سه شنبه 13 آبان 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

آثار مسعود سعدالدين، سيری در فضاهای پنهان، جواد طالعی

جواد طالعی
نمايشگاه تازه‌ترين آثار مسعود سعدالدين نقاش سرشناس ايرانی روز يکشنبه دوم نوامبر با حضور بيش از ۱۵۰ نفر در خانه هنر شهر ترويزدورف آلمان گشايش يافت. در همين مراسم کاتالوگ آثار نقاش نيز رونمائی و بلافاصله ناياب شد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


مسعود سعدالدين در شمار نقاشان ايرانی است که در ميان جامعه آلمانی جائی شايسته برای خود گشوده است. او نه تنها نقاشی صاحب سبک و کارآزموده است، بلکه به عنوان مربی نقاشی در شهر ترويزدورف فعاليت دارد و ايجاد خانه هنر اين شهر نيز بعضا حاصل همت و تلاش او است.

خانه هنر شهر ترويزدورف، چند سالی پس از گشايش، اکنون به يکی از پرتحرک‌ترين گالری‌های نقاشيمنطقه مرکزی آلمان تبديل شده و با برپائی بدون وقفه نمايشگاه‌های گروهی، ده‌ها هنرمند و صدها هنردوست را از مليت‌های مختلف به خود جلب کرده است. در خانه هنر بيش از ده نقاش با پرداخت اجاره‌ای قابل پرداخت صاحب آتليه‌هائی مدرن شده‌اند که چند تن از آن‌ها نيز اصالت ايرانی دارند.


مسعود سعدالدين

سبک نقاشی مسعود سعدالدين، که من مايلم آن را "آميزه رئاليسم فيگوراتيو و سورئاليسم" بنامم، صاحبان سليقه‌ها و طرفداران سبک‌های مختلف را به چالش می‌کشد. برخی معتقدند که او ضمن تسلط بر تکينک‌های کلاسيک نقاشی و مهارت بسيار در آناتومی و پرتره‌سازی، از سبک‌های کهن و سنتی کمتر فاصله گرفته و به ندرت به سبک‌های مدرن راه يافته است. گروهی ديگر از او به عنوان نقاشی ياد می‌کنند که با کارهای خود همواره تماشاگر را با پرسش‌های بزرگی روبرو می‌کند که از قضا همه به دنيای مدرن امروز تعلق دارند، اما يافتن پاسخ آن‌ها ساده نيست.

يک استقبال کم‌نظير

مراسم گشايش نمايشگاه انفرادی آثار سعدالدين يکی از گرم‌ترين مراسمی است که در سال‌های اخير برای نمايشگاه انفرادی يک نقاش خارجی ديده‌ام. مساحت سالن اصلی گالری شايد کمی بيش از صد متر باشد. حضور بيش از صد و پنجاه علاقمند، چرخش در اين سالن را دشوار کرده است.

پروفسور ديتر رونته با توضيحات دقيق و خوبی که پيرامون کارهای سعدالدين می‌دهد سبب می‌شود که تماشاگران بعدا بتوانند با اين کارها رابطه بهتر و عميق‌تری برقرار کنند. مقدمه کاتالوگی هم که از سوی بنگاه نشر گوته و حافظ در بن منتشر شده، به وسيله پرفسور رونته نوشته شده است.

او از جمله می‌نويسد: "مسعود سعدالدين بيننده را به چالش می‌کشد. او سبب می‌شود (صاحبان) چشم‌هائی که به کارهايش دوخته می‌شوند همزمان فکر کنند. ناظر فکر می‌کند که پروسه خلق اثر را همراه با نقاش طی کرده و برای خودش ادامه می‌دهد. هر تابلو جست‌وجوئی است برای مسيريابی، برای پرسش‌های ديگر و فرار از زندان تعيين‌هائی که زندگی روزمره ما را همواره بيشتر تعيين می‌کنند. هر تابلو، مقاومتی است در برابر مسئوليت‌گريزی. هر تابلوئی فعال و کنشگر است.

بعد از سخنرانی کوتاه اما پربار پروفسور ديتر دونته، مسعود سعدالدين در سخنانی بازهم کوتاه‌تر، درباره عشق خود به نقاشی سخن می‌گويد و توضيحات مختصری درباره سبک خود می‌دهد. آنگاه فرزند جوان او، چند دقيقه‌ای با گيتار قطعه‌ای را می‌نوازد که به مناسبت برپائی نمايشگاه ساخته و تقديم پدر کرده است. بعد، انبوه تماشاگران اين فرصت را می‌يابند که مطابق معمول در پای تابلوهائی که بيشتر آن‌ها بسيار بزرگ هستند، پرسش‌های خود را با نقاش در ميان بگذارند.

گردش در فضاهائی پنهان و دور از دسترس

در اين ميان، من، که اصولا بيشتر طرفدار نقاشی مدرن، ذهنی و آبستراکت هستم و ترجيح می‌دهم در ايجاد رابطه با تابلوهای نقاشی راه مستقل خودم را بروم و از سوی نقاش به سرزمين ذهن او "هدايت" يا "گمراه" نشوم، وقت زيادی دارم که در برابر هر تابلو مکث کنم و بکوشم به فضائی راه بيابم که به گفته تلويحی نقاش، حتی خود او نيز نمی‌خواهد توضيح بدهد که چيست.

نمايشگاه ازچند مجموعه تابلو تشکيل شده است و تابلوهای هر مجموعه از يک پرتره واحد هستند که تنها در اندازه و برخی جزئيات تصويری با هم متفاوت هستند. دليل تکرار اين پرتره‌های همسان برای من قابل فهم نيست. می خواهم اين را در گفت‌وگوی کوتاهی که در پايان کار با نقاش دارم از خود او بپرسم، اما در تنگنای وقت فراموش می شود.

از ميان اين مجموعه‌ها، دو بخش مرا به شدت جذب می‌کنند. يکی پرتره‌های زنی که بر پاهائی به شدت استوار ايستاده و با دو دستی که به لحاظ آناتومی فوق‌العاده ماهرانه نقاشی شده‌اند، بنر سفيدی را بر بالای سر خود نگه می‌دارد. روی اين بنر پارچه‌ای، اما هيچ نوشته نشده است. فکر می‌کنم که اگر من اختيار داشتم اسم اين مجموعه را "تو بنويس" می‌گذاشتم.

در دو تابلوی ديگر که به لحاظ مضمون شبيه‌اند اما يکسان نيستند، سربازی در يک اتاق بدون در و پنجره از روزنه‌ای گرد و کوچک دارد به دقت به بيرون می‌نگرد. در کف اتاق چاله های منظمی هست که سرباز اگر غلفت کند می‌تواند به درون آن بيافتد. بيننده بسيار کنجکاو است که بداند در ته اين چاله‌ها و در پشت آن روزنه‌ای که کنجکاوی سرباز را برانگيخته چيست؟ برای دانستن اشتياق زيادی هست. اما اينجا تماشاگر بايد بتواند پرنده خيال خود را به پرواز در آورد و پاسخ را خود دريافت کند.

سعدالدين، در مورد همه چيز توضيح می‌دهد، اما پاسخ دادن به اين پرسش را وظيفه خود نمی‌داند و اين چيزی است که من بخصوص در او می پسندم: "پرهيز از هدايت يا گمراه کردن ذهن بيننده با آنچه خود احتمالا می‌خواهد و تصور می‌کند."

سعدالدين، که در سال ۱۹۵۶ ميلادی در سمنان متولد شده، انقلاب بهمن ۱۳۵۷ را تجربه کرده و در دوران جوانی در حوزه سياست نيز فعاليت داشته است. به اين دليل، شايد اعتقاد به "دموکراسی از پائين" باشد که او را وا می‌دارد تا لجوجانه از هدايت تماشاگر به فضائی که در ذهن خود از فضاهای پنهانی تابلوهايش ساخته است بپرهيزد و مسئوليت تجسم اين فضا را به عهده خود او بسپارد. اين همان چيزی است که به نظر من هنر را از شبه هنر جدا می‌کند.

فيلمی که پايانش را از آغاز برای بيننده روشن کرده باشند، ارزش ديدن ندارد. بيننده، پس از ديدن چنين فيلمی، هنگام ترک سالن سينما ديگر هيچ نيازی به فکر کردن ندارد و ازهمان لحظه، فيلم را به فراموشی می‌سپارد. او بايد اگر نه روزها و هفته‌ها، دست‌کم ساعت‌ها در فضائی که خود از فيلم ساخته زندگی کند و نفس بکشد. سعدالدين فيلمساز نيست، اما به عنوان نقاش اين امکان را به بيننده کنجکاو آثارش می‌دهد.

چاله‌های پيش پا و پشت سر ما

چاله‌ها، در سال‌های اخير نقش بسيار تعيين کننده‌ای در کارهای سعدالدين داشته‌اند. در بسياری از تابلوهای نمايشگاه اخير هم آن‌ها را می‌بينيم. چاله‌هائی که سر راه يا پشت سر و يا در کنار فيگورهای اصلی تابلو هستند و هشدار می‌دهند که خطر به ما بسيار نزديک است. اما اين چاله‌ها که همگی از معماری دقيق و مهندسی شده‌ای برخوردارند، هولناک نيستند، بلکه بيشتر کنجکاوی برمی‌انگيزند. آدم دلش می‌خواهد به درون آن‌ها برود و ببيند در دل سياه آن‌ها چه چيزی وجود دارد.

کنجکاوی برانگيختن، ظاهرا مهم‌ترين ويژگی کار سعدالدين است.

ويژگی ديگر او، ساختن پرتره‌ها يا اندام‌های کاملی است که به شدت مستحکم و قدرتمند به نظر می‌رسند، حتی اگر سردر گم و اندوهگين باشند. زنی که احساس می‌کنی دارد به پشت می‌افتد و ميان پس سر او و ديوار تنها يک استوانه که نمی‌دانيم از چه جنسی هست تعادل را برقرار می‌کند. اما او در همين حال هم بر پاهائی قدرتمند و سالم ايستاده که سخت به زمين چسبيده‌اند: زمين سفت اعتماد به نفس؟

در جائی ديگر، ظاهرا همين زن در حالی که اين بار احساس می‌شود دارد به جلو می‌افتد، تعادل خود را باز هم با همان استوانه حفظ می‌کند. اما اين بار استوانه حايل ميان پيشانی او و ديوار روبرو است. در هر حال فرقی نمی‌کند، او محکم روی پاهای خود ايستاده و عضلاتی زنده و قدرتمند دارد.

اين استواری بر زمين سفت واقعيت و اين برخورداری از اعتماد به نفس فولادين، ظاهرا از ويژگی‌های شخصيت فردی خود نقاش هم هست. وقتی به چهره او نگاه می‌کنم، احساس می‌کنم همواره دندان‌هايش به هم فشرده‌اند، تا چهره پر استخوانش عضلانی‌تر و مصمم‌تر به نظر برسند. اين بازی نيست، اين از سلامت روان و اراده محکم و نگاه مثبت او به زندگی سرچشمه می‌گيرد.

مراسم گشايش نمايشگاه آثار مسعود سعدالدين حدود ۴ ساعت به درازا می‌کشد. در ميان بيش از ۱۵۰علاقمند، نزديک به ۳۰ نفر از هنرمندان و هنردوستان ايرانی هستند که کارهای هم‌ميهن خود را با علاقه دنبال می‌کنند.

کاتالوگی که دو ساعته ناياب می‌شود

استثنائی‌ترين اتفاق در اين مراسم استقبال کم‌سابقه حاضران از کاتالوگی است که همزمان با گشايش نمايشگاه از سوی جلال رستمی مدير انتشارات گوته و حافظ در بن رونمائی می‌شود.اين کاتالوگ برخی از آثار مسعود سعدالدين، چند مصاحبه با او و چند مقاله پيرامون کارهای او را به دو زبان آلمانی و انگليسی در بر می‌گيرد.

نشر گوته و حافظ، ويژه اين مراسم تنها صد نسخه مزين به امضای سعدالدين را آماده کرده است. نه تنها تمام صد نسخه ظرف دو ساعت به فروش می‌رسد، بلکه برخی حاضران به آن دسترسی نمی‌يابند. همين استقبال کافی است تا دريابيم نقاش ايرانی چه پايگاه مستحکمی ميان آلمانی‌ها و هم‌ميهنان مقيم آلمان خود يافته است.

نمايشگاه تا روزهفتم دسامبر امسال در خانه هنر ترويزدورف ادامه دارد و مراسم پايانی آن ساعت يازده‌ونيم بامداد همين روز برگزار می‌شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016