گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
8 اسفند» اگر شاهنامه به عربی میبود٬ هادی خرسندی24 بهمن» خدایا، خدایا، تا والنتاین بعدی، سپندارمذ را نگهدار! هادی خرسندی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! چرا برای عالی پیام (هالو) کف میزنیم؟ هادی خرسندی«گفتم آقای قاضی این امر مختومه است؛ برای یک شعر نمیشود یک نفر را دو بار محاکمه کرد. گفت اون بار شاکیت سپاه بود، این بار شاکیت پلیس امنیت است. گفتم که اینطور که نمیشود… من بابت یک شعر چند بار باید بروم زندان؟ ...... گفت همینه که هست ..... و حالا که همینه که هست، من میرم اوین دربست!» این را گفت و پرید توی یک اتومبیل و رفت .....مسعود بهنود در فیسبوک، زیر ویدئوی عالی پیام «کامنت» گذاشته است و من آنرا به دو خاطر اینجا میآورم. یکی اینکه زیباتر از آن چیزی برای گشایش اینجا ندارم و دیگر، که مشاهیر اهل قلم، بدانند کامنت گذاشتن در بعضی جاها، نه تنها ایراد ندارد بلکه مورد تشویق من هم قرار میگیرند! بهنود مینویسد: «همین می ماند به تاریخ. همین فیلم. باور نمی کنید؟ هزار شعبده به کار آورید و هزار لطف و رحمت کنید و هزار بار از خود و خدای خود قدردان باشید که به شما چنین شان و مقامی داد تا انعام دهید و صدقه، شاعران را صله دهید و خادمان را زر و سیم، تاریخ هیچ کدام را در خاطر نخواهد داشت اما شاعر را به بند کشیدید می ماند. همه نیروگاه های هسته ای عالم را تصاحب کنید و همه لشکریان آلان را به وردی شکست دهید، اگر تاریخ بخوانید کمی. روشن می شود برایتان. این فیلم می ماند. خاطره به بند کردن شاعری برای شعر می ماند.» شاعر شجاع طنزپرداز در ویدئویش میگوید: «گفتم آقای قاضی این امر مختومه است؛ برای یک شعر نمیشود یک نفر را دو بار محاکمه کرد. گفت اون بار شاکیت سپاه بود، این بار شاکیت پلیس امنیت است. گفتم که اینطور که نمیشود… من بابت یک شعر چند بار باید بروم زندان؟ ...... گفت همینه که هست ..... و حالا که همینه که هست، من میرم اوین دربست!» این را گفت و پرید توی یک اتومبیل و رفت ..... طبق قانونِ چهارده معصوم همچنین روی وزن شعر شما در قبال دموکراسی دین! یا که لوفرض چهچهی بزند تو اهانت به رهبری کردی زده ای طعنه بر کلام الله لرزه انداختی به روح امام انتخابات را زدی لطمه از گرانی مرغ گفتی تا نگذشتی خلاصه حتی از چند جا گفتی از حقوق بشر در جنایت، نوشته ای تهران شعرهای تو میرود سردست از فریمان به یزد و رفسنجان دخترم هم نوشته در یوتیوب باز هم گر نوشتی و خواندی از شب شعر او شدی غایب تازه در این میانه خوب آمد ورنه بر گردن تو میبستند مثل پوینده، مثل مختاری. گر دوباره ببینمت هالو هموطنان! چونکه معلوم شد <همینه که هست> ایهاالناس این منم هالو میروم حبس، پانزده ماهی جرم من، عشق من به آزادی کار من بود عقده بگشودن در چنین روزگار هیساهیس از دل حادثه زدم فریاد روی در روی با خشونت و زور نه به پاریس بودم و لندن! با شهامت نموده ام رفتار هرچه بوده سر زبان شما جمله را قصه و مثل کردم توی سالن همیشه غوغا بود یا اگر فیلم های من دیدید لطف ها، کاغذی و ایمیلی کارهایم در این دو سه هفته خوب، ممنونم از شما جمعاَ در رژیم کثیف و آدمکش در رژیمی که شعر در بند است هموطن، کف زدی و خندیدی دین خود را به من ادا کردی! نکند آنچه کرده ای با من حال هم که فتاده ام زندان جان من این عطا و این ایثار من اگر بوده ام صدای شما خوش بود هرکسی به نوبه خویش نه هدف که، وسیله ام بنده من همینجا که توی سلولم پس توهم هموطن، قدم بردار کف زدن در فضای سربسته توی انظار و خارج از سالن گر بیاید برون صدای همه Copyright: gooya.com 2016
|