شنبه 2 اسفند 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

ناگفته‌های تلخ هاشمی از انحطاط تدریجی میراث امام

a77e9d6.jpg
چکیده: چرا رهبری و نزدیکانش در مجلس خبرگان فکر می کنند نظارت و پاسخگویی کار "غلطی" است که نباید کسی مرتکب آن شود؟ قرار نبود ولی فقیه، سلطان باشد. قرار نبود چکمه برود و نعلین بیاید اما استبداد بماند و حتی از دیکتاتوری پهلوی به سلطانیزم مطلق العنان قجری عقبگرد کنیم. قرار نبود از شعار حکومت عدل علی و فریاد امیر مومنان در خطبه 216 نهج البلاغه که می گفت "من بالاتر از آن نیستم که خطا کنم"، به اینجا برسیم که به جای آنکه رهبر نتواند به علت نظارت های شدید کار غلطی بکند، خبرگان در مقابل رهبر هیچ غلطی نتوانند بکنند...

سایت کلمه – سید مهرداد طباطبایی

۱ . باورش سخت است که چنین سخنانی بر زبان آیت اللهی جاری شده باشد که عناوین مقامات و سوابقش در دو سه خط نمی گنجد. آخرین هایش امام جمعه موقت تهران و دبیرکل جامعه روحانیت مبارز… اما حالا از بد روزگار، سرانجام مبارزات آن روحانیت و این ملت به جایی رسیده که این عضو خبرگان بگوید ما در مقابل رهبر معظم انقلاب هیچ غلطی نمی توانیم بکنیم.

۲ . این تعبیر نه تحلیل است، نه برداشت. عین عبارت ایشان است که در سایت صبح توس نقل شده. آقای موحدی کرمانی دیروز (چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۳) در نشست وحدت اصولگرایان در مشهد فرموده اند: “من نگرانم، اما این نگرانی در خصوص زمان زعامت رهبری فعلی نیست. هیچ خبرگانی در مقابل رهبر معظم انقلاب هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. اما مسئله ما بعد از آقاست. خدا انشا الله ایشان را حفظ کند و رهبری ایشان را به حکومت امام زمان (عج) متصل کند. اما اینکه بعد از ایشان چه می خواهد بشود مهم است.”

۳ . نه اشتباه لفظی است، نه تندی در بیان. این عین حقیقت است، توصیف یک واقعیت که موحدی کرمانی ناپرهیزی کرده و در بیانش صراحت به خرج داده است. آیت الله هاشمی رفسنجانی هم در مصاحبه خواندنی اش با روزنامه جمهوری اسلامی چند روز قبل (۲۶ بهمن ۱۳۹۳) همین واقعیت را با احتیاط و ملاحظه ای ناشی از دلسوزی مفرط برای نظام، بیان کرد. بیانی که توجه به عمق فجایع نهفته در آن، تلخی واقعیت را حتی محکم تر از صراحت موحدی کرمانی بر سر یاران امام و دوستداران انقلاب می کوبد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


۴ . این عین روایت هاشمی است، بدون روتوش و دخل و تصرف: “خبرگان قانونی گذراندند که هر یک سازمان‌های زیر نظر رهبری که از آنها خواسته شده باید در هر اجلاس گزارش بدهند و ده سوال از آنها بشود و جواب بدهند. رهبری هم اشکالی به آن نگرفتند. بعد‌ها دعوت کردیم که بیایند. مثلاً گفتیم که رئیس سازمان صداوسیما بیاید. بعد از مدتی گفتند که ما نمی‌آییم. به همه گفتیم که بیایند که هیچ کدام نیامدند. در آخر یک مورد آسان پیدا کردیم و گفتیم که رئیس شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه بیاید. در ابتدا همه خوشحال می‌شدند، اما وقتی موعد می‌شد، نمی‌آمدند. رئیس شورای ائمه جمعه هم نیامد. خودم رئیس مجمع بودم و رفتم گزارش مجمع را دادم و گفتم که سوالات خود را مطرح کنند تا قانون اجرا شود. وقتی که اجرا شد، به آیت‌الله طبسی که قبلاً خوشحال شده بود و می‌گفت که ما هم می‌آییم و گزارش می‌دهیم، گفتیم که دفعه بعد شما بیایید. ایشان هم خواست بیاید که یک دفعه گفت: «من نمی‌آیم و راضی نیستم.»”

۵ . اگر میراثی برای امام خمینی و ثمره ای برای خون شهدا قائل باشیم، مهمترینش کلیت نظام است: جمهوری اسلامی، قانون اساسی، ولایت فقیه، حاکمیت ملت و دیگر اجزای ساختاری و محتوایی ذیل اینها. حالا تصویری که همین دو عبارت منقول از هاشمی و موحدی به نمایش می گذارد، چه تصوری از نظام جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و حاکمیت مردم در برابر نسل امروز و فردای تاریخ قرار می دهد؟

۶ . انحطاط! این خلاصه ی واقعیت است. کار حتی از افتادن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان هم گذشته. آن قصه ی دیروز بود؛ ماجرای امروز رسواتر است: واقعیت تلخ اینکه نظام امام و خونبهای شهدا در مسیر انحطاط افتاده است، و واقعیت تلخ تر اینکه رهبری هم به این روند سقوط راضی است؛ یا بهتر بگوییم، راضی تر از هر کس دیگری است. راضی از اینکه نه فقط خودش که حتی نهادهای تحت قیمومیتش هم “لا یسئل عما یفعل” باشند و خود را به هیچ کس پاسخگو ندانند. چه می شود که خبرگان هرکسی از آقایان را احضار می کنند، اول استقبال می کند و بعد پشیمان می شود؟ چه کسی این منصوبان رهبری را از پاسخگویی به خبرگان منع می کند؟ چرا خبرگان در مقابل این خودکامگی متکبرانه رهبری و منصوبانش “هیچ غلطی” نمی توانند بکنند؟

۷ . امام رهبر بلامنازع انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن بود. شخصیت کاریزماتیک، نفوذ کلام بی نظیر و اقتدار معنوی او را اگر در نظر بگیریم، طبعا باید همه نگران سرنوشت جمهوری اسلامی پس از او می بودند. پس چرا نگرانی هایی از نوع آنچه موحدی کرمانی اخیرا بیان کرده و پیش از او چند عضو دیگر خبرگان هم گفته بودند، در زمان امام مطرح نمی شد؟ آیا جز این است که آیت الله خامنه ای برخلاف سیره امام، آنچنان نظام را وابسته به شخص خود کرده که نبود او اینقدر ترس و نگرانی در اطرافیانش دارد؟ آیا این تصویر شرم آور که نزدیکان رهبری به سان میراث خواران نوکیسه دور او را گرفته اند و از فردای پس از مرگ او ابراز اضطراب می کنند، پیش از هرکسی شخص ایشان را شرمگین نمی کند؟ این چه مملکت اداره کردنی است که ثبات آن تنها با خودرایی و پاسخگو نبودن رهبری و هرم ذیل او قابل تصور است؟

۸ . یک زمانی رهبری بر این نظام و کشور حاکم بود که حتی اگر کسی نپسندد، حریف و طرف مقابل خود را آمریکا می دید: در برابر امام، آمریکا بود که هیچ غلطی نتواند بکند. حالا کار جمهوری اسلامی به جایی رسیده که اعضای خبرگانش می گوید در مقابل رهبر، آنها هیچ غلطی نمی توانند بکنند. همین یک نکته ی ظریف، عرق شرم بر پیشانی سیلی خوردگان رژیم سابق نمی نشاند که سرانجم انقلابشان به این حد از تفرعن و استبداد از نوع قاجاری رسیده که فقهای منتخب ملت جلوی رهبری از هرگونه “غلطی” عاجز باشند؟

۹ . چرا رهبری و نزدیکانش در مجلس خبرگان فکر می کنند نظارت و پاسخگویی کار “غلطی” است که نباید کسی مرتکب آن شود؟ پاسخ به این سوال، گره بسیاری از مشکلات کشور را می گشاید. اگر بدانیم چرا رهبر خود را و منصوبان و منسوبان خود را پاسخگو نمی خواهد و نمی داند، می فهمیم که چرا قرارگاه خاتم مالیات نمی دهد و قراردادهای چند برابر برآورد واقعی می دهد، چرا آستان قدس رضوی مالیات نمی دهد ولی از مزایای انتساب به امام رضا بهره می برد و حتی درباره نذورات حرم امام هم جواب پس نمی دهد، چرا سپاه به رغم وصیت امام در سیاست دخالت های آشکار می کند و چرا رهبری همه مساجد و امامان جمعه و حوزه های علمیه و دانشگاه ها و حتی علما و مراجع را پیرو و بلکه وابسته به خود می خواهد و بر این مبنا خط کشی خودی- غیرخودی می کند.

۱۰ . قرار نبود ولی فقیه، سلطان باشد. قرار نبود چکمه برود و نعلین بیاید اما استبداد بماند و حتی از دیکتاتوری پهلوی به سلطانیزم مطلق العنان قجری عقبگرد کنیم. قرار نبود از شعار حکومت عدل علی و فریاد امیر مومنان در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه که می گفت “من بالاتر از آن نیستم که خطا کنم”، به اینجا برسیم که به جای آنکه رهبر نتواند به علت نظارت های شدید کار غلطی بکند، خبرگان در مقابل رهبر هیچ غلطی نتوانند بکنند. حالا کجا – و بلکه کجاها- مسیر را اشتباه آمده ایم که به اینجا رسیده ایم، الله اعلم! اما هرچه بود، اگر ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به همین آقایان خبرگان فعلی و علمای امروز می گفتند ۳۶ سال بعد قرار است هیچ کس در مقابل شخص اول مملکت نتواند هیچ غلطی بکند، شاید اولین نفر همین رهبر امروز ما بود که می ایستاد و می گفت نه!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016