، او را در يک حادثه مرموز در پارکينگ مجتمع مسکونیاش در کوالالامپور «ترور»شده يافتند. در ايران هم کسی پيگير پرونده او نشد؛ اين قتل در مطبوعات ايران هم انعکاسی نيافت و تحليل نشد.» پيگيریهای «شرق» در مورد اين تاجر ايرانی- بحرينی به نام حسيناحمد نجادی رسيد. اما يافتن اين نام تنها يک آغاز بود؛ آغاز مسيری که در آن بخشهايی از زندگی پرحادثه و منحصربهفرد وی مشخص شد.
نام بابک زنجانی اولينبار در بهمن سال۱۳۹۱ در جلسه جنجالی استيضاح وزير کار و امور اجتماعی دولت سابق مطرح شد. مردی جوان، با القابی چون «ميلياردر موبور» و«بسيجی اقتصادی» که هرروز در رسانهها پررنگوپررنگتر شد، تا اينکه در روز ۹دی سال۹۲، يعنی در کمتر از يکسال پس از آنکه از سايه بيرون آمد، بازداشت شد. اما با وجود گذشت ۱۰ماه از بازداشت، بابک زنجانی همچنان در صدر خبرها باقی مانده و ظاهرا قرار نيست به اين زودیها صفحه نخست رسانههای ايران را ترک کند. هرروز برگههای جديدی از پرونده پيچيده زنجانی رو میشود. بابک زنجانی ما را با خود وارد هزارتويی کرده که بيرونآمدن از دالانهای تنگ و تاريک آن، ساده نيست. اما آيا میتوان با وی تا انتهای دهليز پيچدرپيچ رفت يا خير؟
رويارويی با رخدادهايی که اجزای آن همانند پازل، تکهتکه تکميل میشود؛ بخشی از زندگی روزمره مردمی است که در خاورميانه زندگی میکنند، شايد برای کسانی که بيرون از اين منطقه زندگی میکنند اتفاقات اين بخش از جهان همانند داستان «آليس در سرزمين عجايب» پراز شگفتی باشد اما برای کسانی که اين داستانها را با گوشت و پوست خود لمس میکنند، هيجان و دلشورهای پايانناپذير است. تنها در سرزمين عجايب ممکن است که مرد ۴۰ساله جوانی در کمتر از چندسال چنان سرمايه بزرگی را در دست بگيرد. در جستوجوی اقوام نجادی جستوجويمان با تلاش برای يافتن اسامی دوستان و اقوام نجادی در داخل و خارج ايران آغاز شد. به تعداد زيادی از اسامی رسيديم، اما بسياری از اين افراد حاضر به گفتوگو نبودند. «احمدصالح حريری»، بانکدار مالزيايی که در عربستانسعودی کار میکند، در پاسخ به پرسشهای «شرق» میگويد: «نجادی در حوزههايی مانند سرمايهگذاری، مشاوره مالی، مالکيت و ادغام، کار میکرد. به گفته يکی از دوستان نزديک نجادی او درگير يک معامله زمين بود و در آن تند رفت.» حريری میگويد که سرش شلوغ است و برای روز بعد قول گفتوگو میدهد، اما احمد حريری هم ديگر پاسخی به پيامها نمیدهد. در جستوجو ميان نزديکان نجادی بهسرعت متوجه میشويم که اين مرد، ميان آشنايان و اقوامش محبوبيت زيادی دارد. همه از او به خوبی و نيکوکاری و مهربانی، ياد میکنند. بتول، يک زن جوان بحرينی و از اقوام دور نجادی است. به زبان فارسی و انگليسی مسلط است، اما نوشتن به فارسی برايش سخت است، سوالها به فارسی پرسيده میشود و او به انگليسی پاسخ میدهد. بتول میگويد: «به ما گفتند که عموحسين بهخاطر يک معامله بزرگ کشته شد اما هيچکس آن را باور نکرد. ما میدانستيم که موضوع بزرگتر از اينهاست. عموحسين رازهای زيادی در مورد آدمها میدانست، حتی بهخاطر اين رازها، ممکن بود، کسانی در بحرين بخواهند عموحسين را بکشند.» او اضافه میکند: «هيچ دليل منطقیای به ما گفته نشد، اما مطمئنا آدم بزرگی پشت قتل عموحسين است. به ما گفته شد که «مافيا» در قتل عموحسين نقش داشته است.» بتول تعريف میکند که در خانواده آنها شايع شده که هدف قاتلان، کشتن همسر مالزيايی حسين نجادی بوده است. «قاتلان میخواستند «می» را بکشند نه عموحسين را.» اما ظاهرا، «می» فقط يکزن خانهدار بوده و نمیتوانسته انگيزه قتل در «مافيا» ايجاد کند. وقتی از بتول میپرسم که بابک زنجانی را میشناسد؛ به فارسی مینويسد: «فساد». بتول در گفتوگوهای بعدی ظاهرا حرف ديگری برای گفتن ندارد. روايت دوست دوران کودکی هاشمزاده که آخرينبار حسين نجادی را در آوريل۲۰۱۲ در «کوالالامپور» ملاقات کرده، میگويد: «چندروز قبل از کشتهشدن حسين قرار گذاشتيم که به ديدن من در «نيوزيلند» بيايد. اما يکی از دوستان مشترک ما در «کوالالامپور» به من زنگ زد و گفت او مقابل يک معبد به قتل رسيده است.» هاشمزاده معتقد است «دولت مالزی هيچ پاسخ روشنی در مورد علت قتل حسين نداد. بيشتر آن چيزی که روزنامههای مالزيايی در اين مورد نوشتند برای من بی معنا بود. گفته میشد به اين مرد (قاتل) برای کشتن حسين پول پرداخت شده، پس چرا دولت مالزی اين ارتباط را دنبال نکرد؟ قاتل اعتراف کرده کسی که به او پول پرداخته، ساکن استراليا است، سوال اينجاست که چرا در اين مورد از مقامات استراليايی سوال نشده و چرا مالزی درخواست تحقيق در اين مورد نکرده است؟ بهنظر من چيزی در اين ميان درست نيست. يکنفر بايد در مالزی در اين مورد پاسخگو باشد.» نجادی در زندان «آلخليفه» اشاره او به کتاب «دريا و صخرهها» زندگينامه حسين نجادی است که توسط خود او نوشته شده است. روی جلد اين کتاب، اين کلمات نقش بسته است: «زندگينامه، نفت، سياست و عدالت.» هاشمزاده میگويد به حسين نجادی تهمت زدند: «حسين، در آن زمان، مدير بانکی در بحرين بود. يکی از اعضای خانواده حاکم بحرين، چندميليون از بانک قرض گرفته بود، اما اين پول را به بانک برنگرداند، پس از يک يا دوسال، همان مرد باز هم درخواست پول بيشتری از حسين کرد، اما حسين درخواست او را رد کرد. همين موضوع باعث کينه اين شيخ بحرينی به حسين شد. چندوقت بعد دولت بحرين حسين را به سرقت پول از بانک متهم کرد.» هاشمزاده میگويد: «با توجه به قانون بحرين در آن زمان، حسين به يکسال زندان محکوم شد. او مجاز به داشتن وکيل يا ملاقات با خانوادهاش نبود. مدت حبس حسين، بارها و بارها تمديد شد. هفتسال در زندان بود و سپس آزاد شد. بعد از آزادی هم پاسپورتش را گرفته بودند و نمیتوانست بحرين را ترک کند. پس از آزادی او در سال۱۹۹۳ من به ديدن او به بحرين رفتم بنابراين فکر میکنم حسين حدودا سال۱۹۸۶ زندانی شد. پدر حسين، شناسنامه ايرانی داشت اما نام حسين در آن نبود. سفير ايران در بحرين به او گفت میتواند با شناسنامه پدرش برای او پاسپورت ايرانی صادر کند و اين همان چيزی بود که حسين میخواست. او به ايران آمد و از آنجا به مالزی رفت.»وقتی در مورد ارتباطات کاری حسين نجادی از هاشمزاده میپرسم، میگويد اصلا در جريان روابط کاری او نبوده اما مردی ايرانی را میشناسد که در «اوکلند» زندگی میکند. او نزديک به سهسال با حسين کار کرده و از دوستان نزديک حسين است که با او رفتوآمد خانوادگی داشته است. هاشمزاده وعده میدهد «با اين مرد تماس میگيرم و از او میخواهم که به شما کمک کند.» فردای آن روز هاشمزاده پيام گذاشته بود: «دوست حسين، حاضر به مصاحبه با شما نيست. میگويد بهتر است که شما با پسر حسين صحبت کنيد. «پاسکال»، شريک کاری پدرش بود. او پدر خود را تحسين میکرد و پس از مرگ پدرش، ويران شده است.» او در ادامه شماره تماس و «ايميل» پسر نجادی را گذاشته بود. هاشمزاده در مورد احتمال ارتباط قتل حسين نجادی با فعاليتهای بابک زنجانی میگويد: «هميشه احساس میکردم پشت اين ماجرا، چيزی بيشتر از يک قاتل مالزيايی-چينی است. اين دنيای ديوانه همچنان درگير آدمهای ديوانه است.» اما تاکيد میکند: «من حسين را میشناسم. او هرگز به دنبال معاملات کثيف نمیرفت. معاملات کثيف برای او مثل بوی بد يک موشمرده آزاردهنده بود. او مردی نبود که بهدنبال شهرت باشد. گمان نمیکنم که بابک زنجانی ارتباطی با حسين داشته باشد. او يک بازنده است و حسين به امثال او نزديک نمیشد. فکر میکنم بايد ماجرای قتل حسين را از طريق «اينترپل» و دولت استراليا دنبال کنيد.» پدر به روايت پسر در اين گفتوگو که در روز پنجشنبه ۱۱سپتامبر۲۰۱۴ منتشر شده، «پاسکال» مقامات استراليايی را به قصور و تظاهر به ناکامی در دستگيری فردی که مظنون به برنامهريزی اين ترور بود، متهم میکند. «پاسکال» اعلام میکند اطلاعاتی دارد که از طريق مشاوران امنيت روسی بهدست آورده که طراح اين ترور با وجود صدور حکم بازداشت او توسط «اينترپل» از استراليا به «شانگهای» سفر کرده است. او به «گلفديلینيوز» گفته است: «من واقعا اميدی به مقامات استراليايی ندارم چطور به اين فرد اجازه داده شده که با يک پرواز عادی و بدون هيچ مشکلی به «شانگهای» برود. چگونه با وجود هشدار «اينترپل» او موفق به فرار شده؛ لازم است اين موضوع بررسی شود. چگونه به متهم مغز متفکر اين قتل اجازه داده شد از فرودگاه بينالمللی استراليا به چين پرواز کند؟» پسر نجادی میگويد: «هيچچيز نمیتواند پدر من را بازگرداند اما من اميدوارم تلاشها به دستگيری مغز متفکر اين قتل منجر شود که مردی چينی است که از مالزی فرار کرده است.» همان ابتدا برای «پاسکال» شرح میدهم که يکی از مقامات ايرانی گفته است ميان قتل پدر او و بابک زنجانی ارتباطی وجود دارد و سپس سوالات را ارسال میکنم: قبل از قتل پدرتان شما با او همکار بوديد؟ آيا شما چيزی در مورد زنجانی شنيدهايد؟ آيا پدر شما زنجانی يا بانک او را میشناخت؟ بابک زنجانی دوبانک داشته؛ «اولين بانک سرمايهگذاری اسلامی» و «بانک ارزش». آيا شما يا پدرتان ارتباط کاری با اين دوبانک داشتهايد؟ در «ايميل»های بعدی؛ «پاسکال» با اطمينان میگويد پدرش با بابک زنجانی ارتباطی نداشته و تنها در فروش مجوز به يکی از بانکهای زنجانی نقش واسطه داشته است. «پاسکال» بارها و بارها تاکيد میکند چطور ممکن است سرويس اطلاعاتی استراليا اجازه دهد مغز متفکر قتل، از فرودگاه بينالمللی «سيدنی» به «شانگهای» برود. سرانجام قول میدهد «ايميل»های پدرش را چک کند تا شايد سرنخی پيدا کند. توصيه مشاوران امنيتی روس در «ايميل» بعدی، «پاسکال» سه«فايل» میفرستد و مینويسد: «اطلاعات پيوست، از طريق فردی قابل اعتماد به من داده شده است. من همهچيز را چک کردم. پدر من هيچ ارتباطی بعد از فروش مجوز بانک با بابک نداشت. پدر من واسطه ميان فروشنده و خريدار بوده و هيچ ارتباط ديگری با بابک نداشته است. من فکر نمیکنم پدرم بهخاطر فروش يک مجوز ساده بانک به قتل رسيده باشد و دوباره تاکيد میکنم لطفا بررسی کنيد چگونه ممکن است که استراليا و «اينترپل» شکست خورده باشند.» و يکبار ديگر میپرسد: «آيا پدر من به دستور آمريکا کشته شده است؟» «پاسکال» مینويسد: «مقامات امنيتی استراليا میدانستند مغز متفکر اين قتل کجا زندگی میکند و دوبچهمدرسهای دارد با اين حال اجازه میدهند که او برود.»وقتی از او میپرسم که چرا فکر میکند آمريکا در اين قتل نقش داشته و چرا بعد از قتل پدرش، شرکت را به طور کامل به روسيه منتقل کرده است، پاسخ میدهد: «بايد يک دست قدرتمند در کار باشد؛ قدرتی که توانسته قوانين «اينترپل» و سرويس امنيتی استراليا را منحرف کرده تا مغز متفکر اين قتل از فرودگاه بينالمللی استراليا به «شانگهای» پرواز کند. من در ۲۹جولای۲۰۱۳ هنگامی که پدرم در روز روشن و وسط شهر «کوالالامپور» ترور شد، در «مسکو» بودم. مشاوران امنيتی من در «مسکو» به من توصيه کردند در روسيه بمانم. ما نمیدانيم چرا پدر من به اين شکل و همانند يک ترور کشته شده است. از سوی ديگر، من استراتژی کاری خودم را در روسيه دارم که دارای اهداف بلندمدت و موفقی است.» عليرضا زيباحالتمنفرد کيست؟ چهارميليوندلار آمريکا (معادل ۴۳،۰۵۲،۰۰۰،۰۰۰ روپيه و تقريبا معادل سهميليونو۵۰۰هزاريورو) به بانک معاملات اندونزی برای خريد مجوز بانک «ارزش» پرداخت شده است. در بخشی از متن اين قرارداد آمده است: «عليرضا زيباحالتمنفرد بهعنوان صاحبامضای مجاز در تمام مراحل قانونی و حقوقی به نيابت از بانک ارزش تعيين میشود. جستوجوی نام عليرضا زيباحالت در اينترنت نشان میدهد او مدتی يک وبسايت نفتی به ثبت رسانده است.» هزارتوی بانک «ارزش» چرا دبيرکل اينترپل تشويق شد؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|