یکشنبه 12 بهمن 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

بازرگان از پيشتازان حقوق بشر ايرانی، عمادالدین باقی

عمادالدین باقی
در اين گفتار برآن نيستم که از بازرگان يک کنشگر و نظريه پرداز حقوق بشر ترسيم کنم. او يک شخصيت جامع بود که مهم ترين ويژگی اش اعتدال بود و اين ويژگی در سياست و دينداری و کنشگری او تجلی می کرد، به همين دليل با حقوق بشر هم مرز و همخانه می شد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 



مهندس بازرگان با حقوق بشر چه نسبتی داشت؟
مجله مهرنامه شماره ۳۹- دی و بهمن ۱۳۹۳ صفحات۴۳-۴۱
متن سخنرانی در مراسم بيستمين سالگرد بازرگان در سالن همايش های رايزن دو دوم بهمن ۹۳ که از سوی اداره اماکن به عنوان نداشتن مجوز جلوگيری شد.

پيش از هر سخنی برای پيشگيری از سوء تفاهم ناشی از کاربست تعبير حقوق بشر ايرانی اين توضيح ضروری است که مقصود از آن نسبيت حقوق بشر نيست. همانطور که کنوانسيون های بين المللی حقوق بشر آفريقايی، اروپايی و امريکايی وجود دارند که در مقام ماهيت، حقوق بشر در همه يکسان است اما در مقام اجرا حقوق بشر با توجه با شرايط و اقتضائات هر منطقه اجرا می شود و اولويت ها و فوريت ها در هر منطقه ای متفاوت است. در ايران نيز تجربه انديشه ورزی و کنشگری حقوق بشری معطوف به شناخت شرايط فرهنگی و اجتماعی و تاريخی خود بوده و اين خود موضوعی مستقل برای گفتگوست.

در اين گفتار برآن نيستم که از بازرگان يک کنشگر و نظريه پرداز حقوق بشر ترسيم کنم. او يک شخصيت جامع بود که مهم ترين ويژگی اش اعتدال بود و اين ويژگی در سياست و دينداری و کنشگری او تجلی می کرد، به همين دليل با حقوق بشر هم مرز و همخانه می شد. همچنين در بند اصطلاحات نيستم که بستری لغزنده اند و چون شنا کردن در دريای ابهام و حرکت در فضای وهم آلود است چنانکه امروزه ترکيب های رنگارنگی همچون اسلام اخلاقی، اسلام عرفانی، اسلام سياسی، اسلام علوی، اسلام تاريخی، اسلام محمدی، اسلام وهابی، اسلام اردوغانی، اسلام خمينی، و دهها ترکيب ديگر ساخته شده که گاه می تواند اغواگر و لغزنده باشد و تعقل را به بازی بگيرد و در حالی که يکی اصطلاح اسلام رحمانی را دارای بار مثبت می پندارد، ديگری هم اسلام امريکايی و اسلام رحمانی را يکی می داند و آن را «پروژه جديد دينی استعمار پير تحت عنوان قرائت رحمانی يا دين جهانی؟» قلمداد می کند (واعظی، ۱۳۹۲). در اينجا فارغ از اينکه در پس و پشت هر کدام از اين القاب واصطلاحات چه نهفته است از نظر من اسلام رحمانی يعنی دينی که برای انسان است نه انسان برای دين. به قول دالايی لاما دين مطلوب آن است که انسان را به خداوند نزديک‌تر سازد و از او آدم بهتری بسازد. با اين نگاه، مهم ترين شاخص چنين دينی «حقوق بشر» است. اگر اسلام رحمانی را آگزيوماتيزه کنيم به مجموعه ای از اصول حقوق بشری دست می يابيم. دينی که برای انسانِ حق مدار باشد. لذا بحث از حقوق بشر سخن از آيينی فطری است و حقيقت دارد اما همانطور که به قول قرآن وقتی که دين برای رفع اختلاف ميان بشر آمد انسان ها از روی حسد يا ستم در همان نيز اختلاف کردند (۱) و با تفسيرها و پيرايه هايی که بر آن بستند دين را به وسيله جدال مبدل ساختند اکنون به نظر می آيد برای اين آيين انسانی و فطری يعنی حقوق بشر نيز همين سرنوشت در حال تکرار شدن است.

دوره ما و دوره بازرگان

ميان دوره ما و دوره بازرگان تفاوت های و تشابه های زيادی وجود دارد و يکی از اين تفاوت ها اين است که در زمانه او حقوق بشر جايگاه امروزين را در سرزمين ايران نيافته بود. در سال ۱۳۸۲ در نشستی با دبيران خبرگزاری ايرنا در پاسخ اين سوال که چه برنامه ای داريد ؟گفتم: ما امروز نيازمند جايگزينی جنبش حقوق بشر به جای دموکراسی‌خواهی هستيم(جمهوريت، ۱۳۸۳) و امروز گمان می کنم ما می توانيم ادعا کنيم که وارد مرحله جنبش حقوق بشرخواهی شده ايم زيرا در دهه گذشته حقوق بشر يکی از پربسامدترين واژگان در ادبيات ايرانيان بوده است. دو دهه پيش سخن گفتن از حقوق بشر بهنجار نبود و در مطبوعات خيلی محتاطانه و در حاشيه به آن پرداخته می شد اما در سال۱۳۸۴ توانستيم صفحه ای را در روزنامه جمهوريت به حقوق بشر اختصاص دهيم. در انتخابات سال۱۳۸۸توانستيم برای نخستين بار حقوق بشر و شهروند را در برنامه نامزدها بياوريم، نامزهای اصلاح طلب رياست جمهوری بيانيه های حقوق شهروندی صادر کردند و وعده رعايت حقوق بشر دادند. بيانيه آقای مهدی کروبی تبديل به تيتر يک روزنامه اعتماد ملی شد با عنوان:« اعدام کودکان را لغو کنيد». اينها در دوره جمهوری اسلامی رخدادهای مهمی به شمار می آيند.

امروز مدافع حقوق بشر بودن البته ارزش دارد اما در زمانه ای که ديگر همه حتی مخالفان و دشمنان حقوق بشر از آن سخن می گويند همان ارزشی را ندارد که در دوره فقدان جنبش حقوق بشر خواهی داشت . هنگامی که باران می بارد يک ليوان آب همان اهميتی را ندارد که در زمان خشکسالی دارد.

از بعد نظری، بحث حقوق بشر در ايران پيشينه درازی دارد. نخستين بيانيه حقوق بشری بيانيه حقوق بشر و شهروند پس از پيروزی انقلاب فرانسه منتشر شد. انقلاب فرانسه در سال های ۱۷۹۹-۱۷۸۹ جريان داشت. چندسالی پس از آنکه انقلاب فرانسه پيروز شد در ايران هم تکاپوهای حقوق بشری آغاز گرديد. ميرزا يوسف خان مستشارالدوله (۱۲۳۹ ق - ۱۳۱۳ ق برابر با ۱۸۲۳ م - ۱۸۹۵ م) اعلاميه حقوق بشر فرانسه را ترجمه کرد و رساله معروف «يک کلمه» را در ۱۲۸۴ه.ق برابر با ۱۸۶۷ ميلادی نوشت و در ۱۲۸۷ ق-۱۲۴۹ش برابر با ۱۸۷۰ميلادی يعنی ۳۷ سال پيش از انقلاب مشروطه در ايران(۱۹۰۶م- ۱۲۸۵ش-۱۳۲۴ق) منتشر شد. او بند بند بيانيه حقوق بشر را با شريعت ، فقه رايج و سنتی و آيات و روايات تطبيق می دهد و کوشش می کند نشان دهد که تمام موزاين و معيارهای حقوق بشری در شريعت اسلام تضمين شده است. برخی مثل ميرزا ملکم خان که می گويند ارمنی بوده در کتاب «قانون» عبارات عجيبی دارد؛ و می گويد شريعت اسلام و قوانين مترقی اسلام از حقوق بشر هم جلوتر است، قانون، در ذات شريعت اسلام است و ما با داشتن شريعت به قوانين اروپايی نيازی نداريم. البته در نقطه مقابل،روشنفکرانی چون فتحعلی آخوند زاده بودند که درعين کمال احترام به شريعت و پيامبر اسلام نامه ای به ميرزا يوسف خان مستشارالدوله می نويسند و او را مورد انتقاد قرار می دهد که اين تلاش بيهوده ای است که بين شريعت و فقه با حقوق بشر سازگاری ايجاد کنيد.

نکته اصلی اين است که تلاشی که امروز در صدد نشان دادن سازگاری بين آموزه های حقوق بشر و اسلام مشاهده می شود، کار جديدی نيست و چهار دهه پيش از مشروطه هم مطرح بوده است. اما از بعد عملی حقوق بشر نه در ساختار قدرت جايگاهی داشت نه در جامعه. در تحقيقی که در زمينه جامعه مدنی داشتم صدها انجمن و کانون سياسی و مذهبی را از مشروطه تا امروز شناسايی کرده ام. از انجمن مبارزه با مسکرات و بی حجابی گرفته تا انجمن دفاع از صهيونيسم ولی در ميان اينهمه نهاد مدنی و سياسی تنها يک انجمن به نام جمعيت دفاع از حقوق بشر وجود داشت که بازرگان از بنيانگذاران آن بود. لذا از بعد عملی بازرگان پيشتاز بود. افزون بر انديشه ورزی در دو مرحله می توان حساسيت عملی او و همفکرانش را در زمينه قوق بشر مشاهده کرد. يکی در تاسيس نهضت و ديگری در تاسيس جمعيت دفاع از حقوق بشر.

در آغاز مرامنامه نهضت آزادی ايران به تاريخ ۲۵ ارديبهشت۱۳۴۰آمده است: « به حکم ۱- مبادی عاليه دين مبين اسلام و قوانين اساسی ايران ۲- اعلاميه جهانی حقوق بشر ۳- منشور ملل متحد، نهضت آزادی ايران فعاليت خود را آغاز می نمايد(اسناد نهضت، ج۱: ۴۴) مواد اصول مرامنامه نهضت متاثر از همين سه منبع است.

اين نکته از اين لحاظ حائز اهميت است که دربحبوحه انتخابات سال۸۸ و پيش از رخدادهای ناگوار خرداد آن سال می گفتيم ما پيروز هستيم چون نخستين بار است که حقوق بشر و شهروندی را توانستيم در برنامه نامزدهای انتخابات رياست جمهوری بلکه سرلوحه برنامه آنان وارد کنيم. اين يک پيروزی بود در عين حال که نشانه يک قهقرا هم بود زيرا وقتی که در اعلاميه نهضت در سال۱۳۴۰ استناد به حقوق بشر گنجانيده شده است بايد پس از انقلاب طرح اين مقولات عادی می بود اما چنان سه دهه به محاق رفت که در سال ۸۸ آن را پيروزی قلمداد کرديم. اين قهقرا تکان دهنده است. مطهری که او هم به اسلام رحمانی می انديشيد در سال های ۱۳۴۵ و ۱۳۴۶ در مقالاتی برای مجله زن روز که بعد مجموعه آنها تحت عنوان کتاب نظام حقوق زن در اسلام منتشر گرديد، گفت حقوق بشر فطری و غيرقابل سلب کردن است اما پس از انقلاب برخی از روحانيون مؤثر در ساخت قدرت تعبير حقوق موهوم بشر را به کار می برند و اين حرف تکيه کلام مطبوعات بنيادگرا می شود.

گام بعدی بازرگان و همفکرانش در سال ۱۳۵۷ بود که نخستين نهاد مدنی عام گرای حقوق بشری را به وجود آوردند. قيد عام گرا را تعمداً به کار برده ام تا ميان نهاد حقوق بشری عام و تخصصی تمايز قايل شوم. نهاد تخصصی مانند انجمن دفاع از حقوق زندانيان، انجمن پاسداران حق حيات، انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و... اما نهادعام يعنی کليت حقوق بشر و همه مسائل آن.

در۱۶ آذرماه ۱۳۵۶ به دنبال پايمال شدن حقوق و آزادی های مردم ايران و نيز اعلام سياست حقوق بشر دولت کارتر (اسناد نهضت....ج۹: ص سه) و با استفاده از فضای به وجود آمده بر اثر سياست های دولت جديد آمريکا، فعاليت رسمی «جمعيت ايرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» با نامه ۲۹ تن از شخصيت های سياسی و روحانی به دبيرکل سازمان ملل متحد آغاز شد. نامه ها و بيانيه های بعدی اين جمعيت بيانگر ادبيات ملايم، محترمانه و اصلاحی آن است.

آيت الله حاج سيدابوالفضل زنجانی که از مؤسسين جمعيت بود برای دفع پاره ای شبهات و اتهامات انتسابی به جمعيت، جزوه ای تحت عنوان حقوق بشر از ديدگاه اسلام و سازمان ملل متحد را در اسفند۱۳۵۶ نوشت( نک: اسناد نهضت ۲۱-۷) و عملکرد سازمان ملل در زمينه حقوق بشر را نيز مورد انتقاد قرار داد. او در اين جزوه به مستند ساختن تک تک مواد اعلاميه حقوق بشر به آيات قرآن پرداخت به نحوی که گويی مواد اعلاميه برگرفته از قرآن و نهج البلاغه و احاديث نبوی و ترجمان آن است. اين همان شيوه دفاع بومی از حقوق بشر بود که ذائقه توده و فرهنگ جامعه با آن احساس بيگانگی نکنند.

اعضای ۲۹ نفره هيات موسس عبارتند از: مهندس مهدی بازرگان، آيت الله سيدابوالفضل زنجانی، دکتر نورعلی تابنده، دکترعلی اصغر حاج سيدجوادی، احمدصدرحاج سيدجوادی، دکتر عبدالکريم لاهيجی، دکتر اسدالله مبشری، دکترناصر ميناچی، حسن نزيه و چند تن ديگر و مهندس بازرگان با اکثريت آراء رئيس جمعيت شد. اشخاص تشکيل دهنده اما همه اعتراف دارند که بازرگان از پايه ها و پايگاه های اين حرکت بود. سن و تجربه و وجاهت و دينداری و انديشه ورزی و زندان و مبارزه از امثال او و طالقانی و سحابی شخصيتی ممتاز ساخته بود. نامه های شخصی بازرگان به مراجع يا شاه و نامه ها و بيانيه های بازرگان و سحابی و حاج سيد جوادی خطاب به مقامات دولتی يا بين المللی، جزو اسناد فعاليت های جمعيت و يا موسسين جمعيت پيش از پيروزی انقلاب به شمار رفته است.(اسناد نهضت...ج۹: ۴۵ به بعد). حکومت شاه هم با انفجار سه بمب در خانه بازرگان و سحابی و مقدم مراغه ای و نيز حمله به برخی ديگر مانند ضرب و شتم لاهيجی سخنگوی جمعيت، به اين کار واکنش نشان داد. طُرفه آنکه اين اقدامات را به نام گروه های مجعولی تحت عنوان نيروی پايداری، کميته انتقام و کميته زيرزمينی انتقام انجام می دادند.

حقوق بشر و ملی گرايی: نکته ارجمندی که نبايد مغفول نهاد اينکه بازرگان، جهانی می انديشيد اما محلی، ملی و بومی عمل می کرد. در چشم انداز بازرگان، حقوق بشر و ملی گرايی تعارضی نداشت. او بسان کسانی نبود که به بهانه حقوق بشر هر اقدام غيرملی را می خواهند موجه سازند. بازرگان حتی بخاطر منافع ملی از برخی حقوق شخصی خويش هم چشم پوشی می کرد. گاهی انسان بايد بخاطر آبروی اين سرزمين کهن با تاريخ درخشانش، حتی از حق شخصی اش بگذرد. بازرگان ضمن اينکه به حقوق بشر در انديشه و رفتار، پايبند بود اما می گفت اول به فکر ايران، دوم به فکر ايران، سوم به فکر ايران(عنوان مقاله او در سال ۱۳۳۰ با برجسته کردن جمله ای از يک کارگر ايرانی)(م آثار۴: ۲۲۱). در اساسنامه نهضت آزادی هم آورده اند: ما ايرانی و مسلمانيم. يعنی ايرانيت را رکن زندگی سياسی و فکری خويش می دانستند. او حتی در مقاله ای در سال ۱۳۳۴ش برای استفاده از مهندسين و متخصصان خارجی هم قيود و شروط و احتياط هايی را بر می شمارد( م آثار ج۴: ۳۰۳-۲۹۷)

روش بازرگان: در زمانه رواج انگاره های تضادی مذهبی و ضدمذهبی و متجدد و بنيادگرا، بازرگان نه با هوچيگری، نه با متضادانگاری دين و حقوق بشر و نه با نگاه به خارج و نه به طمع جايزه و هورا کشيدن بلکه با درونگرايی و توجه به متن فرهنگی جامعه خويش و کوشش برای تعامل به پيشرفت حقوق بشر می انديشيد.

تبيين مبانی فکری در کنار تلاش های عملی کار ديگر او بود. او نه مانند يک عملگرای بی بهره از ژرفای معرفتی و نه مانند يک روشنفکر برج عاج نشين بود بلکه روشنفکری متدين، اخلاقی و عملگرا بود. بازرگان فقط در امتداد خط ميانه سياسی نبود بلکه در انديشه ورزی نيز در خط ميانه بود.

ريشه انسانشناختی حقوق بشر گرايی بازرگان: نکته کانونی گفتار اينجاست که کل حقوق بشر اگر خلاصه شود يک کلمه است «اصالت انسان». مسئله اصلی انسان است و انسان حرمت ذاتی دارد، جوهر حقوق بشر نيز همين است. حقوق بشر در يک کلمه خلاصه می‌شود«حرمت ذاتی انسان»(باقی، جمهوريت، ۱۳۸۳). از سويی تفکراسلام رحمانی بازرگان برخاسته از انسان شناسی او و به بيان دقيق تر، انسان شناسی قرآن از ديدگاه اوست. از آغاز دهه ۶۰ به بعد سلسله بحث هايی درباره انسان شناسی قرآن را آغاز کرد تا اين مبانی را تبيين کند. کاری که البته پيشتر شريعتی انجام داده بود. بازرگان البته اومانيسم رانقد می کند. در سال ۱۳۵۵ هنگامی که کتاب گريز از آزادی اريک فروم را خلاصه و نقد می کند می گويد: اينکه انسان را هدف انسان و زندگی کردن را هدف زنده بودن بدانيم «خودهدفی» است و در منطق علمی هيچ چيز نمی تواند هدف و مقصد خود باشد(م ج۱۰: ۹۷-۹۶). چه فرقی می کند که انسان خودش را يگانه مرکز و غايت حيات خويشتن گيرد و بپرستد يا مصنوعاتِ دست و مغزش را؟ (همان، ۱۰۲) بازرگان خودانگيختگی اريک فروم را منتهی به خودپرستی در برابر خداپرستی می داند(همان، ۱۰۷) و چون معتقد است خودانگيختگی و جوشش درونی مطلوب است اما برمبنای «خارج هدفی» نه «خود هدفی» از اينرو او اصالت انسان را نه در نفی خدا بلکه در پيوند با آن می شناسد و هدفی والاتر از خود انسان را مطرح می کند که «خداهدفی» است و ديدگاه بازرگان مبتنی بر فرض گرفتن اصالت و وحيانی بودن قرآن است.

صداقت فکری و علمی مهم ترين ويژگی اخلاقی يک متفکر است. اگر کسی به مسيحيت يا مارکسيسم باور دارد روا نيست به نام مارکسيسم سخن الهی بگويد يا به نام مسيحيت سخن الحادی يا به نام اسلام سخن مارکسيسم يا فاشيسم را بگويد. بايد هر متنی را چنانکه هست شناخت نه چنانکه می پسنديم. هرمنوتيک با همه نوآوری ها و بدايعی که داشته اما برخی بحث های اخير هرمنوتيکی که به قرائت گادامری نزديکتر است اين لغزش بزرگ را در خصوص متون آفريده است که می گويد متن، مستقل از مؤلف و مفسر است و هر کسی می تواند متن را بفهمد و فهم و تفسير مؤلف از متن ، هيچ رحجانی بر ديگر تفاسير ندارد.

ما چه به قرآن باور داشته باشيم چه نداشته باشيم، چه آن را وحيانی بدانيم چه ندانيم بايد خودش را چنانکه هست بفهميم و اين را نيز بايد مفروض بدانيم که ممکن است فهم ما از آن خطا باشد.

بازرگان به همين دليل گرچه خود يک روشنفکر و يک علم گرا بود اما ابتدا با دو گروه از روشنفکران مذهبی و علم پرستان مرزبندی می کند و می گويد: کاری که صحيح نيست و تفسير به رای محسوب می شود اين است که خواسته باشيم عقل و علم و فکر و تدبير و بطور کلی تشخيص خودمان را به جای قران قرار دهيم يا با بينش و دانش خودمان و با عقل و احساسات و خواسته های بشری استدلال نموده اصول و احکام و قوانينی استنباط و وضع نموده آنها را چون به نظرمان صحيح و قطعی و معقول می آيد منطبق با قرآن و در حکم اسلام بگيريم. اين کاری است که بسياری از روشنفکران به اصطلاح مذهبی مترقی امروزی می نمايند و هم در نزد اهل کلام و علمای قديم متداول بوده، برای خدا تعيين تکليف می کرده اند... طرز فکر ديگری هم وجود دارد- يا به ما نسبت می دهند- که علم را مقدم بر وحی و شرط پذيرش گفته های پيغمبران يعنی آيات و احکام دين می دانند و می گويند آن چيزی از اسلام و دين را قبول می کنيم که با عقل و علم و استدلال مان درست دربيايد. چنين طرز فکری در حقيقت انکار نبوت و وحی و ادعای بی نيازی انسان از ديانت و مساوی دانستن خودمان با خدا می باشد»(بازرگان،ج۱۹: ۲۰).

پس از اين مفروضات به بيان انسان شناسی قرآن می پردازد. او ابتدا تصريح می کند که قرآن نيامده است درس انسان شناسی يا جامعه شناسی بدهد همانطور که درس ستاره شناسی و هواشناسی نداده است(ج۱۹: ۵۲) اما باور دارد که قرآن بر يک انسان شناسی بنا شده است. بازرگان به تصور اينکه ديدگاه های هندی و چينی و وحدت وجودی با يکی کردن انسان و اشياء در خدا و جهان هستی، عملا به اضمحلال وجودی انسان انجاميده و سلب شخصيت و اصالت و استقلال از او می نمايند آنها را نفی می کند(ج۱۹: ۷۳) و در مقابل معتقد است از نظر قرآن همه موجودات و زمين و آسمان در تسخير انسان است و خداوند نيز از دخالت در کار خليفه امانت دار خويش استنکاف می کند و به جای اينکه او راسا رشد دهنده انسان باشد انسان بايد خود سازنده خود باشد(مجموعه آثار،ج۱۹: ۸۸). بازرگان گرچه منتقد ديدگاه های اومانيستی و مارکسيستی بود همانطور که منتقد ديدگاه های فاشيستی و متحجرانه بود اما اختلاف او با ديدگاه اومانيستی در هدف است ولی با ديدگاه متحجرانه و قرائت فاشيستی از دين در ناباوری آنها به انسانيت و کرامت انسان و قائل نشدن به حقوق ذاتی برای بشر است. بنابراين وجه فارق بازرگان از ديگران، نه نشانگان مذهبی که انسان مداری بود. با اين ديدگاه، مومنان باورمند به حقوق بشر به ليبرال ها و حتی مارکس(نه مارکسيسم) نزديک تر از بنيادگرايان مذهبی و داعشيگری هستند.

بازرگان می گويد جا دارد همانطور که کتاب فردوسی را شاهنامه خوانده اند، قرآن را خدانامه بخوانيم چون برخلاف متون همه مذاهب، قسمت اعظم قران بطور مستقيم و غير مستقيم در توجه به خدا است. و چون چهره ديگر قران درباره انسان و آدميزاد است می توانيم نام ديگر آن را انسان نامه بگذاريم.

من از مجموع نظريات بازرگان استنباط می کنم که از ديدگاه او قران، خدانامه ای انسان محور يا انسانگراست يا انسان نامه ای خدامحور است. ممکن است کسی مدعی انسان شناسی ديگری در قرآن باشد اما مهم اين است که فهم انسان شناختی بازرگان چنين بود و از اين نگرش می تواند حقوق بشر درآيد اما از نگرشی که انسان را موجودی بيچاره، خميرگونه، منفعل، مقلد و فقط اسير نفس اماره می داند که صلاحيت تشخيص مصالح و مفاسد خود و قانونگذاری برای خود را ندارد، ديگر کرامت انسان و حقوق انسان جايی ندارد. در اين ديدگاه اساس تشکيل حکومت و نظم و قانون مدرن و قانون برنامه سوم و چهارم و پنجم توسعه هم بی معنی و لغو است. اين افراد با وجود اينکه خودشان هم يکی از همين موجوادت زمينی هستند اما بدون هيچ دليلی خود را گويی تافته جدا بافته ای می بينند که بايد بر ديگران سيطره داشته باشند. برونداد اين تفکر، نظام رعيت-چوپان است بدون اينکه معلوم شود اگر بشر موجودی همچون گوسفندان است به چه دليل بعضی از گوسفندان بايد چوپان شوند. همين نشان می دهد که چنين انسان شناسی فقط برای توجيه سلطه و رانت خواری عده ای است که دست برقضا دست شان به قدرتی رسيده و تا وقتی قدرت در تصرف شان نبوده به گونه ای ديگر می انديشيدند.

بعضی از کلمه حقوق بشر می ترسند. در ادبيات آنها جايی برای حقوق بشر نيست مگر در وقت دشنام دادن به آن. چرا بايد از حقوق بشر بهراسند؟. حقوق بشر که ديگر ارتش خارجی نيست. يک امر حقوقی و ذاتی است که ريشه در فرهنگ شرقی و اسلامی هم دارد اما می ترسند چون حقوق بشر قدرت شان برای تاخت و تاز و يکه سالاری و حق ويژه داشتن و رانت خواری را محدود می کند و به جامعه و فرد ،هويت و شخصيت و استقلال و قدرت می دهد و فرد را از حالت يک مهره، يک ابار، يک دنباله رو و پياده نظام و تابع و نيازمند و مطيع، خارج می کند. از حقوق بشر فقط در صورتی می ترسند که خود را بشر ندانند يا آن را مانع زياده طلبی های بشر ببينند.

ــــــــــــــــــــــــــــ
۱- کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(بقره، ۲۱۳)
مردم امتی يگانه بودند پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم‏دهنده برانگيخت و با آنان کتاب [خود] را بحق فرو فرستاد تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند اما در آن نيز اختلاف کردند مگر کسانی که [کتاب] به آنان داده شد پس از آنکه دلايل روشن برای آنان آمد به خاطر ستم [و حسدی] که ميانشان بود [هيچ کس] در آن اختلاف نکرد پس خداوند آنان را که ايمان آورده بودند به توفيق خويش به حقيقت آنچه که در آن اختلاف داشتند هدايت کرد و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدايت می‏کند.

ــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از وبلاگ عمادالدین باقی
http://www.emadbaghi.com/archives/001305.php


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016