گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
9 آبان» ماموران مستند ساز را دزدیدند و لباس زنانه تن او کردند 9 آبان» علمالهدی: عوامل برخی رسانهها و لامذهبها باید بازداشت شوند
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! گزارش میدانی خبرنگار کلمه از واکنش افکار عمومی به اسیدپاشی "لابد یک کاسهای زیر نیمکاسه است"
روزها از اولین مورد اسیدپاشی در اصفهان گذشته است. همه مسوولان بر تقبیح این جنایت و اینکه باید مسببان آن هر چه زودتر دستگیر و مجازات شوند، تاکید داشته اند. ولی هنوز خبری نیست. تنها گاه و گداری خبری از دستگیری مظنونی منتشر می شود و دیگر هیچ، که این خود نشان دهنده آن است که فرد یا افراد اصلی آزاد هستند. محسنی اژه ای هم که به عنوان فرستاده ویژه به اصفهان رفته، کاری جز دستگیری معترضان اسیدپاشی و برخورد با خبرنگارانی که خبرهای اسیدپاشی را منتشر می کردند، از پیش نبرده است. او تا اینج بیشتر از آنکه منادی امنیت باشد، سفیر وحشت بوده است. از او بدتر، دادستان مشهد است که دیروز از ادامه بازداشت تعدادی از معترضان به اسیدپاشی خبر داده و به صراحت گفته است بازداشت شدگانی که هنوز بر اعتراض خود اصرار داشته باشند، آزاد نمی شوند! گویی انتظار دارد آنها اسیدپاشی را تایید کنند. افراطی گری وقتی مهار نشود، گاه فجایعی به دنبال خواهد داشت که جبران اش دور از دسترس باشد. شاید آن روزی که مسوولان شهری و کشوری به خواست افراطیون اصفهانی مبنی بر دفن نکردن ریچارد نلسون فرای در اصفهان گردن نهادند و برخی مقامات مجلسی و امامان جمعه این استان از این اقدام حزب اللهی ها را ستودند، باید می دانستند که مجوز نانوشته ای را صادر می کنند که انتهایش معلوم نیست. چراکه افراطی گری پایانی ندارد.
اما افکار عمومی در این باره به قضاوت می نشینند، و هرقدر بیشتر رسانه های حکومتی و شبه حکومتی به سمت رفتارهای مشابه سال ۸۸ بروند و از دستگیری مرد زن نما و عوامل منافقین و نقش سرویس های جاسوسی و … بیشتر بگویند، مردم هم بدبین تر می شوند که نکند کاسه ای زیر نیم کاسه است: - “مگر می شود تا الان پیدایش نکرده باشند. پیدا کرده اند، نمی خواهند اطلاع رسانی کنند.” - “حالا اگر یک کسی روی آن دیگری به جای اسید آب ریخته بود و آب بازی کرده بود، در عرض چند ساعت پیدایش کرده بودند و خیلی زود برایش دادگاه تشکیل می دادند.” - “با این برخوردهایی که بعد از اعتراض مردم کردند، معلوم شد که یک کاسه ای زیر نیم کاسه هست. وگرنه چرا باید مردم معترض را کتک بزنند؟ اگر راست می گویند اسیدپاش ها را بگیرند. پس معلوم است که همدست اند.” - “اینها می خواهند فضا را ناامن کنند که زنان از خانه بیرون نیاید و با یک تیر چند نشانه را دنبال کرده اند. هم خانم ها را خانه نشین کرده اند و هم دیگر هزینه قوانین و تصمیماتی که در آینده برای خانم ها می گیرند را نمی پردازند. تصمیماتی مانند تفکیک جنسیتی و ورود زنان به دانشگاهها. اینها می خواهند اهداف شان دنبال شود بدون آنکه هزینه دهند.” این چند جمله، تنها گوشه ای از اظهارنظرهایی است که می توانید این روزها بشنوید. مردم کم کم از شوک اولیه خارج می شوند و اعتراض ها و مطالبات شکل می گیرد. آنچه در ماجرای اسید پاشی اصفهان رخ داد، روی دیگری از افراطی گری بود که این روزها جامعه ایرانی را نشانه رفته است. حتی اگر مسوولان حکومتی منکر هر گونه ارتباطی بین این اسیدپاشی ها با قوانین تصویب شده در مجلس شوند ولی آنچه به نظر می رسد این حرکات کاملا برنامه ریزی شده است. اعتراض های شکل گرفته شده در تهران و اصفهان هم از همین رو شکل گرفتند. خانم بابایی که گرافیست است، در این باره می گوید:” مگر می شود در این کشور کاری کرد آن هم به این وسعت و هنوز بعد از این همه روز سرنخی به دست نیامده باشد. این که می گویند شناسایی شده اند هم به نظر من درست نیست. اگر شناسایی شدند پس چرا معرفی نمی کنند تا مردم از این وحشت دربیایند.” محمدی از اصفهان هم در تماس با سایت کلمه نوشته است:” شهر را کرده اند گورستان. باور کنید انگار گرد مرگ پاشیده شده در شهر. خیابان ها خلوت شده است. این ها همه هدف شان همین بود که مردم را از ترس جان در خانه ها نگه دارند همان کاری که طالبان انجام می داد.” مردم حالا از نیروی انتظامی توقع دارند. همانطور که برای مثال گروه هپی را دو ساعته شناسایی کرده و از دوربین هایی که روزی به بهانه بالا بردن ضریب امنیت شهروندان نصب کرده است استفاده کند و عاملان را شناسایی کنند. مهدوی، شهروند تهرانی، می گوید: “پلیس و نهادهای امنیتی وقتی اراده کنند می توانند هواپیمای در حال پرواز ریگی را بنشانند و او را دستگیر کنند، به شرط آن که اراده ای پشت ماجرا باشد. دو هفته از اولین مورد گذشته و هنوز هیچ خبری نیست. مگر می شود؟ پس اقتدار پلیس و نهادهای امنیتی کجا رفته است؟ فقط باید پای نظام و مقدسات وسط باشد تا برادران حرکتی بکنند؟ مردم هیچ جایگاهی ندارند؟” کیان که خود را دانشجو معرفی می کند می گوید: “آدم این چیزها را که می بیند یاد قتل های محفلی کرمان می افتد. آنجا هم عده ای می خواستند امر به معروف و نهی از منکر کنند. عاملان آن را هم بعد از مدتی گرفتند ولی چه شد؟ هیچ. چند نفر آدم بیگناه کشته شدند بر سر اینکه عده ای احساس می کردند که باید ادای وظیفه کنند.” کاربری در دیوار فیس بوک خود نوشته بود: “خدایا خودت ما را نجات بده. چند روز است که وحشت چند شهر را فراگرفته و هر روز خبرهای عجیب و غریب اسیدپاشی شنیده می شود. پلیس و ماموران وزارت اطلاعات به جای اینکه مسببان را دستگیر کنند، عکاسی را از اعتراضات عکس گرفته است را دستگیر کرده اند.” حالا همه چشم ها به مسوولان انتظامی و کشوری دوخته شده است. کسانی که به قول مردم بر چشم برهم زدنی می توانند عکاسی یا روزنامه نگاری یا فعال سیاسی را دستگیر کنند چطور هنوز حتی نتوانسته اند عاملان را شناسایی کنند؟ و شاید شناسایی شده اند اما نمی توانند اعلام کنند، که این خود حدیث دیگری است. Copyright: gooya.com 2016
|