گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
4 دی» آن که يکتنه ايران را ويران میسازد، شکوه ميرزادگی19 آذر» از جنس درخت، نه از جنس تبر! پاسخی به آقای علی شاکری زند و همهی کسانی چون او، شکوه ميرزادگی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! باوری هميشگی به پيروزی روشنايی و مهر، شکوه ميرزادگیبه راستی، آيا يلدا، با پيام انسانی و ارزشمندی که در خود دارد، و يا مهرگان، و ديگر مراسم شادی آفرين ايرانی که ميليون ها انسان، با هر مذهب و مرامی، هر ساله آنها را گرامی می دارند کمتر از تعزيه های سراسر اندوهی که تنها ايرانيان شيعی برگزارشان می کنند ارزش دارند؟!
يکی از ارزش هايی که فرهنگ اصيل ايرانی، و به ويژه، بيشتر جشن ها و آيين های مهم ايرانيان، دارند، قابليت به روز شدن آن ها به موازات پيشرفت های فرهنگ امروز جهان است؛ چرا که گوهر اين فرهنگ از سرچشمه های خردمداری، زمينی بودن، عشق به انسان، عشق به طبيعت، و بی تبعيض بودن شان می نوشد و سيراب می شود. يلدا، آئينی که ديگرباره در آغاز زمستان فرا رسيده. يکی از جشن های زيبای ايرانی است. شب يلدا، يا شب تولد مهر / خورشيد، که طی آن اجداد باستانی مان آن را در کنار درخت سرو برگزار می کردند، اگرچه قرن هاست که با ما راه آمده اما درخت سرو اش همراه با آيين مهر به اروپا رفته است و سپس در آيين های مسحيت و تولد مسيح به کاجی تبديل شده که بر تارکش خورشيد می درخشد حال آنکه ما، در خانه های خود، بی درخت، اما با نمودهای گياهی چهره ی خورشيد (همچون هندوانه و انار) اين شب را به شادمانی می گذرانيم. خوشبختانه، از آنجا که اين آئين شاد به گردش طبيعت بستگی دارد، پيام يلدا نه تنها تغيير نکرده بلکه با مظاهر امروز جهان نيز سازگار شده است. اگر دريافت کنندگان آئين های باستانی ما در سراسر جهان دقيقاً نسبت به «پيام يلدا» آگاهی ندارند اما يلدا همچنان، همچون نمود نوزايی های شادمانه، هر ساله پيروزی ناگزير روشنايی و مهر را بر تاريکی و بيداد به ياد ما می آورد و اين اميد را بر جان هامان می نشاند که پايان همه ی سياهی ها و زشتی ها با آغاز روشنايی و زيبايی همراه است. متاسفانه سی و پنج سال است که فرهنگ مادی و معنوی ما، و به ويژه جشن های ملی ايرانی مان، گرفتار تبعيض و تهاجم حکومت مسلط بر سرزمين مان و حاکميت فرهنگ ستيزانی است که می خواهند فرهنگی بيگانه را، که برگرفته از اعتقادات مذهبی خودشان است، بر ميليون ها انسان ايرانی تحميل کنند. به راستی، آيا يلدا، با پيام انسانی و ارزشمندی که در خود دارد، و يا مهرگان، و ديگر مراسم شادی آفرين ايرانی که ميليون ها انسان، با هر مذهب و مرامی، هر ساله آنها را گرامی می دارند کمتر از تعزيه های سراسر اندوهی که تنها ايرانيان شيعی برگزارشان می کنند ارزش دارند؟! جالب اين که سازمان ميراث مجبور بوده تعزيه را نه به عنوان «مراسم سوگواری برای مقدسين شيعی»، که به عنوان «يک هنر نمايشی ايرانی» برای ثبت جهانی بفرستند. بر اساس همين ستيز با فرهنگ انسانی و خردمدار ما است که می بينيم در رسانه های داخلی شان نيز به عمد کمتر از «يلدا» نام برده می شود و بيشتر آن را «شب چله» می نامند و اهميت آن را در حد «دور هم جمع شدنی خانوادگی و انار و هندوانه خوردن» پايين می آورند. و تأسف آور اين که حتی در برخی از رسانه های خارج کشور، همچون بی.بی.سی و صدای آمريکا نيز افرادی شب يلدا را تنها «شب چله» يا «جشنی خانوادگی» می نامند و دانسته يا نادانسته از پيام شگرفی که اين جشن ملی با خود دارد سخنی به ميان نمی آورند. در واقع، با اينکه سال هاست ايرانيان، نه تنها در کشور خود که در سراسر جهان، با بزرگداشت هرچه بيشتر و بهتر آيين ها و جشن های ملی خويش، واکنشی متمدنانه و امروزين نسبت به اين تبعيض و تهاجم نشان داده اند، حکومت مسلط بر ايران نه تنها همچنان بر ستيز خويش با اين جشن ها افزوده که به تازگی برخی از افراد و جريان ها نيز، به دليل منافع سياسی و يا عقيدتی خود، در ضديت با فرهنگ ايرانی و پر و بال دادن به فرهنگ شيعی با «مقامات حکومتی» هم انديش و همزبان شده اند. طبيعی است که فرهنگ شيعی، چون فرهنگ های ديگر مذاهب، از زرتشتی گرفته تا مسيحی و يهودی و بهايی و بخش های ديگری از اسلام، و يا فرهنگ های ديگری که در آنها مذهب نقشی ندارد، همگی جزيی از فرهنگ ايرانی ما هستند، همانگونه که انواع آيين ها و جشن های مردمان مختلف در سراسر ايرانزمين. و همه ی راز و رمز زيبايی و روزآمدگی فرهنگ ما نيز در برافراختن همين چتر مهربانانه ی بی تبعيضی است که بر سر همه ی مردمان قرار دارد. بايد به خاطر خود بسپاريم و به فرزندان خود نيز بياموزيم که يلدای بزرگ ايرانی، رسانای اين پيام شگرف است که تاريکی و زشتی و سردی (که مظاهر رنج های بشری اند)، در کلام حافظ مهرآئين مان، حاصل «صحبت حکام ظلمت»اند؛ حکامی که هر اندازه ستيزه جو باشند، در نهايت، يا تمام خواهند شد و يا در پيشگاه خورشيدی که گوهر هميشه جاودان روشنايی و مهر است، سر تسليم فرود خواهند آورد. Copyright: gooya.com 2016
|