گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
3 آذر» ابهامات در نتیجه مذاکرات وین3 آذر» تحلیلگر واشنگتن پست: توافق احتمالی "واگذاری حجره به ایران" است
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! چالشهای تجدید سیاستهای آمریکا در برابر ایرانبی بی سی - در ماه های آینده در خواهیم یافت تلاشهای باراک اوباما در مذاکره با ایران برای دست یافتن به توافقی در مورد برنامه هستهای این کشور موفقیتآمیز است یا خیر. در طول یک سال گذشته، مذاکره کنندگان این پرونده دهها هزار کلمه با هم رد و بدل کردند که به طور طبیعی بیشتر آنها بر جزئیاتی استوار بوده که به تعداد سانتریفیوژهای فعال در ایران و سرعت لغو تحریمها علیه این کشور مربوط میشد. آقای اوباما حجم عظیمی از سرمایه سیاسی خود را صرف تلاش برای به ثمر رساندن این پرونده کرده است. به همین دلیل شکست مذاکرات در دستیابی به یک توافق در آینده میتواند به معنی به پایان رسیدن هدفگذاری او برای حفظ توازن قدرت سیاسی و نظامی در منطقه خاورمیانه باشد. تلاشهای او به اندازهای پرزحمت و مناقشهبرانگیز بود که با هوشیاری حتی از تشریح کامل اهداف استراتژیک خود پرهیز کرده است. برای دریافتن به منطق رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا میتوان به نامه اخیر او توجه کرد که گفته میشود خطاب به آیتالله خامنهای، رهبر ایران، نوشته شده است. بر اساس گزارشهای موجود، در این نامه ـ که متن کامل آن منتشر نشده ـ آقای اوباما به رهبر ایران پیشنهاد کرده است که در کنار هم به مبارزه با نیروهای دولت اسلامی (داعش) در عراق و سوریه بپردازند. روابط دو کشور ایران و آمریکا که برای مدتی طولانی متوقف شده بود در حال نرمتر شدن است اما هنوز مشخص نیست که چنین روندی به کجا منتهی خواهد شد. انتخاب حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران و دادن اختیار از سوی رهبر این کشور به رئیس جمهوری برای سنجش نیت و تمایل آمریکا برای مذاکره نه تنها از فشارهای ناشی از تحریمهای گسترده اقتصادی حکایت میکند بکله نشانگر نرمتر شدن سختگیریهای انقلابی در ایران است. ضمن اینکه میتوان آن را نشانهای از نگرانیهای هر دو کشور نسبت به خطر احتمالی از دست دادن کنترل شرایط موجود قلمداد کرد.
سیاست ایالات متحده در همپیمانی با اسرائیل و حکومتهای پادشاهی سنی در منطقه از مدتها پیش نیازمند تنظیمی مجدد بود و پرزیدنت اوباما با در نظر داشتن ایران، به دنبال ارائه ابتکار عمل در این مورد بود. در تمام مناطق دنیا میتوان شاهد مجموعه پیچیدهای از تنشهای قدیمی و جدید، تضاد منافع خرد و کلان و پدید آمدن مشکلات چالشبرانگیزی بود که موجب دامن زدن به احساس سردرگمی و درماندگی میشود. خاورمیانه بیش از هرجای دیگری از پذیرفتن استراتژیهای مشخص آمریکا یا دست یافتن به اجماع داخلی به شکلی واضح، عقلانی و اجرایی طفره رفته است. هم اکنون ایالات متحده در خاورمیانه با نتیجه شکست خود در به قدرت رساندن حکومتهای دموکراتیک در جوامع قدیمی دست به گریبان است. شکستی که به شکلهای مختلفی بروز پیدا کرده است: ظهور شبهنظامیانی با تسلیحات کامل که به باورهای اسلامی افراطی عقیده دارند؛ در همین اثناء، کمکهای اقتصادی آمریکاییها به شبهنظامیان سنی مرتبط با سلسلههای پادشاهی جهان عرب به هیولایی تبدیل شده است که با منافع آمریکا در تضاد قرار دارد. دولت جورج بوش برای کنترل خصومتهای قدیمی و جدید و چالشهای مرتبط با آنها، تلاشهای خود را بر جنبه نظامی متمرکز کرد ـ نمونههای آن حمله به افغانستان و عراق است. هر دو این حملههای نظامی موفقیت بسیار اندکی به دنبال داشتند و موجب تنشهای بعدی در چشمانداز سیاسی این کشورها شدند. هم اکنون در این کشورها، هیچ توازان قدرت مشخص و قابل قبولی دیده نمیشود و نمیتوان به اجماعی درباره محدودیتهای حقوق ملی دست پیدا کرد. ضمن اینکه نهادی منطقهای برای پاسخ دادن و مواجه شدن با پرسشهای مشترک در این محدوده وجود ندارد. پرزیدنت اوباما به این شرایط خطرناک و درمانناپذیر پیبرد و به همین دلیل تلاش کرد به تنظیم سیاستهای آمریکا در این منطقه بپردازد. او تلاش کرد حضور نظامی در عراق و افغانستان را به پایان برساند و همزمان با آن حضوری سیاسی را دنبال کند که سرآغاز آن توجه به درگیریهای اسرائیل و فلسطین بود. تا چند ماه گذشته او در مورد حضور نظامی در سوریه هم مردد بود چراکه تجربههای گذشته نشان میداد سقوط حکومت کشورها میتواند تهدیدهای گستردهتر برای صلح منطقه را به دنبال داشته باشد. کی دیگر از اولیتهای اصلی آقای اوباما برای آیندهای که از آمریکا در ذهن دارد، به پایان رساندن جنگ سرد ۳۵ ساله با ایران بوده است. اما یکی از پیشنیازهای اصلی برای رسیدن به این هدف، یافتن راه حلی برای رفع وحشت داخلی و منطقهای در مورد برنامه هستهای ایران است، که ایران همیشه بر صلحآمیز بودن آن تاکید کرده است. ورای نیاز به زدودن وحشت منطقهای از امکان گسترش سلاحهای هستهای، این امید برای آمریکا وجود دارد که در گذر زمان و با شکلگیری روابط جدید راهی برای نوسازی سیاستهای این کشور هموار شود ـ چیزی که میتواند به معنی مسیری تازه برای ایران و ملتهای خاورمیانه باشد. البته آقای رئیس جمهور همچنان باید در عراق با میراثی دست و پنجه نرم کند که از همتای قبلی خود در دولت آمریکا به او رسیده است. پس از بیرون رفتن نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۱۱، اوباما بارها تکرار کرد که نیروهای آمریکا هرگز به خاک این کشور برای نبرد زمینی بازنخواهند گشت. با این حال امسال تمام فرماندهان نظامی او در مورد مقابله با گروه نظامی معروف به دولت اسلامی (داعش) عنوان کردند که امکان شکست آنها بدون حضور نیروی زمینی و با بسنده کردن به نیروی هوایی امکانپذیر نیست. اگر ما نتوانیم این کار را انجام دهیم، پس چه کسی میتواند؟ ترکیه، امارات متحده، عربستان سعودی، اردن یا مصر؟ چه خیال باطلی ـ آنها حتی امکانات لازم برای این کار را هم به سختی در اختیار دارند. به طور یقین، عراق هم دیدگاهها و خواستههای خودش را دارد. آنچه در این موقعیت، ضروری به نظر میرسد، درک نیاز به همکاری و هماهنگی گستردهتر بین آنهایی است که متوجه خطری مشترک علیه منافعشان شدهاند ـ اگر این خطر متوجه وجودشان نشده باشد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، ایران میتواند نقش مهمی در تلاش برای شکست دولت اسلامی (داعش) و پیدا کردن راهحلی قابل قبول برای بحران سوریه داشته باشد که بیش از هر کشور دیگری از ظهور دولت اسلامی آسیب دیده است. در شرایط فعلی، قرنطینه کردن سوریه معنایی ندارد. شاید سیاست داخلی این کشور، "نفرتانگیز" باشد اما رهبران آن موجب آسیبرساندن به آمریکاییها نشدهاند. شاید زمان آن رسیده باشد که به تحلیل واقعگرایانهای از نقش دولت سوریه برای دفاع از خودش و مقابله با دولت اسلامی و دیگر نیروهای افراطی بپردازیم که به تاخت و تاز در این کشور مشغول هستند. متاسفانه هیچ اقدامی برای خاورمیانه وجود ندارد که بتوان آن را سهل و ساده دانست. هر راهکاری که در این زمینه ارائه شود با مخالفت سرسختانه محافظهکاران آمریکایی روبرو خواهد شد که به ایران اعتماد ندارند و از لابیهای فشار از سوی اسرائیل، کشورهای سنی عرب و ترکیه تاثیر میگیرند. به همین دلیل شاید دستیافتن به راه حلی گستردهتر در کوتاه مدت، غیرممکن به نظر برسد. Copyright: gooya.com 2016
|