شنبه 9 خرداد 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

پورنجاتی: تا پیش از هفته دولت پالایش معنادار کابینه صورت گیرد

20150525132455_thumbnail_300x200.jpeg
در شرایطی که آقای روحانی تلاش دارد بگوید این دولت خواهان فضای گفتمان کارشناسانه در تصمیم‌گیری‌ها، ارزیابی‌ها، نقد و بررسی عملکردهای خود است، این دولت معتقد به مونولوگ رسانه ای نیست و به دنبال یک رابطه دوسویه است، این دولت می خواهد فضای فرهنگی را که در 8 سال گذشته دچار پژمردگی شده، رونق بخشد، دلواپسان درست همین موارد را مورد هدف قرار داده و به شکل عجیب و غریب و خارج از حدود اختیارات قانونی و حتی حفظ استقلال قوا در جهت تخریب دولت وارد عمل شدند.

آفتاب یزد- سیدعلیرضا کریمی: گفتگو با احمد پورنجاتی درست زمانی برگزار شد که زمزمه‌های تغییرات در کابینه روحانی با توجه به برخی اظهارات شدت گرفته بود. اگرچه اکنون سخنگوی دولت تغییرات را تکذیب و رد می‌نماید اما پورنجاتی به من می‌گوید روحانی بایستی تا پیش از هفته دولت کابینه خود را پالایش نماید تا امیدها همچنان باقی بماند، البته هر پالایشی نه! او پالایش معنادار و تغییرات چشمگیر را توصیه می‌کند.

احمد پورنجاتی وزارت کشور، وزارت ورزش و تیم رسانه‌ای دولت را از جمله حوزه‌هایی می‌داند که در اولویت تغییر هستند.

او وقتی می‌خواهد در خصوص عملکرد رحمانی فضلی سخن بگوید با لحنی متفاوت تاکید می‌کند که خود وزارت کشوری است تا نشان دهد انتقادات او چندان بیراه نیست. به نظر؛ پورنجاتی درست می‌گوید. وی از جمله مدیران با سابقه جمهوری اسلامی تلقی می‌شود. احمد پورنجاتی حضور در وزارت کشور، قائم مقامی صدا و سیما، نمایندگی مجلس و ... را در کارنامه خود دارد. به تمام این موارد این نکته را اضافه نمایید که پورنجاتی مدتی را نیز همکار رحمانی فضلی بوده است.
گفتگوی من با دکتر احمد پورنجاتی حول محور تغییرات در کابینه را در ادامه می‌خوانید:

این روزها از سوی مسئولین دولتی، زمزمه‌هایی مبنی بر ایجاد تغییرات در دولت شنیده می‌شود. به نظر شما اکنون در شرایطی هستیم که تغییراتی در کابینه ایجاد شود؟

ابتدا این موضوع را بیان کنم که موضع انتقادی نسبت به دولت یازدهم با این پیش فرض است که دولت مورد پشتیبانی و حمایت جریان اصلاح‌طلب بوده و هست. مجموعه‌ای در آستانه انتخابات 92 که در راس آنان بزرگان اصلاحات قرار داشتند، با در نظر گرفتن شعارها، برنامه‌ها و مواضع دکتر روحانی، او را به کاندیدای مورد حمایت، نه کاندیدای اختصاصی جریان اصلاح طلب تبدیل کرد.

بالطبع موضع اصلاح طلبان همان موضع سال 92 یعنی آرزوی موفقیت، حمایت و پشتیبانی است، اما این حمایت همراه با مطالبه محوری است. تغییری در موضع امثال بنده به وجود نیامده، ما همچنان معتقدیم که انتخاب مردم ایران، دارای زمینه جدی اجتماعی با مضمون رویگردانی از دوران گذشته و تمایل به تعویض در رویکردهای مدیریتی اجرایی کشور برخوردار بود. در این میان اما انتقادات همچنان به قوت خود باقی است.

واقعیات این است که بنده از احتمال تغییراتی در مجموعه دولت و تصمیم دکتر روحانی به خانه تکانی و پوست اندازی این مجموعه، اطلاع دقیقی ندارم، اما در زمره کسانی هستم که از مدت‌ها قبل، به طور مشخص در یک سالگی دولت، در برخی از نوشته‌ها و گفتگوهای خود اشاره کردم که دولت در اولویت‌هایی که مدنظر داشته، همچون سیاست خارجی و حل و فصل چالش هسته‌ای و پرداختن به اصلاح نسبی وضعیت اقتصادی کشور، به طور تقریبی موفق عمل کرده است، اما در مقابل در زمینه‌های تازه‌ای که شاید به این شدت و حدت پیش بینی نمی‌کرد، دست به گریبان مسائل تازه‌ای شده که نیاز دولت به یک بازنگری جدی در فهرست اولویت‌هایش را بیش از پیش محسوس می‌کند.
بنابراین نه تنها اشکالی ندارد که دولت ازنظر رویکردها و ترتیب اولویت‌ها، در میانه‌راه به بازنگری بپردازد، بلکه در سازماندهی نیروهایی که باید هدف‌های مدنظر دولت را تعقیب کنند و به جلو ببرند، ضرورت جدی وجود دارد. به نظرم از مدت‌ها قبل این ضرورت وجود داشت که اندکی جدی‌تر و جسورانه‌تر به این موضوع بپردازند.
چه تغییرات در کابینه دولت واقعیت داشته باشد و چه نشانه‌هایی از آن هنوز پدیدار نباشد، این امر به مثابه یک امر جدی و مهم است و اگر هر چه زودتر اتفاق افتد، مورد تایید و لازم است. البته هرچه فاصله این تغییرات با انتخابات کم‌تر باشد، بهتر است. به نظرم اگر دولت در آستانه آغاز سومین سال فعالیت خود، پیش از فرارسیدن هفته دولت، چینش تازه‌ای در رده‌های مهم و معنادار ایجاد کند، بهتر است. "مهم" از این جهت که جامعه دریافت حسی از این رخداد داشته باشد و "معنادار" از این جهت که تغییرات در حوزه‌هایی صورت گیرد که شاید کم تر در دولت روحانی به آنان توجه شده است. البته به نظر من در بخش‌هایی هم که جزو اولویت‌های اولیه دولت به شمار می‌رود همچون حوزه اقتصادی، باید در سطح مدیران، بررسی و بازنگری صورت گیرد.

در بخشی از صحبت‌های خود اشاره داشتید که دولت با مسائل تازه ای مواجه بوده، آن مسائل چه موضوعاتی است؟

این دولت با شعار و مشی اعتدال در تعامل هوشمندانه و همدلانه و در عین حال همراه با متانت و پرهیز از اصطکاک‌های فرساینده با بخش‌های مختلف حاکمیت، همچون مجلس، و برخی دیگر از دستگاه‌های فرا بخشی روی‌کار آمد.

نمونه این مسئله را در رفتار متقابل دولت و مجلس در معرفی برخی از وزراء شاهد بودیم اما هیچ گاه دولت دچار عصبانیت، لجبازی و از آن دست برخوردها که در گذشته شاهد بودیم، نشد. در واقع با وجود اینکه مجلس در برخی موارد بهانه جویی، بهانه گیری و رفتار غیر متعارف انجام می داد اما دولت عصبانی نشد.
حرکت دولت و شخص روحانی در عرصه سیاست داخلی همچون یک آتش نشان با احساس مسئولیت، ایثارگری و ریسک پذیری بود و تلاش می شد یک آتش بس در جامعه ایجاد و از آن حالت قطبی شده افراطی جلوگیری شود. در واقع تلاش شد یک احساس تنفس آزاد در جامعه به وجود بیاید تا همه در چارچوب قانون و اخلاق بتوانند بر اساس سلیقه خود فعالیت کنند.

حال اتفاقی که پس از پیروزی روحانی رخ داد این بود که بعد از یک دوره محدود، بخش افراطی اصولگرایان به جای درک درست از شرایط موجود و پذیرفتن «نه» بزرگ جامعه ادعای عجیبی را مطرح کند ؛آنان مدعی بودند روحانی با یک درصد رای بیشتر رئیس جمهور شده است! این در حالی است که این افراد محاسبه نمی کنند که باقی جامعه که به آقای روحانی رای ندادند، چند درصدشان به کاندیدای مورد نظر این دوستان پر هیاهو رای دادند؟! باید آنان این نکته را مبنا قرار داده و سپس طبق میزان رایی که کاندیدای شان آورده خواسته و دلواپسی خود را مطرح نمایند؛ البته با رعایت همه معیارهای قانونی و اخلاق سیاسی. اما ما شاهد بودیم که این گروه چنین نکردند. یعنی با یک رویکرد بسیار بی پرنسیب از تمام امکانات آشکار و پنهان استفاده کرده تا در هر حوزه ای که نقطه قوت دولت است، ایجاد اشکال کنند.

یکی از مهم ترین حوزه‌های نقطه قوت این دولت، این است که سعی دارد در عرصه فرهنگی، اجتماعی و عرصه هایی که به روابط بینابینی جامعه با هم مربوط می شود، فضای آشتی و امیدواری ایجاد کند. اما متاسفانه هنوز دولت لباس کار به تن نکرده، این گروه در این عرصه‌ها با تکل گاه غیرمنصفانه و خارج از عرف سیاسی و اشاعه برخی دلشوره‌ها در ذهن عوام، شروع به تخریب کردند.

در شرایطی که آقای روحانی تلاش دارد بگوید این دولت خواهان فضای گفتمان کارشناسانه در تصمیم‌گیری‌ها، ارزیابی‌ها، نقد و بررسی عملکردهای خود است، این دولت معتقد به مونولوگ رسانه ای نیست و به دنبال یک رابطه دوسویه است، این دولت می خواهد فضای فرهنگی را که در 8 سال گذشته دچار پژمردگی شده، رونق بخشد، دلواپسان درست همین موارد را مورد هدف قرار داده و به شکل عجیب و غریب و خارج از حدود اختیارات قانونی و حتی حفظ استقلال قوا در جهت تخریب دولت وارد عمل شدند.

در مصداق‌های بسیار جزئی مانند انتخابات مدیران که حق هر دستگاه، انتخاب مدیر درچارچوب قانون است، یک فضای توام با نگرانی و ناامیدی ایجاد شده است و این پیام را به افکار عمومی منتقل می‌کند که اگر ما نخواهیم، شدنی نیست، حتی اگر شما رئیس جمهور انتخاب کرده باشید!

این فضای تازه با درنظر گرفتن مهندسی ابتدایی که آقای روحانی در چینش نیروهای خود داشت و بسیاری از وزارتخانه‌ها و بخش مهمی از بدنه مدیریتی خود را در اختیار طلبکاران زیاده خواه سیاسی قرار داد، نشان می‌دهد که این روش، روش درستی نبوده، این روش نوعی تنازل از مواضع است. روحانی اصل را بر کارآمدی گذاشته و تصور کرد هر کسی که برای همکاری با این دولت اعلام آمادگی کند، می‌تواند به خدمت ادامه دهد.

من فکر می کنم نه تنها در وزارت کشور که جزء وزارتخانه‌های برجسته و مهم به شمار می رود، در دستگاه‌های دیگر نیز وضعیت به همین صورت است. به طور مثال وزارت نفت! البته هیچ کس در توانمندی، پیشینه موفق و مقبولیت وزیری که روحانی برگزیده تردید ندارد و بهترین گزینه برای این وزارتخانه که با پافشاری و اصرارهای بسیار برگزیده شد، همین وزیر فعلی است. اما شاهد هستیم وزارت نفتی که یکی از مهم ترین کانون‌ها و گرانیگاه اداره سیاسی کشور است، بخش مهمی از مدیریت‌ها در رده‌های ارشد، از کسانی هستند که سر و سرّی آشکار و پنهانی با مدیران قبلی دارند. ای کاش که این افراد دلسوزانه فعالیت می کردند تا این وزارتخانه به هدف هایی که مورد نظر نظام و دولت است، نزدیک شود، اما متاسفانه صرفا یک منبع اطلاعاتی به شمار می‌روند، برخورد انفعالی دارند و تنها کنار گود نشستند. وزارتخانه‌های دیگر هم کم و بیش چنین شرایطی دارند که قصد ندارم مصداق‌های آن را بیان کنم.

اکنون راهبرد آتش نشانی آقای روحانی برای جلوگیری از استمرار حرکت آتش افروزی و دائما فرسودن افکار عمومی، اگر منصفانه بخواهیم داوری کنیم به طور نسبی موفق بوده است.

در این میان جریان اصلاح طلب و جریان عمل گرای معتقد به پیشرفت کشور، نسبت به دولت وفاداری نشان داده و تمکین کرده است. اگر بررسی کنید، خواهید دید کوچک ترین حرکتی از جانب این جریان که موجب فرسوده شدن ذهن جامعه و کاهش انرژی مدیریت کشور که باید صرف حل و فصل مشکلات عمیق گذشته شود، دیده نشده است. در دو سال گذشته رفتارها همراه با همکاری بوده است، اما آوانسی که از یک موضع اعتدالی به این جریان داده شده، مورد نوعی سوء استفاده سیاسی قرار گرفته است، دکتر روحانی باید در این مسئله تجدید نظر کند. گویا اغلب دوستان سیاسی ما، به خصوص طیف تندرو آنان، قائل به حد و حدودی نیستند یا گویی به دنبال مجالی می گردند تا به جای تلاش از طریق یک رقابت سالم سیاسی برای بازگشت مجدد به عرصه قدرت، تلاش می کنند، تکل غیر قانونی بزنند، پیراهن کشی سیاسی کنند و البته چون احساس می کنند که داوری وجود ندارد و اگر هم هست، در بسیاری از موارد روی برمی گرداند یا چشم می بندد، درنتیجه تندتر رفتار می‌کنند!

از سوی دیگر تصور می‌کنم با سنجش نبض جامعه و بررسی احساس خرسندی یا ناخرسندی مردم نسبت به رویکرد دولت، اگر شخص روحانی را از مجموعه دولت کنار بگذاریم، هیچ چیز در ذهنیت جامعه برای یک ارزیابی امیدوار نسبت به آینده دولت، باقی نمی ماند.

به صراحت می‌گویم که روشن شود. منظورم این نیست که دولت کاری انجام نداده، بلکه دولت کارهای بسیار مهم و بزرگی در حوزه‌های مختلف از جمله زیر ساخت‌های اقتصادی، اصلاحاتی، حوزه خدمات عمومی، حوزه بهداشت و درمان و همچنین سیاست خارجی که ملموس است، انجام داده و واقعیت این است که قدم‌های بزرگی برداشته شده، اما مهم تر از اینکه شما چه می‌کنید و چه می‌گویید، باید بررسی کرد که در ارزیابی و تلقی مخاطب این چه می گویید و چه می‌کنید، چه وزنی دارد؟ اگر وزن آن با واقعیت منطبق نیست، چرا؟

اگر بیشتر است که اشتباه افکار عمومی است، یا کمتر است؟ به نظرم وزن خدمات دولت در تلقی مردم کم است.

احساس اکنون جامعه، این است که آقای روحانی همچنان تکرار می کند "من بر سر وعده‌های خود هستم". بیان اینکه "من بر سر وعده‌های خود هستم" اگر تا پایان یک دوره‌ای از دولت ادامه پیدا کند، چیزی شبیه جایگزین کردن صدور چک تاریخ دار جدید با چک تاریخ گذشته ای است که هنوز وصول نشده! ممکن است این سخنان دلگرمی به طلبکار دهد اما برای او پول نمی شود.

باید این سخن ملموس باشد. ممکن است پاسخ داده شود همه چیز در اختیار ما نیست. کمااینکه متاسفانه برخی وزرا و مدیران دولت، خیال خود را راحت کرده و به صراحت می‌گویند در زمینه هایی که مسئولیت مستقیم قانونی با آنهاست و بالطبع اختیارات قانونی هم دارند، توان انجام کاری ندارند و نمی‌توانند با نهادهایی که تصمیم قانونی دستگاه متبوع آنان را مخدوش کرده، دربیفتند!
این سخن اصلا موجه نیست. فردی که این سخن را می گوید اگر نمی تواند، یا باید به دلیل این اظهار عجز و ناتوانی عرصه را به دیگری واگذار کند یا شخص رئیس جمهور باید کاری انجام دهد و موضوع را حل و فصل کند.

یک نفر ادعای پیغمبری می‌کرد، به او گفتند معجزه‌ات چیست، گفت من به درخت می‌گویم:"بیا"، می آید. درخت را صدا کرد اما خبری نشد، گفت:"پیامبران متکبر نیستند، بنابراین خودم نزد درخت می‌روم." حال به جایی رسیده که نزد درخت می آیند، فروتنانه هم توضیح می‌دهند اما داستان ادامه دارد!

در ارتباطات رسانه‌ای نیز دولت مشکل دارد. بخشی از رسانه‌های مستقل چه موافق دولت و چه منتقد آن، کار خود را انجام می‌دهند. بخشی موافق منتقدند و از موضع استقلالی به سود افکار عمومی واقعیت‌ها را دنبال می‌کنند و انتقادات مدنظر مردم را انتقال داده و آن دنبال می‌کنند. آنانی که مخالف دولت هستند هم کار خود را انجام می‌دهند. اما در این میان رسانه‌ای به نام صدا و سیما که غولی از نظر توسعه کمی و مصرف بی‌رویه منابع عمومی که باید در اختیار اهداف کلی کشور و نظام قرار گیرد، به شمار می‌رود، به مجیزگویی افراد می‌پردازد.
شاهد هستیم این سازمان از موضع یک داور حرفه‌ای آن هم نه منصفانه و نه از موضع مطالبات دولت، برای خود بلندگویی می‌کند.

اگر از نگاه کارشناسی و داوری منصف به صدا و سیما بنگریم، این رسانه در حق افکار عمومی جفا می‌کند، چراکه مجالی برای تبیین وضعیت واقعی کشور در زمینه‌های مختلف و معرفی برنامه‌های دولت در آن زمینه‌ها فراهم نمی‌کند و اجازه نمی‌دهد بحث و گفتگویی آزاد در موضوعات مختلف،شکل گیرد. این رسانه گاه با سوگیری‌های سیاسی همراه با جریان‌های مخرب، ذهنیت جامعه را نسبت به عملکردهای دولت منفی می‌کند.

تکلیف دولت باید با این موضوع مشخص شود،تنها ناله کردن، غر زدن و نوشتن نامه کفایت نمی‌کند. به نظرم اکنون زمانی است که دولت باید چهره تازه‌ای که حکایت از اراده و عزم جدی‌ برای پیشبرد اهدافی که برای آنان از مردم رای گرفته دارد، از خود نشان دهد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آقای دکتر! موضوعی که در ابتدا به آن اشاره کردید را لطفا با صراحت بیشتری توضیح دهید، در کدام وزارتخانه‌ها باید تغییر و تحولات صورت بگیرد؟ اولویت‌ها با کدام وزارتخانه‌هاست؟

متاسفانه در ایران، همواره برجسته‌ترین عرصه عرض اندام سیاسی‌، انتخابات است، این مسئله اصلا مطلوب نیست. زندگی سیاسی یک جامعه را نباید منحصر به فعالیت انتخاباتی کرد و این موضوع ناشی از عدم شکل گیری درست احزاب در ایران و در اختیار ندادن فرصت به احزاب است.

به نظرم انتخابات، نمایشگاه دوره‌ای زندگی سیاسی در ایران است. همان طور که سالانه نمایشگاه کتاب برگزار می‌شود اما در طول سال هیچ جنبش فرهنگی در جامعه وجود ندارد. نمایشگاه خوب است اما اگر قرار باشد عرصه سیاسی زندگی به برگزاری نمایشگاه که نامش انتخابات است، محدود شود، این نشان دهنده یک کاستی جدی است. حالا اگر در آستانه انتخابات دولت‌ها به تغییر و تحولات در سطح مدیران سیاسی که همواره در مظان اتهام هستند، اقدام کنند، چنین شرایطی ایجاد می شود.

جناب آقای روحانی شما براساس چه تعاملی با معدل پشتیبانان خودتان در انتخابات (نه فقط اصلاح طلبان) طیفی که رویکردشان انتخاب شما و کمک به انتخاب شما بود، مهم ترین دستگاه سیاسی و اجرایی کشور که در گذشته همواره در اختیار شیخ الوزراء بود را به دست چه کسی دادید؟

آقای دکتر! در واقع از نظر شما مشکل تنها گرایشی نیست، توانمندی هم هست؟

هر دوی این موضوعات مطرح است. من آقای رحمانی فضلی را می‌شناسم و دوره‌ای با ایشان همکار بودم، سابقه و پیشینه سیاسی ایشان را می دانم.

در مجلس به عنوان رئیس دیوان محاسبات برگزیده شد که عملکرد بدی هم نداشت و حتی به نسبت عملکرد دقیقی هم داشت. هرچند این انتظار وجود داشت که در آن دوره در برابر بی‌قانونی‌های دولت وقت واکنش لازم را ارائه دهد که نشان نداد اما در مواردی هم خوب عمل کرد.

به نظرم انتخاب رحمانی فضلی از نظر سیاسی معنادار است. در سیاست خارجی کسی را با گرایش سیاسی انتخاب نمی‌کنند، همینطور که شاهد هستیم آقای ظریف یک عنصر سیاسی به مفهوم حزبی نیست، او از لحاظ پیشینه، تحصیلات، تجربه طولی، مهارت و ویژگی‌هایی شخصیتی، یک دیپلمات و مناسب برای وزارت خارجه است. هیچ‌گاه نمی‌شود به آقای ظریف ایراد گرفت که شما گرایش سیاسی به این سمت یا آن سمت دارید، چراکه در عرصه سیاست خارجی چنین چیزی به کار نمی آید. بر فرض اگر هم آقای ظریف یک اصلاح طلب باشد، در حوزه سیاست خارجی نظام تصمیم می‌گیرد و او باید دنباله روی کند.

ما به دنبال یک اصلاح‌طلب نام و نشان دار سیاسی نیستیم، بلکه حداقل کسی سکاندار باشد که توانایی این کار را داشته باشد.

من سال‌ها در وزارت کشور مدیر بودم و این وزارتخانه را می‌شناسم، اگر وزیر حتی عضو رسمی شورای مرکزی حزبی باشد اما در وزارت کشور بخواهد مستقل رفتار کند، البته به شرطی که آدم توانایی باشد، کسی نمی‌تواند به او خرده بگیرد.
ما آقای ناطق نوری را نیز داشته ایم که وزیر کشور بوده و در عین حال عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، اما به ترکیب استانداران او نگاه ‌کنید، در همان دوره هم میرزاده و هم کرباسچی استاندار بودند. وقتی می‌خواست از استانداران خود در مجلس دفاع کند با شیوه و لحن مستدلی، دفاع می‌کرد و در مورد عملکرد او توضیح می‌داد.

یک وزیر در وزارت کشور می‌تواند گرایش سیاسی خاص خود را داشته اما در عین حال توانمند باشد.

اولین معاون سیاسی وزیر کشور ، آقای میر ولد، یکی از نیروهای بسیار با تجربه و معتدل به شمار می‌رود که هیچ انگی به او نمی شود چسباند. میرولد شخصی بود که در چارچوب منافع ملی تلاش می کرد و دیدیم که او نتوانست با آن شرایط ادامه دهد.

عرصه دیگری که این احتمال در آن وجود دارد، عرصه وزارت ورزش وجوانان است. شاهد هستیم که بسیاری از ورزشکاران به آقای گودرزی منتقد هستند، اما انتقاد من از بخش جوانان در این وزارتخانه است، در حوزه جوانان سازمان ملی جوانان بسیار موفق تر عمل می کرد.

به نظرم در حال حاضر پسوند جوانان تنها یک عنوان زینتی برای این وزارتخانه است، شما بگویید کدام فعالیت امیدبخشی برای خواسته‌ها و به میدان آوردن پتانسیل بزرگ جوانان کشور در یک فرآیند نهادینه در این وزارتخانه اتفاق افتاده است؟هیچ!

اشتباه بزرگ مجلسی‌ها این بود که به یکی دو وزیری که پیش از آقای گودرزی معرفی شده اند روی خوش نشان ندادند و به صورتی خاص آقای صالح امیری را حذف کردند. آن افراد رد شده کسانی بودند که می توانستند در عین حال که بخش ورزش را به اهلش می سپردند، بخش جوانان را هم مورد توجه قرار دهند. ما در تمام فعالیت‌ها از کاریابی و اشتغال گرفته تا فعالیت هایی
که با توجه به ترکیب جمعیتی جوان ما باید صورت بگیرد، ضعیف عمل کردیم، حتی برخی از معاونت‌های وزارت ورزش و جوانان که در راس آن برخی افراد تحصیلکرده و دانش آموخته در حوزه مسائل اجتماعی یا روانشناسی اجتماعی حضور دارند، در بهترین حالت به یک مرکز پژوهشی شبیه هستند تا یک مرکزی که در حوزه جوانان فعالیت می کند. بنابراین این وزارتخانه یکی از نهادهایی است که آقای روحانی می تواند در قبال آن تصمیم جدیدی بگیرد !

در مورد وزارت کشور و برخی از وزرای دیگر، همان موقع یک سری انتقادهایی مطرح شد. این انتقاد دو شکل داشت: یکی اینکه نباید چنین انتخابی از سوی دولت شکل می گرفت و دیگری اینکه دولت چاره ای جز این انتخاب‌ها با توجه به وجود فیلتر مجلس نداشته است و گفته می شد اگر ما مجلس بهتری داشتیم بسیاری از وزرای دیگر انتخاب می شدند. به طور مثال تا زمانی که آقای نجفی می توانست رای بیاورد، آقای فانی برای وزارت علوم انتخاب نمی شد و یا در انتخاب وزیر کشور که گفته می‌شود این انتخاب یک معامله سیاسی بوده، نظر شما در این باره چیست؟

من فکر می کنم که این موضوعات توجیه است و لفظ معامله سیاسی را هم در شان آقای روحانی نمی دانم که به کار برود. این انتخاب می توانست با رعایت همان اصول معامله دولت با مجلس اتفاق بیفتد، ولی دست‌کم فرد مناسب تری انتخاب شود.
اما رئیس جمهوری که به ناچار از روی تعامل سیاسی، کسی را انتخاب کرده باید این زحمت را هم بپذیرد که همانند عصای زیر بغل و پابه پای آن وزیر حرکت کرده، برنامه هایش را دنبال کند و برای او وقت بگذارد، نه اینکه وزارتخانه را به دلیل سلیقه سیاسی متفاوت شناور بگذارد. به نظرم در شرایطی که رییس جمهور به ناچار باید شخص خاصی را به عنوان وزیر انتخاب کند، بعد از انتخاب نیز باید همراه با او بر کارش نظارت کند.

به عنوان مثال از وزیر بخواهد این موضوع را بررسی کند؛ آیا مدیرانی که به واقع و نه متظاهرانه با انتخاب مردم همراهی دارند، تنفیذ شده اند؟! ما شاهد بودیم که در این دوره رفتارهای سیاسی معنادار از برخی مدیران نسبت به خط و ربط سیاسی آقای احمدی نژاد وجود داشته است و هنوز هم تعداد بالایی از آن‌ها در سیستم وجود دارند. این گفتارمن، به آن معنا نیست که هر دولتی باید تمام مدیران دولت قبلی را جارو کند، ولی اتفاقاتی در دوره احمدی نژاد رخ داد، این امر را طبیعی می کند.

بر اساس اسناد و مدارک موجود ادعا شده که احمدی نژاد یک بدنه مدیریتی در کشور ایجاد کرده ،
یعنی انقلابی در عرصه مدیریتی کشور از راس تا انتها در دوره آقای احمدی نژاد اتفاق افتاده است.

آقای روحانی طی این دو سال در بیان مواضع خود به طور آشکارا و مصداقی فعالیت کرده است، موضع گیری هایی در زمینه‌های مختلف داشته که انصافا این موضع گیری‌ها ستودنی است، آن هم علی رغم واکنش‌های نامهربانانه‌ای وجود داشته، اما این موضع گیریها در چارچوب همان شیوه امیدبخشی و نوعی التیام ملی و آشتی این دولت است که متفاوت با چهره مخدوش و درگیر گذشته به شمار می‌رود.
آقای روحانی باید بدون تعارف پالایشی در موضع توانمند سازی مدیران خود انجام دهد. ممکن است در برخی موارد نیازی به تغییر وزیر نباشد، اما دولت باید نشان دهد که اگر می خواهد در انتخابات مجلس آینده، احساس امیدواری در جامعه تداوم یابد، بیشتر خود را به نمایش بگذارد و این کار تنها با سخنرانی درمانی پیش نمی‌رود.

اینکه گفته می شود کاستی‌ها و نواقص دولت به اسم اصلاح طلبان نوشته می شود و اگر هم موفقیتهایی قرار است دولت داشته باشد به نام خودش ثبت می شود را قبول دارید ؟

خیر دلیلی ندارد، دولت به هر حال مجموعه ای است که از پس توضیح فعالیت هایش برمی آید و اگر هم جایی کاستی داشته باشد باید جبران بکند. بنابراین موضع اصلاح طلبان همواره تنها نگذاشتن و پشتیبانی دولت است، به همین دلیل ما شاهد هستیم که جریان مخالف حتی از تک انتقادهای ما هم به شکل بسیار گسترده استقبال می کردند! در حالیکه انتقاد ما از دولت نشان دهنده ضعف و کاستی در این مجموعه نیست. این راهم باید گفت که آقای روحانی در مورد انتخاب نفرات و تدوین برنامه هایش تحت هیچ فشار و مطالبه ای از سوی اصلاح طلبان نبوده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016