گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
7 دی» وزیر ارشاد: خانه پدری به صورت گسترده اکران نشود12 آبان» توضيح معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هيات همراه در باره سفر به امريکا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! واكنش خانه موسیقی به اظهارات سخنگوی ارشاد در باره استاد شجریان
داریوش پیرنیاکان (دبیر و سخنگوی خانه موسیقی) در گفتوگو با ایلنا؛ درباره صحبتهای اخیر نوشآبادی(سخنگوی وزارت ارشاد) گفت: اینگونه صحبتها جفا به حق موسیقی است. من امروز که خبر را دیدم بسیار متعجب شدم. آقای شجریان همواره همراه با مردم بوده است. یک نفر در سخنرانی رسمیاش به مردم توهین کرد اما شجریان چه توهینی كرده است؟ شجریان بابت چه چیز باید عذرخواهی کند؟ این هنرمند ادامه داد: من 25 سال است که شجریان را میشناسم. تمام اقشار جامعه او را دوست دارند. متاسفانه سالهاست که در مقابل شجریان، موضع اشتباهی گرفته شده است. من فکر میکنم که این مشکلات از دست آقای روحانی و وزیر ارشاد هم خارج است و دیگران با شجریان مشکل دارند. به عقیده من، برخوردها باید دقیقتر و حساب شدهتر باشد و هرچه بیشتر در مقابل شجریان موضع بگیرند، شرایط بدتر خواهد شد. وی افزود: شجریان استاد مسلم موسیقی است و اگر قرار به اظهارنظر درباره او باشد؛ باید با احتیاط سخن گفت. میگویند شجریان برخوردی داشته که از مردم و نظام دور شده است. این اظهارنظر بسیار عجیب است. مگر شجریان چه کرده است؟ امیدوارم از این به بعد، اظهارنظر مسئولان درباره استاد شجریان با دقت بیشتری همراه باشد. حسین نوشآبادی (سخنگوی وزارت ارشاد) در نشست خبری روز گذشته خود درباره استاد شجریان و فعالیت هنریاش در ایران گفت: شجریان دهه اول انقلاب حضور و برنامههای خوبی داشت، اما نوع رفتارهایش در دهه دوم انقلاب باعث شد کمی از مردم و نظام فاصله بگیرد و خودش مسئول این کار است. با این حال راه بازگشت برای ورود ایشان باز است به شرطی که به چارچوبهای نظام متعهد باشد. این درحالی است که حسن روحانی در طول تبلیغات انتخاباتیاش، از نام استاد مسلم آواز ایران بسیار استفاده کرد و صدای او را "سفیر فرهنگی ایران در جهان" دانست. رئیسجمهور همچنین در یکی از مصاحبههایش گفت: «تعداد ایرانیانی که صدای شجریان را نشنیده باشند زیاد نیست و شاید اصلا کسی نباشد که صدای او را نشنیده باشد. حداقل همه ایرانیان صدای ربنای او را بارها بر سفره افطار شنیدهاند. من نیز به نوای موسیقی او گوش دادهام. هم شکوه و گلایه او در «بیداد» را شنیدهام، هم به «دستان» او گوش دادهام، هم شعر سعدی را در «نوا» و مرکبخوانی او شنیدهام، و هم به هشدار او که «تفنگت را زمین بگذار» باور دارم. او هنرمند بزرگی است و عصاره دو قرن موسیقی ماست، با هنرمندان بزرگی کار کرده و آثار ماندگاری خلق کرده است. باید به او و خدماتش احترام گذاشت. هر چند برخی از سلایق سیاسی او خوششان نیاید». توبه و صراحت؛ چرا و چگونه دولت روحانی به اینجا رسید؟ کاوه کوهیار - رادیو زمانه اظهارات حسین نوشآبادی، سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره شرایط دادن اجازه کار و برگزاری کنسرت به محمد رضا شجریان، به این دلیل مهم نیست که بار دیگر یادآوری می کند چه کسانی در نظام اسلامی حق فعالیت دارند، بلکه از این جهت مهم است که صراحتی کمسابقه در بیان این وضعیت را آن هم از سوی دولتی به نمایش میگذارد که با وعده تغییر و تدبیر و امید به روی کار آمده است. یادآوری شروط و نشان دادن راه و چاره کار کردن در ایران از سوی دولتی که کمتر از دو سال پیش از دادن هیچ وعدهای به هنرمندان برای جلب رأی و نظر آنان و بهرهگیری از نفوذشان در میان مردم خودداری نمیکرد، بار دیگر نشان میدهد که قوانین و قواعد عمومی نظام اسلامی فارغ از آنکه که چه کسی مجری آنها باشد، تنها با اندک تفاوتی در شدت و حدت اجرا، چارچوبهایی همیشگی و تخطیناپذیر بودهاند. اما صراحت سخنگوی وزارت ارشاد اسلامی در فراخواندن آشکار هنرمندی در جایگاه محمد رضا شجریان به «توبه»، «باز بودن راه بازگشت» ،«جبران رفتارهای گذشته» و «متعهد شدن به چارچوب های نظام» سؤالات تازهتری را پیش میکشد. سخنگوی ارشاد اسلامی در باره محمد رضا شجریان گفته است:« آقای شجریان چهره شناخته شده هنری است که خدمات خوبی به هنر ایرانی داشته و منعی برای فعالیت ایشان نبوده است. او دهه اول انقلاب حضور و برنامههای خوبی داشت، اما نوع رفتارهایش در دهه دوم انقلاب باعث شد کمی از مردم و نظام فاصله بگیرد و خودش مسئول این کار است. با این حال راه بازگشت برای ورود ایشان باز است به شرطی که به چارچوب های نظام متعهد باشد.» حسین نوشآبادی در این نکته که از نظر وزارت ارشاد دولت تدبیر و امید چه هنرمندانی حق کار و فعالیت دارند هیچ تردیدی باقی نگذاشته و حکمی کلی صادر کرده که مصداقش دیگر تنها محمد رضا شجریان نیست. او گفته:« نمیشود فردی هم معترض و منتقد شدید باشد، ضوابط و معیارهای حاکم بر نظام را نپذیرد و هم بخواهد کار کند. شجریان باید رفتارهای گذشته خود را جبران کند و به موسیقی ایرانی و اسلامی برگردد.» این میزان صراحت در گفتار سخنگوی وزارت ارشاد اسلامی از کجا مایه میگیرد؟ آیا باید آن را نشانهای از صداقت سیاسی حسن روحانی و همراهانش در دولت و در مقیاسی کلیتر رهبران نظام اسلامی دانست؟ یا این صراحت بیشتر از آنکه از صداقت در گفتار و کردار برخیزد، تحت تأثیر شرایط سالهای اخیر و شیوه مواجهه با دولت حسن روحانی، امکان بروز حتی به شکلی هتاکانه و گستاخانه یافته است؟ در نظام اسلامی اگرچه همواره دگراندیشان، روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان به توبه و بازگشت به آغوش نظام اسلامی فراخوانده شدهاند، اما کمتر پیش آمده بود که یک مقام مسئول با نام بردن از هنرمندی نامدار در مقابل خبرنگاران خواستار توبه و جبران رفتارهای گذشته او شده باشد. حتی آیتالله خمینی در تندترین سخنانش در باب شکستن قلمها و بستنها و گرفتنها، از فردی مشخص نام نمیبرد و به طور علنی فرمان توبه کردن او را صادر نمیکرد. تندروترین لایههای نظام اسلامی نیز، زمانی که در مقام مسئولیت قرار گرفتهاند، اینگونه بیپروا، دادن اجازه کار به هنرمندی با سابقه و کارنامهای روشن چون محمد رضا شجریان را به توبه مشروط نکردهاند. نظام اسلامی البته از همان ابتدا به دلیل ناتوانی در خلق کارگزاران فرهنگی و هنری کارآمد وابسته به خود و نیز جذب هنرمندان و نویسندگان مستقل به صورت آزاد و داوطلبانه، کوشیده با فشار، تهدید و تطمیع، آنان را به توبه وادارد. هدف این توابسازی، البته بیش از آنکه افزایش میزان تولیدات فرهنگی، هنری و فکری موافق با چارچوب های نظام اسلامی باشد، منفعل کردن هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران مستقل و بازداشتن آنها از تولید و عرضه آثار مستقل بوده است. با این حال، سنت نظام اسلامی اغلب کلیگویی بوده است. از فرد مورد نظر نام برده نمیشود، اما نشانههایش به روشنی داده میشود تا او و جریان همسو با او شناخته شوند و از آن مهمتر در عمل، خواستههای خود را پیش برده است: پردهپوشی در گفتار در عین گشادهدستی در کردار برای اعمال سانسور و محدودیت علیه هنرمندان و نویسندگان و روشنفکران دگراندیشی که متعهد به نظام اسلامی شناخته نمیشوند. پس اکنون چه اتفاقی افتاده است که دولتی که با وعده اعتدال برای تدبیر امور و دادن امید به شهروندان ایرانی برای ایجاد تغییرات مثبت پس از تجربه هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدینژاد و حوادث انتخابات سال ۸۸ روی کار آمده است، همان اندک پرده پوشی در گفتار را نیز رعایت نمیکند یا خود را بینیاز از رعایت آن میبیند؟ بخشی از این پاسخ در واقعیتی نهفته است که تقریباً به شکلی توأمان هم در سطوح مختلف جامعه و هم در ساخت قدرت جریان دارد. یکی از پیامدهای اعتراضات سال ۱۳۸۸، برافتادن پردهها، کنار رفتن تعارفات رایج و شفافیت کمسابقهای بود که در نحوه و شیوه تعامل نظام اسلامی با شهروندان ایرانی پدیدار شد. سرکوب اعتراضات، به معنای عریان شدن قدرت در مواجهه با مردم است. ضعف نظام اسلامی در اقناع افکار عمومی و حتی بخشهایی از ساخت قدرت از یک سو، و عمیقتر و رادیکالتر شدن خواستهها و مطالبات از سوی دیگر، امکان بازسازی شمایل قدرت و ترکیب قدرت نرم و سخت را به شدت کاهش میدهد و اجازه نمیدهد که بر تن زور و اقتدار حکومتی، جامهای از ایدئولوژی، اخلاق، فرهنگ، سنت و… بنشیند. عریانشدگی قدرت، اما ساری است و به سرعت پردههای باقی مانده را میدرد. به همین دلیل است که از سال ۸۸ به این سو، گفتار و کردار رهبران نظام اسلامی شفافیتی بیش از همیشه یافته است و آنان در بیان دیدگاهها و یا سیاستهای خود هم ناگزیرند و هم دیگر نیازی نمیبینند مقاصد و نیاتشان را در لفافه بپیچند و از رکگویی و مستقیمگویی تا آنجا که ممکن است بپرهیزند. بررسی اظهارات مقامات مختلف نظام اسلامی درباره جنبش سبز، رهبران آن و معترضان و منتقدان در چند سال گذشته این صراحت ناگزیر را عیان میکند. تنها به عنوان یک مثال میتوان به آخرین نمونه این اظهارات اشاره کرد. صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه گفته است: «سران فتنه را محاکمه نمیکنیم چون میخواهند حرف خود را بزنند.» اما این وضعیت عمومی و مثالهای مربوط به آن هنوز نمیتواند توضیح دهد که مثلاً وزارت ارشاد اسلامی اکنون تحت نظر دولت تدبیر و امید چرا در ماههای اخیر با صراحت از سانسور و ممیزی دفاع کرده و در این راه حتی گوی سبقت از همکاران خود در دولت محمود احمدینژاد ربوده است؟ وضعیت عمومی عریانشدگی قدرت البته شرط لازم برای زمانی است که سخنگوی وزارت ارشاد دولت حسن روحانی بتواند در مقابل خبرنگاران بگوید محمد رضا شجریان باید رفتارهای گذشته خود را جبران کند و به چارچوبهای نظام متعهد شود وگرنه نمیتواند کار کند؛ اما شرط کافی نیست. این شرط کافی و دوم را البته طیفی از کارگزاران فرهنگی و اردوی تبلیغاتی حسن روحانی فراهم کردهاند. این کارگزاران فرهنگی در جامه روزنامهنگار، هنرمند، روشنفکر درون نظام و… بخش قابل ملاحظهای از اردوگاه نخبگان وابسته به حاکمیت را شکل دادهاند، نقشی انکارناپذیر در میدان دادن به مقاماتی چون سخنگوی وزارت ارشاد اسلامی داشتهاند. نیروهای فرهنگی هوادار حسن روحانی، که تقریباً تمامی رسانههای مشهور به اصلاحطلب را در برمیگیرد، از همان فردای پیروزی او در انتخابات، نه خود به انتقاد از حسن روحانی و همراهانش پرداختند و نه با تاختن بیمهابا به دیگران، اجازه دادهاند که نیروهای مستقلی در سطح جامعه خواستار پایبندی رییس جمهوری به وعدههای انتخاباتی شوند و میزان این پایبندی را بسنجند. کارگزاران فرهنگی وابسته به قدرت، نه تنها کمر همت به توجیه هر سخن و اقدام حسن روحانی و اعضای دولت او بستند و هر منتقد مستقل (و نه اصولگرا) را با تهمت و فشار از میدان بیرون راندند، بلکه آستین بالا زدند تا انفعال هنرمندان و روشنفکران مستقل را تئوریزه کنند. اکنون نتیجه این عملکرد، در گفتار و کردار دولت حسن روحانی تجلی یافته است. مقامات تقریبا آسودهخاطر از هر انتقاد و سوالی آنچه میخواهند میگویند و میکنند بیآنکه نگران آن باشند که به کسی در جایی پاسخ دهند. اگر روزنامهنگاران و کسانی که میتوانند دیدگاهها را جمع، سازماندهی و بیان کنند، به عنوان مثال در مقابل اولین خلف وعدههای دولت حسن روحانی در زمینههای فرهنگی – هنری سکوت نمیکردند و یا بدتر از آن، دست به توجیه و تئوریزه کردن آن وضعیت نمیکردند، تصور این موقعیت دشوارتر بود که سخنگوی وزارت ارشاد اسلامی در جمع خبرنگاران، به محمد رضا شجریان امر کند که برای برگزاری یک کنسرت توبه کند و رفتارهای گذشتهاش در قبال نظام اسلامی را جبران کند. نتیجه آن سکوت را باید در اظهارات حسن روحانی به مناسبت ۹ دی و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی او، علی جنتی دید. علی جنتی در همراهی با رییس دولت گفته است: «افراد مرتبط با جریان فتنه در هیچ دستگاهی نمیتوانند حضور داشته باشند. حادثهای در سال ۸۸ اتفاق افتاد که عواملی وابسته به بیگانه و یا با رهنمودهایی که از خارج داده میشد دست به اقداماتی زدند که از آن به عنوان فتنه یاد میکنیم.» بخش دیگری از اظهارات سخنگوی وزارت ارشاد اسلامی نشان میدهد در همچنان و همیشه روی یک پاشنه میگردد و همه چیز بسته به میزان وابستگی و دوری و نزدیکی از قدرت میتواند از نو تعریف شود. سخنگوی وزارت ارشاد اسلامی در حالی که شرط کار کسی مانند محمد رضا شجریان را توبه و بازگشت به آغوش نظام و جبران گذشته میداند، در مورد تمدید مجوز انتشارات امید ایرانیان با مدیریت جمیله کدیور، همسر عطاءالله مهاجرانی و خواهر محسن کدیور میگوید: «مجوز این انتشارات به مدت یک سال و طبق قوانین تمدید شده است. ضمن اینکه هیچ منع قانونی برای فعالیت این انتشارات نیست. تا زمانی که منع قانونی برای فردی نباشد، دولت نمی تواند در برابر تقاضای شهروندان ایستادگی کند.» تناقض روشن است، اما چه کسی قرار است بر این تناقض انگشت بگذارد و از حق پایمال شده یک هنرمند دفاع کند؟ آیا صدور مجوز برگزاری یک کنسرت موسیقی مشروط به تفتیش عقاید سیاسی هنرمند است، یا از نگاه دولت حسن روحانی، تنها کسانی در موقعیت و جایگاه خانم کدیور، شهروند به حساب میآیند و دولت نمیتواند در برابر تقاضای آنان ایستادگی کند؟ تردیدی نیست که تمدید مجوز انتشارات خانم کدیور کاری کاملا درست است و خودداری از آن کاری غیرقانونی و مذموم باید شمرده شود. سؤال این است چرا این روند یکسان و همسان برای همه شهروندان اجرا نمیشود و قانونگذار و مجری دوگانه رفتار میکنند. این نوشتار را با سؤال اصلیاش به پایان میبریم: چه شده است و چرا دولت حسن روحانی امکان یافته هر روز با صراحت بیشتری از نقض حقوق شهروندان و اعمال سانسور و محدودیت علیه آنان سخن بگوید و عمل کند؟ Copyright: gooya.com 2016
|