گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
18 آذر» آیا سیاه پوستان "بشر" نیستند؟ اکبر گنجی9 آذر» حکم اعدام سهيل عربی، "يکی از فروع شجره خبيثه تکفير است"، اکبر گنجی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آيتالله خامنهای؛ نگرانِ "روحانيت و خود"، و نه نگرانِ "مردم"، اکبر گنجیميليون ها تن از مردم ايران در زير خط فقر و فقر مطلق به سر می برند. بودجه سالانه جمهوری اسلامی، بودجه نويسی حرفه ای برای توسعه کشور و کمک به اقشار آسيب پذير برای بيرون آمدن از "سياه چاله فقر و فلاکت" نيست. باج گيری صدها نهاد و شخص است. بسياری از نهادها مدعی فعاليت های دينی و فرهنگی هستند
آيت الله خامنه ای بيش از ۲۵ سال است که زمامداری مادام العمر ايران را در دست دارد. پيش از انقلاب با محافل روشنفکری آن دوره در ارتباط بود، رمان هم زياد می خواند و می خواند. اهل شعر و ادبيات و سينما هم بوده و هست. اين متغيرها بايد موجب رواداری فرهنگی در او می شد. چرا؟ فقط به يکی از همين متغيرها- يعنی رمان- توجه کنيد. يورگن هابرماس در پايان نامه تحصيلی خود- کتاب دگرگونی ساختاری حوزه عمومی- نقش کليدی رمان در ساختن "قلمرو عمومی" در اروپا را بازگو کرده است. ريچارد رورتی نيز در مقاله بلندی به نقش مهم رمان در اصلاحات اجتماعی و ساختن دموکراسی پرداخته و آرزو می کند که کاش رهبران سياسی به جای کتاب های ايدئولوژيک ، رمان می خواندند. اما گويی رمان خوانی در آيت الله خامنه ای نقش معکوس بازی کرده است. در همان آغاز به دست گرفتن رهبری، بحث "تهاجم فرهنگی غرب" را مطرح کرد. سپس اين اصطلاح را به اصطلاح "شبيخون فرهنگی غرب" تبديل کرد. در گام بعد از "ناتوی فرهنگی غرب" سخن گفت، يعنی دولت های غربی، سازمانی شبيه سازمان نظامی ناتو ساخته اند که در قلمرو فرهنگ فعاليت کرده و به دنبال سلطه فرهنگی بر کل جهان است. دوران رياست جمهوری هاشمی رفسنجانی را از اين جهت نمی پسنديد، اما از دوران رياست جمهوری سيد محمد خاتمی به شدت ناراحت بود. دوران رياست جمهوری محمود احمدی نژاد که آغاز شد، او خشنود بود که "قطار انقلاب به ريل های خود بازگشت" و نيروهای مومن و انقلابی کارها را به دست گرفته اند. اما در اواخر کار، مسأله "گروه انحرافی" مطرح شد. سرکوب های پس از "جنبش انتخاباتی سبز"، جايگزين کردن نيروهای خودی مريد رهبری در همه نهادهای فرهنگی در دوران رياست جمهوری احمدی نژاد - از جمله افزودن بيش از ۲۴ هزار نيروی جديد به هیأت علمی دانشگاه ها(رجوع شود به مقاله "نظامی کردن دانشگاه و تلاش برای سلطه کامل خودیها بر آن")- و بودجه های عظيم دولتی برای نهادهای فرهنگی و مذهبی، بايد خيال او را راحت می کرد. اما چنين نشد. حسن روحانی در انتخابات رياست جمهوری ۲۴ خرداد ۹۲ انتخاب شد. شعارها و وعده های انتخاباتی روحانی - خصوصاً در قلمرو فرهنگ- مقبول خامنه ای نبود. به همين دليل، نزاع فرهنگی آن دو علنی شد (رجوع شود به مقاله "ايران : رويارويی فرهنگی خامنه ای و روحانی"). نگرانی های فرهنگی علنی نشده خامنه ای مجتبی ذوالنور- جانشين سابق نماينده ولی فقيه در سپاه و مشاور فعلی وی- در ۳ دی ۱۳۹۳ در مصاحبه با خبرگزاری فارس خبر داده که فقط بخشی از نگرانی های آيت الله خامنه ای از سياست های فرهنگی حسن روحانی علنی شده و بخش مهمی از آنها به طور غير علنی پيگيری شده است. او گفته است: آيت الله خامنه ای نگران وضعيت "فرهنگ دينی" است، اما "اصحاب دولت يا مقصود رهبر معظم انقلاب در فرهنگ را نمی فهمند و يا اگر می فهمند تعمدا بر خلاف آن اقدام می کنند". به گفته ذوالنور، خامنه ای و نيروهای مومن انقلابی، "خشت بنای حرکت فرهنگی اين دولت را کج می بينند". اين امر معلول سه علت است. اول- فرهنگ تساهل و تسامح. دوم- نفاق دولت روحانی: دولت دارای باطن اومانيستی و سکولاريستی و ظاهر دينی است. سوم- به نعل و ميخ زدن: انقلابی و ارزشی نمايان شدن ظاهری، و کوشش جهت بسط پايگاه اجتماعی در ميان دگرانديشان. می گويد، تهاجم فرهنگی خارجی ها وجود دارد، اما "گاهی شاهد هستيم که از درون خود دولت به نظام حملهای صورت میگيرد و ارزشها را نشانه میگيرد، و از امکانات مردم و نظام عليه باورهای دينی مردم استفاده میشود". جامعه مذهبی نگران سياست های غلط و منافقانه دولت در زمينه امر به معروف، گشت های ارشاد، کتاب، سينما، تئاتر، فيلم و غيره است. صدور مجوز نمايش به فيلم ضد دينی و ضد ملی "خانه پدری" يکی از اين موارد است. باج های دولت روحانی به تمايلات خامنه ای چرا آيت الله خامنه ای تا اين اندازه ناراحت است که نيروهای منصوب به او به طور علنی دولت را منافق، دو رو، ضد ارزش، ضد دين، سکولار و اومانيست می خوانند که بايد به مقابله با آن پرداخت؟ مگر دولت روحانی چه کرده است؟ دولت در شرايطی که قيمت نفت به نيم کاهش يافته و ايران تحت شديدترين تحريم های طول تاريخ قرار دارد، و در شرايطی که دولت قادر به تأمين نيازهای ضروری مردم و پرداخت يارانه های نقدی نيست، بودجه عظيمی را به خواست های به اصطلاح فرهنگی و دينی خامنه ای اختصاص داده است. در بودجه پيشنهادی سال ۹۴ دولت به مجلس شورای اسلامی، صدها ميليارد تومان برای اين حوزه ها در نظر گرفته شده است. آيا نهادهای وابسته به او، با حداقل دو هزار ميليارد تومان بودجه دولتی قادر به ترويج فرهنگ دينی و انقلابی نيسند؟ اگر با اين بودجه های عظيم و آن همه نيرو توان مقابله با "شبيخون فرهنگی" "ناتوی فرهنگی غرب" را ندارند، از چه و که گلايه می کنند؟ حوزه های علميه دينی روحانيت شيعه هميشه با افتخار مدعی بود که از نظر مالی "مستقل" از دولت ها بوده و مردم نيازهای مالی آنان را تأمين می کنند. اما روحانيت اهل تسنن وابسته به دولت ها هستند. به همين لحاظ ، روحانيت شيعی انقلابی و عليه دولت ها بوده و روحانيت اهل تسنن توجيه گر حکومت های ظالم. آيت الله خامنه ای حوزه های علميه را کاملاً دولتی/حکومتی ساخت تا از طريق "روحانيت درباری" قدرت مطلقه ولی فقيه را توجيه کند و همه شبانه روز مجيزگوی "رهبر معظم و فرزانه انقلاب" باشند و از خردمندی و مديريت بی همتای جهانی او سخن بگويند(رجوع شود به مقاله "آخوند حکومتی و ارزش دلاری رهبری"). به بودجه دولتی پيشنهادی حسن روحانی برای سال آينده حوزه ها بنگريد و به اين پرسش پاسخ گوئيد: آيا دريافت اين مبالغ کلان جايی برای استقلال حوزه ها باقی می گذارد؟ الف- شورای عالی حوزههای علميه (۲۸۳ ميليارد تومان) بدين ترتيب، يک هزار و ۹۶ ميليارد تومان از بودجه سال آينده بهطور مستقيم به حوزههای علميه دينی اختصاص يافته است. نهادهای شبه حوزوی جمهوری اسلامی نهادهای جديدی تأسيس کرده که اگر چه حوزوی به شمار نمی روند، اما حوزوی بوده و تحت نظر مستقيم آيت الله خامنه ای اداره می شوند. به بودجه دولتی اين نهاها بنگريد: الف- شورای هماهنگی تبليغات اسلامی (۲۸ ميليارد تومان) بدين ترتيب، ۳۳۶.۶ ميليارد تومان هم به نهادهای شبه حوزوی تحت نظر آيتالله خامنهای اختصاص يافته است. نهادهای حوزوی و شبه حوزوی، جمعاً ۱۴۳۲.۶ ميليارد تومان از بودجه را به خود اختصاص دادهاند. همه اين نهادها تحت امر مستقيم آيت الله خامنه ای اداره می شوند. مسئولان همه آنها روحانيون منصوب يا مورد تأييد ولی فقيه هستند. پس آيت الله خامنه ای در اين موارد نبايد نگران باشد، اگر روحانيت به تنهايی يک هزار و ۴۳۳ ميليارد تومان از بودجه دولتی متعلق به مردم بيچاره را هزينه کرده و "فرهنگ ساز" نيست، ربطی به دولت منافق حسن روحانی ندارد. اگر حسن روحانی بايد مورد انتقاد قرار گيرد، انتقاد درست اين است که چرا اين مبالغ عظيم را در اين شرايط بحرانی به امور غير توسعه ای اختصاص داده است؟ هر ريالی در اين شرايط کمرشکن بايد صرف توسعه کشور شود، نه هزينه روحانيتی که اگر مانع نباشد، تسهيل کننده نيست. اين بودجه ها همراه با فسادهای بزرگ هستند. يک نمونه از اين گونه فعاليت های آغشته به فساد، بودجه ۵۲ ميليارد تومانی "موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی" بوده که فسادهای آن آشکار است( رجوع شود به مقاله "آيتالله خمينی، اسطوره فاقد پيرو"). نهادهای دانشگاهی تحت نظر ولی فقيه در جمهوری اسلامی نهادهايی تأسيس شده اند که کار آنها مربوط به دانشگاه هاست و تحت نظر آيت الله خامنه ای فعاليت می کنند. بودجه اين نهادها را هم بايد در نظر گرفت. برخی از آنها به قرار زيرند: نهاد نمايندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها (۱۰۰ ميليارد تومان) سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انسانی و اسلامی (۲۲ ميليارد تومان) اين چهار نهاد جمعاً ۱۶۸ ميليارد تومان را به خود اختصاص دادهاند. ميزان بودجه بسيج دانشجويی که از طريق سازمان بسيج تأمين میشود، روشن نيست که بايد بر اينها افزوده شود. مساجد و... کليه مساجد تحت نظر نهاد منصوب رهبری فعاليت می کنند. سازمان های نظامی هم همين وضع را دارند. از اين جهت هم آيت الله خامنه ای نبايد نگران باشد. به دو نمونه زير بنگريد: کمک به ستاد عالی کانونهای فرهنگی و هنری مساجد (۵۱ ميليارد تومان) حج و زيارت و اوقاف اين نهادها هم تحت نظر ولی فقيه مديريت می شوند. بودجه دولتی آنها ۹۷ ميليارد تومان در نظر گرفته شده است: صدا و سيما صدا و سيمای جمهوری اسلامی هم تحت نظر مستقيم آيت الله خامنه ای اداره می شود. اين سازمان همه ساله بودجه عظيمی را هزينه کرده و می کند. اين دستگاه بزرگ چرا نتوانسته است اهداف آيت الله خامنه ای در بسط "فرهنگ دينی" را تحقق بخشد؟ در بودجه سال آينده، فقط برای "رسيدگی به شکايات قوا از صدا و سيما"(مربوط به "شورای نظارت بر سازمان صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران")، ۱۶ پرونده در نظر گرفته شده و برای رسيدگی به هر پرونده، ۷۵ ميليون تومان اختصاص داده شده و در نهايت يک ميليارد و دويست ميليون لحاظ شده است. يک ميليارد تومان هم برای "۳۷۵ هزار ساعت نظارت و تحليل محتوای برنامههای صداوسيما" در نظر گرفته شده است. اين ولخرجی ها هيچ ربطی به بودجه صدا و سيما ندارد که مستقل از شورای نظارت است. خامنه ای نگران چيست؟ ميليون ها تن از مردم ايران در زير خط فقر و فقر مطلق به سر می برند. بودجه سالانه جمهوری اسلامی، بودجه نويسی حرفه ای برای توسعه کشور و کمک به اقشار آسيب پذير برای بيرون آمدن از "سياه چاله فقر و فلاکت" نيست. باج گيری صدها نهاد و شخص است. بسياری از نهادها مدعی فعاليت های دينی و فرهنگی هستند. آيتالله مصباح يزدی چه فرهنگی توليد کرده که حداقل ساليانه فقط از بودجه رسمی کشور ۱۰ ميليارد تومان دريافت میکند و در بودجه سال آينده به ۱۴ ميليارد تومان افزايش يافته است؟ چرا در بودجه سال آينده بيش از دو ميليارد تومان به "بنياد حکمت اسلامی صدرا" آيتالله محمد خامنهای، برادر آيتالله علی خامنهای، اختصاص يافته است؟ آيا با متافيزيک صدرايی میتوان سخنی برای عرضه در جهان فلسفه داشت؟ مگر حوزه های علميه و روحانيت جز "رشد سرطانی فقه"- يعنی برساخته های اعراب پيش از اسلام- کار ديگری انجام داده و می دهند؟ آيا تحميل سبک زندگی اعراب پيش از اسلام اين همه هزينه لازم دارد؟ استقلال ادعايی روحانيت شيعه چگونه دود شد و به هوا رفت؟ مردمی بودن روحانيت و اتکای مالی به مردم چگونه ذوب شد؟ با فقه و ديگر محصولات حوزه های علميه نمی توان وارد رقابت با انديشه تجدد و نظام اجتماعی آن شد. فقيهان باستان شناسانی هستند که تخصص اصلی آنان شناسايی سبک زندگی اعراب پيش از اسلام است. با اين تفاوت که باستان شناسان در پی تحميل دوران گذشته به دوران کنونی نبوده و نيستند، اما باستان شناسان روحانی ما چنين می کنند(رجوع شود به مقاله "برتری معرفتی و اخلاقی نا فقيه بودن"). جنگ بر سر منابع کمياب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی است. دين خواهی آيت الله خامنه ای و مريدانش لباسی است که بر تن اين منافع می پوشانند. اسلام هم برای روحانيت قدرت و ثروت آورده است (رجوع شود به مقاله «"اسلام درآمدزا" و "قدرت ساز"، معجزه ی فقيهان»). برخی از اعضای روحانيت به خوبی نشان داده اند که اين صنف چگونه پول هايی را که به نام امام زمان از مردم می ستاند، با کلاهبرداری از آن خود و نواده های خود می کند(رجوع شود به مقاله "حيلههای شرعی و اختلاس آخوندی"). در جمهوری اسلامی منابع کمياب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی در اختيار روحانيت و نيروهای خودی قرار می گيرد و مردم بايد شرايط بسيار سخت اقتصادی را تحمل کنند. مجلس نه تنها باج دهی بودجه ای دولت به روحانيت و خودی ها را اصلاح نخواهد کرد، بلکه آن را افزايش هم خواهد داد. این مقالهپیش از این در سایت [راديو فردا] منتشر شده است Copyright: gooya.com 2016
|