جمعه 8 اسفند 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

اگر شاهنامه به عربی میبود٬ هادی خرسندی

هادی خرسندی
«فردوسی مردی زیانکار بود. زنده‌ کردن‌ لغات‌ فارسی‌ باستانی‌، برگشت‌ از تعالیم‌ قرآن‌ است‌. اینهمه‌ سر و صدا برای‌ عظمت‌ فردوسی‌، و جشنواره‌ و هزاره‌ و ساختن‌ مقبره‌،……….. برای‌ آنست‌ که‌ در برابر لغت‌ قرآن‌ و زبان‌ عرب‌ که‌ زبان‌ اسلام‌ و زبان‌ رسول‌ الله‌ است‌، سی‌سال‌ عمر خود را به‌ عشق‌ دینارهای‌ سلطان‌ محمود غزنوی‌ به‌ باد داده‌. .... »

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


پریروز فردوسی را از سلماس آذربایجان بیرون کردند.

در حالیکه یک مجسمه فردوسی در میدان فردوسی شهر رم صفا میکند، در شهر سلماس مجسمه فردوسی را سوار کامیون کردند و بردند که تا از این پس میدان فردوسی را میدان انقلاب بنامند. اعتراضاتی که برپا شده چه بسا به اینجا بکشد که مردم معترض را بگیرند که شما ضدانقلابید و ضد میدان انقلابید!

فردوسی زدائی در جمهوری اسلامی، تازگی ندارد. ماجرای سلماس نه اولین است نه آخرین. حذف نقاشی های شاهنامه از دیوارهای بولوار مشهد جای حاشا نمیگذارد که علمای جمهوری اسلامی با حکیم توس رابطه خوبی ندارند.

در اینترنت این گفته ها «منسوب» به «شهید مرتضی مطهری» آمده که اگر از او نباشد، از یک همپالگی اسلامی اوست:
Ferdowsi.jpg
«فردوسی مردی زیانکار بود. زنده‌ کردن‌ لغات‌ فارسی‌ باستانی‌، برگشت‌ از تعالیم‌ قرآن‌ است‌. اینهمه‌ سر و صدا برای‌ عظمت‌ فردوسی‌، و جشنواره‌ و هزاره‌ و ساختن‌ مقبره‌، و دعوت‌ خارجیان‌ از تمام‌ کشورها برای‌ احیاءِ شاهنامه‌، و تجلیل‌ و تکریم‌ از این‌ مرد خاسر زیان‌ بردۀ تهیدست‌ برای‌ چیست‌؟! برای‌ آنست‌ که‌ در برابر لغت‌ قرآن‌ و زبان‌ عرب‌ که‌ زبان‌ اسلام‌ و زبان‌ رسول‌ الله‌ است‌، سی‌سال‌ عمر خود را به‌ عشق‌ دینارهای‌ سلطان‌ محمود غزنوی‌ به‌ باد داده‌. .... »

فردوسی تهیدست نبود و سی سال از جیب خورد. خودش در پاسخ آقای مطهری میگوید:
تهیدست بودم که سی سال و بیش - همه خرج بنمودم از جیب خویش؟
تو روزی اگر جیره ات دیر شد - اگر سهمت از حوزه تأخیر شد
زمین و زمان را به هم دوختی - ز مأمور و آمر پدر سوختی
(البته منسوب به فردوسی!)

---------------------------------------------------------------
اندکی شاهنامه به عربی (محض امتحان و خرسندی علمای اسلامی)
یک ـ جر و بحث تهمتن با رخش وقتی که رستمِ عرب میخواهد شتر سوار شود
)ترجمۀ فارسی از مترجم ماست(
---------------------------------------------------------------
«تَهَمَتن ایآکَ بِه رَخشُ الّذین» - (یعنی تهمتن اینک خطاب کرد به رخش خود(
«بگفتا جَمَل اِهدِناً بَعد از این» - (بگفتا راستی بعد از این شتر سوار میشوم(

«نه اسَبُ الجُلوسَ الشُروطُ اَلادَب» - (زیرا نشستن به اسب شرط ادب نیست(
«کِه شهنامِه اِنّ اَلذینَ العَرَب» - (که شهنامه بعد از این به عربی خواهد بود(

«تَضَرّع هَمی رَخش فی نَعبِدُو» - (رخش جا خورده و سر به زاری گذاشت(
«اِناَلله لِیسُ التَوَقُع زِ تُو» - (و گفت من از تو انتظار چنین چیزی نداشتم(

«مُعاوِض عَلی رَخشِنا فالشُتُر؟» - (تو رخش خود را با شتر عوض میکنی بیمعرفت؟(
«هَمی اِعتِراضُ الَذی غُرّ و غر» - (رخش بنای اعتراض و همی قر قر گذاشت(

«فَقالَ تَهَمتَن عَلی الگوشِ رَخش» - (تهمتن از کوره در رفته در گوش رخش گفت(
«مِن اَلله یِک مُشت فیِ الاَرضُ پَخش» - (دیگه لوس نشو. میزنم بمیری ها(

«هَمی فی جَمَل عَزمِ کُل بَلَد» - (پس آنگه با شتر همی در شهر راه افتاد(
«رَسیدی بِه لَم یولِد اَز لَم یَلَد» - (از تخت طاووس به میدان انقلاب رسید(

«مِن اَلله گُرزِ گِران دَر کَف اَش» - (و چماقش هم احتیاطاً همراهش بود(
«کِه عِندَالضَرورَت کُنَد مَصرَفَش» - (که در مواقع اضطراری برای بیضۀ اسلام..... باقیش جا نشد(

«صَراطَ الّذی مُستَقیمَاً عُبُور» - (همینطور با شتر و چماق راه را ادامه داد (
«اِذا فاتِحَه فی التَمامِ القُبور» - (به هر قبری میرسید فاتحه و الحمدی میخواند). بله رستم اگر عرب باشد فاتحه هم میخواند. (مترجم(
-------------------------------------------
دو - رسیدن تهمتن شترسوار به مجلس شورای اسلامی
-------------------------------------------
«اِذا مُستَمِع لَم یَکُن قال و قیل» - (همینطور که میرفت قیل و قالی شنید(
«اِیاکَ هَمِه نَستَعینُ الوَکیل» - (فهمید که رسیده به وکلای مجلس شورا(

«تَهَمتَن تَجَسُس به هَل یَستَوی» - (تهمتن کنجکاو شد که ببیند چه خبر است.(
«هُناکَ بِهی اِهدِناً البهلوی» - (و آیا این مجلس مربوط به زمان بهلوی است؟ منظور «پهلوی» است. عرب به پسرعمه هم میگوید بسرعمه. مترجم(

«وَلا خِیروُ، اِسلام عَلیه السلام» - (میگویند خیر. مجلس اسلام است. چطو مگه؟(
«بِه این مَجلِسُ المَکتَبی وِلبِکام» - (و به این مجلس مکتبی خوش آمدی!(

«فَقالَ یِکی غِیرِمَغضوبِها» - (یکی از آنها که شیکپوشتر بود آمد جلو و گفت(
«لَکَ خیرمقدم جَمَل خوبها» - (خیرمقدم به تو و شتر نازنینت. ببسی کولا؟(

«یِکی اِنتَخَب اِنتَخی اِنتِخاب» - ((گفت امروز یک انتخاباتی پیش رو داریم(
«کِه آرائ کُلُ عَلَی اِلاِحتِساب» - (که نتیجه آرأ را شمارش میکنیم. جائی جی؟(

«ریاسَت بِه رأیُ الَذینَ الدَقیق» - (رئیس مجلس را با رأی دقیق انتخاب کنیم(
«اِلا لَم یَکُن کاندیدا رَفَیق» - (پس شما بیا خودت را نامزد کن دوست عزیز(

«فَقالَ تَهَمتَن نَه نازُ القَمیش» - (تهمتن گفت به قرآن طاقچه بالا نمیگذارم(
«نَه اَنعمت عَلیهِ به کاندید خویش» - (ولی فعلاً فرصت کاندیدا شدن ندارم(

«عَلی قُل هُوَاللهِ اخذِ البِرأی» - (بهرحال رأی گیری با نام رهبری انجام شد(
«قِرائَت بِه آرأ، مِنَ البَعدِ سَعی» - (و رأی ها با دقت اسلامی خوانده شد(

«لِذا اکثریّت مِنَ اِلاتِّفاق» - (و رئیس مجلس با اکثریت قریب به اتفاق آرا(
«عَلی اِحتِسابُ الشُمارِش دِقاق» - (که با دقت شمرده شد، انتخاب شد(

«خَطابُ التَهَمتَن کَه خَتمُ العَمَل» - (به تهمتن گفتند رأی گیری تمام شد(
«ریاسَت عَلی سَهم هذَالجَمل» - (و شتر تو به ریاست مجلس انتخاب شده!(

«به تَحقیقِنا مالِک یُوم رأی - هُناکَ تَهَمتَن وَلاکانِ سَعی»
(توضیح میدهند که باید خود رستم به ریاست انتخاب میشده، ولی آنها جرأت نکرده اند ... بقیه را فردوسی جوش آورده و به فارسی میگوید:(

«بگفتند دیدیم توپ پُرت - همه رأی دادیم بر اشترت»
«کنون اشتر تو در این روزگار - رئیس و وکیل است و قانونگزار»
«برادر هم او را اگر باشدی - رئیس قضاقوۀ ما شدی! ((اللاریجانی)
«تهمتن بیامد به پهلوی رخش - بگفتا که برگشتم از باغ وحش!»

چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که اُف بر شما باد و آن پیشنهاد
———————————————


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016