گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 بهمن» وزير بهداشت: تيم ويژه بررسی علمی ريزگردها در خوزستان تشکيل شود20 بهمن» گرد و خاک مدارس ۵ شهر آذربايجان غربی تعطيل کرد
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! گرد و خاک تهران اهوازی ها را خفه کرد، نوری حمـزه
صدها کودک معصوم در روزهای گذشته در بيمارستان ابوذر اهواز بستری شده اند. روزانه هزاران نفر به دليل مشکلات تنفسی ناشی از وضعيت بحرانی هوا و آب به بيمارستان ها مراجعه می کنند. شهرهای اهواز ، تميميه ، معشور ، خلفيه ، ملاثانی ، حميديه ، حويزه ، خفاجيه ، شوش ،عميديه ، محمره ، عبادان و دهها شهرک و روستای ديگر به گواهی سازمان های محلی در معرض شديدترين نوع بارش خاک واقع شده و به حالت تعطيل درآمده اند. شعاع ديد به حدود ۱۰۰ و اندی متر رسيده است. غلظت گرد و خاک و ذرات معلق در هوا ۶۶ برابر استانداردهای شرايط اقليمی است. دستگاههای پايش هوا نيز از کار افتاده اند. آنچه هست وضعيت کاملا بحرانی و بسيار خطرناک است. هشدارهای مستمر فعالان حمايت از محيط زيست و حقوق بشر در سال های گذشته اما به هيچ وجه مورد توجه قرار نگرفتند. رژيم آپارتايد حاکم در گذشته و حال همواره در برخورد با فعالان حمايت از محيط زيست ، فعالان حقوق بشر و ديگر فعالان سياسی و اجتماعی عرب ، آنان را با اتهام های ناروا راهی زندان ها کرده است. از مهمترين دلايل به وجود آمدن وضعيت بحرانی فعلی می توان به اصرار برخی اساتيد دانشگاههای تهران بر اجرای برنامه های تغيير بافت جمعيتی از راهکار مصادره زمين های کشاورزی مردم عرب و واگذاری آنها به شرکت های کشت و صنعت و ديگر طرح های اقتصادی موسوم به طرح های ملی است. برنامه های ياد شده به دليل تغيير گونه های گياهی همچون نابودی نخلستان ها و کشت گياه پر مصرف ساقه نيشکر ، سمپاشی ، کود پاشی ، به وجود آمدن پساب های شور و آلوده به انوع مواد شيميايی و... موجب آسيب های جدی به محيط زيست منطقه شده و وضعيت را به نقطه بحران رسانده است. به موارد ياد شده ، انحراف آب به سوی مناطق مرکزی ايران ، سد سازی های بی حد و مرز ، خشک کردن تالاب ها به منظور کاوش نفت و گاز و طرح های نظامی را بايد افزود. به نظر می رسد در شرايط کنونی مردم اهواز و ديگر شهرها و روستاهای بحران زده ، بايستی به گفته برتولت برشت يک جمله بيفزاييم و آن اين است که : بی سوادی سياسی اکسيژن را از انسان دريغ ميدارد و آن را خاک بر سر می کند! آن انسان فرزانه می گفت: بدترين نوع بيسوادی، بيسواد سياسی است، بيسواد سياسی کور و کر است، درک سياسی ندارد و نمیداند که هزينههای زندگی از قبيل قيمت نان، مسکن ، دارو و درمان همگی وابسته به تصميمات سياسی هستند. او حتی به جهالت سياسی خود افتخار کرده ، سينه جلو میاندازد و می گويد که: “از سياست بيزار است”. چنين آدم سبک مغزی نمیفهمد که بیتوجهی به سياست است که زنــان فــاحــشه و کــودکان خــيابانــی میسازد ، قتــل و غــارت را زياد میکند و از همه بدتر بر فساد صاحبان قدرت میافزايد. در همين زمينه به ياد دارم که در دهه هفتاد و پس از آن برخی (نخبگان) خام که در دانشگاهها فقط به دنبال کسب مدارک و فرصت های شغلی بودند با غرور و تکبر ، بيزاری خود را از وارد شدن به مبارزه سياسی حتی از نوع مسالمت آميز آن و در چارچوب قوانين جمهوری اسلامی به ما اعلام می کردند. آنان می گفتند که نسبت به سياست بيزارند! نمی خواهند وارد اين بازی شوند! غافل از اينکه عدم ورود به ميدان سياست و سپردن سرنوشت خود به دستان فاشيسم حکومتی است که امروزه تنفس را بر همه آنان دريغ کرده است. زمانی که گفته برتولت برشت درباره بيسوادی سياسی را يادآور می شديم عده ای ما را تمسخر می کردند! از سوی ديگر اما در شرايط کنونی که مرگ تدريجی ، مردم و طبيعت مناطق جنوب غرب ايران را تهديد می کند شاهد سکوتی مرگبار از سوی اپوزيسيون خارج نشين هستيم. نيروهای دموکرات ، ملی گرا ، سوسياليست ، راست ، چپ ، ميانه ، ليبرال ها و همه در برابر جنايت حاکميت ايران بر عليه مردم عرب مهر سکوت بر لب زده اند! سکوت مرگبار حاکم بر اپوزيسيون نيز يک خاطره تلخ به يادم آورد. در اواخر دوره اصلاحات که چندين انفجار در اهواز و ديگر شهرها رخ داد ، يکی از دوستان خبرنگار خود را به سراغ يک کارشناس مسائل قومی در تهران فرستادم تا با ايشان يک مصاحبه انجام دهد و نظرات او را درباره حوادث ياد شده جويا شود. در مقابل درخواست دوستم از آن کارشناس که در خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ، ايرنا ، مشغول به کار بودند. ايشان گفته بودند: خير من در اين مورد به خصوص مصاحبه نمی کنم ، اما بين خودمان ، هر چه باشد انفجارها در مناطق عرب نشين رخ داده و همين بهتر که جمعيت عرب ها کمتر شود. امروز با انفجار ، اميدوارم فردا با چيزهای ديگر ! دوستم که به اميد مصاحبه به سراغ ايشان رفته بود ، با ناراحتی و پريشانی نزد من در دفتر روزنامه کار و کارگر در خيابان دانشگاه برگشت و نظر کارشناسی آقای کارشناس مسائل قومی را به من منتقل کردند. از ايشان خواستم که آرامش خود را حفظ کند. به ايشان تاکيد کردم که اين آقای کارشناس نه نماينده دولت است و نه نماينده مردم و حد اکثر می توان او را يک بيمار سياسی و عرب ستيز ناميد که همانند برخی اساتيد دانشگاهها در تهران دولت را به سوی تغيير بافت جمعيتی مناطق عرب نشين تشويق و برای آن نظريه پردازی می کنند و مسئله ملی در درون قابل حل شدن است. در حال حاضر اما ، چند سالی است که نظراتم کاملا برگشته و معتقدم که چنين افرادی را بايد گونه ای از نمايندگان حاکميت و چنين نيز رفتارهای آنان بيانگر انديشه طيف هايی از اپوزيسيون حاکميت ايران هستند. گرد و خاک سياست آپارتايد حاکم در تهران اکنون تمام مناطق عرب نشين را فرا گرفته است. از سوی ديگر حاکميت جمهوری اسلامی و بسياری رسانه های اپوزيسيون و حتی رسانه هايی که بودجه آنها را بريتانيا يا ايالات متحده تامين می کند ، درباره انحراف آب رودخانه ها ، خشک شدن تالاب ها ، نابودی مزارع کشاورزی ، سد سازی های غير علمی و بی رويه و ديگر جنايت های رژيم سخنی به ميان نمی آورند. در شرايط فعلی که همگان مهر سکوت بر لب زده اند و نظاره گر مرگ يک ملت هستند اما به نظر می رسد که پيگيری حق تعيين سرنوشت ملی ملت عرب ساده ترين و بديهی ترين حق آن مردم است تا از سياست های خصمانه دولت مرکزی ايران برای هميشه رهايی يابند. Copyright: gooya.com 2016
|