گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
9 فروردین» مذهب شيعه، ريشه از خود بيگانگی ايرانيان (بخش هشتم)، جلال ايجادی13 بهمن» آزادی بيان از نظر قانونی و جامعهشناسی محدوديت ندارد، جلال ايجادی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بنبست مسابقه اتمی رژيم و ناسيوناليسم شيعهگرا، جلال ايجادیطی اين سالها يک اقليت بسيار کوچک از شخصيتهای سياسی و فرهنگی و اکولوژيستی پيوسته عليه برنامه اتمی مبارزه نمود، ولی متأسفانه اکثريت جامعه و نخبگان، فريفته ايدئولوژی اتم بوده و میباشد و اين فريفتگی خود را با ناسيوناليسم کور شيعهگرا همبستر و همرنگ میبيند. ما با آسيب عميق ايدئولوژيکی و روانی و رفتاری مواجه هستیمامضای تفاهم نامه اتمی ايران و غرب در تاريخ ۲ مارس ۲۰۱۵ يک رويداد مثبت است. برخی می گويند اين تفاهم نامه بزيان منافع ملی ايران بوده و دست خارجيان را در امور داخلی مربوط به صنعت و تحقيق باز ساخته است. من پيشنهاد می کنم به صورت ديگری اين توافقنامه را نگاه کنيم. اگر سياست اتمی بخاطر خطرات و زيانهای بيشمار آن در ايران و جهان نادرست است پس هر رويدادی که در اين سياست وقفه و تزلزل و کندی بوجود آورد مثبت است. بيائيم فعاليت اتمی نظامی را از زاويه صلح جهانی و از زاويه حقوق بشری مورد مخالفت قرار دهيم و بيائيم فعاليت توليد انرژی اتمی را از نظر تکنولوژيکی کهنه و پرمخاطره برای زندگی انسانی و محيط زيست مورد انتقاد و رد قراردهيم؛ در اين صورت هر رويدادی که در اين برنامه اتمی مانع تراشی کرده و سستی بوجود آورد، مثبت است. البته در اين تفاهمنامه نسبت به تعهدات دو جانبه و حسن نيت دو طرف می توان شک داشت و بازی ها و نيرنگ ها و تناسب قوا در دو جبهه ديپلوماتيک می تواند اين توافق را به تنگنا بياندازد، بخصوص اينکه جمهوری اسلامی در پی بمب اتمی شيعه بوده و عقب نشينی بمعنای فراموشی اين هدف و پايان شگردهای مخفی توسعه اتمی نيست. با توجه به آنچه بيان شد جنبه های گوناگون اين توافق را نگاه کنيم: يکم، در مدت بيش از چهل سال، حکومت پهلوی و سپس جمهوری اسلامی سرمايه های کلانی را در برنامه اتمی مصرف کردند و با تخمينی از هزينه ها می توان گفت اين برنامه اتمی صد ها ميليارد دلار را بلعيد. مبلغی بزرگ که مانع سرمايه گذاری های اساسی ديگر در کشور شد. آبادی روستاها، ساماندهی اقتصاد، حفاظت از محيط زيست، کيفيت آموزش برای کودکان و نوجوانان، طرح های واقعی برای اشتغال بيکاران، توسعه بهداشت و مسکن، توسعه انرژی های پاک و غيره فراموش شد تا برنامه اتمی فربه شود. روشن است که اين تفاهم، پايان هزينه های بيهوده نيست، بلکه شايد زير کنترل و فشار، آهنگ افزايش سرسام آور بودجه اتمی را محدود کند. دوم، اين برنامه اتمی که دارای هدف نظامی و هژمونی طلبانه برای طبقه آخوند شيعه و سرداران سپاهی است پيوسته در جستجوی سيراب کردن اهداف نظامی و سياسی و اميال اين طبقه در ايران و منطقه بوده است. محدود شدن برنامه اتمی و فشار بين المللی برای حذف جنبه نظامی آن، عاملی برای محار زدن به اين سياست است. البته بازی حکومت اسلامی و شگرد ها و کلک های اسلامی هرگز پايان نخواهد داشت ولی اين تفاهم کند کننده است. آخونديسم جاه طلب و متمايل به سلطه طلبی و توسعه طلبی است و بارها از زمان انقلاب تا امروز شعار «جهاد» و «نابودی اسرائيل» و «راه کربلا» را شنيده ايم. اين شعارها هم فانتاسم و رويای جهانگشائی اوليگارشی شيعه است و هم بيان يک تمايل مشخص استيلاگرائی ايدئولوژی شيعه بشمار می آيد. به اين ترتيب شايد اين توافق عمومی سرآغازی اجباری در راستای کم دامنه نمودن برنامه اتمی باشد. سوم، هميشه جمهوری اسلامی شگردهای تبليغاتی متعددی داشته و برای فريفتن مردم دشمن تراشی خيالی و بحران سازی های حرفه ای نموده است و پيوسته خواسته نشان دهد که حرف رهبری اين حکومت مستبد و فاسد يکی است. خمينی به جنگ ادامه تا به کربلا برود ولی بالاخره جام زهر را نوشيد. خمينی و خامنه ای تصميم گرفتند که سلاح هسته ای داشته باشند، ولی بالاخره زير فشار بين المللی ناچار به عقب نشينی شدند. ايران برخلاف تبليغات خود، اين تفاهم اخير را پذيرفت و در عمل عمده خواست کشورهای «پنج + يک» را قبول کرد و به آنها قول داد تا بخش مهم صنايع و تحقيقات اتمی نظامی خود را زير بازرسی جهانی قرار دهد. استراتژی دروغ هميشه کارساز نيست و آخوند وقيح رسواتر گرديد. استراتژی عريان تبليغاتی عليه غرب و قدرقدرتی حکومت به بن بست رسيد و بقول يکی از آخوندها «استخاره» شد و برای مذاکرات و رسيدن به توافق خوب آمد. چهارم، فشارهای ديپلماتيک و سياسی جهانی، ويرانگری بخش های اقتصادی داخلی و نيز تحريم های اقتصادی جهانی تنگناهای بسياری در ايران بوجود آورد. نارضايتی صنعتگران، توليدکنندگان داخلی، فرارمغزها، مهاجرت جوانان و دانشجويان، افزايش مداوم بيکاری، محدويت شديد ارزهای ناشی از فروش نفت، و نيز خواست مصلحت گرايان و تکنوکرات های اسلامی، نظام ولايت فقيه را مجبور به قبول تفاهم نمود. سياست حکومت ولايت فقيه تغيير می کند زيرا اجبارهای جهانی سنگين است. رژيم به پول احتياج دارد تا بودجه خود را تنظيم کند. منطق شيعيان حاکم اين است که اگر اتم در بن بست است، پس برای بقای خود، بايد برای بوروکراسی و هزينه های رايج کشوری پول داشت و قوای سرکوب را پيوسته آماده نگه داشت و در خاورميانه به تروريست ها و گروههای بنيادگرای شيعه کمک نظامی و مالی رساند و مبارزه رقابتی را عليه عربستان و سنی ها بشکل ديگری ادامه داد. پنجم، سی و پنج سال دروغ و سانسور و نبود شفافيت در عرصه اتمی، مانع از آن شد که مخالفان بتوانند از طريق رسانه های کشوری نظر خود را به جامعه برسانند و مانع از آن شد تا بخش های آگاه شهری ترديدها و مخالفت های خود را بيان کنند و در جامعه تبادل فکری صورت گيرد. بنابر اين جمهوری اسلامی به کلاه گذاری بر سرجامعه و کلاهبرداری ادامه داد. در تمام دنيا سياست های اتمی فاقد شفافيت بوده و تسلط تکنوکراتها و شبکه های نفوذ، مانع از بحث باز و دمکراتيک می گردد. در ايران نظام ولايت فقيهی جز دروغ و جعلسازی در اين زمينه کارديگری نکرد و کسانی را که خواهان آزادی و دمکراسی بودند را شکنجه و اعدام کرد و کسانی را که می گفتند «غنی سازی حق مسلم ماست» در رسانه دولتی و راهپيمائی های فرمايشی برجسته نمود و توده ناآگاه و خرافی را پشت سرخود بسيج نمود. ششم، سی و پنج سال خشونت و دروغ اتمی و سی و پنج سال هدر دادن پول و ثروت اين مملکت توسط باندهای فاسد و تبهکار جمهوری اسلامی، سی و پنج سال جدال جناح های اصولگرا و اصلاح طلب و تکنوکرات برای تقسيم قدرت و توافق همه آنها برای ادامه سياست خانمانسوز اتمی و سکوت مرگبار، سی و پنج سال همسوئی بسياری از نوانديشان دينی در مورد پرونده اتمی و نشاندادن اين برنامه خطرناک و ناسالم بعنوان برنامه بازتاب دهنده منافع و مصالح ملی فراجناحی، سی و پنج سال سکوت و يا حمايت در قبال فعاليت اتمی از جانب طيف بزرگی از مذهبی ها و چپ ها و ملی گراها و جمهوری خواهان و باصطلاح «مرزبندی با اسرائيل» و بالاخره پس از سی و پنج سال تلاش در فريب جامعه ايران و جامعه بين المللی، مذاکرات منجر به پذيرش اغلب خواستهای امريکا و اروپا از جانب «دولت روحانی و ظريف» می گردد. طی اين سالها يک اقليت بسيار کوچک از شخصيت های سياسی و فرهنگی و اکولوژيستی پيوسته عليه برنامه اتمی مبارزه نمود، ولی متاسفانه اکثريت جامعه و نخبگان، فريفته ايدئولوژی اتم بوده و می باشد و اين فريفتگی خود را با ناسيوناليسم کور شيعه گرا همبستر و هم رنگ می بيند. ما با آسيب عميق ايدئولوژيکی و روانی و رفتاری مواجه می باشيم. هفتم، در جهان امروز بيش از ۳۰۰۰۰ بمب اتم در دست ۹ کشور وجود دارد و حکومت اسلامی ميخواست دهمين کشور باشد. تمام تلاش جامعه جهانی صلح طلب بايد در راستای خلع سلاح عمومی اتمی باشد. نيروگاههای اتمی توليد انرژی در جهان با هزينه بسيار سنگين بوده، با خطرات تکنولوژيکی متعدد همراه می باشد و زباله های اتمی ناشی از سوخت راکتورها جز خطر مهلک برای زندگی انسانها و محيط زيست نتيجه ديگری ندارد. اقتصاد پويا و مدرن و مسئول در زمينه اجتماعی و اکولوژيکی احتياج به بمب و راکتور اتمی ندارد. تلاش ما بايد در جهت کاهش جدی انرژی فسيلی و توقف انرژی اتمی باشد و تمام شيوه های علمی و فنی جديد و تکنولوژی نوين در جهت انرژی های پاک و تجديد شونده تشويق شوند. برنامه جمهوری اسلامی در زمينه انرژی فسيلی به چپاول درآمدهای نفتی خلاصه ميشود و در زمينه اتمی به نابودی ثروتهای ملی و فساد محدود می گردد. جلال ايجادی، جامعه شناس Copyright: gooya.com 2016
|