یکشنبه 9 آذر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

پارادوکس تکفيری‌های ضد تکفيری، اکبر گنجی

اکبر گنجی
مخالفت با تکفیر، کشتن فجیع انسان‌ها، مسلمان‌کشی گسترده توسط مسلمانان، و...می‌تواند رویکردی حقوق بشری باشد. این گام مهم و قابل دفاعی است. اما آیا فقیهان شیعه خود دقیقاً همان کاری را نکرده‌اند و نمی‌کنند که اینک پس از آشکار شدن پیامدهای فجیع‌اش، گویا رد و طردش می‌کنند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


از منظر حقوق بشر شاهد اتفاق خوبی هستيم: برگزاری "کنگره جهانی جريان‌های افراطی و تکفيری از ديدگاه علمای اسلام" به طراحی و رياست آيت الله مکارم شيرازی و آيت الله جعفر سبحانی در شهر قم در دوم و سوم آذر.
اعلام شده که ۷۰۰ تن در کنگره شرکت می‌کنند که گويا حدود ۴۰۰ تن از آنان اهل تسنن هستند؛ و نيز گفته‌اند که بيش از ۸۰ نفر از شرکت‌کنندگان از علمای برجسته دينی کشورهای مختلف هستند. در روز اول کنگره شخصيت‌های برجسته دينی سخنرانی کرده و در روز دوم ۶۰ مقاله تخصصی در کميسيون‌های مختلف مورد بررسی قرار می‌گيرند. قرار است ۴ هزار نيروی پليس تأمين امنيت کنفرانس را بر عهده داشته باشند.

هدف کنفرانس
هدف اخلاقاً موجه برگزاری اين کنگره، "تبيين ماهيت، اهداف، خطرات و راهکارهای برون رفت از معضل تکفير" است. آيت الله جعفر سبحانی هم روز قبل از کنگره گفته که اسلام دين رحمت، آرامش، نرمش، اخلاق، مهربانی، منطق، و..است. قرآن هم تأکيد کرده که اگر پيامبر تندخو بود، مردم از دورش پراکنده می شدند. گروه های تکفيری غارتگر، خرابکار، جنايتکار، و...کنونی "اصلا ارتباطی به اسلام و شرايع آسمانی ندارد و در تورات، انجيل و قرآن چنين مسئله‌ای مطرح نيست". عقلانيت و ارائه حجت، اساس دعوت به اسلام است و هيچ کس را نمی توان مجبور به مسلمان شدن کرد. "سربريدن" های گروه های تکفيری برای بدنام کردن اسلام صورت گرفته و حاشيه امن برای دولت اسرائيل ايجاد می کند. گژراهه گروه های تروريستی تکفيری با اسلام تعارض داشته و اسلام هيچ گاه امر به مسلمان کشی نکرده است. در پايان آيت الله سبحانی نکته مهمی را گوشزد می کند. به گفته وی، مدارس دينی کشورهای عربی به جوانان می گويند که همه مسلمانها به دو دسته تقسيم می شوند: الف- مسلمان. ب- کافر. فتنه تکفير، تا زمانی که اين ايده تدريس می شود، پايان نخواهد يافت.
مخالفت با تکفير، کشتن فجيع انسان ها، مسلمان کشی گسترده توسط مسلمانان، و...می تواند رويکردی حقوق بشری باشد. اين گام مهم و قابل دفاعی است. اما آيا فقيهان شيعه خود دقيقاً همان کاری را نکرده اند و نمی کنند که اينک پس از آشکار شدن پيامدهای فجيع اش ، گويا رد و طردش می کنند.

تمايز طرد گروه های تکفيری از حکم ارتداد
ظاهراً آيت الله خامنه ای و ديگر مراجع شيعه ميان تکفير فرقه ها و مذاهب اسلامی توسط يکديگر و ارتداد تمايز قائل می شوند. اکثر مراجع تقليد همچنان از حکم ارتداد دفاع کرده و فقط تکفير مذاهب اسلامی و کشتن پيروان آنها را محکوم می کنند. پرسش انديشه سوز اين است: آيا اين دو متمايز از يکديگرند يا تکفير مسلمانها از اصل حکم ارتداد ناشی شده است؟

پيشينه تکفيری شيعيان دوازده امامی
تکفير در تشيع و تسنن سابقه بلندی دارد. فرقه های سنی، شيعيان را "رافضی" می خواندند و مدعی بودند که رافضی ها صحابه و همسران پيامبر و خلفا را کافر به شمار می آورند. اگر اين مدعا صادق باشد، اهل سنت نيز به دليل تبعيت از صحابه و خلفا، کافر به شمار خواهند رفت. به چند نمونه از مدعای آنان بنگريد:
محمد بن‌عبدالوهاب:"دعواهم ارتداد الصحابه: ادعای شيعيان اين است که صحابه مرتد شده‌اند"(محمد بن‌عبد الوهاب، رساله فی الرد علی الرافضه، ص۱۲). به گمان او، اين مدعا نابودی کل دين را به دنبال دارد.
ابن‌جبرين:"رافضه احاديث اصحاب را قبول ندارند، چون آنها را کافر می‌دانند"(ابن جبرين، شرح عقيده الطحاويه، درس شماره ۵۶، ص۱۱).
الاثری:شيعه ريختن خون اهل سنت را مباح می‌داند(الاثری، ابی‌ عبد الله النعمانی، مجمل عقائد الشيعه و المراجعات فی الميزان، ص۳۷).
الموصلی:"اهل سنت در نزد شيعه اماميه اثناعشريه کافر هستند"(الموصلی، عبدالله بن‌عبدالله، حقيقه الشيعه، ص۱۶).
اينک نوبت آن است تا بداينم که مدعای فقيهان شيعه واقعاً چه بوده است؟ آنان امامت- يعنی نصب ۱۲ امام معصوم دارای علم غيب شيعيان توسط خداوند و پيامبر به خلافت- را همچون نبوت يکی از اصول دين به شمار آورده و منکران امامت را "کافر" قلمداد می کردند. سيد مرتضی امامت را از کبار اصول دين می دانست(شريف مرتضی،‏ علی بن‌حسين بن‌موسی، رسائل شريف مرتضی،ج۱، ص۱۶۵ و ۱۶۶). در صورتی که اهل تسنن امامت را يکی از مسائل فقهی به شمار می آوردند که امر آن هم به شورا و بيعت واگذار شده است. يعنی خداوند هيچ فرد و خاندانی را به امامت منصوب نکرده است. به عنوان نمونه به آرای چند تن از فقيهان شيعه درباره کافر بودن غير شيعيان دوازده امامی بنگريد:
شيخ صدوق:"واجب است معتقد باشد به اين که منکر امام مانند منکر نبوت است و منکر نبوت مانند منکر توحيد است"( صدوق، محمد بن‌علی بن‌بابويه، الهدایة فی الاصول و الفروع، ص۲۷).
شيخ مفيد:"اماميه اتفاق دارند بر اين که هر کس يکی از امامان را انکار کند و آنچه خدا آن را از طاعات واجب کرده انکار کند، کافر گمراه است و مستحق خلود در آتش است"(شيخ مفيد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص۴۴).
کافر به شمار آوردن منکران امامت، به عدم غسل آنان می انجامد:
شيخ مفيد:"جايز نيست مؤمن، مخالفِ حق در ولايت را غسل دهد؛ و جايز نيست نماز بر او بخواند مگر در صورت تقيه که در اين صورت او را لعن می‌کند نه دعا".
شيخ طوسی در تفسير اين مدعا گفته است:"وجه گفتار شيخ مفيد اين است که مخالف اهل حق کافر است، و واجب است حکمش حکم کفار باشد،‌مگر آنچه با دليل خارج شده است، پس غسل بر او مانند غسل کفار جايز نيست و نماز بر او مانند نماز بر منافق است. و امت اجماع دارند بر اين که غسل کافر جايز نيست"( طوسی، محمد بن‌حسن، تهذيب ‏الأحکام، ج۱، ص۳۳).
ابن‌نوبختی در الياقوت:"کسی که نص بر امامت را قبول نکند، نزد همه اصحاب ما کافر است و نزد برخی از اساتيد ما فقط فاسق است". علامه حلی در تفسير آن گفته است:"مخالف نص، نزد اکثر اصحاب کافر است، چون نص با تواتر از دين محمد(ص) ثابت است، پس يکی از ضروريات دين است که منکرش کافر است، و برخی از اصحاب ما فقط به فسق او حکم کرده‌اند، و اختلاف در حکم آنها در آخرت کرده‌اند که اکثر قائل به خلود در آتش هستند"(عبيدلی، سيد عميد الدين، إشراق اللاهوت فی نقد شرح الياقوت، ص۵۲۶ و ۵۲۷).
فقيهان شيعه برای رد اتهام تکفيری بودن، گفته اند که کفر منکران امامت ائمه، کفر فقهی(کفر در برابر اسلام) نيست، بلکه کفر در برابر ايمان- به معنای تصديق حقانيت شیء(اعتقاد قلبی، اقرار زبانی، التزام عملی)- است. اين ترفند از نظر معرفتی قابل قبول باشد يا نباشد، در اصل موضوع و نزاع هايی که در طول تاريخ پديد آورده، هيچ تغييری نمی دهد. اگر امامت يکی از اصول دين باشد، منکر اصول دين، به فتوای فقهای همه مذاهب اسلامی، کافر فقهی است.

تکفير فلاسفه و عرفا
فقيهان در طول تاريخ بسياری از فلاسفه و عرفا را تکفير کرده اند که مستقلا بايد بدان پرداخته شود. اما نکته قابل توجه اين ست که آيت الله مکارم شيرازی به عنوان رئيس "کنگره جهانی جريان‌های افراطی و تکفيری از ديدگاه علمای اسلام"، به نوعی عرفا را تکفير کرده و آنان را نجس به شمار آورده است. می نويسد:
"مسأله ۱۲۱ـ کسانی که عقيده به وحدت وجود دارند يعنی می گويند در عالم هستی يک وجود بيش نيست و آن خداست و همه موجودات عين خدا هستند و کسانی که معتقدند خدا در انسان، يا موجود ديگری حلول کرده و با آن يکی شده، يا خدا را جسم بدانند احتياط واجب، اجتناب از آنهاست".
آيت الله سيد محمود علوی- عضو مجلس خبرگان رهبری و وزير اطلاعات دولت حسن روحانی- نيز تقريباً متصوفه و دراويش را بی دين قلمداد کرده است. وی در اجلاس رؤسای آموزش و پرورش مناطق کشور به تاريخ ۲/۶/۱۳۹۳ - درويشی و تصوف را بی‌دينی و اباحی‌گری ناميده است. او درباره دانش آموزان گفت:
"ما نبايد فقط به درس خواندن توجه کنيم و اين که از نظر فکری به هرجا که می خواهند، بروند بروند، درويش می شوند، صوفی می شوند ، بی دين می شوند و به سمت اباهيگری می روند کاری نداشته باشيم. اسلام اجازه نمی دهد، اسلام می گويد شما بايد از مرزهای صحيح عقيدتی مواظبت کنيد و اين رسالت عزيزانی است که در سنگر آموزش و پرورش تلاش می کنند. شما عزيزان هم جزو علما هستيد، امام صادق می فرمايد که شيعيان و علمای ما سنگربان مرزهای عقيدتی هستند که در آن سوی آن، ابليس و نيروهای آن سنگر گرفته اند و هدفشان حمله به باورهای انسان ها، مومنان و نيروهای جامعه اسلامی است".
۹ تن از استادان دانشگاه‌ها طی نامه‌ای به وی پاسخ گفتند. پس از آن هم کمپين کوچ دراويش به زندان طی نامه ای به آيت الله مکارم شيرازی نوشت: "اگر درويشی بی دينی است،فتوای ارتداد ما را صادر کنيد". به احتمال زياد، علوی يکی از سخنرانان اين کنگره خواهد بود. پرسش: آيا تکفيرگران می توانند کنفرانس ضد تکفير برگزار کنند؟

تکفير شيعيان
پس از اعلام نظرات عبدالکريم سروش درباره قرآن، چند تن از مراجع تقليد- از جمله آيت الله مکارم شيرازی- وی را تکفير کردند. به دنبال انکار وجود امام زمان توسط راقم اين سطور، آيت الله مکارم شيرازی در پاسخ استفتای شيعه نيوز- در ۲۶ مهر ۱۳۸۷- مرا مرتد اعلام کرد و نوشت :
"هرگاه ثابت شود کسی اين گونه سخنان را گفته است به يقين مرتد است و از نظر علمای اسلام پاک نمی باشد...ما جواب شبهاتی مانند شبهه فرد مزبور درباره امام زمان(ع) را در کتاب حکومت جهانی مهدی(ع) داده ايم ولی بدانيد اين افراد از طرز سخنانشان پيداست که مغرض هستند و پاسخ به درد آنها نمی خورد".
پيش از اين توضيح داديم که ترفند فقيهان شيعه برای توجيه کافر خواندن منکر امامت قابل قبول نيست. همين فتوای آيت الله مکارم شيرازی مدعای مقاله را تأييد می کند. چون منکر وجود يکی از ائمه(يعنی امام دوازدهم) را "به يقين مرتد" می خواند. در واقع آيت الله مکارم شيرازی رياست کنفرانسی جهانی عليه شخص خود را برعهده گرفته است.

مسأله ارتداد
مسأله حکم ارتداد سرچشمه تکفيرگری فقيهان است. تا وقتی اين حکم معتبر باشد، گروه های تکفيری هم به حيات خود ادامه خواهند داد. حل اين مسأله در چارچوب سنت مقبول فقيهان هم امر ساده ای است. برای اين که :
الف- قرآن هيچ مجازات دنيويی برای ارتداد تعيين نکرده است. به همين دليل فقها به روايات استناد می کنند. اما اگر رواياتی با آيات قرآن تعارض داشته باشد، به فرموده پيامبر، آن روايات را بايد به ديوار چسباند.
ب- از نظر قرآن مرتد به فردی اطلاق می گردد که پس از يقين به حقانيت اسلام، از سر جحد/غرض، به انکار ضروری دين بپردازد(بقره، ۲۱۷. محمد، ۲۵). بنابراين، کسی که علم و يقين به حقانيت اسلام ندارد، يا فردی که بدون غرض موضوعی را انکار می کند، مرتد نبوده و نيست. چه تعداد از مسلمين از سر علم به حقانيت اسلام پی برده اند؟ اسلام تقريباً همه مسلمانان معلول علل(تولد در جامعه اسلامی و از پدر و مادر مسلمان) است، نه دلايل عقلی و اخلاقی پس از تحقيق.
پ- گروهی از فقها- از جمله محقق در شرايع- حکم ارتداد را جزو تعزيرات حکومتی به شمار آورده اند، نه حدود. بدين ترتيب، اجرا و عدم اجرای حکم تابع مصالح حکومتی و پيامدهای آن خواهد شد. اجرای حقوق بشر مصلحت همه حکومت های دوران جديد است، بنابراين، مجازات مرتدان به مصلحت هيچ حکومتی نيست.
ت- گروهی از فقها- از جمله ميرزای قمی- اجرای حدود را به حضور امام معصوم منوط کرده اند. بنابراين، هيچ يک از حدود در عصر غيبت قابل اجرا نيست.
ث- حتی اگر فقيهی حکم ارتداد را يکی از حدود قابل اجرای در عصر غيبت بداند، اجرای حدود با ايجاد شبهه دفع می شود:(ادرؤوا الحدود بالشبهات).

تأملات پايانی
با توجه به آنچه گذشت، چند نکته قابل تأمل است:
يکم- برگزاری کنگره جهانی توسط فقيهان شيعه و سنی برای نفی گروه های تکفيری- طالبان، القاعده، داعش، جبهه نصرت، بوکوحرام، الشباب، و...- کاری در خور تقدير است. همه عالمان مسلمان بايد يک صدا جنايات اين گروه های تروريستی را محکوم کرده و بگويند که اسلام اين رويه ها را طرد می کند. به همين دليل پيش از اين از مخالفت آيت الله خامنه ای با گروه های تکفيری تروريستی دفاع کرده و گفتيم که اين حکم بايد تا نهايت منطقی اش پيش رود(رجوع شود به مقاله "آيت الله خامنه ای در برابر گروه های تکفيری؟ ").
دوم- نمی توان گروه های تکفيری ياد شده را طرد کرد و همچنان از حکم ارتداد دفاع نمود. ارتداد به "جهان مفهومی" کهن تعلق دارد، نه "جهان مفهومی" مدرن. در دوران ماقبل مدرن اعتقادات برتر از انسان ها بودند، اما در دوران مدرن، آدمی برتر از انديشه است و هيچ کس را به صرف تغيير باور و دين نمی توان مجازات کرد. دينداری بايد مبتنی بر اصل انتخابگری دائمی انسان ها بنا نهاده شود.
سوم- فقيهان يک بام و دو هوايی عمل کرده و می کنند. فرقه ها و مذاهب اسلامی بايد از سنت گذشته شان که يکديگر را تکفير می کردند، دست بشويند. آن مدعيات از نظر اخلاقی و معرفتی ناموجه بوده و هستند. گروهی که فقه شان دارای حکم ارتداد است، نمی توانند از ديگران بخواهند که مسلمانان را تکفير ننمايند.
چهارم- برگزاری "کنگره جهانی جريان‌های افراطی و تکفيری از ديدگاه علمای اسلام" نشان دهنده دو امر نيکوست:
الف- ايده حقوق بشر که در دوران مدرن برساخته شد، آن چنان سيطره يافته که فقيهان مسلمان نمی خواهند به نقض حقوق بشر متهم شوند. آنان مجبور شده اند تا خود را ملتزم به حقوق بشر نشان دهند. همين امر نشان دهنده آن است که تحولات اجتماعی و توسعه جوامع بشری موجب اصلاح دين خواهد شد.
ب- فقيهان نگران بدنام شدن اسلام هستند. جنايات گروه های تروريستی طالبان، داعش، القاعده، بوکوحرام، الشباب، و...مواد خام بسيار زيادی برای "صنعت اسلام هراسی" در جهان غرب توليد کرده است. فقيهان مجبور شده اند که مهلک و غير اسلامی بودن اين مواد خام را اعلام کنند تا "صنعت اسلام هراسی" نتواند از آنها عليه اسلام استفاده کند.
پنجم- همه فقيهان مسلمان بهائيت را "فرقه ضاله" قلمداد می کنند. اين هم نمونه ديگری از تکفيرگری فقيهان است. اين حکم غير انسانی که سرکوب وسيع بهائيان را به دنبال آورده، از نظر اخلاقی و معرفتی قابل دفاع نبوده و نيست. اگر تکفيرگری اخلاقاً مذموم است، چرا بهائيان تکفير شده و فرقه ضاله به شمار می روند؟
ششم- تفکيک "اسلام حقيقت" از "اسلام هويت" چندان قابل دفاع نيست. هويت امر بسيار مهمی بوده و هست و خواهد بود. اگر نيست، چرا مدافعان "اسلام حقيقت" برای خود تحت عنوان "جريان روشنفکری دينی" هويت سازی کرده و می کنند. اسلام- همچون هر دين ديگری- به پيروان خود هويت خاصی می بخشد.
"هويت سازی" براساس تمايز "ما" از "ديگری" صورت گرفته و می گيرد. تفاوت امری واقعی است و راهی جز پذيرش "پلوراليسم معقول"- به تعبير جان راولز- وجود ندارد. به تعبير ديگر، تساهل و تسامح بايد تشويق شود. اما اگر تفاوت ها متصلب شوند، اين خطر وجود دارد که متفاوت ها را موجوداتی تماماً ناشبيه به خودمان به شمار آوريم. سپس بگوئيم چون "آنها مثل ما فکر نمی کنند"، پس حيوان(خوک، الاغ، سگ،ميمون، انگل و..) هستند. فرايند انسانيت زدايی از متفاوت ها که آغاز شود، قتل عام آنان پيامد طبيعی اين فرايند خواهد بود.
هفتم- رژيم های سرکوبگر منطقه، از ترس موج ضد استبدادی بهار عرب، شکاف اصلی ديکتاتوری و دموکراسی خواهی در منطقه را به جنگ شيعه و سنی تبديل کردند(رجوع شود به مقاله "تبديل نزاع دموکراسی و ديکتاتوری به جنگ شيعه و سنی"). تأکيد بر شيعی گری در اين شرايط ، به سود گروه های تکفيری تمام خواهد شد.
متأسفانه پس از جنايات گسترده داعش در عراق، حسن روحانی به جای تأکيد بر مبارزه با "جنايات جنگی" و "جنايت عليه بشريت" اين گروه، حرم ائمه شيعيان در عراق را "خط قرمز ايران" اعلام کرد. اين خطای بزرگ، دامن زدن بيشتر به جنگ شيعه و سنی بود.
وقتی رژيم منحط و سرکوبگر عربستان سعودی حکم اعدام شيخ نمر( به تعبير مراجع تقليد ايرانی: آيت الله نمر) را صادر کرد، منصور حقيقت پور- نائب رئيس کميسيون امنيت ملی و سياست خارجی مجلس نابخردانه اعلام کرد: "تمام قوا در کشور بايد در اين باره وارد عمل شده تا شيخ نمر، اين عالم مجاهد اعدام نشود زيرا اعدام شيخ نمر جزء خطوط قرمز نظام جمهوری اسلامی ايران است".
پس از جنايت کشتن ۱۰ تن از شيعيان در عاشورای سال جاری در عربستان سعودی، آيت الله مکارم شيرازی از حکومت آل سعود خواست که قاتلان را مجازات و امنيت شيعيان را تأمين کند، "در غير اين صورت تمام شيعيان ‏دنيا نسبت به اين اعمال عکس العمل نشان خواهند داد".‏ آيت الله احمد خاتمی هم گفت : "مکتب وهابيت يعنی مکتب آدم‌کشی و تروريست‌پروری".
هشتم- آنان که به جنگ های فرقه ای و مذهبی دامن می زنند، قرار است برگزار کننده کنفرانس عليه جنگ های مذهبی شوند. اين پارادوکس تکفيری های ضد تکفيری است. صلح امری است که فی نفسه دارای ارزش است. کانت از دين در محدوده عقل دفاع می کرد، بايد "دين در محدوده صلح" را بر ايده کانتی افزود. اين نياز مبرم کنونی جهان است. دينی که صلح را ارزش به شمار آورد، جايی برای تکفير و ارتداد باقی نمی گذارد.

منبع: راديو زمانه، ۰۲ آذر ۱۳۹۳

[نسخه‌ی پی‌دی‌اف مقاله را با کلیک اینجا دریافت کنید]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016