اعلام مبانی فقهی و حقوقی رد اتهام افساد فی الارض به محمدعلی طاهری ازسوی عدهای از صاحبنظران
طرفداران محمدعلی طاهری
یکی از بلیات سابقه دار در جامعه ما گشاده دستی در طرح و انتساب اتهامات به افراد مؤمن و تکفیر و طرد آنان با وجود اعتقادات راسخ دینی آنهاست. در خصوص شخصیت موضوع بحث، نه تنها خود در همه گفتهها و نوشتهها از باورهای متعارف دینیاش سخن گفته و دفاع کرده است بلکه هزاران تن از شاگردان وعلاقمندان وی با امضای توماری همراه با ذکر نام و مشخصات خود اعلام کردهاند که از طریق آشنایی با وی و یا شرکت در کلاسهای استادمحمدعلی طاهری دلبستگی زایدالوصفی به اسلام پیدا کردهاند به نحوی که اگر پیش از آن چندان مقید به تکالیف دینی نبودهاند یا فقط مسلمان شناسنامهای بودند اکنون مسلمانی عامل به احکام بوده و نماز و عبادات خویش را با عشق میگذارند.
اما اینکه تفکری ضددینی و خلاف شرع و یا مصداق ارتداد و افساد فی الارض باشد یا نه؟ یک موضوع اعتقادی، معارفی و فقهی بوده و گرچه عرف مسلمانان و توده مسلمان هم میتواند درستی یا نادرستی آن را اجمالا درک کند اما تشخیص علمی و فنی آن در صلاحیت متخصصان علوم اسلامی است. در این مجموعه از استفساریهها دیدگاه عدهای از صاحبنظران درباره اتهامات انتسابی به استاد محمدعلی طاهری آمده است. وی به خاطر دیدگاههایی که تحت عنوان عرفان حلقه یا عرفان کیهانی در کلاسهای درس خود که با مجوز رسمی و قانونی برگزار میشد بیان کرده و انتشار داده در معرض اتهام قرار گرفته است. برخی از پاسخ دهندگان، از مراجع معظم تقلید هستند و برخی از مجتهدان شناخته شده و یا از اندیشمندان و نویسندگان صاحبنظر در حوزه مسائل دینی و اعتقادیاند. از آنجا که در امور مهمهای چون عرض و دماء مربوط میشود نمیتوان بدون اجماع عمل کرد بدون شک همین که عدهای از صاحبنظران چنین اتهاماتی را رد میکنند به خصوص که به صورت استدلالی اظهار نظر کردهاند نظر دوسه نفر دیگر ااز صاحبننظران را که به صورت غیراستدلالی و بدون مطالعه دقیق و کامل آثار شخص بیان شده وی را متهم کردهاند حجیتی ندارند و تنها در حد یک قول شاذ مطرح خواهند بود و توسل به چنین نظراتی برای محکومیت یک انسان مسلمان و مؤمن برخلاف سنت و سیره رسول خدا و ائمه طاهرین و فاقد وجاهت شرعی و قانونی است.
در اینجا متن پاسخ تعدادی از صاحبنظران به استفساریههای شاگردان آقای محمدعلی طاهری تقدیم خوانندگان محترم میشود.
متذکر میشود که عده دیگری از اندیشمندان و مجتهدان تقریراتی دارند که در آینده به این مجموعه افزوده خواهد شد. نکته جالب این است که این اشخاص غالباً استاد طاهری را شخصاً نمیشناخته و یا در اظهار نظر خویش استقلال رای نشان داده و اگر نقدی هم داشتند اظهار کردهاند ولی در مجموع بر یک امر اتفاق نظر دارند، مسلمان ومومن بودن آقای طاهری وعدم وجود شائبه انحراف چه رسد به افسادفی لارض. همچنین برخی از آنها اشارهای به اثرات مثبت عرفان حلقه در میان جوانان و مردم داشتهاند.
کلیه این استفتاءها و پاسخهایش پیش از صدور حکم در دادگاه بدوی بودهاند.
والسلام علی من التبع الهدی
***
۱
پاسخ حضرت آیت الله سیدمحمدعلی ایازی به پرسش جمعی از شاگردان
به نام پروردگار هستی
وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (بقره/۲۸۳)
حضرت آیت الله سیدمحمدعلی ایازی
با سلام
از آنجا که مسئله ارتداد و افساد فی الارض یک موضوع فقهی و تشخیص آن در صلاحیت متخصصان علوم اسلامی است و در جایی که به امور مهمهای چون عرض و دماء مربوط میشود نمیتوان بدون اجماع عمل کرد علیهذا به پیوست این استفساریه، یک دوره کامل از کتابها و نشریات متعلق به آقای محمدعلی طاهری مؤسس و استاد یکی از مجموعههای عرفانی موسوم به عرفان حلقه تقدیم میشود. مستدعی است آنجناب به عنوان شخصی که نزدیک به پنجاه سال در کسوت روحانیت بوده و از مدرسین حوزه علمیه قم و صاحب تالیفات متعددی در زمینه قرآن پژوهی هستید، بفرمایید که آیا دیدگاهها و مطالب مندرج در آنها میتوانند از مصادیق تفکر ضددینی و خلاف شرع یا ارتداد و افساد فی الارض به شمار آیند؟
پیشاپیش از پاسخ عالمانه شما سپاس میگذاریم و توفیقات روزافزون جنابعالی را از درگاه حضرت احدیت مسئلت داریم.
جمعی از شاگردان استاد محمد علی طاهری
بسم الله الرحمن الرحیم
سَلام ٌعَلَیْکُمْ بِماصَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (رعد: ۲۴)
عطف به سئواال جمعی از شاگردان استاد محمد علی طاهری
با ملاحظه آثار این مؤلف بویژه دو اثر اصلی نامبرده، یعنی کتاب «انسان از منظر دیگر» و «دفتر اول عرفان حلقه کیهانی» و توجه به آثار دیگر او چون «انسان و معرفت» و «بینش انسان»، و دیگر جزوات و مقدمه برخی مجلات، نه تنها سخنی دال بر تفکر ضد دینی و خلاف شرع و یا ارتداد و افساد فی الارض دیده نشد؛ بلکه در همه این نوشتهها دعوت به توحید، معنویت و اخلاق و التزام به شریعت تصریح شده و در مواردی برای سوء استفاده احتمالی نکاتی یادآور شده است و به مصداق آیه شریفه: «وَلاتَقُولُوا لِمَنْ أَلْقىإِلَیْکُمُ السَّلام َلَسْتَ مُؤْمِناً». (نساء: ۹۴) کسی که به صراحت در گفتار و آثار به این مسئله اظهار میدارد، چگونه میتوان گفت او مؤمن نیست، تا چه رسد به اینکه به او نسبت ارتداد و افساد در روی زمین داده شود. از این رو، داوری ما به خود این آثار و ظواهر روشن آن است و نه بر اساس سوء ظن و پیشداوری. از امام صادق منقول است: «ملعونٌ ملعونُ مَن رَمى مؤمناً بِکفرٍ وَ مَن رَمى مُومناً بکفرٍ، فَهُوَ کَقَتَلَهُ.» (قمى، عباس، سفینة البحار، ج ۴، ماده کفر، مشهد، بنیاد پژوهشهاى آستان قدس.) ملعون باد، ملعون باد کسى که مومنى را به کفر نسبت دهد و کسى که مؤمنى را تکفیر کرد، مانند آن است که او را کشته است. در این صورت باید از دو جهت بر این امر مواظبت کرد، یکی ریختن خون بیگناهی که امام امیرمنان در نامه خود به مالک مینویسد: «إیّاک والدماء و سَفکها بغیر حلها....» و دیگری بدنام کردن کشور در میان جامعه بشریت و جهانیان و تفتیش عقاید و ضربه زدن به پیکر دین، چنانکه استاد شهید مطهرى در نسبت دین و تکفیر مینویسد: «هروقت و هرزمان که پیشوایان مذهبى مردم ـ که مردم آنها را نماینده واقعى مذهب تصور میکنند ـ پوست پلنگ مىپوشند و دندان ببر نشان مىدهند و متوسل به تکفیر و تفسیق مىشوند، مخصوصاً هنگامى که اغراض خصوصى به این صورت در مىآید، بزرگترین ضربه بر پیکر دین ومذهب به سود مادیگرى وارد مىشود.» (مطهرى، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۴۹۱).
سید محمد علی ایازی
۵/۲/۹۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲
پاسخ حضرت آیت الله سیدحسین موسوی تبریزی به جمعی از شاگردان
به نام پروردگار هستی
َلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (بقره/۲۸۳)
حضرت آیت الله سیدحسین موسوی تبریزی دامه افاضاته؛
با سلام
از آنجا که مسئله ارتداد و افساد فی الارض یک موضوع فقهی و تشخیص آن در صلاحیت متخصصان علوم اسلامی است و در جایی که به امور مهمهای چون عرض و دماء مربوط میشود نمیتوان بدون اجماع عمل کرد علیهذا با التفات به اینکه پیش از تقدیم این استفساریه، یک دوره کامل از کتابها و نشریات متعلق به آقای محمدعلی طاهری مؤسس و استاد یکی از مجموعههای عرفانی موسوم به عرفان حلقه تقدیم گردیده است، مستدعی است آنجناب به عنوان دادستان...... و مجتهدی مسلم که از مدرسان حوزه علمیه قم و متخصص در امر قضای اسلامی نیز هستید، بفرمایید که آیا دیدگاهها و مطالب مندرج در آنها میتوانند از مصادیق تفکر ضددینی و خلاف شرع یا ارتداد و افساد فی الارض به شمار آیند؟
پیشاپیش از پاسخ عالمانه شما سپاس میگذاریم و توفیقات روزافزون جنابعالی را از درگاه حضرت احدیت مسئلت داریم.
جمعی از شاگردان استاد محمد علی طاهری
بسمه تعالی
ﭘﯿﺮو ﺳﻮال ﻫﺎی ﺟﻤﻌﯽ از ﺷﺎﮔﺮدان ﺟﻨﺎب آﻗﺎی ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻠﯽ ﻃﺎﻫﺮی ﻻزمﻣﯽداﻧﻢ ﻣﻄﺎﻟﺐ ذﯾﻞ را ﻣﺮﻗﻮم دارم:
ﺑﻨﺪه ﺗﻌﺪادی از ﮐﺘﺎب ﻫﺎی آﻗﺎی ﻃﺎﻫﺮی را ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﺮده ام، از آﻧﻬﺎ ﭼﯿﺰیﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ اﻓﺴﺎد ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ و اﺧﻼﻗﯽ ﺑﺸﻮد ﻧﯿﺎﻓﺘﻢ، اﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﻌﻀﯽ ازﻋﺒﺎرات ﻣﺸﺘﺒﻪ اﺳﺖ وﻟﮑﻦ در ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻮارد دﯾﮕﺮ ﺗﻮﺿﯿﺤﺎت داده اﺳﺖ. اﮔﺮ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻏﻠﻂ و ﻣﺠﻤﻞ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺤﺚ اﺳﺖ.
در ﻣﻮرد اﺗﻬﺎمﺟﻦ ﮔﯿﺮی ﺑﻪ اﯾﺸﺎن ﻣﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﻄﺎﻟﺒﯽ در ﮐﺘﺎب ﻫﺎی ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺷﺪه ﻧﺪﯾﺪم اﮔﺮ ﻫﻢ درﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺎﯾﺪ دﯾﺪ ﮐﻪ اﻫﺪاف اﯾﺸﺎن از اﻇﻬﺎر اﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﭼﻪﺑﻮده اﺳﺖ و ﮔﺮﻧﻪ از ﻗﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻋﺪهای از ﻋﻠﻤﺎ ﻧﯿﺰ ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ اﺟﻨﻪ را ﻧﺴﺒﺖ ﻣﯽ داده اﻧﺪ.
و اﮔﺮ ﻣﻮﺟﺐ ﺳﻮء اﺳﺘﻔﺎده از ﻣﺮدم ﻧﺒﺎﺷﺪ و ﯾﺎ اﻧﺤﺮاف ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ آﻧﺎنﻧﺒﺎﺷﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﺠﺎزات ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺑﻮد، اﻟﺒﺘﻪ» اﻓﺴﺎد ﻓﯽ اﻻرض «ﺑﺎ ﻗﯿﺪﻣﺤﺎرﺑﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﺠﺎزات اﺳﺖ و اﮐﺜﺮ ﻓﻘﻬﺎئ ﻋﻈﺎم از ﺟﻤﻠﻪ اﻣﺎم ﺧﻤﯿﻨﯽ ره (اﮔﺮﻋﻨﻮان اﻓﺴﺎد ﺗﻮأم ﺑﺎ ﻣﺤﺎرﺑﻪ ﺑﺎﺷﺪ) ﻣﺸﻤﻮل ﻣﺠﺎزاﺗﯽ ﻣﯽ داﻧﻨﺪ ﮐﻪدر آﯾﻪ ﺷﺮﯾﻔﻪ ۳۳ ﺳﻮره ﻣﺎﺋﺪه ﺑﯿﺎن ﺷﺪه اﺳﺖ.
ﺳﯿﺪ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﻮﺳﻮی ﺗﺒﺮﯾﺰی
۲۲/۲/۹۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۳
پاسخ حضرت آیت الله دکتر محمدصادق کاملان به جمعی از شاگردان
به نام پروردگار هستی
وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (بقره/۲۸۳)
حضرت آیت الله دکتر محمدصادق کاملان
با سلام
از آنجا که مسئله ارتداد و افساد فی الارض یک موضوع فقهی و تشخیص آن در صلاحیت متخصصان علوم اسلامی است و در جایی که به امور مهمهای چون عرض و دماء مربوط میشود نمیتوان بدون اجماع عمل کرد علیهذا به پیوست این استفساریه، یک دوره کامل از کتابها و نشریات متعلق به آقای محمدعلی طاهری مؤسس و استاد یکی از مجموعههای عرفانی موسوم به عرفان حلقه تقدیم میشود. مستدعی است آنجناب به عنوان استاد برجسته حوزه علمیه قم و دانشگاه در رشته فلسفه و کلام و فقه، بفرمایید که آیا دیدگاهها و مطالب مندرج در آنها میتوانند از مصادیق تفکر ضددینی و خلاف شرع یا ارتداد و افساد فی الارض به شمار آیند؟
پیشاپیش از پاسخ عالمانه شما سپاس میگذاریم و توفیقات روزافزون جنابعالی را از درگاه حضرت احدیت مسئلت داریم.
جمعی از شاگردان استاد محمد علی طاهری
بسمه تعالی شأنه
محضر مبارک دوستداران و ارادتمندان به جناب آقای طاهری
با سلام و تحیات
پیشاپیش از اینکه نتوانستم به دلیل تراکم کارهای درسی در حوزه و دانشگاه و کارهای پژوهشی، همهٔ آثار ایشان را مورد مطالعه قرار دهم عذرخواهی میکنم. اما از این میان، دفتر اول که به اصول و مبانی مطالب ارائه شده از طرف ایشان پرداخته است و تا مقدار زیادی شاکله و ساختار عرفان ارائه شده از جانب ایشان را نشان میدهد، مورد مطالعه قرار دادم.
از مقدمهٔ این کتاب (دفتر اول) بدست میآید که ایشان دغدغهٔ دینداری دارد و در مقابل عرفانهای وارداتی از بیرون مثل عرفان سرخ پوستی، تبت، چین، ژاپن، هند و... و عرفان مسیحی با رنگهای گوناگون، احساس مسئولیت نموده و میخواهد عرفان اسلامی ایرانی را در دو بُعد نظری و عملی آن به طالبان و تشنگان طریقهٔ معنوی و باطنی ارائه کند. و نسل جوان و تشنهٔ معنویت را در برابر تهاجم فرهنگی که از بیرون بر آنان به نوعی تحمیل شده است مصونیت ببخشد.
این مطلب از سراسر کتاب و اصول مدوّن در آن دیده میشود. البته از کتاب مقالات ایشان نیز این معنا کاملاٌ قابل استفاده است یعنی ظهور کامل در حریص بودن ایشان به هدایت نسل جوان به دین و معنویت دارد. البته تفاوت اصطلاحات عارفان با فقیهان چیزی نیست که مربوط به امروز باشد بلکه از دورههای گذشته این اختلاف و تفاوت میان عارفان و فقیهان بوده است بگونهای که برخی از فقها مانند مرحوم میرزای قمی در رسالهای در ردّ صوفیه تعبیرات تند وگاه غیر منصفانه دربارهٔ بزرگانی چون ملاصدرا میآورد و از او به ملا تحتا تعبیر میکند، آنچنان که از محی الدین عربی به ممیت الدین تعبیر میکند.
در مقابل شخصیتی مانند فیض کاشانی که صاحب ۱۱۵ عنوان کتاب فقهی، حدیثی، تفسیری، کلامی، فلسفی، عرفانی و اخلاقی... است، رسالهای به دفاع از عارفان و حتی صوفیان مینویسد و اصطلاحات آنان را برای فقها در رسالهٔ «مِشواق» توضیح میدهد و هر دو طرف را نصیحت میکند و از عارفان و صوفیان به اهل الله تعبیر میکند.
بنابراین اختلاف در اصطلاح و تعبیر نباید موجب شود تا کسی عارفی را به بیدینی یا بد دینی متهم کند. زیرا اکثر قریب به اتفاق فقهای ما با عرفان و فلسفه آشنایی ندارند.
کمتر شخصیتی همانند مرحوم امام پیدا میشود که هم فقیه بزرگ و هم عارفی صاحب مکتب با داشتن کتابهای عرفانی و حواشی برفصوص قیصری و کتاب مصباح الهدایة، جامع فقه و فلسفه و عرفان باشد.
بنابراین آنچه از این مقدمه، اینجانب میخواهم نتیجه گیری کنم این است که جناب آقای محمد علی طاهری در دفتر اول مجموعه آثار خود که به اصول و مبانی عرفانی خود پرداخته است، گاهی بر خلاف اصطلاحات رایج در عرفان ابن عربی و یا جامی و... مطالبی آورده است، آنچنان که این اصطلاحات میتواند با برخی از اصطلاحات فقهی رایج نیز متفاوت باشد. اما این تفاوتها هرگز موجب اتهام بد دینی با بیدینی نمیتواند بشود. عنوان مفسد فی الارض در روایات تعریف شده است و این عنوان را نمیتوان به هرکسی که متفاوت با ذهن ما سخن میگوید منطبق کرد. قاعدهٔ درأ و احتیاط در دماء و نفوس و... نیز همین اقتضا را دارد.
بنابراین از نظر اینجانب، جناب آقای محمد علی طاهری فردی مسلمان و دلسوز برای دینداری جامعه و نسل جوان است که البته در بیان و استفاده از بعضی از آیات یا اصول عرفانی جای بحث با ایشان و تأمل دارد.
والسلام.
محمد صادق کاملان
ـــــــــــــــــــــــــــــ
۴
پاسخ حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ احمد منتظری به جمعی از شاگردان
(روایتگر فتوای آیت الله العظمی منتظری در خصوص سوال)
به نام پروردگار هستی
وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (بقره/۲۸۳)
حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ احمد منتظری دامت برکاته
با سلام
از آنجا که مسئله ارتداد و افساد فی الارض یک موضوع فقهی و تشخیص آن در صلاحیت متخصصان علوم اسلامی است و در جایی که به امور مهمهای چون عرض و دماء مربوط میشود نمیتوان بدون اجماع عمل کرد علیهذا به پیوست این استفساریه، یک دوره کامل از کتابها و نشریات متعلق به آقای محمدعلی طاهری مؤسس و استاد یکی از مجموعههای عرفانی موسوم به عرفان حلقه تقدیم میشود. مستدعی است آنجناب به عنوان شخصی که از بیت یکی از بزرگترین مراجع شیعه برخاستهاید که بسیاری از مجتهدان و عدهای از مراجع تقلید از شاگران ایشان بودهاند و خود جنابعالی بیش از سه دهه در کسوت روحانیت بوده و در محضر علما و مراجع متعدد تلمذ کرده و در امور فقهی و دینی صاحبنظر هستید، بفرمایید که آیا دیدگاهها و مطالب مندرج در آنها میتوانند از مصادیق تفکر ضددینی و خلاف شرع یا ارتداد و افساد فی الارض به شمار آیند؟
پیشاپیش از پاسخ عالمانه شما سپاس میگذاریم و توفیقات روزافزون جنابعالی را از درگاه حضرت احدیت مسئلت داریم.
جمعی از شاگردان استاد محمد علی طاهری
بسمه تعالی
با سلام وتحیت
اتهام ارتداد و افساد فی الارض در میدانهای بحث علمی و تحقیقی راهی ندارد و بسیاری از مراجع تقلید به این مسأله تصریح کردهاند؛ آیت الله العظمی منتظری در رساله توضیح المسائل خود چنین آوردهاند: «درحکم ارتداد بلوغ، عقل، اختیار و قصد معتبر است؛ همچنین باید انکار از روی جحد و عناد باشد؛ بنابراین حکم ارتداد در مورد کسی که در مسیر تحقیق از براهین عقلی استفاده میکند و احیاناً به نتیجه دیگری دست مییابد جاری نمیشود.» (توضیح المسائل، مسأله ۳۲۱۱). تاکید ایشان بر عنصر جحد و عناد برای این است که حتی اگر ظنّ جحد و عناد وجود داشته باشد نمیتوان چنین اتهامی را به شخصی نسبت داد چه رسد که اسلام او محرز باشد و اقرار به لسان داشته باشد و حتی فراتر از آن، مکتوب کرده و در دفاع از توحید و عقاید اسلامی نوشته باشد.
آیت الله منتظری همچنین در اردیبهشت ۸۳ در دیدار با انجمن دفاع از آزادی مطبوعات گفتند: «در برخورد با مخالفان عقیدتی و فکری باید بدون تهمت، افترا، و با رعایت اخلاق اسلامی و انسانی مواجه شد؛ زیرا با گرفتن و زندانی کردن کاری از پیش نمیرود. مخالفان نباید از حقوق شهروندی و اجتماعیشان محروم شوند. همانگونه که امام علی (ع) حقوق خوارج نهروان را از بیت المال قطع نکردند و فرمودند: پس از من کسی از آنها را نکشید و مورد تعرض قرار ندهید. برخی از آقایان گفتهاند: مخالفان عقیدتی، قلم را به جای سلاح به کار میبرند، درجواب باید گفت: اگر اینگونه است شما هم باید با سلاح قلم با آنها مبارزه کنید نه با زندان و بازداشت و بگیر و ببند.» (دیدگاهها، ج ۲، ص ۳۰۳).
هنوز بشریت شرمنده دادگاههای تفتیش عقاید غرب است و متاسفانه عدهای به دنبال زنده کردن آن فجایع در قرن حاضر هستند. قضات عادل و مستقل بدون شک این موازین شرعی و انسانی را رعایت میکنند؛ زیرا نادیده گرفتن آنها موجب خدشه دراستقلال دستگاه محترم قضایی و ناامیدی جامعه از وسواس در عدالت است.
امیدوارم مسئولین امر مصلحت امروز اسلام و مسلمین را بیشتر در نظر بگیرند و در رفتار خود با دگراندیشان تجدید نظر کنند و در دنیایی که دشمنان اسلام در پی دستاویزهایی برای بدنام کردن چهره دین پاک و انسانی اسلام هستند خوراک برای آنان فراهم ننمایند؛ و امیدوارم مسئولین امر در رفتار خود با دگراندیشان تجدید نظر کنند و موجب وهن دین و حکومت دینی نشون.
والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته
۲۵/۱/۹۴
احمد منتظری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۵
پاسخ استاد سیدکاظم بجنوردی، بنیانگذار و رییس دایره المعارف بزرگ اسلامی
به نام پروردگار هستی
وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (بقره/۲۸۳)
جناب استاد سیدکاظم بجنوردی دامت توفیقاته
با سلام
از آنجا که مسئله ارتداد و افساد فی الارض یک موضوع فقهی و تشخیص آن در صلاحیت متخصصان علوم اسلامی است و در جایی که به امور مهمهای چون عرض و دماء مربوط میشود نمیتوان بدون اجماع عمل کرد علیهذا به پیوست این استفساریه، یک دوره کامل از کتابها و نشریات متعلق به آقای محمدعلی طاهری مؤسس و استاد یکی از مجموعههای عرفانی موسوم به عرفان حلقه تقدیم میشود.
مستدعی است آنجناب که از بیت مرجعیت بوده و خود در زمره یکی از کارشناسان علوم اسلامی هستید، و در سالیان پیش از انقلاب اسلامی در زندان شاه، کتاب «اقتصادنا» اثر شهید آیت الله محمدباقر صدر را از عربی به فارسی ترجمه کرده و پس از انقلاب مؤسس و مدیر بنیاد دایره المعارف بزرگ اسلامی به عنوان یکی از بزرگترین و معتبرترین دایره المعارفهای جهان اسلام هستید با صرفنظر کردن از ملاحظات احتمالیتان درباره مطالب و محتویات این نوشتهها، بفرمایید که آیا دیدگاهها و مطالب مندرج در آنها میتوانند از مصادیق تفکر ضددینی و خلاف شرع یا ارتداد و افساد فی الارض به شمار آیند؟
پیشاپیش از پاسخ عالمانه شما سپاس میگذاریم و توفیقات روزافزون جنابعالی را از درگاه حضرت احدیت مسئلت داریم.
جمعی از شاگردان استاد محمد علی طاهری
مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی
مرکز پژوهشهای ایرانی اسلامی
بسم تعالی
با عرض سلام
آثار آقای محمد علی طاهری راجع به عرفان حلقه (عرفان کیهانی) را که جهت اعلام نظر ارسال کرده بودید با دقتمطالعه کردم و در آن هیچ مسالهای نیافتم که مصداق فساد اعتقادی باشد. آنچه او را مورد توجه برخی از مردم قرار داده طرح مسائل روانی و روان کاوی و سخن از انواع مسائل و مباحث روانی وطرح برخی توهمات روانی باتعابیر و تفاسیر جدید و تلاش برای نفوذ در روان واز آن طریق تحت تاثیر قرار دادن روانها به منظور درمان و تحصیل آرامش روحی و بالاخره بیان روشی برای نوعی درمانهای روانی است که در هر حال هیچ ارتباطی با فساد اعتقادی یا ارتداد یا افساد فی الارض و غیره ندارد. در هر حال او را مضر به حال جامعه نمیدانم. گرچه رابطه مراد و مریدی را نمیپسندم.
کاظم موسوی بجنوردی
رئیس مرکز
۳۰/۱/۹
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۶
پاسخ حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای احمدرضا اسدی به جمعی از شاگردان
به نام پروردگار هستی
وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (بقره/۲۸۳)
حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای احمد رضا اسدی استاد معظم حوزه علمیه قم
با سلام
از آنجا که مسئله ارتداد و افساد فی الارض یک موضوع فقهی و تشخیص آن در صلاحیت متخصصان علوم اسلامی است و در جایی که به امور مهمهای چون عرض و دماء مربوط میشود نمیتوان بدون اجماع عمل کرد علیهذا به پیوست این استفساریه، یک دوره کامل از کتابها و نشریات متعلق به آقای محمدعلی طاهری مؤسس و استاد یکی از مجموعههای عرفانی موسوم به عرفان حلقه تقدیم میشود. مستدعی است، آن جناب بعنوان استاد برجسته حوزه علمیه قم در رشتههای فلسفه و کلام و عرفان و فقه، بفرمایید که آیا دیدگاهها و مطالب مندرج در آنها میتوانند از مصادیق تفکر ضددینی و خلاف شرع یا ارتداد و افساد فی الارض به شمار آیند؟
پیشاپیش از پاسخ عالمانه شما سپاس میگذاریم و توفیقات روزافزون جنابعالی را از درگاه حضرت احدیت مسئلت داریم.
جمعی از شاگردان استاد محمد علی طاهری
بسمه تعالی
پیرو سوالهای فوق چند نکته قابل ذکر است:
به طور کلی، عنوان «ارتداد» که در کتب فقهی به عنوان یکی از موضوعاتی که حکم اعدام در پی دارد مطرح گردیده است، صرف بازگشتن از دین اسلام نیست، بلکه بازگشتی عالمانه و معاندانه و از سر ستیز است، یعنی اگر کسی با علم و یقین به حقانیت اسلام یا علم و یقین به اینکه یک حکمی از احکام ضروری و مسلم اسلام است و اسلام هم دین حقی میباشد، اسلام یا ان حکم را انکار نماید، یعنی مخالفت خود با آن آشکار و علنی کند، او در حقیقت از روی عناد و به هدف ستیز با خدا و پیامبر (ص) و دین خدا به مخالفت و مقابله برخاسته و مرتد به شمار میرود.
همچنین عنوان «افساد فی الارض»، قید محاربه بوده و نمیتوان آن را به تنهایی موضوع حکم اعدام دانست، بلکه آنچه مسلم است، موضوع حکم اعدام، عنوان «محارب مفسد» است، یعنی کسی که سلاح برکشیده و مردم را ترسانده و قصد و تلاش در جهت ایجاد فساد و تباهی در جامعه را دارد. برای توضیح بیشتر به استفتائات شیخناالاستاد مرحوم آیت الله منتظری، ج ۲، ص ۵۲۱، مراجعه شود.
تشخیص مصادیق موضوعات نامبرده به خصوص تشخیص موضوع «مرتد» که به اعتقاد و امر باطنی مربوط است، از طریق بینهٔ شواهد و قرائن بسیار دشوار و پیچده و لغزنده است و اقرار متهم به آن نیز در صورتی معتبر و مسموع است که در فضایی باز و خارج از حبس و حصر و هرگونه فشار و تهدیدباشد.
در حوزه اندیشه و معرفت، اگر احیانأ و به فرض، کسی تفکری ناسازگار با اصولاحکام مسلم و ضروری دین داشته باشد، راه مواجهه با آن، در آغاز، دعوت حکیمانه و استدلال منطقی و برهانی است، در مرحله بعد، برای کسی که ظرفیت استدلال برهانی نداشته باشد یا از آن روی گرانی میکند، موعظه و اندرز نیکو استو در مرحله سوم، جدال و مناظره براساس اصول مسلم و پذیرفته شده نزد طرف مقابل است، چنانکه خداوندحکیم به پیامبرش (ص) فرمود:
ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ﴿ نحل / ۱۲۵﴾
و چنانچه از این روش معقول و منقول، عقلی و عقلائی تخلف شود و در همان آغاز کار، روش عملی و فیزیکی به کارگرفته شودنه تنها اثر مطلوب و کارسازی ندارد بلکه بسا نتیجهای معکوس و یا پیامدی زیانبار داشته باشد.
اما در خصوص مورد سوال، اینجانب برخی از آثار شخص نامبرده مانند «انسان از منظری دیگر» را قبلا مطاله کرده و برخی دیگر را اکنون بررسی نمودم، به موردی که موجب تحقق عنوان «ارتداد» یا عنوان «افساد فی الارض» باشد برخورد نکردم، بلکه در آن آثار، بیشتر ترغیب به توحید و اخلاق شده است و بسیاری از مطالبی هم که در آن بیان شده است، هرچند با سلیقهای خاص و قالبی متناسب با نگاه فیزیکی و طبیعی و به زبان علم روز مطرح گردیده است، ولی میتوان آن را با مبانی عرفان نظری و روش عرفان عملی توجیهی معقول نمودو بالاخره در موارد شبهه «ارتداد» یا «افساد فی الارض» و دیگر موضوعات حدود شرعی قاعده «درء» محکم بوده و احتیاط راه نجات است. «والله هوالعالم الرحمن الرحیم «
انشاءالله موفق باشید احمد رضا اسدی
۱۲/۲/۱۳۹۴
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۷
پاسخ حضرت آیت الله سید رضا برقعی مدرس به جمعی از شاگردان
به نام پروردگار هستی
وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (بقره/۲۸۳)
حضرت آیت الله سید رضا برقعی مدرس استاد درس خارج حوزه علمیه قم
با سلام
از آنجا که مسئله ارتداد و افساد فی الارض یک موضوع فقهی و تشخیص آن در صلاحیت متخصصان علوم اسلامی است و در جایی که به امور مهمهای چون عرض و دماء مربوط میشود نمیتوان بدون اجماع عمل کرد علیهذا به پیوست این استفساریه، یک دوره کامل از کتابها و نشریات متعلق به آقای محمدعلی طاهری مؤسس و استاد یکی از مجموعههای عرفانی موسوم به عرفان حلقه تقدیم میشود. مستدعی است آنجناب به عنوان یار امام خمینی (ره) و نماینده آن بزرگوار در امارات و استاد برجسته حوزه علمیه قم در رشتههای فلسفه و کلام و فقه، بفرمایید که آیا دیدگاهها و مطالب مندرج در آنها میتوانند از مصادیق تفکر ضددینی و خلاف شرع یا ارتداد و افساد فی الارض به شمار آیند؟
پیشاپیش از پاسخ عالمانه شما سپاس میگذاریم و توفیقات روزافزون جنابعالی را از درگاه حضرت احدیت مسئلت داریم.
جمعی از شاگردان استاد محمد علی طاهری
بسم اللّه الرحمن الرحیم
در پاسخ به سؤال جمعی از شاگردان آقای محمدعلی طاهری، مؤسس و استاد یکی از مجموعههای عرفانی موسوم به عرفان حلقه؛ در سه محور تذکراتی را مطرح مینماییم:
۱- در مورد آثار شفاهی و بیانی و مکتوب ایشان که زمینه اتهاماتی را بوجود آورده، لازم به توجه است که هر نظریه و راه و روش نو و جدیدی باید مورد نقد و بررسی صاحب نظران قرار بگیرد و حتماً اشکالات و کاستیهایی چه کم و چه زیاد در آن یافت میشود، زیرا هر کلام و نظری بغیر از آیات الهی و کلام خداوند دارای اشکالات خواهد بود و آثار ایشان هم از این قاعده مستثنی نیست.
۲- در مورد اتهام به ارتداد که متوجه ایشان است، لازم به تذکر است بر اساس تحقیقات گستردهای که توسط فقهای عالی مقام صورت گرفته است، نتایج ارزشمندی بدست آمده که عبارت است از:
«تحقق موضوع حکم مجازات ارتداد باید اولاً انکار از سر عناد و دشمنی با دین باشد، و ثانیاً اعلان انکار نماید؛ یعنی در فضای آزاد اقرار به انکار نماید، و بنابراین از ملازمات گفتار کسی که توجه به آن ملازمات ندارد و منظور و نظر نبوده است اثبات ارتداد پذیرفته نیست و در صورت عدم اثبات و شک در تحقق، موضوع حکمی بر آن مترتّب نمیشود و بلاشک مشمول قاعده» درء «میباشد که اجازه اجرای حکم را نمیدهد.»
۳- مطلب سوم و آخرین قسمت این پاسخ در مورد «مفسد فی الأرض» است که در منابع دینی همواره با محاربه آمده است و با توجه به اینکه عدهای از بزرگان، موضوع اجرای حکم اعدام از افساد فی الارض را همراه «محاربه» دانستهاند که حتماً «اشهار سیف» که همان اسلحه میباشد تحقق محاربه است، بنابراین با توجه به اهتمام شرع مقدس به مسئله جان و مال و عرض انسان؛ حتی اگر افساد ثابت شود که صد البته بسیار مشکل میباشد، باز هم موضوع حکم مذکور نخواهد بود و در صورتی که نظر یک فقیه، مخالف نظر دیگر فقها باشد، باز هم مشمول قاعده «درء» بوده و جای اجرای حکم اعدام نخواهد بود.
در خاتمه معروض میدارم اگرچه من خودم را در جایگاهی نمیدانم که بخواهم قضات محترم را نصیحت کنم، اما از باب تذکر (فإن الذِّکرَی تَنفَعُ المؤمِنینَ) یادآوری میکنم در مسئلهای که مورد اختلاف بین فقهای بزرگ بوده، همانند تحقق موضوع ارتداد محکوم به قتل و یا تحقق موضوع افساد فی الأرض و محارب؛ در صورت شک به اتفاق آراء علمای اسلام مشمول قاعده «درء» بوده و جایی برای اجرای حکم نیست، خصوصاً پای عرض و آبروی اجتماعی عده زیادی از خانوادهها و مؤمنین در میان است و اقدام به این نوع کارهای همراه با خشونت در جامعه جهانی، چهره رئوف و لطیف اسلام و جنبه رحمانیت اسلام را خدشه دار میکند، در حالیکه حفظ آن وظیفه همه ما میباشد.
خداوند توفیق پیمودن راه خیر و صلاح را برای همه مجریان احکام الهی عنایت فرماید.
والسلام علی عبادالله الصالحین
سیدرضا برقعی مدرّس
۲۱/۲/۹۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۸
پاسخ پژوهشگر علوم دینی و حقوق بشر جناب آقای عمادالدین باقی
به نام پروردگار هستی
وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (بقره/۲۸۳)
استاد ارجمند جناب آقای عمادالدین باقی دامه افاضاته؛
با سلام
از آنجا که مسئله ارتداد و افساد فی الارض یک موضوع فقهی و تشخیص آن در صلاحیت متخصصان علوم اسلامی است و در جایی که به امور مهمهای چون عرض و دماء مربوط میشود نمیتوان بدون اجماع عمل کرد علیهذا با التفات به اینکه پیش از تقدیم این استفساریه، یک دوره کامل از کتابها و نشریات متعلق به آقای محمدعلی طاهری مؤسس و استاد یکی از مجموعههای عرفانی موسوم به عرفان حلقه تقدیم گردیده است، مستدعی است آنجناب به عنوان یکی از شاگردان شناخته شده فقیه عالیقدر آیت الله العظمی منتظری که طی سی سال گذشته دارای کتابها و مقالات پژوهشی فراوانی در زمینه دین پژوهی بودهاید و برخی از آنها به زبانهای عربی و انگلیسی ترجمه و منتشر شدهاند، در سالهایی از دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی استاد تاریخ و معارف اسلامی در دانشگاهها بودهاید و ضمنا چهرهای شناخته شده به عنوان فعال و نظریهپرداز حقوق بشر هم هستید بفرمایید، که آیا دیدگاهها و مطالب مندرج در آنها میتوانند از مصادیق تفکر ضددینی و خلاف شرع یا ارتداد و افساد فی الارض به شمار آیند؟ همچنین آیا میتوان بر فرض وارد بودن اتهام عدم تخصص به شخصی، اظهار نظر او در مسئلهای را به عنوان فقدان تخصص، گناه شرعی یا قانونی به شمار آورد؟
پیشاپیش از پاسخ عالمانه شما سپاس میگذاریم و توفیقات روزافزون جنابعالی را از درگاه حضرت احدیت مسئلت داریم.
جمعی از شاگردان استاد محمد علی طاهری
باسمه تعالی
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ... و کیست ستمکارتر از کسی که شهادتی را که از خدا نزد وی است، کتمان کند» (بقره- ۱۴۰)
حسب درخواست اعلام نظر کارشناسی درباره اینکه مطالب منتشره از سوی آقای محمدعلی طاهری واجد وصف اهانت به مقدسات یا افسادفی الارض میشود یا خیر؟ به زعم راقم، رأی مراجع معظم و معتبر تقلید و مجتهدانی که به فقدان پیشداوری و سوگیری درباره موضوع، شناخته شدهاند ملاک است ولی نظر کارشناسان معارف دینی و حقوقدانان آگاه به فقه اسلامی نیز درخور اعتناست. همچنین اگر شائبه بدعت وجود داشته باشد چنانکه سهل انگارانه مسلمانانی را به زندقه و الحاد و افساد متهم نمایند، بجز امر به عدم کتمان شهادت در آیه معهود (بقره- ۱۴۰) و دستور شهادت به عدل «کونوا قَوّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالقِسطِ وَلا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلى أَلّا تَعدِلُوا اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوى (مائده، ۸)، به حکم «إذا ظهرت البدع فی أمتی فلیظهر العالم علمه، فان لم یفعل فعلیه لعنة اللّه» بر آگاهان است که با اظهار آگاهی و علم خویش با بدعت درآویزند. افزون بر اینها تهمت افساد به مؤمن خود از گناهان کبیره است. علیهذا اینجانب نیز به عنوان کسی که بیش از سی سال در حوزه علوم دینی پژوهش داشتهام، کلیه منشورات مربوط و منسوب به آقای محمدعلی طاهری را به دقت مطالعه کردم. گرچه عمده آنها مشابه یا موافق قرائتها و نظرات رسمی مسلمانان به ویژه شیعیان و عرفا و متصوفه است اما در این مجال اصولا در مقام ارزیابی صحت و سقم و یا قوت و ضعف سخنان ایشان نبوده و فقط بر این نکته اساسی و محل نزاع در سوال مطروحه میپردازم که آیا محتوای این منشورات در چارچوب فقه رسمی یا حقوق اسلامی متضمن الحاد و انکار و افساد هست یا نیست؟
گرچه کیفیت راه جمعی اتصال به شبکه شعورکیهانی (عرفان کیهانی، ص۸۲و۸۳) میتواند محل مناقشه قرار گیرد ضمن آنکه خدای محیط بر هستی که در جای جای آثار وی بدان اشاره شده با توصیف عضویت او در حلقه به عنوان عضو چهارم (همان، ۸۴) همخوانی ندارد. همچنین با این نظریه که «عشق اساس هستی است نه عقل»، مشکلاتی دارم لیکن پرواضح است که اینها صرفاً مناقشات نظری است و این سخن عرفا و متصوفه در درازای زمان بوده و با وجود برکات و زیباییها و فواید و جذابیتهایش، منشاء لغزشهایی بوده است، چه این دیدگاهها میتواند بهانه و بستر کرامات دروغین گردد. راقم در چند نوشته تفصیلی به نقد نظریههای دوآلیستی و دوگانه سازیهای مختلف از جمله «عشق و عقل» پرداخته است و در این مجال اشارتی بیش از این، وجهی ندارد اما مرکز ثقل کلام در اینجا است که از منشورات مذکوره، انکار و ارتداد و افساد فی الارض، نمیتوان استنباط کرد که اگر چنین باشد بزرگانی در زمره این اتهام قرار میگیرند و متقابلا از دید عرفا، نیز عقلگرایان، کافر شده و در نتیجه همه کافر خواهند بود.
اساسا در مانحن فیه در مقام تفکیک «امر اعتقادی» از «امر حقوقی و کیفری» هستیم. در امر اعتقادی، محتمل است شخصی مؤمن یا ملحد یا شاک و مردد باشد اما از حیث حقوقی آیا آثار جزایی بر آن مترتب میشود و میتوان بخاطر داشتن این عقیده یا بیان آن، وصف مجرمیت قائل شد؟ تعالیم قرآنی و سنت قطعیه و حتی فقه سنتی حاکی از آن است که حتی اگر کسی منکر باریتعالی شود نمیتوان به صرف این انکار، وی را مجازات کرد. یکی معنونین تلویزیونی فلسفه در محفلی از بزرگان برای ممانعت از اظهار نظر ایشان گفتهاند: «طاهری خدا را انرژی میداند». گرچه نگارنده در آثار آقای طاهری چنین عبارتی نیافت و به نظر میآید این کلام جزو مجعولات برای تثبیت تهمت باشد و گرچه بیتردید اقای طاهری به شهادت گفتهها و نوشته و سوابقش فردی موحد و مؤمن است اما حتی اگر او چنین ادعایی کرده بود یا حتی بالاتر از آن اگر کسی منکر حضرت باریتعالی شود (امر عقیدتی) آیا شرعاً و قانوناً میتوان او را به اعدام و یا زندان (امر حقوقی و کیفری) محکوم کرد؟ پرواضح است که امر عقیدتی باید نقدعلمی شود نه مجازات.
انتسابِ الحاد و انحرافِ موهمِ افساد فی الارض به محتویات آثار جناب طاهری، موجب حیرت است زیرا تاکنون معتبرین از علمای فریقین و حتی سلفیون آنها نیز به این شدت فتوایی علیه اصحاب عرفان و تصوف ندادهاند و برعکس، عدهای از اکابر علما و فقهای اسلامی در فضیلت و بلکه افضلیت متصوفه و عرفا گفتهاند. ابن تیمیه که به پدر سلفیگری و جریان تکفیری شهره است و کتابی در رد صوفیه و عرفا دارد میگوید: از نظر بعضی از علما، صوفی در حقیقت نوعی از صدیقین در آیه ۳۹ سوره نساء است و عدهای هم آنها را بدعت گذار و خارج از سنت دانستهاند، عدهای هم آنان را افضل خلق و کاملترین آنها پس از پیامبران میدانند (مجموعهُ فتاوی: التصوف، ج۱۱ ص۱۳). ابن تیمیه سپس رأی خودش را که به مثابه رأی صواب تلقی کرده چنین بازگو میکند که: صوفیان و عرفا، مجتهدون فی الطاعه الله هستند و برخی از آنها به سبب اجتهادشان از مقربانند و بعضی از اصحاب یمیناند و در هر دو صنف، کسانی هستند که در اجتهادشان خطا میکنند، برخی از کسانی که منسوب به صوفیه هستند ظالم به نفس خویشاند و برخی گروههای اهل بدعت و زندقه هم منسوب به آنانند اما نزد محققین اهل تصوف، این گروه از صوفیان نیستند مثل حلاج که اکثر مشایخ صوفیه او را انکار کردهاند (همان، ص۱۴).
او با وجود اینکه زنادقه را نه صوفی بلکه منسوب به تصوف دانسته اما باز هم حکم افساد و الحاد نداده است و در بیان مصادیق بحث اظهار میدارد: تفضیل «ولی» بر «نبی» و «اولیاء» بر «انبیاء» را در لسان برخی از صوفیان مانند ابن عربی و اینکه آنها معتقدند در ختم نبوت، شأن نبوت خاتمه یافته نه شأن ولایت، رد کرده و ابن عربی را با وجود اینکه از اعاظم علمای اهل سنت بوده به دلیل اینکه در فصوص، چنین رأی زده است، جزء غُلاه دانسته و غلو او را باطل میخواند (ج۱۱ ص ۲۷۴). ابن تیمیه ضمن اینکه ابوعبدالله حکیم الترمذی را اگر نگوییم با احترام اما بدون هر گونه تعریضی یاد میکند، متذکر میشود که سخن مردود او در کتاب «ختم الولایه» که مخالف کتاب و سنت و اجماع سلف ائمه است به دلیل غلوی که در ذکر ولایت داشته، مقدمه ضلالت ابن عربی و امثال او بوده است (همان، ص۲۸۱). شخصیتی چون ابن تیمیه با وجود گشاده دستی در تخطئه و تکفیر دیگران و با همه این احوال و اقوال و علیرغم نقدهای تندی که علیه همه فِرَق دارد اما از ۷۲ ملت پیرو آیین محمد (ص) فقط جهمیه (که ضدیت شدیدی با آنها دارد) و منافقین را داخل امت نمیداند (ابن تیمیه، ج۱۲، ص۳۴۲). در میان شیعیان نیز برخی از علماء، محیالدین عربی را از قول محدث نوری بدتر از ناصبیها خوانده (مکارم، ۱۳۳۹: ۱۸۳ ـ ۱۷۷) و بایزید بسطامی را در شمار زنادقه میآورد (همان، ۲۰۴ ـ ۱۹۷) یا میگویند: مولوی، در مقام شمس غلو کرده و او را خدای خود دانسته است (همان، ۲۴۱ ـ ۲۳۸) که طبعاً مولوی در زمره مشرکان و دیوان او از کتب ضلال و شرکآلود خواهد بود در حالی که آیتالله خمینی در کتابهای مختلف عرفانی خود مانند شرح دعای سحر، سرالصلوه، چهل حدیث، آدابالصلوه و تعلیقات علی شرح فصوصالحکم و تفسر حمد، بارها از محیالدین عربی به عظمت و نیکی یاد کرده و ستایش نموده است. وی به قرائت عرفانی ابن عربی چنان دلبستگی داشت که آن را همان نسخه اسلام حقیقی پیامبر میدانست و در نامهای به گورباچف آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی از وی میخواهد که دانشمندان کشورش را به «نوشتههای فارابی و بوعلی سینا در حکمت مشاء و کتابهای سهروردی و حکمت متعالیه صدر المتألهین» ارجاع دهد و از «کتب عرفا، بخصوص محی الدین بن عربی» به عنوان منابع اصلی شناخت اسلام ناب یاد کرده و از دانشمندان شوروی برای خواندن این متون دعوت به عزیمت به شهر قم میکند (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۲۰). آیت الله جوادی آملی نیز در شرحی بر این پیام که با عنوان «آوای توحید» به چاپ رسید در مدح ابن عربی و عرفا سخن گفته است.
همچنین بسیاری از علماء از اشعار دیوان مولانا در نماز و قنوت بهره میبرند و یا آن را منبع عرفان الهی میدانند و حاج ملاهادی سبزواری (متوفای ۱۲۸۹ق) در مقدمه شرح مثنوی این کتاب را تفسیر منظوم کلام الله و سر مکتوم و بیان آیات قرآن میداند (سبزواری، ۱۰-۹) و میرزا حبیب الله خراسانی فقیه اصولی قرن سیزده و چهارده (متوفای ۱۳۲۷ق) هر روز سر سجاده نماز مثنوی میخوانده است (خراسانی، ۴۴-۴۳). اقطاب و بزرگانی از علما و فقها مانندشیخ بهایی (نک: مطبعه چی، ۸۹-۷۱) و بسیاری از فقهای معاصر و متأخر یا حاضر، در سلک عارفان بودهاند. آقای طاهری نیز به عنوان یکی از توشه گیران از خرمن معارف این بزرگان در نوشتههایش به کرات به اقوال مولوی و حافظ و خمینی (ره) و.... تکیه کرده است که نظرات و گفتارهای مشابهی داشتهاند و اگر جرمی باشد در وهله نخست متوجه آن بزرگان است نه این بهره مندان.
اگر هر فرقهای از مسلمانان خود را معیار حق و باطل بداند و هر کس را با آنها زاویه دارد در مظان الحاد و ارتداد و افساد قرار دهد، کاربست همین منطق و قضاوت از سوی دیگر نحلهها را نمیتواند محل مناقشه قرار دهد و در نتیجه همه در مظان اتهام رفته و مؤمنی یافت نمیشود. مضافاً اینکه حضرت استاد، فقیه عالیقدر مرحوم آیت الله منتظری از مراجع بزرگ معاصر، در واپسین سالهای عمر خویش با اجتهادی بنیادین، کرامت انسان را مبنا قرار داد و باب رویکرد انسان مدارانه فقهی را گشود. در این دوره، به فتوای ایشان مسئله «عقیده» و «ارتداد و افساد» محفوف به فساد عقیده، از دو جنس و ماهیت هستند و تفاوت عقیده و تغییر عقیده ماهیتاً مصداق ارتداد و افساد نیست (نک: استفتائات، ج۲، ص ۵۲۸-۵۲۶/ استفتائات، ج۳، ص ۴۷۶-۴۷۵/ رساله حقوق، ص۵۲-۵۱/ حکومت دینی و حقوق انسان، ص۱۳۲-۱۳۰/ اسلام دین فطرت، ص ۶۹۵-۶۹۲/ نیز: باقی، ۱۴۲-۱۱۹) در عین حال با فرض اینکه دو موضوع «ارتداد» و «عقیده صِرف»، از یک جنس باشند نیز محتوای هیچیک از منشورات آقای طاهری، انحرافی و مجرمانه قلمداد نمیشوند به ویژه که در شرع و قوانین، عنوان جزایی عقیده انحرافی وجود ندارد و حتی با معیارهای اهل تکفیر هم این سخنان مصداق ارتداد و افساد نیست و اظهار آن مصداق حق آزادی عقیده و بیان از حقوق مسلم بشری است. بسیاری از فقرات این منشورات نیز در چارچوب سنت گرایی تعریف میشوند مانند مقالاتی که درباره غدیر، منجی، عاشورا، فلسفه حجاب در کتاب «چند مقاله» نوشته و یا در مقام توجیه و معقول سازی دعا، نذر و صدقه (انسان و معرفت، ص۴۶-۴۲) برآمده است. در حوزه عرفان نیز به نقد انواع عرفانهای وارداتی پرداخته و آنها را مصداق تهاجم فرهنگی و راه نفوذ فرهنگی غرب نامیده و اصرار دارد که باید به سنت پربار عرفان اسلامی-ایرانی خود تکیه کنیم (نک: عرفان کیهانی، ۵۰-۴۴).
افساد منضم به محاربه و خشونت مسلحانه جرم است نه عقیده متقاوت داشتن: جای شگفتی است که چنین نظراتی مصداق جرم افسادفی الارض به شمار رود زیرا مستند جرم محاربه و افساد فی الارض، آیه شریفه ۳۳ سوره مائده است و چنانکه مرحوم آیت الله مرعشی متذکر شدهاند افساد بماهو افساد موضوع مجازات نیست مگر عناوین خاص جزائی بدان ملحق شود زیرا آنچه از آیات و روایات و قوانین موضوعه وعقل بدست میآید این است که مجازاتها همیشه برای عناوین کلی و مبهم وضع نمیشوند بلکه مجازاتها باید برای عناوین خاصی از جرائم در نظر گرفته شوند: مثلا حکم: «الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ» و یا حکم: «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا». بنابراین «مفسد فی الارض» خودش موضوع حکم نیست. به عبارت دیگر نه «مفسد بماهو مفسد»، بلکه «مفسد بماهو زان اَو بماهو محارب» است که موضوع حکم قرار میگیرد و در این صورت محارب موضوع حکم قرار گرفته است. در هیچ موردی از فقه دیده نمیشود که مفسد مستقلاً موضوع حکمی از احکام قرار گیرد و با توجه به اینکه «مفسدِ فی نفسه» نمیتواند خود موضوع مجازات قرار گیرد نیازی به تعریف آن هم نیست زیرا چیزی را لازم است تعریف کرد که از نظر شرعی و قانونی حکمی بر آن مترتب گردد و مفسد، چنین نیست. مرحوم آیت الله مرعشی که خود از قضات عالیرتبه بود میافزاید پس از جمهوری اسلامی غالباً کلمه محارب و مفسد را با یکدیگر بکار میبرند و آنچه سبب این اشتباه شده است برداشت ناصحیحی است که از آیه ۳۳ سوره مائده شده است. آنان میگویند در آیه دو موضوع ذکر شده است: ۱_ محاربه. ۲_ افساد فی الارض.
بر فرض اگر بپذیریم مفسد بماهو مفسد مصداقاً میتواند موضوع مجازات خاصی قرار گیرد در خصوص مورد، آیه مورد بحث نمیتواند موضوع چنین حکمی باشد زیرا لازم میآید ذکر محاربه لغو گردد زیرا اگر بنا باشد حکم مفسد محارب و حکم مطلق مفسد یکی باشد قید محاربه لغو میگردد و با توجه به احتیاطی که شارع مقدس درباره دماء (خونها) فرموده است نمیتوان چنین تفسیر موسعی را پذیرفت (مرعشی، ص۴۵).
به همین دلیل فقها هم برای صدق عنوان افساد در این آیه داشتن سلاح را شرط دانستهاند. آیت الله منتظری فرمودهاند: در عنوان «محارب» بنابر آنچه در روایات اهل بیت (ع) و فتاوای فقها تصریح شده داشتن سلاح قید شده است و به نقل روایاتی از امام باقر و نیز فتاوای شیخ طوسی در کتاب قُطَّاع الطَّریق، و محقق حلی و مقدس اردبیلی و صاحب جواهر و عدهای دیگر در تأیید این نظر پرداخته است و پس از بحث و استدلالهایی میفرماید: «محصل کلام اینکه آیه ۳۲ سوره مائده دلالت ندارد بر اینکه هر فساد فی الارض مجوز اعدام است» (منتظری، دیدگاهها، ج۱، ص ۴۶۰). صاحب جواهر نیز افساد فی الارض را به تجرید سلاح تفسیر کرده (نجفی، ج۴۲، ص۵۶۴) و آیت الله خمینی گفته است: محارب هو کل من جرد سلاحه او جهزه لاخافه الناس و اراده الافساد فی الارض (ج۲، ص۴۹۲) و مراد از افساد فی الارض در آیه، مطلق افساد نیست بلکه متمم معنای محاربه است. از عباراتی که دیگران هم مانند محقق در شرایع و شهید در لمعه نقل کردهاند همین معنا استفاده میشود. صرف تجرید سلاح هم برای اطلاق عنوان افساد و محاربه کافی نیست زیرا از کلمه یسعی تکرار عمل و مداومت در آن مستفاد میشود. علامه طباطبائی در المیزان میگوید: «جمله ویسعون فی الارض فساداً، معنای مورد نظر را از جمله یحاربون الله و رسوله مشخص میسازد که آن عبارت از افساد فی الارض از راه اخلال به امنیت جامعه و راهزنی است نه مطلق محاربه با مسلمین (طباطبایی، ج ۵، ص ۵۲۳) البته حتی در صورتی که محاربه به صورت سعی و فساد در زمین باشد باز هم اگر قتلی اتفاق نیفتد نمیتوان کسی را به مجازات افساد فی الارض محکوم کرد. بالنتیجه جرمی به عنوان «افساد فیالارض» در متون فقهی وجود ندارد. افساد فیالارض فقط صفتی است برای محاربه. تعریف مورد اتفاق فقها هم از محاربه همان است که مقنّن در مادة ۱۸۳ ق. م. ا. آن را پذیرفته است. یعنی «بر کشیدن سلاح به قصد ارعاب و سلب آزادی و امنیت مردم (پوربافرانی، ص ۴۹-۷۸) و منظور از «افساد فی الارض»، از نظر قرآن و در دیدگاه فقها، فقط جرائمی است که مجازات قتل را در پی دارند.
عدم تخصص در دین: یکی از اظهارات مطرح شده درباره مانحن فیه، مجرمانه بودن اظهار نظر بدون تخصص در مباحث دینی است. در مطالعه کلیه منشورات منسوب به آقای طاهری در هیچ فرازی ادعای تخصص دیده نشد بلکه برعکس وی مطالب خود را در معرض نقد و نظر صاحبنظران قرار داده است. از سوی دیگر معنای لزوم تخصص در هر حوزهای این نیست که غیرمتخصصین، حق اندیشیدن یا نظر داشتن در آن زمینه را ندارند چنانکه همه جامعه که در درجات مختلفی از آگاهی هستندو در زمینههای اقتصادی و سیاسی نظر دارند و آزادی بیان و اندیشه یعنی حق اظهار آن ولی در عرف و حتی از سوی خود ایرادکنندگان، هیچگاه همه این نظرات، تلقی به رأی تخصصی و پژوهشی نمیشود. معنای تخصصی بودن اظهار نظر در حوزههای دینی نیز ممنوعیت دیگران از اندیشیدن و سخن گفتن نیست چنانکه آیت الله خمینی حتی درباره فهم قرآن کریم، برخلاف کسانی که فهم آن را در انحصار گروه خاصی میپندارند در تفسیر سورة حمد و نیز در خطابهای دیگر آوردهاست: قرآن یک سفره گستردهای است که در شرق و غرب عالم همه از آن استفاده میکنند. در جای دیگر ی نیز میگوید: «قرآن سفره گستردهای است که در شرق و غرب عالم پهن شده و عالم و عامی، فیلسوف و عارف و فقیه همه به اندازه وسع و اشتهای خود میتوانند از این سفره استفاده نمایند. قرآن آمده است برای همة طبقات و افراد، سفرهای است که عالم و عامی میتوانند بر سر آن بنشینند و به قدر استعدادشان از آن بهرهمند بشوند و عوام و خواص ندارد (تفسیرحمد، ص۱۷۰ وصحیفه، نور، ج ۱۴، ص ۲۵۱ - ۲۵۲، مورخ ۱۱/۳/۱۳۶۰ و نک: قرآن کتاب هدایت، ص ۱۲۸-۱۲۶) و البته این سخن برخاسته از دعوت مکرر آیات قرآن به تدبر در کتاب خدا از سوی ناس است. این اظهارات آیت الله خمینی در حالی است که آقای محمدعلی طاهری حتی درباره قرآن هم اظهار نظر نکرده و نوعا مباحث اخلاقی و عرفانی را با نگاهی دینی بیان کرده است و حتی در این مباحث نیز در پی فرادرمانی یا درمان از طریق روانشناسی بوده است، چیزی که علمای اخلاق نیز بدون ادعای طبابت در پی آن بودهاند.
اگر فرض بر این باشد که اظهار نظرهای غیر متخصص، وصف مجرمیت یابد تکلیف خیل مداحانی که در زمینه تاریخ اسلام و کلام دینی سخنانی میگویند که علامه محدث نوری صاحب مستدرک الوسایل، در لؤلؤ و مرجان آنان را کاسب و تاجر (ص۳۲) دانسته و به تکذیب و تفسیق آنان و بدتر از اینها (ص۵۷-۵۶ و۷۸-۷۷ و صفحات متعدد دیگر) میپردازد و شهید مطهری در دوجلد کتاب حماسه حسینی، فغان از تحریفات رخ داده از سوی آنان سر میدهد و حتی امروزهگاه در تریبونهای رسمی سخنانی به غایت خرافی و انحرافی بیان میکنند و کسی متعرضشان نمیشود چیست؟ تکلیف نمونههای فراوانی از ارباب معرفت که حتی فاقد سواد بوده و علما و بزرگان آنان را تصدیق و یا به آنان اقتدا کردهاند چه میشود؟ نمونه مشهور آن کربلایی کاظم است که در سال۱۳۸۶ یک کنگره بین المللی برای بزرگداشت وی در اراک با حضور علما و شخصیتهای جهان اسلام، رئیس مجلس شورای اسلامی و وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد.
این دغدغه نیکویی است که اظهار آراء باید مبتنی بر تخصص و پژوهش باشد اما اولا: ملاک تخصص داشتن یا نداشتن، صرف ادعا یا تصدیق دیگری نیست بلکه آثار علمی بازمانده از اشخاص است چنانکه امروزه نیز عالمان به اثرشان «عالم» شناخته میشوند نه به صرف اینکه کسی آنها را عالم یا مجتهد خوانده است. میگویند «میرزا محمد حسن نجفی صاحب جواهر» نمیگویند شاگرد کاشف الغطاء یا شاگرد وحید بهبهانی، یا گفته میشود: «صاحب لمعه» نه شاگرد فخرالمحققین. در واقع ممکن است مراجعه کنندگان واستناد کنندگان به این علما هیچگاه ندانند که اینان در محضر چه کسانی تلمذ کردهاند. ثانیاً: در قضاوت و ارزیابی اشخاص مختلف برمبنای تخصص، تبعیض وجود دارد، ثالثاً: نیکو بودن این دغدغه نباید بهانه ممنوعیت آزادی تفکر و بیان شود، رابعاً: اظهار نظر بدون تخصص، ارزش علمی ندارد اما جرم نیست. ملاک «ماقال» است نه «من قال» و سخن مجرمانه از سوی متخصص و غیر متخصص جرم است و سخن غیر مجرمانه از سوی هر کسی باشد جرم نیست.
والسلام خیر ختام- عمادالدین باقی
پنج شنبه ۲۸جمادی الاولی۱۴۳۶ برابر با۲۸اسفند۱۳۹۳
[ادامه را با کلیک اینجا بخوانید]