ما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
فراستی: زيباکلام بیسواد و مبتذل است
زيباکلام: هر آشغالی که هستم خودم را به کسانی نمیچسبانم تا بالا بيايم
• يک مناظره جنجالی. فراستی و زيباکلام روبروی هم نشستند تا از آوينی صحبت کنند، اما ماجرا به بحث درباره ويژگیهای شخصیشان کشيده شد.
خبرگزاری تسنیم ـ در حالی که سينما اين روزها درگير بخش بين الملل جشنواره فيلم فجر است و بيش از بيست روز است که از ايام بزرگداشت شهيد آوينی گذشته است؛ دانشگاه تهران، امروز شاهد مناظره داغی با موضوع سينمای شهيد آوينی بود. دو طرف اين مناظره مسعود فراستی منتقد سينمايی و صادق زيباکلام کارشناس و تحليلگر سينمايی بودند.
شدت اين مناظره گاهی آنچنان تند و غليظ شد که در انتهای آن يکی از دانشجويان خطاب به دو کارشناس حاضر در اين جلسه گفت: من به هر دوی شما احترام می گذارم ولی از شما سوال دارم که چقدر مواجهه امروز شما عاقلانه و در خور دانشگاه بود و چرا احساسات دانشجويان را تحريک کرديد تا تعدادی برای شما کف و سوت بزنند.
زيبا کلام در جواب اين سوال گفت: من چيزی برای گفتن ندارم مگر اينکه دوباره تکرار کنم که با تمام وجود مخالف هنر در خدمت حکومت هستم.
فراستی هم در جواب اين دانشجو، ميکروفون را جلوی خودش کشيد و گفت: من هميشه در چنين جلساتی از همه خواهش می کنم که برای کسی در مناظره دست نزنيد. کف و سوت زدن برای کسی که در مناظره هست، شکل مناظره را عوض می کند. نکته بعدی اين که به نظر من اين جلسه اصلا بد نبود. اينکه سازماندهی جلسه و چينش افراد خوب نبود بحثی جداست ولی آنچيزی که در اين مناظره اتفاق افتاد، آنچنان هم بد نبود. آقای دکتر زيباکلام معتقد است که مرتضی آوينی نظريه پرداز سينمای حکومتی است و من فراستی هم می گويم اشتباه می کند. او تند می گويد و من هم تند جواب می دهم. چيزی نشده است. يک مقدار ياد بگيريم که اين چنين تند نظراتمان را بگوييم ولی احترام هم را حفظ کنيم.
آنچه در ادامه می خوانيد گزارشی از برنامه ای با عنوان «خلسه نارسيسی» است. اين برنامه در پرديس هنرهای زيبای دانشگاه تهران و در تالار آوينی برگزار شد. در بخشی از اين مراسم، مستند «عالم هيچکاک» هم پخش شد.
بخشی از مناظره زیباکلام و فراستی در دانشگاه تهران:
مناظره با حرفهای اعتراضی فراستی آغاز شد.
او با انتقاد از عنوان «خلسه نارسيسی» برای اين جلسه گفت: عنوان اين جلسه ربطی به موضوع جلسه ندارد و دوستانی که می خواستند اسم شيک بگذارند بايد بگويم که اشتباه کردند. «خلسه نارسيسی» اصطلاحی از مکلوهان است که آوينی در يکی از مقالاتش به کار میبرد. اتفاقا اين مقاله خيلی هم روی خلسه نارسيسی متمرکز نيست و فقط يک جمله در انتهای مقاله آورده است.
فراستی در ادامه ضمن انتقاد از نظرات اميرحسن ندايی گفت: اينچيزی که گفته میشود مرتضی آوينی دو نوع سينما را میفهميد يکی سينمای مستند و ديگری سينمای داستانی که سير معنوی داشته باشد؛ اشتباه است. آوينی سينمای مستند را دوست داشت به واسطه تقربی که به واقعيت داشت.
وی افزود: نوع دوم سينمايی که دوست داشت سينمای سير معنوی و دينی نيست. اتفاقا فيلمهايی مثل «لارنس عربستان»، «دره من چه سرسبز بود» و «اديسه ۲۰۰۱» از جمله سينمای مورد علاقه آوينی است که سير معنوی به اين معنا ندارند.
اين منتقد سينمايی افزود: آوينی سينما را به معنای ابزار به معنای ظرف نمیدانست که هر چيزی را بتوان در آن ريخت. بلکه سينما را راهی می دانست که بيان کند. يک بيان هيچکاک دارد که در مقاله مرتضی آوينی هم هست که می گويد: سينما برای بيان خود بايد بهای گزافی را بپردازد و اين بهای سنگين سرگرمی است.
فراستی: دولت و وزارت ارشاد و منتقدان، سينمای تارکوفسکی را علم کرده بودند و من به مرتضی گفتم اين چيزی که اينها علم کردند غيرسينمايی است، هيچکاک را علم کنيم.
فراستی با اشاره به علاقه آوينی به سينمای هيچکاک گفت: آن زمان، دولت و وزارت ارشاد و منتقدان سينمای تارکوفسکی را علم کرده بودند و من به مرتضی گفتم اين چيزی که اينها علم کردند خيلی غير سينمايی است و بايد يکی را معرفی کنيم که سينمايی باشد. من هيچکاک را معرفی کردم. اوايل مرتضی مخالفت می کرد و می پرسيد که آيا هيچکاک به لحاظ انديشه از پس تارکوفسکی برآيد؟ بعد از اينکه چند فيلم از هيچکاک را ديد، به اين نتيجه رسيد که او تکنيسين سينما است و از پس تارکوفسکی هم برمی آيد.
وی افزود: من اين را گفتم تا مزه سينمای آوينی دست شما می آيد. سينمای مخاطب عام را اصل میدانست. اين که سينما بتواند که يک سير روحی را ايجاد کند در نوشته های مرتضی راجع به سينمای هيچکاک است.
فراستی در ادامه به بحث فرم و محتوا اشاره کرد و گفت: تا همين امروز جامعه سينمای ايران رابطه فرم و محتوا را درک نکرده است. اين ها فکر می کنند که محتوا يک اصالتی دارد و بيرون از فيلم ايستاده است و منتظر است که فرم بگيرد. اينها درک نمیکنند که محتوا بيرون وجود ندارد و اينکه فرم است که محتوا را می سازد. محتوا رنگی است که فرم به مضمون و مفهوم می زند و محتوای خاص يک اثر هنری. محتوا پيام نيست. به درستی آوينی می گويد که سينما جای عقل نيست، جای فلسفه نيست، بلکه جای حس است. سينما عرصه و ساحت حس است.
اين منتقد سينمايی در پايان بخش اول صحبتهايش گفت: آوينی اصلا سينمای اسلامی را هم نمیفهميد و من هم نمی فهمم. اينکه می توان سينمای اسلامی داشته باشيم يا نه جزو سوالهای آخر مرتضی بود. ولی می گفت که هنر سينما بايد در تسخير مسلمانان معتقد و کاربلد سينما باشد.
نوبت به صحبتهای صادق زيبا کلام پژوهشگر و تحليلگر سياسی رسيد. وی اول صحبتهايش گفت: ميشود من در مورد توافق لوزان صحبت کنم؟ من می توانم بگويم که چرا هسته ای بدرد اين مملکت نمی خورد؟
وی صحبتهايش را اينطور ادامه داد: ظاهرا در مورد شهيد آوينی فقط بايد به عنوان يک مستند ساز نگاه کنيم. اما من ايشان را بخشی از مجموعه ای می دانم که به آنها سينماگران حکومتی میگويم. البته ايشان شهيد شدند و نمی توان قضاوت کرد که در دهه های بعدی هم پاسدار سينمای حکومتی می ماند يا نه. شايد ايشان يک حرمت و قداستی برای خود و هنر قائل می شد و يا اصراری نداشت که فيلمهايی بسازد که با تشويق حکومت همراه باشد؛ شايد می شد و يا نه.
زيباکلام: علت اهميتی که به مفهوم آوينی داده می شود اين است که ايشان را برای هنردولتی و هنر ايدئولوژيک زده مصادره کنند
وی ادامه داد: ما می توانيم در مورد مسائل فنی و قالب و محتوا صحبت کنيم ولی علت اهميتی که به مفهوم آوينی داده می شود اين است که ايشان را برای هنردولتی و هنر ايدئولوژيک زده مصادره کنند.
زيبا کلام در ادامه با ذکر خاطره ای جوانی اش گفت: زمانی من و نسل ما معتقد به يک گونه ای هنر بوديم که متعهد باشد و بخش عمده ای از هنرها برای من هنر غير متعهد بود. در آن دوران هنری ارزشمند بود که بتواند مبارزات مردم تحت ستم را به نمايش در آورد در غير اينصورت هنر برای هنر فاسد ترين نوع هنر بود.
زيبا کلام ادامه داد: ما در آن زمان با اين تعابير عشق می کرديم اما من در اويل زندگی پنجاه زندگی من برخلاف دهه بيست زندگی من آن هنر متعهد کمرنگ تر شد. الان برای من هنر، هنر است و تقسيم بندی به هنر متعهد و غير متعهد يک چيز من درآوردی است. هنر يعنی اينکه بتواند رنجها، دردها، شادمانی ها و احساسات آدمی را نشان دهد و برايش مخاطب پيدا کند و مابقی آن حقنه کردن ايدئولوژی به هنر و هنرمند است.
وی ادامه داد: نظام جمهوری اسلامی مبلغ همان هنر متعهدی شده است که در جوانی به آن اعتقاد داشتيم. ديدگاهی که طبق آن بخش عمده هنر و هنرمندان ارزشی ندارند و بخش عمده ای از سينما هيچ ارزشی ندارد و چيزی جز سرگرمی و کار هاليوودی نيست.
زيبا کلام اضافه کرد: از نظر تاريخی فقط جمهوری اسلامی ايران نيست که به سينمای متعهد پايبند است، تمام نظامهايی که بر اساس ايدئولوژی شکل گرفتند به سينمای متعهد معتقدند. سينما شوروی هم داعيه هنر متعهد است. سينمای چين و سينما آلمان نازی هم اين نگاه را به هنر داشتند.
در ابتدای جلسه مستند «عالم هيچکاک» برگرفته از مقاله شهيد آوينی پخش شده بود. اين تحليلگر سياسی به اشتباه گمان کرده بود که اين مستند ساخته شهيد آوينی است. زيبا کلام بر اساس اين پيش فرض ادامه داد: من از صحبتهای اين جلسه و فيلمی که از نريشنهای شهيد آوينی پخش شد چيزی پيدا نکردم که حالا بيايم آوينی را روی سرم بگذارم و حلوا حلوا کنم. از صحبتهايی که شد من اصلا گيج شدم که شهيد آوينی با سينما مدرن و هاليوود مخالف بود پس چرا برای سينمای هيچکاک نوشته است و الان اين فيلم را ساخته است.
وی ادامه داد: صدای بلندگو بد بود و صدای آقای فراستی هم در گوش من اکو می شد وچيزی هم عايد من نشد. اما مطالبی که در مورد آوينی گفته می شود را در مورد خيلی از کارگردانها می شود گفت. من نمی فهمم يعنی چه که می گوييم فلان شخص به عرفان علاقه مند است، اما عرفان را در فيلمش نشان نمیدهد، پس ارزشمند تر است از کارگردانی که اصلا به عرفان علاقه ندارد.
زيباکلام: اگر زمان آوينی بودم به او میگفتم به خدا جرم نکردهای که از هيچکاک خوشت میآيد، لازم نيست توجيه کنی
من اگر زمان آوينی، ايشان را می ديدم به او می گفتم که اگر از هيچکاک خوشت می آيد به معنای اين نيست که شما گناه کرديد؛ به خدا جرم نکردی لازم نيست توجيه کنی. کافی است راحت بگويی من به هيچکاک علاقه دارم. به خاطر اينکه از هيچکاک خوشتان آمد لازم نيست بگويی که هيچکاک و آثارش يک نوع معنويت دارد.
فراستی: زيباکلام با چيزی مخالف است که از آن هيچ اطلاعی ندارد، چهار جمله شنيده است و حرف میزند
فراستی در جواب اين صحبتهای زيباکلام گفت: ماچهار سال پيش در اصفهان يک مناظرهی ديگر داشتيم. آقای دکتر از چهار سال پيش يک قدم هم جلو نيامده است. لئوناردو داوينچی يک جمله ای دارد که میگويد هيچ کس حق ندارد پيش از رسيدن به شناخت کامل از ماهيت چيزی يا کسی به آن عشق بورزد، يا از آن نفرت داشته باشد. دکتر با چيزی مخالف است که اصلا از آن هيچ چيز اطلاعی ندارد. چهار تا جمله از آقای ندايی، چهار تا جمله (اکو دار) از من شنيده است و اينجا اظهارنظر می کند.
وی افزود: متاسفم که راجع به پديده ای حرف می زند که اصلا هيچ اطلاعی از آن ندارد. مرتضی آوينی ابدا سينمای حکومتی را دوست نداشت و اين حداقل شناخت از مرتضی آوينی است.من و مرتضی در مجله سوره دشمن شماره يک سينمای دولتی بوديم و من همچنان هستم.
فراستی: اتفاقا زيباکلام طرفدار سينمای دولتی که پول از دولت میگيرد و جايزه را از فرنگی میگيرد
فراستی خطاب به زيباکلام گفت: اتفاقا زيبا کلام طرفدار سينما دولتی از جنس آنتلکت است. يعنی طرفدار سينمای دولتی که پول از دولت میگيرد و جايزه را از فرنگی میگيرد. مرتضی آوينی مخالفت سياستگذاری بی در و پيکرسينمايی دولت بود. وقتی کسی اين موضوع ساده را نمی داند به خودش ظلم می کند که در مورد آن صحبت کند.
اين منتقد سينما ادامه داد: سينما می تواند ايدئولوژيک و متعهد باشد و دکتر دوست نداشته باشد. اولين نکته اين است که سينما بايد سينما باشد. چه حکومتیهايی که سينما ابزار دستشان است و ميلياردها تومان هم خرج میکنند و فيلمشان فيلم نيست و چه روشنفکران اپوزيسيون نما که از پوزيسيون میخورند، آنها هم به سينما به عنوان ابزار نگاه می کنند.
وی ادامه داد: مرتضی اساسا نظريه پرداز جدی هنری بعد از انقلاب است و نه فيلمساز. من با بعضی از نظراتش موافق نيستم ولی با بيشتر نظراتش موافقم به خصوص اين دو مورد که سينما قبل از اينکه هنر باشد سرگرمی است و ديگر اينکه فرم، محتوا می سازد.
فراستی اضافه کرد: آوينی از فيملهای «ديده بان»، «مهاجر» و «هور در آتش» خوشش می آيد و من هم خوشم می آمد و علت آشنايی ما هم همين فيلمها بودند. اساسا فيلمهای «ديده بان» و «مهاجر» فيلم تبليغ حکومت است. اينها فيلمهای درستی هستند که اولا سينما هستند بعد اينکه آدمها و فضايی را نشان میدهند که دکتر با آنها مخالف است ولی من موافق آن هستم. آن چه فضايی است؟ فضای دفاع از ميهن.
وی ادامه داد: فکر نمی کنم ضد جنگ بودن قلابی روشنفکرها اصلا چيز جدی باشد. جنگ دو نوع است يکی جنگ تهاجمی يکی جنگ دفاعی. اگر با هر دو مخالفيد در حقيقت طرفدار مهاجميد و روشنفکری که اينگونه ضدجنگ است به متجاوز کمک میکند. من همچنان طرفدار جنگ ميهنی و جنگ دفاعی هستم. به نظرمن مستندهای مرتضی که اين جنگ را تصوير کردند، به لحاظ تکنيکی هم قوی بود.
فراستی در ادامه به کنايه به زيبا کلام گفت: حالا که صدای من اکو ندارد اينجا را خوب گوش کنيد. او ادامه داد: روايت فتح سند افتخار سينمای جنگ ايران و عراق است. مرتضی در مستندش وقتی شهيد را نشان می دهد دوربين را ثابت نگه می دارد و اصلا اداهای اسلوموشنی ندارد. ايدئولوژی زده کسی نيست که می خواهد ايدئولوژی خودش را به شکل هنری ارائه میکند، ايدئولوژی زده کسی است که فکر می کند ضد ايدئولوژی است و فرم نمیفهمد و اين طرفداری هنر نيست و فريب ظاهر را می خورد.
زيباکلام: من سينما نمی دانم و اصلا نمی دانم آن را با «سين» می نويسند يا با «صاد» ولی کسی که ادعای سينما دارد چرا بايد از فيلم قلاده های طلا دفاع کند؟
زيبا کلام در جواب فراستی صريح تر حرفهايش را شروع کرد: شما به سفر چهار سال پيش اشاره کرديد.حالا من به شما می گويم که برای چه اصفهان رفته بوديم. اصفهان برای اين رفته بوديم که ايشان از فيلم «قلاده های طلا» در سال ۸۸ دفاع می کرد. خيلی نبايد گول يک سری حرفهای ظاهری را نخوريم. من چيزی را گفتم که بهش اعتقاد داشتم. من سينما نمی دانم و اصلا نمی دانم آن را با «سين» می نويسند يا با «صاد» ولی کسی که ادعای سينما دارد چرا بايد از فيلم قلاده های طلا دفاع کند؟
زيباکلام: آقای فراستی که پشت آوينی سنگر گرفتی تا به جاهايی برسی
وی ادامه داد: من هيچ چيز نمیدانم ولی شيادی نمیکنم. در خصوص جنگ هم بايد دوباره راجع به آن صحبت کنيم، ديگر اين سينما نيست که با چند کلمه به سرو کله من بکوبد. آقای فراستی اگر جنگ آن چيزی است که شما و حکومت برای ما روايت می کند پس چرا وقتی ۵۹۸ را قبول کرديم، از ميان سه کلمه ای که امام گفت فقط يکیاش باقی ماند و آن هم جام زهر بود. آقای فراستی که پشت آوينی سنگر گرفتی تا به جاهايی برسی؛ دو جملهی ديگر هم امام گفتند يکی اينکه در مورد جنگ هرچه گفتم پس گرفتم و ديگر اينکه آبرويی اگر داشتم با خدا معامله کردم. به نظر شما، ما در جنگ پيروز شده بوديم پس اين دو جمله چيست که امام گفتند.
وی ادامه داد: اگر در جنگ پيروز شده بوديم پس چرا امروز بعد از دو دهه از گذشت جنگ، دنبال مقصر میگرديم که چه کسی باعث شد که امام ۵۹۸ را قبول کند.
زيبا کلام در آخر حرفهايش گفت: در مورد جنگ بايد خيلی حرفهای ديگری هم زده شود. شما به صادق زيبا کلام نگو ميهن پرست نيستی. زيبا کلام هر آشغالی که هست خودش را به کسانی نمی چسباند تا بالا بيايد. شما و کسانی که مبلغشان هستيد، هيچ جراتی نداريد که فيلمهای ديگری هم در مورد جنگ بسازيد ولی بدانيد کسان ديگری می آيند و برای جنگ فيلم خواهند ساخت.
در بخش ديگر اين مناظرهی داغ، فراستی گفت: چهار سال پيش در اصفهان با دکتر زيبا کلام با تم بزرگداشت شهيد آوينی شرکت کرديم نه با تم «قلاده های طلا». ايشان در آن جلسه هم با جهل نسبت به اين پديده وارد جلسه شد.
اين منتقد سينمايی با اعلام نظرش درمورد فيلم «قلاده های طلا» گفت: فراستی هيچ وقت نگفته است که «قلاده های طلا» فيلم خوبی است. من در مورد اين فيلم دو جمله گفتم: يک اينکه «قلاده های طلا» صحنه های خارجی اين فيلم خوب است دوم اينکه به لحاظ عدم توهين به مخالفش خوب است و اين نگاه وحدت طلبانه است. ولی نقدهای خودم را به اين فيلم داشتم.
فراستی: زيباکلام هر روز پشت کسی پنهان میشود تا دو روزی هم زندان برود و بيايد قيافه بگيرد
فراستی ادامه داد: من پشت آوينی پنهان نشدم برعکس دکتر که هر روز پشت کسی پنهان میشود تا دو روزی هم زندان برود و بيايد قيافه بگيرد. در تمام اين سالها نه پشت آوينی قايم شدم و نظراتم را راجع به آوينی گفتم. سر فيلم «قصههای مجيد» يا سر بحث تکنيک و فرم يا جاهای ديگر هم بوده است که با نظراتش مخالفت کردم.
وی ادامه داد: اگر از مرتضی دفاع میکنم دفاعی روشن است چون معتقدم او روشنفکر بود. برعکس اکثر روشنفکران بشدت بی سوادی که هستند، مرتضی آوينی روشنفکری جدی بود و از روشنفکری گذار کرد و چيزی هم که باعث اين گذار شد خود جنگ بود.
فراستی: روشنفکرنماهايی که صاحب هيچ نظری نيستند و نان نام اپوزيسيونیشان را میخورند از فيلم ۳۰۰ حمايت می کنند
فراستی با اشاره به اظهارات زيبا کلام ادامه داد: دکتر طبق معمول به جای اينکه جنگ را توضيح بدهد يک جملهی مخدوشی از امام می گويد که امام جنگ را پس گرفت و جام زهر نوشيده است. از جنگ نه دهم اش گفته نشده است. به شدت جا دارد که چرا هنوز بخشهايی از جنگ گفته نشده است. اما حرفی که می زنم و روشنفکرها از آن می لرزند اين است که من از جنگ دفاعی، دفاع می کنم و عليه جنگ تجاوز کارانه هستم. مخدوش کردن اين دو کار روشنفکران بی سواد است که قيافه اپوزيسيون نمايی می گيرند.
وی با اشاره به مناظره قبلی شان بر سر فيلم ۳۰۰ گفت: روشنفکرنماهايی که صاحب هيچ نظری نيستند و نان نام اپوزيسيونیشان را میخورند از فيلم ۳۰۰ حمايت می کنند و بعد میگويند من ميهن پرست هستم. اگر سواد نداريد، خوب ساکت شويد و برويد جايی که سواد داريد. هنر جای شامورتی بازی و بی سوادی نيست.
فراستی:حتی در جايی که دکترا گرفتيد هم بی سواد هستيد. به شدت مبتذل و به شدت تقليلگرا هستيد از بحث مذاکرات هسته ای تا بحث اعتدال
فراستی صحبت هايش را تند و صريح کرد و گفت: حتی در جايی که دکترا گرفتيد هم بی سواد هستيد. به شدت مبتذل و به شدت تقليلگرا هستيد از بحث مذاکرات هسته ای تا بحث اعتدال. ادعای قلابی که من اپوزيسيون روشنفکر هستم واقعا برای يک استاد دانشگاه مبتذل است.
اين منتقد سينمايی در آخر گفت: آنچيزی که در مورد مرتضی آوينی و حکومتی بودن او است کذب محض است. تمام نوشته های اواخر سال ۶۹ تا لحظهیشهادتش عليه سينمای دولتی و حکومت است. اين گونه ادعای تفکر میکنی و بعد میگويی که فراستی از قلاده های طلا دفاع کرد. قلاده های طلا شرف دارد به آن چيزی که تو دوست داری مرد.
زيبا کلام در پايان اين مناظره گفت: سر مناظره فيلم ۳۰۰ مشابه همين برخورد اتفاق افتاد و در همان دانشگاه اصفهان هم چنين برخوردی داشتم ولی خفيف تر بود و امروز هم می دانستم که سر اين بحث چنين اتفاقی می افتد.
اما پيش از مراسم، اميرحسين ندايی، استاد دانشگاه تهران در يک سخنرانی ۲۰ دقيقهای درباره نظريات سينمايی آوينی صحبت کرد.
او پشت تريبون حاضر شد و سخنانش را اينگونه شروع کرد: آن پايين که بودم دکتر زيبا کلام به من گفت مگر شهيد آوينی فيلم سينمايی هم ساختند و من گفتم خير؛ و او گفت: پس چرا اين جلسه را میگوييم بررسی سينمای آوينی. اتفاقا بحث از همين جا شروع می شود. مورد نظر ما سينمای مستند شهيد آوينی است. سينمای مستند در کنار سينمای داستانی يک شکل بسيار مهم بيانی است.
وی ادامه داد: زنده ياد آوينی در حوزه سينمای مستند کار عملی انجام داد ولی در حوزه سينمای داستانی يک نظريه پرداز بود. اگر آوينی می ماند زمينه های بيانی را برای رسيدن به سينمای ملی طراحی می کرد.
اين استاد دانشگاه در رشته سينما و تئاتر با ذکر نظريات سينمايی شهيد آوينی خاطرنشان کرد: ايشان برای سينما تعريف مشخصی قائل بود. ايشان معتقد بود که سينما عرصه عرفان زدگی نيست. چون عرفان و فلسفه حوزه فردی هستند و نفوذ آنها در سينما موجب می شود که يک سينمای فردی را ايجاد کند که مخاطب خاص دارد.
ندايی ادامه داد: شهيد آوينی ماهيت سينما را در دو چيز می ديد. يکی اينکه سينما رسانه ای با مخاطبان بسيار است و ديگر اينکه يک رسانه فراگير فرهنگی است.
وی با اشاره به برخی از فيلمهايی که شهيد آوينی گفت: «بن هور» و «اديسه فضايی ۲۰۰۱» از جمله علايق شهيد آوينی بود. فيلمساز مورد علاقه اش هيچکاک بود. او بحثی را ايجاد کرده بود با اين مضمون که تفاوتی وجود دارد بين فيلم و فيلمنامه. او معتقد بود که فيلم نامه در درجه اول يک اثر ادبی است و ماهيتی نامتعين و غير منجمد بر ذهن مخاطب دارد.
ندايی در ادامه صحبتهايش گفت: زنده ياد آوينی معتقد بود که وقتی خواننده، فيلمنامه را می خواند، چهره بازيگران و فضاها متفاوت از چيزی است که در واقع و در طول فيلم می تواند رخ دهد. در تاريخ سينما فيلمهای گوناگونی داريم که از يک اثر ادبی ساخته شده است که باهم تفاوت ساختاری دارند.
اين استاد دانشگاه در رشته سينما و تئاتر ادامه داد: آوينی میگفت کار کارگردان تبديل فيلمنامه به فيلم است والزامی نيست که نويسنده فيلمنامه خودش باشد و اين هم مخالفت با همان نظريهی سينمای مولف بود که اعتقاد داشتند که کارگردان بايد نويسنده آثار خودش هم باشد.
وی ادامه داد: مثالی که آوينی میزند در مورد آثار هيچکاک است. او میگويد اگر کسی به فيلم نامهی «سرگيجه» نگاه کند، می گويد که فيلمنامه مزخرفی است. ولی نکته اينجاست که يک فيلمنامه بد با يک کارگردان خوب درست ساخته می شود. در فيلم سرگيجه عناصر باور ناپذير روانشناسانه ديده میشود که تماشاگر عادی متوجه آن نمیشود و فقط با داستان فيلم همراه میشود.
ندايی در ادامه تشريحات نظريات سينمايی آوينی میگويد: مخالفت آوينی با سينمای مدرن مثل مخالفتش با نقاشی مدرن است. ليوتار در کتاب وضعيت «پست مدرنيسم» هم می گويد که مدرنيسم دوره ای است که همتش را بر آن قرار داده است که آن چيزی که ناديدنی است را نمايش دهد. آوينی میگفت نقاشی مدرن يا فيلم مدرن دارای يک ابهام ذاتی است در صورتی که فيلم به خاطر دارا بودن مخاطب عام، بايد بدون ابهام باشد.
وی افزود: آوينی اينکه چگونه سينما میتواند به يک منشا تحول فرهنگی تبديل شود؛ را مستلزم دو شرط لازم و کافی میدانست. شرط لازمش را اين می دانست که زبان سينما بتواند از سادهترين تا پيچيده ترين مخاطب را درگير کند. شرط کافی هم اين بود که فيلم بتواند مخاطب را به تجربه حسی و روحی داستان ببرد.
ندايی اضافه کرد: زنده ياد آوينی اساسا معتقد بود که سينما زندگی بازآفريده شده است. سينما از نگاه او دو شکل اصلی داشت يکی سينمای مبتنی بر شکل زندگی بود. برای مثال فيلمهايی را اسم می برد که شکل مستند نزديک می شوند مثل فيلم «نياز» ساخته عليرضا داودنژاد که آدمهای اين فيلم برای مخاطب آشناست و آنها را در کوچه و بازار ديده است. اتفاقا اين کار را به گونه ای سهل ممتنع میدانست چون برای اين کار بايد بتوانيم واقعيت را بشناسيم و واقعيت مصنوع فيلم را به واقعيت ملموس دنيای بيرونی نزديک کنيم.
اين استاد دانشگاه در مورد ديدگاه دوم شهيد آوينی گفت: آوينی معتقد بود که فيلم بايد مخاطب را به يک سفر معنوی ببرد. مثلا فيلم «هور در آتش» و فيلم های اوليه حاتمی کيا از جنس داستانهای اسطوره ای هستند. در يک داستان اسطوره ای فقط با رويه داستان مواجه نيستيد. بسيار ساده انگارانه است که اگر بپنداريم که داستان يوسف و زليخا داستانی معمولی از عشق آدمی است.
وی در جمع بندی صحبتهايش گفت: زنده ياد شهيد آوينی اعتقاد داشت که فيلم يا بايد به زندگی نزديک شود يا اينکه به صورت لايه لايه به مثابه داستانهای دينی و افسانهها مفاهيم عالی را مطرح کند تا مخاطبش را به فکر فرو ببرد.