سه شنبه 4 آذر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

آقای برومند، شما حق نداريد ايرانيان را وامدار کنيد! يادداشتی از شکوه ميرزادگی


به اديب برومند، رييس هيئت رهبری جبهه ملی

جناب آقای اديب برومند، اعلاميه ی مورخ دوم آذر شما را امروز خواندم و بر خود لرزيدم؛* بر خود لرزيدم چرا که می بينم کار شيوع استبداد در سرزمين ما به جايی رسيده که رييس هيئت رهبری مشهورترين و قديمی ترين جبهه ای که عنوان «ملی» را بر خود دارد، علاوه بر اين که تماميت ارضی ايران را وامدار «تشيع» می داند، مستبدانه اعضا و افراد جبهه ملی را به پذيرش اعتقادات شخص خود نسبت به يک مذهب خاص وادار می کند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 



آقای برومند، من کاری به عقايد مذهبی شما ندارم. زيرا ، به عنوان يک باورمند به حقوق بشر، معتقدم که هر انسانی حق دارد هر مذهب و مرام و عقيده ای را داشته يا نداشته باشد و هرگز هم به پيروان هيچ مذهبی، و مقدسات هيچ دينی، توهين نکرده و نخواهم کرد. در عين حال برايم فرقی نمی کند که شما، به عنوان رييس جبهه ملی و يا هر مقام سياسی و غيرسياسی ديگری، مذهب تان چيست. اما شما، هر که می خواهيد باشيد، وقتی سخن از وامدار بودن ايران و ايرانی می گوييد فقط می توانيد تنها از جانب خودتان سخن بگوييد و يا می توانيد وامدار هر مذهب و مرام و يا هر حکومتی باشيد، اما حق نداريد از جانب کل مردمان ايران سخن بگوييد و يا به سبک حکومت مسلط بر ايران از داشته های مردمان ايران بذل و بخشش کنيد، و يا ما ايرانی ها را برای «تماميت ارضی ايران» وامدار «تشيع» و «شاه اسماعيل صفوی» بکنيد. ايران هر چه را که دارد تنها وامدار مردمان اش در سراسر ايران است؛ مردمانی با هر مذهب و مرامی و يا با هر بی مذهبی و اعتقادی.

شما چطور رهبر يک «جبهه سياسی» هستيد و اين آگاهی ساده را نداريد که اگر ايران از هجوم بيگانگان و قتل و غارت ها و کتابسوزان ها و فرهنگ ستيزی های اشغالگران و يا بيگانه صفتان به سلامت گذشته و تا امروز ماندگار و سرفراز مانده، تنها به اين دليل است که مردمانی باورمند به هويت و تاريخ شان، با عشق به وطن و زادگاه شان، و با داشتن مذاهب، زبان های مختلف و عادات و فرهنگ های گوناگون، يک دل و يک نفس، برای ماندگاری ميهن شان از جان و زندگی خود مايه گذاشته اند؟

اما آخرين بخش بيانيه ی شما را افراد جبهه ی ملی بايد پاسخگو باشند؛ آنجا که ديکتاتورمآبانه اعضا و افراد جبهه ی ملی را رسماً مجبور به داشتن مذهبی که خود به آن اعتقاد داريد می کنيد و به آن ها عامرانه تذکر می دهيد که: « هر عضوی از اعضای جبهه ملی بايد نسبت به مطالب ياد شده پای بند و وفادار باشد تا عضو جبهه ملی شناخته شود وگرنه در تاريخ اين جبهه جايگاهی نخواهد داشت».

اما باور کنيد که من اگر جای اعضای جبهه ملی بودم بلافاصله يک استعفای موقت از جبهه، و تا زمانی که رياست آن را شخصی چون شما اداره می کند، می نوشتم و برای ثبت در تاريخ منتشر می کردم مهم نيست که اين اعضا شيعه باشند يا نه اما، در قرن بيست و يکم و در روزگار سالاری حقوق بشر، اين سخنان شما اهانت به افرادی است که عضويت شان را (به طور اجباری) در يک سازمان سياسی يا غير سياسی در گرو داشتن يک مذهب خاص قرار می دهند.

آقای اديب برومند! جمهوری اسلامی و وابستگان و عوامل آن به اندازه ی کافی اين گونه اعمال را انجام می دهند، شما ديگر لطفاً اعضای سازمان خود را اين گونه تحت فشار قرار ندهيد؛ زيرا می دانم که برخی شان، از آنجا که انسان های دمکرات و آزاد منشی هستند، داشتن مذهبی خاص را شرط عضويت در جبهه ملی يا هيچ سازمان ديگر سياسی نمی دانند.

شکوه ميرزادگی
۲۴ نوامبر ۲۰۱۴

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* [اعلاميه اديب برومند]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016