جمعه 7 آذر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

آفتاب صبح لنگرودِ من، کجاست؟ رضا مقصدی

Reza Maghsadi7.gif
۱۶ سال است محمود پاینده، از چهره‌پردازان صمیمی گستره‌ی ادبیات گیلک و از پیشتازان جنبش شعر نیمایی، ما را با داغی بلند تنها گذاشت. این شعر، در همان نخستین روزهای از دست رفتن آن جان شیفته، نوشته شد و در کتاب ارجمند "یاد پاینده" که به کوشش عزیزم رضا رضازاده به‌چاپ رسید انتشار یافت. نام و یادش، "زمزمه‌ی نیمه‌شب مستان باد"

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


آفتاب صبح لنگرودِ من، کجاست؟

شاخه، با جوانه حرف می‌زند.
آب، با چمن.
ماه، با ستاره گرم ِ گفتگوست.
آسمان ِ دلشکسته، با زمين.
در شبی چنين
پشتِ پلکِ من، خطوطِ خاطراتِ توست:

تازه از کلاس ِدرس، باز آمدم
"کشکَرَت *"، پيام ِنسلِ سرکش ِ تو را به گوشِ من سپُرد.
نسلِ آرزویِ آتشين ِ ارغوان
نسلِ واپسين سرودِ دلنشين ِباغ ِ آينه
نسلِ شوق ِ رفتن وُ شکفتن وُ زدودن ِ هرآنچه از تبار ِ خار.

- روزهای عيد
در درون ِ چشم من، ضيافتی، زلال بود
ميهمان ِ جان ِ شادمان ِ من، ترانه‌های تو!
دست‌ات از بهار
چشم‌ات از سپيده‌زار ِ شانه‌ی علف، نشانه داشت.

- در شبانه‌های من
"شهدیِ**" شکفته از غزل
از تو وُ طراوتِ تو می‌سرود.
آن دمی که آرزو وُ آه را
در کلام ِ شاعرانه، نقش می‌نمود.

- وقتی از مسافتی بلند
با صداقتِ صدای سبز ِ تو يگانه می‌شدم
رنج‌های غربت ِ غريب
نام ِ اين کبوتر ِ کبود را نمی‌شناخت.

عاشقانه از تو می‌نويسم ای صدای تو مرا هميشه، سايه‌سار!

- کوچه‌های کودکی ِ من
خاطرات ِ خُرم ِ تو را به سينه دارد وُ هنوز
روزش از درخشش ِ ترانه‌ی تو روشن است.

ناگهان چه زود
دفتر تو بسته شد
مثل ِ آن گُلی که يک نفَس درين قفس، شکفت وُ رفت.
گرچه عطر ِ واژگان ِ تو
آرزوی آبی ِ تو را به جان ِ ما، هماره می‌پَراکَنَد.

ای... "يه شوبُوشوُم روُخونه***"ات سرودِ عاشقان ِ بی‌قرار!

ماه، با ستاره حرف می‌زند
آه ، با دلم
در چنين شبی
آفتابِ صبح ِ لنگرودِ من، کجاست؟


کلن / سال ۷۷ خورشيدی

ــــــــــــــــــــــــــــــــ
"کشکرت*": زاغ / زاغچه (بردرخت هر خانه بنشيند و آواز بخواند می گويند: خوش خبر!)
"شهدی**" زنده‌ياد شهدی لنگرودی از غزل‌پردازان نام‌آور
"يه شو بوشوم روخونه***" (شبی به رودخانه رفتم) منظومه‌ی بلند پاينده به زبان گيلکی.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016