یکشنبه 20 اردیبهشت 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

داستان دُن کیشوت‌های جمهوری اسلامی، داستان جدال خيال و واقعيت، حمید آقایی

حمید آقایی
دُن کیشوت يک آدم معمولی با نيت خوب بود که پس از خواندن داستان‌هايی درباره شواليه‌های ماجراجو لباس رزم بر تن می‌کند و به باور خويش به مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی برمی‌خيزد. در حالی که دُن کیشوت‌های جمهوری اسلامی، با وجودی که همانند قهرمان رمان سروانتس دچار توهمات بسيار و خيال‌پردازی فراوانند اما برخلاف او نيتی جز حفظ منافع خويش و ماندن در قدرت ندارند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 



مواضع اخير فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و برخی امامان جمعه و روحانيون دولتی در رابطه با مذاکرات ايران و گروه ۱+۵ ياد آور داستان معروف دُن کیشوت است. به گزارش خبرگزاری تسنيم جانشين فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درگفتگويی اعلام داشته است: "اگر آمريکا با ارعاب و تحقير صحبت کرد، گروه مذاکره کننده ميدان را ترک کنند و ميدان را به ما بسپارند تا در فضای تهديد با آنها تعيين تکليف کنيم و در ادامه گفته است که از جنگ با امريکا استقبال می کنيم". احمد خاتمی نيز در نماز جمعه تهران با اشاره به تهديدهای نظامی آمريکا همزمان با مذاکرات هسته‌ای بين ايران و ۱+۵ می گويد: "مذاکره‌کنندگان عزيز ما اگر در روند مذاکرات ذره‌ای چاشنی تهديد را ديدند مذاکرات را به هم بزنند."

دُن کیشوت اعظم جمهوری اسلامی نيز در ديدار با گروهی از معلمان می گويد که با مذاکره زير سايه تحريم موافق نيست. چندی پيش نيز وی در نماز جمعه تهران گفته بود: "ايران از تهديد جنگ يا تحريم ها نمی ترسد» در حاليکه خود بخوبی آگاه است که اگر فشار تحريم و تهديد نبود هرگز حاضر نمی شد که برنامه های غنی سازی اورانيوم را متوقف کند و از ماجراجويی هسته ای دست بردارد.

جوک های ضد روحانيون دولتی از جمله احمد جنتی نيز حاکی از نوع نگاه طنز آميز مردم به امثال او می باشد. جالب توجه آنکه، وی از وجود اين جوک ها آگاه است اما آنها را را يک توفيق برای خود می داند. (اشاره به مصاحبه وی با خبرگزاری ستاد نماز جمعه که در سايت راديو زمانه آمده است).

در رمان دُن کیشوت اثر معروف نويسنده اسپانيايی ميگل سروانتس فقط يک نفر در لباس دُن کیشوت ظاهر می شود. در جمهوری اسلامی اما، البته در کنار دُن کیشوت اعظم، دُن کیشوت های قد و نيم قد بسياری در لباس نظامی و يا آخوندی گاه و بيگاه (به پندار خود) در ميانه ميدان جنگ با امريکا ظاهر می شوند و رجز خوانی می کنند. با وجود اين تفاوت اما می توان گفت که خميرمايه اصلی رمان دُن کیشوت و دُن کیشوت های جمهوری اسلامی که بيش از سه دهه است ادامه دارد، يکی است.

رمان دُن کیشوت و ماجراهای قهرمان آن، در حقيقت تقابل و برخورد خيال و واقعيت را به تصوير می کشد. همانطور که ما در طول حيات جمهوری اسلامی همواره شاهد تقابل، گاه جنگ و بعضا نيز بازیِ بين واقعيت های سرسخت از يک سو و خيالات و اوهام رهبران جمهوری اسلامی از سوی ديگر بوده ايم. يکی از موارد جنگ بين تصورات موهوم و خيالی و واقعيت های زندگی روزانه مردم صحبت های مصباح يزدی به اين مضمون که "مردم ما برای لذت های مادی انقلاب نکردند" می باشد، که دائما نيز تکرار می گردند. محمد يزدی دُن کیشوت ديگر جمهوری اسلامی که در مقام رياست مجلس خبرگان نشانده شده است نيز در واکنش به صحبت های حسن روحانی که گفته بود وظيفه پليس اجرای قانون است و نه اجرای اسلام، اظهار می دارد که اگر شما به "اسلام بگوييد نه اسلام نيز به شما "نه" خواهد گفت". از آخرين موارد اظهارات دون کيشوتی، صحبت های اخير علی خامنه ای ولی فقيه جمهوری اسلامی است که در ديدار با بخشی از کارگران گفته بود: " کليد حل مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نيويورک نيست" اين در حالی است که وی بارها بر رفع يکباره تحريم ها پس از توافق نامه ايران و ۱+۵ اصرار و تاکيد کرده است.

همانطور که رمان دُن کیشوت نشان می دهد، خيالات صرفا در حد وهم و خيال باقی نمی مانند، بلکه شخصيت خيال باف را نيز شکل می بخشند؛ بطوريکه وی ديگر قادر به تشخيص واقعيت های خارج از ذهن نيست. در حقيقت آنچه او می بيند و می شنود قبلا از فيلتر هايی که جزء شخصيت وی شده اند عبور کرده اند. به همين علت است که ما پس از خواندن اين رمان به آسانی می توانيم در دنيای امروز نيز شخصيت های دون کيشوتی فراوانی بيابيم، و اين در حقيقت رمز ماندگاری رمان دُن کیشوت را نشان می دهد که از عمر آن حدود چهار قرن می گذرد.

در داستان دُن کیشوت کاراکترهای بسياری ظاهر می شوند، اما دو کاراکتر اصلیِ داستان خود دُن کیشوت و شخصيتی ديگری بنام سانچز است که به همراه وی سفر می کند. دن کيشوت خيال بافی است که همه چيز را به شکل ابزار جنگی می بيند و همسفر او سانچز کسی است که دائما با دُن کیشوت در مجادله است که آن چيزی که او فکر می کند يک ابزار جنگی و يا دشمن است، توهمی بيش نيست. برای مثال آنجايی که دُن کیشوت آسياب بادی را با يک غول بزرگ اشتباه می گيرد، و سانچز مطابق معمول و بلافاصله او را تصحيح می کند، که خير اين يک آسياب بادی بيش نيست.

غرض از مقايسه بين رمان دُن کیشوت و داستان مقامات مذهبی و نظامی جمهوری اسلامی، برابرسازی شخصيتی نيست. دُن کیشوت يک آدم معمولی با نيت خوب بود که پس از خواندن داستانهايی در باره شواليه های ماجراجو لباس رزم بر تن می کند و به باور خويش به مبارزه با ظلم و بی عدالتی بر می خيزد. در حاليکه دُن کیشوت های جمهوری اسلامی، با وجودی که همانند قهرمان رمان سروانتس دچار توهمات بسيار و خيال پردازی فراوانند اما برخلاف او نيتی جز حفظ منافع خويش و ماندن در قدرت ندارند.

مورد مضحکه قرار گرفتن آيت الله های جمهوری اسلامی اما يکی از نقاط مشترک آنان با قهرمان ديوانه رمان دُن کیشوت است. البته قهرمانی که بر خلاف دُن کیشوت های جمهوری اسلامی، با وجود همه ديوانگی هايش قابل تحمل است و انسان از خواندن داستان های او لذت نيز می برد. با الهام از رمان دُن کیشوت می توان گفت که جوک های مردم در مورد امثال جنتی، مصباح و خامنه ای در حقيقت استهزاء کسانی است که دُن کیشوت وار و احمقانه می خواهند به گذشته باز گردند.

داستان دُن کیشوت های جمهوری اسلامی اما، همانند رمان دُن کیشوت شخصيتِ مشابه سانچز که وی را در تمام سفرهايش همراهی کرد، نيز دارد. در کنار متوهمين و خيال پردازان اين نظام که يا همواره در جنگ با دشمن بسر می برند و يا مردم را با زور چماق می خواهند به بهشت ببرند نيز سانچز هايی بوده هستند که گاه سعی می کنند خيالات و پندارهای واهی ارباب خود را تصحيح نمايند، همانگونه که سانچز رمان دُن کیشوت می کرد. سانچزهای جمهوری اسلامی همانند سانچز رمان مزبور و بر خلاف ولايت فقيه و ديگر آيت الله های حاکم آرمان و ايده ال خاصی جز بقای اين نظام ندارند. آنان به همين جهت، چون عملگراتر هستند، بهتر می توانند واقعيت های سرسخت امروز را بفهمند. اين جاست که بارديگر يک تشابه بزرگ بين رمان دُن کیشوت و داستان دُن کیشوت های جمهوری اسلامی خود نمايی می کند و آن جدال دائمی بين خيال و واقعيت است که از آغاز تاسيس جمهوری تا زمان حاضر ادامه داشته است.

شايد اگر سانچز در رکاب ارباب خود دُن کیشوت سفر نمی کرد و از او حمايت نمی نمود، سرِ دُن کیشوت زودتر از اين به ديوار واقعيت های سرسخت می خورد و زودتر از دنيای توهمات خود خارج می شد و به زادگاه خويش باز می گشت. از اين نظر است که شخصيت دُن کیشوت باعث سرگرمی و درس آموزی است، اما شخصيتی مانند سانچز، چندگانه، مصلحت گرا و عملگرا است، که در عين حال از ارباب خود حمايت می کند و تا آخر همراه اوست.

يک تفاوت بزرگ ديگر اما بين دُن کیشوت سروانتس و دُن کیشوت های جمهوری اسلامی وجود دارد. دُن کیشوت پس از ماجراهای بسيار و خسته از مبارزه با دشمنان خيالی، بهمراه سانچز به زادگاه خويش باز می گردد و سرانجام در بستر بيماری و خستگی جان می سپارد. دُن کیشوت های جمهوری اسلامی اما، خيره سرتر و خستگی ناپذيرتر از او هستند و هيچگاه قصد بازنشستگی ندارند. آنان هر قدر پيرتر و مسن تر شوند، بيشتر در خيالات خود فرو می روند و فناتيک تر می گردند، که تنها جام زهر می تواند آنها را از توهم و افکار ماليخوليايی نجات بدهد.

اما اگر دُن کیشوت سروانتس به تنهايی به دنيای توهمات خويش پاگذاشت و کسی او را وادار ننمود و صرفا از کمک سانچز برخوردار بود، اما دُن کیشوت های جمهوری اسلامی، هريک عقبه های خاص خود را دارند، که بر گوشه ای از ثروت ها و منابع اين مملکت دست انداخته اند. اعوان و انصار و آقازاده های آنان بر خلاف دُن کیشوت هرگز دچار توهم و خيال نيستند، آنان خوب می دانند که چگونه از منافع طبقاتی خويش حمايت نمايند و چگونه آقا، پدر و يا آيت اللهِ جلودار خود را با انواع و اقسام مخمرهای خرفت کننده دائما در دنيای خيال و توهم نگاه دارند، که در اين ميان چه مخمری بهتر از لباس دين و عمامه ولايت و فقاهت.

http://haghaei.blogspot.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016