گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
7 آذر» آفتاب صبح لنگرودِ من، کجاست؟ رضا مقصدی1 آذر» کاغذ و مداد، رضا مقصدی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! "قاصد روزان ابری"، رضا مقصدینگاهش بر زخمها، فرود کبود تازيانهها را میبيند و جان شيفتهاش در باغ، از هراس داس، آشفته میشود. چرا که او انسانگرايی فرهيخته و فروتن و فرزانه است. شعرش از سکوت، بيزار و با فرياد، دوستی ديرينه دارد. پس بیسبب نيست عناصر اصلی شعرهايش پديدههای پرخروش و فرياد آفرينند: کوه،رود، آسمان و درياشانزده سال است در ميان ما نيست اما نام وُ خاطره ی معطرش پيوسته درما، سينه به سينه ورق می خورَد. استاد محمود پاينده از چهره پردازان ِصميمی ِگُستره ی ادبيات گيلک وازپيشتازانِ جنبشِ شعر نيمايی، ما را با داغی بلند تنها گذاشت. با مرگ پردريغ اش، شعر امروز ايران وعرصه ی پژوهش های تاريخی و شعر و ادبيات گيلکی، يکی از ستيهندگانِ فرزانه وُ فرهيخته ی خود را از دست داده است.
محمود پاينده در سال۱۳۱۰ درلنگرود، چشم به جهان گشود و از سال ۱۳۳۲به تهران کوچ کرد.همکاری با مطبوعات را نخست با کار شعر در مجله ی "اميد ايران" آغاز می کند سپس در نشريات ديگر، به ويژه، کيهان ادامه می دهدودر همين سال هانخستين مجموعه ی شعرش رابانام"گُل عصيان" که مجموعه ای از شعرهای نيمايی وکلاسيک،با حال وهوای آزادی خواهانه وُعدالت جويانه است انتشار می دهد.زبانِ حماسی وُبيان شورانگيزِ آن،نام محمود پاينده را بر ذهن وُ زبان مردم ِآن سا لها، سبز نگاه ميدارد. پس از آن، بيشتر زمان اش را در زمينه ی کنکاشِ فرهنگِ زادگاه اش اختصاص می دهدکه نخستين ره آوردش :"مثل ها واصطلاحات گيل وُ ديلم" در سال ۱۳۵۲ و"آيين ها وباورداشت های گيل وُديلم" در سال۵۵ است که به همت وحمايت استاد پرويز ناتل خانلری از سوی بنياد فرهنگ ايران،انتشار می يابند. در چند سال پيش،"فرهنگ گيل وُ ديلم" که نخستين فرهنگ فارسی به گيلکی است ونتيجه ی بيش از ۲۵ سال کوشش جانانه ی اوست يکی از برندگان ِششمين دوره ی کتاب سال می شود وبا اين کتاب، خود را به عنوان فرهنگمردی برجسته، به جامعه ی ادبی ِايران می شناسانَد. وی در مصاحبه ای در باره ی اين اثر ارجمند می گويد: "کار بر روی فرهنگ ها وگويش های محلی،می تواند درغنی کردن وُتکميل فرهنگ ايران اهميتِ به سزا داشته باشد.اگر گيلان، بخشی از ايران است پس فرهنگ گيلانی هم، بخشی از فرهنگ اين ملت وکارهای تحقيقاتی بر روی آن ،يک ضرورت است".ونيز در پيشگفتار اين کتاب می نويسد:"واژگان ِ گويش های اقوام گوناگون،نماينده ی شيوه ی انديشه های آنان، در گذرگاهِ روزگاران است وفرهنگ گيل وديلم نيزازگردن فرازان وُ آرزو مندان وُزندگی سازانِ آن سامان حکايت دارد". پاينده به پشتوانه ی روحيه ی مردم دوستانه اش در تدوين اين مجموعه ی نفيس فرهنگی-که نيمی از عمر درخشان اش را بر سر آن گذاشت-چنان عاشقانه به جان،کوشيدکه از هرکسی که شيفته ی ادب وُ آداب ِمردمان ِاين سرزمين بود چيزها پرسيد ودر همنشينی با زنان ِديرينه سال وُمردانِ سالخورده ی ولايت اش که با رنج وُ شادی، گفتاروُ پندارِ پدران وُ مادرانشان را به ياد می آوردند نکته ها آموخت واينهمه رابا باريک بينی ِويژه ی يک محقق ِژرف انديش ، در راهِ اعتلای اين کار عظيم به کار بست.با اينهمه، معتقد است که اين کتاب بزرگ ، بخشی کوچک ازفرهنگ ِگسترده ی مردم گيلان وُ ديلمستان است و به درستی ، ياد آور می شود:"دريا به ظرف در نيايد وبا زورق شکسته ،از اقيانوس، گذشتن نشايد". محمود پاينده علاوه بر تحقيق در فرهنگ وُ واژگان گيلکی، به فراز وُ فرودِ تاريخِ زادگاه اش عميقا آشنايی داشت. "قيام ِغريب شاه گيلانی"، "يادی از دکتر حشمت جنگلی" و "خونينه های تاريخ ِ دارالمرز"(گيلان ومازندران) ژرفای تامل ِتاريخی اش را از گذشته ی سرزمين ِنياکانش به نمايش می گذارد. اما او را با شعر، جانی ديگر است.او در اين گُستره ی توفانی،پايی در خاک وجانی در افلاک دارد وچشم اندازش: آرزومندی های انسانِ نوين است. از اين روی، از سالهای دور، صدای بشارت آميز ِ"نيما" را به درستی می شناسد وُ باز می شنود. او هيچگاه در حال گريز از واقيعت های زمان وُ زمانه نبود و آسمان ِکلام شاعرانه اش از آزادی وُ انتظار ِروز های بهتر، رنگ يافته است. نگاهش بر زخم ها، فرودِ کبودِ تازيانه ها را می بيند وجان ِ شيفته اش در باغ، از هراس ِداس، آشفته می شود.چرا که او انسانگرايی فرهيخته وُفروتن وُ فرزانه است. شعرش از سکوت ، بيزار و با فرياد، دوستی ِ ديرينه دارد. پس بی سبب نيست عناصر اصلی ِشعرهايش پديده های پُر خروش وُ فرياد آفرينند: کوه،رود، آسمان وُدريا. به اين بند از شعر ِ"بندرچمخاله"اش نگاه کنيد: "درعَرقريزان ِسنگين پا ترين، روزان ِتابستان کلام محمود پاينده،آنجا که به زبان ِمادری اش سخن می گويد رنگين وُ شيفته وُ تماشايی ست. در اين زبان-علاوه بر شعرهای بسيار- دو منظومه ی بلندِ ماندگار از او به يادگار مانده است:"ليله کوه"(نام کوهی مشهور در شرق گيلان)و "يه شو بُوشُوم روخونه"(شبی به رودخانه رفتم). اگر ادبيات آذری به منظومه ی "حيدر بابايه سلام ِ" شهريار، افتخار می کند، ادبيات گيلک ،به دومنظومه ی ياد شده ، به خود می بالد وُ می نازد. باری،جان ِ شوريده ی محمود پاينده را به خاک سپرديم اما-چنانکه شيوه ی عاشقان است- او خود با کارهای شورانگيزش نام وُ آثار ماندگارش را به آيندگان سپُرد. بدرود Copyright: gooya.com 2016
|