گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
16 شهریور» مبارزه با نژادپرستی یا کمک به بیگانه ستیزان؟٬ حمید فرخنده27 مرداد» چرا مسلمانان معتدل در برابر جنايات داعش ساکتاند؟ حميد فرخنده
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! تروریسم نو، سیاست کهنه٬ حمید فرخندهبر لبان شهروندان کشورهای غربی زمزمه فروخفته نارضایتی از بنیادگرایی اسلامی و تروریسم آن شنیده می شود. این زمزمه که از دیرباز برای نخوردن انگ نژاد پرستی یا خارجی ستیزی خفته بود با اوج گیری ابعاد جنایت و سبعیت داعشیان در همه کشورهای اروپایی بلندتر شنیده می شود.حمله مرگبار به دفتر هفته نامه "شارلی ابدو" در پاریس، پایتخت آزادی بیان و سکولاریسم، حلقه خونینی از زنجیره حملات جدید تروریستی بنیادگرایان اسلامی در کشورهای غربی است که از نزدیک به دو سال پیش آغاز گشت. قتل یک سرباز بریتانیایی با کارد در وسط روز در یکی از خیابان های مرکزی لندن، بمب گذاری در ماراتن هوستون، کشتار در موزه یهودیان بروکسل، گروگانگیری در سیدنی برخی از این حملات و طراحی های تروریستی هستند که بدنبال عروج داعش در عراق و بدنبال درخواست این گروه از مسلمانان کشورهای غربی برای به قتل رساندن شهروندان این کشورها، از سال پیش تشدید شد. اگر با حادثه 11 سپتامبر "تروریسم بی مرز" اسلامی وارد مرحله نوینی شد، با جنایات داعش در نیمه دوم سال 2014 میلادی نیز تروریسم بنیادگرایی اسلامی وارد مرحله جدیدی شد. اگر یازده سپتامبر جهانیان را در بهت و حیرت و شوک ابعاد جنایت تروریستی فرو برد، ظهور داعش شهروندان اروپایی را متوجه آسیب پذیر بودن خود کرد. دیدند برخی از جوانان خانوده های مسلمان که در اروپا زاده شده اند و یا در پناه امنیت و رفاه این کشورها رشد و نمو یافته اند به تروریست های قصی القلبی تبدیل شده اند که جلوی دوربین سر می برند، زنان به بردگی می گیرند و در پایان مسافرت تروریستی خود در سوریه یا عراق به عنوان سفیران ترور و به مثابه ماران در آستین پرورش داده شده، آنها را هدف قرار می دهند. دیدند برخی از آنها که از ناامنی، مرگ، جنگ و سانسور فرار کرده بودند به سربازان داعش تبدیل شده، در خیابان هایشان نامنی می پرورند و روزنامه نگار و هنرمند تهدید می کنند یا می کشند. بر لبان شهروندان کشورهای غربی زمزمه فروخفته نارضایتی از بنیادگرایی اسلامی و تروریسم آن شنیده می شود. این زمزمه که از دیرباز برای نخوردن انگ نژاد پرستی یا خارجی ستیزی خفته بود با اوج گیری ابعاد جنایت و سبعیت داعشیان در همه کشورهای اروپایی بلندتر شنیده می شود. نمونه بارز این اعتراض تظاهرات هفتگی گروهی از آلمانی ها در شهر درسدن است که زیر شعار "مخالفت با اسلامی شدن آلمان" هر هفته در این شهر تظاهرات برگزار می کنند و تعداشان هرهفته افزایش می یابد. درست است که شهر درسدن با سابقه تاریخی بمباران بسیار شدید و گسترده متفقین در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم ویران شد، پایگاهی برای ناسیونالیست ها و نئونازیست های آلمانی گشته است، اما پاک کردن صورت مسئله خواهد بود هرگاه تظاهرات درسدن را تنها به ضدخارجیان نسبت دهیم یا همه تظاهرکنندگان را فاشیست و نازیست بنامیم. اینکه آنگلا مرکل صدر اعظم و دیگر شخصیت های سیاسی آلمان یا سران کشورهای اروپایی و رهبران احزاب عمده سیاسی این کشورها در برابر اسلام هراسی روز افزون در اروپا از بردباری و همبستگی سخن می گویند و تعامل بر صدر می نشانند و تقابل را نکوهش می کنند، البته وظیفه اخلاقی، انسانی و سیاسی سیاستمداران و رهبران دمکرات و واقعگرا را نشان می دهد. این سیاست در برابر این موج نو تروریسم گرچه لازم است، اما کافی نیست. سکوت و نرمش در برابر بنیادگرایی اسلامی ترور محور و تزلزل در محدود کردن تحرکات و و امکانات مالی و تبلیغاتی این جریانات بنیادگرا اما به رشد هرچه بیشتر آرای راست افراطی و تشتت در صفوف احزاب سنتی اروپایی خواهد انجامید. بی شک سیاستمداران اروپایی از نبض جوامع خود بی خبر نیستند، اما با سیاست کهنه نمی توان با تروریسم نو مقابله کرد یا از رشد راست افراطی و دوقطبی شدن جامعه جلوگیری به عمل آورد.
آیا وظیفه پنجاه میلیون مسلمان اروپایی که البته اکثریت آنها مخالف تروریسم و خشونت سیاسی هستند در این میان تنها محکوم کردن خشونت و ترور از سوی امامان یا نمایندگانشان است؟ آیا تنها وظیفه مهم آنها در فردای اتفاقات تروریستی که برخی مسلمانان انجام می دهند تلاش برای هدف قرار نگرفتن جامعه و انگ تروریسم و بنیادگرایی نخورن جامعه مسلمانان اروپاست؟ البته این عکس العمل از سوی آنها قابل درک و به حق است، اما آیا کافی است؟ به نام اسلام اینجا و آنجا جنایت می شود و با فریاد دفاع از پیامبر اسلام گروهی از شایسته روزنامه نگاران فرانسه که قبلا نیز تهدید به مرگ شده بودند ولی دفاع از آزادی بیان در کشور ولتر و زولا "ایستاده مردن" را بر سکوت در برابر بنیادگرایان تروریست ترجیح داده بودند، در مرکز پاریس در وسط روز به قتل می رسند. مسلمانان معتدل و سکولار و حتی مسلمانان بنیادگرایی که با خشونت و ترور مخالفند از نظر اخلاقی و انسانی مسئولیت داردند در قبال جنایاتی چنین ، واکنش گسترده نشان دهند. حتی از زاویه منافع گروهی نیز ترسیم خط و مرز قاطع با چنین روش ها و منش هایی به سود آنهاست. با اندکی تساهل و تسامح می توان تروریست های اسلامگرا یا داعشیان را با هولیگان های مسابقات فوتبال مقایسه کرد. همانطور که باشگاه های فوتبال در برابر خشونت های اعمال شده از سوی هواداران خود مسئولند و نمی توانند تنها با صدور یک بیانیه محکومیت خشونت وظیفه خود را انجام شده فرض کنند، جامعه مسلمانان اروپا و نمایندگان فکری آنها باید مسئولیت اخلاقی و ملی خود را با کشیدن خط و مرز قاطع با چنین اعمالی و نشان دادن حضور و وجود خود در کنار شهروندان زخم خورده کشورهای غربی نشان دهند، داعش-هراسی و القاعده-گریزی پیشه کنند تا اسلام هراسی بی دلیل جلوه کند. حتی اگر به تعبیردکتر عبدالکریم سروش دینداریشان "معیشت اندیش" باشد، بیرون آمدن از بی تفاوتی و بی مسئولیتی در قبال آنچه بنام آنها انجام می شود، به سود معیشت آنهاست. Copyright: gooya.com 2016
|