گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! رويارويی راهبردها در مذاکرات هستهای به کجا میانجامد؟ علی کشتگرخوشحالی امروز مردم از تفاهمنامه نشانه احساس مسئوليت به سرنوشت کشورشان است. اما اين خوشحالی نبايد موجب فراموش کردن مسئوليتهای شخص خامنهای شود. اين او بود که در دوره احمدینژاد طرفداران توافق هستهای را "شاه سلطان حسين" میخواندپروژهی هسته ای جمهوری اسلامی از جنبه اقتصادی شايد تا به امروز به اندازه جنگ هشت ساله برای ايران خسارت به بار آورده باشد. اين مقاله به زيانهای کلان اقتصادی و خطرات زيست محيطی اين پروژه نمی پردازد. بلکه صرفا به صف بندی های جهانی و داخلی موافقان و مخالفان حل منازعه هسته ای و اهميت دستيابی به توافق برای ايران اشاره دارد. اما پيش از هرچيز لازم به ذکر است که اين تفاهم نامه که اميد می رود تا سه ماه ديگر به توافق نامه ای قطعی بيانجامد، بدون عقب نشينی شخص خامنه ای از مواضع پيشتر اعلام شده اش ممکن نبود. آنچه قرار است به عنوان حقوق هسته ای ايران پذيرفته شود، در بهترين حالت همانی است که ۱۲ سال پيش در دوره ی خاتمی نيز اگر جمهوری اسلامی به بازرسی های آژانس و همين محدوديت ها رضايت می داد، دست يافتنی بود. بدون آن که اقتصاد و صنايع کشور و معيشت ميليونها ايرانی به وضع فلاکت بار کنونی دچار شود. منتها خامنه ای در دوره احمدی نژاد که قطعنامه های شورای امنيت را کاغذ پاره تلقی می کرد تن دادن به آنچه که خود او امروز پذيرفته را به "شاه سلطان حسين" ( نامی برای تحقير خاتمی ) نسبت می داد. در رژيمی که اراده ی يک فرد بالاتر از اراده ملی و منافع ملی به حساب می آيد و همه ی امور در قبضه فردی است که مسئول همه چيز است، و پاسخگوی هيچ چيز، نمی توان انتظار ديگری داشت. چه نحوه ی پايان يافتن جنگ ايران و عراق که بهترين فرصت ها برای پايان دادن به کشتار و ويرانی بيشتر و گرفتن دهها ميليارد دلار خسارت به هدر رفت، چه ماجرای گروگان گيری و اشغال سفارت آمريکا و چه اينک ماجرای ۱۲ ساله پرونده ی هسته ای که صدها ميليارد ثروت کشور و فرصت های بزرگ ملی و منطقه ای را برباد داده، نشان می دهد که ديکتاتوری ولايت فقيه بسيار ناکارآمدتر و در قبال مسايل پيچيده جهان امروز ناآگاه تر از ديکتاتوری سلطنتی است. اگر اعضای مجلس خبرگان رهبری که اکثريت آن را دستچين شدگان شخص "رهبر" تشکيل می دهند، ازاستقلال رای و وجدان ملی برخوردار بودند، به صرف همين پرونده ۱۲ ساله هسته ای رای به بی کفايتی خامنه ای می دادند. اما از اين خبرگان رهبری و از آن مجلس شورای اسلامی که اکثريت اعضای آن جايگاه خود را مديون رهبر و نه رای مردم می دانند و بسياری از آنان به فسادهای اقتصادی آلوده اند چه انتظاری جزهمدستی در سرکوب مردم و سرپوش گذاشتن بر عواقب فاجعه بار تصميمات و سياستهای ويرانگر و ضدملی خامنه ای میتوان داشت؟ خوشنودی ما از تفاهم نامه هستهای نبايد مانع از طرح اين حقايق که فراموش کردنش به تکرار دوباره و چندباره اين قبيل فجايع میانجامد، بشود. خوشحالی امروز مردم از تفاهم نامه هسته ای امری طبيعی و نشانه احساس مسئوليت به سرنوشت کشورشان است. مردمی که در انتخابات ۹۲ به روحانی رای دادند، به شدت از برنامه هسته ای رژيم ناراضی بودند و در انتخابات به اين سياست و نماينده شاخص ان جليلی که مورد حمايت شخص خامنه ای بود نه گفتند. حالا مردم احساس می کنند که حرکت هوشيارانه ی آنان در خرداد ۹۲، نتيجه داده است. تظاهرات و شادمانی خيابانی مردم در شهرهای بزرگ و در شبکه های اجتماعی در عين حال به معنی هشدار و مخالفت آنان با کارشکنی های "دلواپسان" و "کاسبان تحريم" که همچنان برای به شکست کشاندن مذاکرات فعالند نيز هست. در جريان ماجراجويی های هسته ای ۱۲ سالهی گذشته خامنه ای و بلوک نظامی-امنيتی تحت امر او نيز برنده مستقيم اسرائيل و ارتجاع منطقه و جهان بوده است. و صد البته تنها بازمانده و درمانده اصلی آن ملت ايران است. عصبانيت امروز دولت اسرائيل و تندروهای داخلی و افراطيونی که درجريان تحريم ها منافع سياسی و اقتصادی بی حساب و کتاب کسب می کردند امری قابل فهم است. اگر مذاکرات که نتايج آن هنوز شکننده و نامعلوم است و هنوز همه مراحل هفت خوان خطر را پشت سرنگذاشته به مصالحه ای پايدار بيانجامد و تحريم ها و شبح جنگ از سر ايران دور شود، سرچشمهی اصلی توجيه تندروی ها و تنش های سياسی خارجی، سرکوبهای داخلی و سوء استفاده های اقتصادی بلوک نظامی – امنيتی حاکم خشک می شود. پس کاملا طبيعی است که همه جريانات جهانی و ايرانی که منافع و مصالح خود را در تشديد جنگ و خشونت در منطقه بحران زده خاورميانه جستجو می کنند، همچنان در جهت به شکست کشاندن مذاکرات پايان نيافته هسته ای و برهم زدن توافق های شکننده کنونی فعال باشند. بدينسان است که صرفنظر از انگيزه و نقطه عزيمت های متفاوت، يک اتحاد بين المللی عليه توافق هسته ای از مدتها پيش شکل گرفته و همچنان در کار کارشکنی در مذاکرات هسته ای فعال است. اين جريانات به رغم مواضع و ماهيت متضاد و شعارهايی که عليه هم می دهند در به شکست کشاندن مذاکرات متحد يکديگرند.همه آنها در ادامه تنش و تحريم ذينفع اند، از هم تغذيه می کنند و به شدت به يکديگر نيازمندند و درست همين واقعيت است که تندروهای اسرائيلی و ايرانی و آمريکايی و اروپايی را در عمل همراه و همسو می کند. مهمترين عناصر تشکيل دهنده اين اتحاد شوم به قرار زير است: ۱- حکومت دست راستی اسرائيل به رهبری نتانياهو دولت اسرائيل در تهيه اسناد جعلی مربوط به سلاحهای کشتار جمعی در عراق و آماده سازی مقدمات حمله نظامی آمريکای جورج بوش به عراق نقش تعيين کننده ای داشت. دولت اسرائيل، عراق و سوريه ی يکپارچه و با ثبات را به زيان امنيت و موجوديت خود می دانست و امروزه به شدت از وضع اين دو کشور مصيبت زده خوشنود است. دولت نتانياهو آرزو داشت و دارد که ايران نيز به سرنوشت عراق دچار شود و در اين جهت در سالهای گذشته با بهره برداری رندانه از رفتار و گفتار فقهای حاکم بر ايران و رئيس جمهور دست نشانده شان (احمدی نژاد) به هر وسيله ای که می توانست متوسل شد. توافق هسته ای، رويای اسرائيلی سوريه ای کردن شرايط ايران و يا تبديل ايران به عراق را نقش بر آب می کند. از همين رو است که نتانياهو صراحتا می گويد :" برای شکست اين مذاکرات و جلوگيری از توافق با ايران از هيچ تلاشی فروگذاری نمی کنيم." ۲- تندروها و "دلواپسان" جمهوری اسلامی ۳- افراطيون وجنگ طلبان کنگره سنای آمريکا ۴- عربستان و متحدان منطقه ای آن ۵- اپوزيسيون همراه با اسرائيل و عربستان ۶- وزارت خارجه فرانسه زير نفوذ لابی های عربی و اسرائيلی يک روز پس از اعلام تفاهم نامه لوزان، فابيوس منفی بافی عليه اين تفاهم نامه را آغاز کرد و بی اعتقادی خود را به مذاکرات به نمايش گذاشت. او گفت: "بايد در ماههای آينده برای گرفتن امتيازات بيشتر و دستيبابی به توافقی محکم ايران را زير فشار قرار دهيم و تحريم ها نيز بايد در يک روند راستی آزمايی کاهش يابد نه آن که لغو شود. " (نقل به معنی) برگرفته از راديو کلاسيک (ساعت هشت بامداد روز پنجشنبه دوم آوريل) بلافاصله پس از پخش اين سخنان لوران فابيوس، لوک فری((LUC FERRY فيلسوف دست راستی فرانسوی در همين راديو ضمن تاييد مواضع لوران فابيوس گفت که : " اوباما برای جهان امروز مايهی نوميدی است و طبيعی است که من از مساله مذاکرات هسته ای ايران و غرب به اوباما و روحانی اعتماد ندارم و سخنان نتانياهو را در باره اين تفاهم نامه درست می دانم." به اين ترتيب ضمن حفظ خوش بينی ها واميد به آن که مذاکرات در مسيری بی بازگشت قرار دارد نبايد فراموش کرد که هنوز راه دشورای برای تبديل اين تفاهم نامه به يک توافق مورد قبول طرفين در پيش است. و قطعا لابی های اسرائيل و عربستان چه از طريق وزارت خارجه فرانسه و چه از کانال کنگره و يا سنای آمريکا خواهند کوشيد مذاکرات را دراين مرحله حساس به بن بست بکشانند. در درون ايران نيز "دلواپسان" و "کاسبان تحريم فعاليتهای خود را تا به آخر عليه دستيابی به توافق ادامه خواهند داد، هرچند که در ايران همه چيز در نهايت به تصميم شخص خامنه ای مربوط است و احتمالا او برای نجات رژيم که به قول خمينی از "اوجب واجبات است" عليرغم ميل باطنی خود به "نرمش قهرمانانه" ادامه خواهد داد. با اين همه در صورت تشديد کارشکنی های بين المللی و امتياز خواهیهای بيشتر ۱+۵ بعيد نيست خامنه ای نيز که همواره ترديد خود را از به نتيجه رسيدن مذاکرات اعلام کرده، با افراطيون همراه شود. مهمترين راه مقابله با افراطيون داخل ايران، حضور فعال مردم در صحنه برای پشتيبانی از مذاکرات است. واکنش شادمانه مردم بلافاصله پس از تفاهم ژنو بر فعل و انفعالات و صف بندی های درون جمهوری اسلامی از جمله بر رفتار و تصميمات رهبر جمهوری اسلامی تاثير می گذارد. فراموش نکنيم که اگر اعتراضات ۸۸ و مقاومت زندانيان سياسی و رهبران محصور جنبش سبز نبود، خامنه ای در سال ۹۲ به همان رقابت بسيار محدود نيز که به پيروزی روحانی بر نامزدهای مورد حمايت او انجاميد، تن نمی داد و ما امروز شاهد رسيدن روند مذاکرات به مرحله امروزی آن هم نبوديم. مردم ايران در رفتار و کردار و مطالبات دودهه گذشته ( از دوم خرداد تا به امروز ) ماهيت دموکراسی خواهانه و صلح جويانهی خودرا به جهانيان نشان داده اند. از اين رو است که جهانيان ايران را به صرف مواضع و رفتار جمهوری اسلامی داوری نمیکنند و اين خود يکی از فاکتورهای اثرگذار بر روند مذاکرات هسته ای است. پرزيدنت اوباما در آخرين گفتگوی خود به تاريخ ۱۶ فروردين با توماس فريد من روزنامه نگار نيويورک تايمز به اين واقعيات اشاره میکند و در دفاع از دستيابی به توافق هستهای با ايران به اهميت توجه به همين خواستههای آزادیخواهانه و منش صلح طلبانه مردم نيز اشاره دارد. اين مصاحبه رييس جمهور امريکا نشان میدهد که افکار عمومی و رفتار ايرانيان تا چه حد بر عزم او برای رسيدن به توافق هستهای با ايران موثر بوده است. اوباما در اين مصاحبه با توجه به سطح آگاهی جامعه ايران، در مقام يک رهبر سياسی دورنگر به نقش آينده و تاريخی ايران در حفظ صلح و ثبات خاورميانه تاکيد دارد و از همين موضع به مخالفان سياست آشتیجويانه آمريکا با ايران که شعارهای تند جمهوری اسلامی را می بينند اما ماهيت صلح طلبانه و دموکراسی خواهانه جامعه بزرگ ايران را ناديده می گيرند پاسخ میدهد. Copyright: gooya.com 2016
|