یکشنبه 17 خرداد 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

مصاحبه‌ای که احمدی‌نژاد در آن عصبانی شد

خبرآنلاين ـ سال ۸۲ که هنوز برنامه‌های «تاک‌شو» به اندازه امروز مُد نشده بود، برنامه‌ای به نام صندلی داغ ساخته شد که در زمان خودش سروصداهای زيادی ايجاد کرد. خيلی از قسمت‌های اين برنامه که چهره‌های سياسی را به نمايش می‌گذاشتند، جنجالی می‌شد و خيلی از آن‌ها هم بعدها حاشيه ايجاد می‌کرد.

برنامه پر سروصدا و جنجالی و البته مخاطب‌پسند «صندلی داغ»، بعد از چند سال و البته با وقفه‌های متعدد به کار خود پايان داد ولی خاطره‌هايش از ياد نرفت. علاوه برآن، صندلی داغ مانند همه برنامه‌های اينچنينی، پشت صحنه‌ای پررنگ‌تر و حاشيه‌ای جالب‌تر از متن اصلی داشت.

برای شنيدن خاطرات پشت صحنه اين برنامه محبوب، به سراغ کارگردان صندلی داغ رفتيم. حميد آخوندی، که در کارنامه‌اش ‌تهيه‌کنندگی چند فيلم سينمايی را دارد، از چگونگی ساخت برنامه می‌گويد و از حواشی پشت صحنه صندلی داغ پرده برمی‌دارد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


جرقه اوليه "صندلی داغ"، چهل سال پيش!
شايد اولين و کليشه‌ای‌ترين سوال برای مخاطبان صندلی داغ اين باشد که بدانند ايده اوليه ساخت برنامه چطور به ذهن تهيه کنندگان رسيده. آن هم در سال‌هايی که برنامه‌هايی به اين صورت خيلی رايج نبودند. آخوندی در جواب اين سوال به سال‌ها قبل می‌رود و می‌گويد: من قبل از انقلاب خبرنگار مجله دختران و پسران بودم. وقتی برای مصاحبه پيش آدم‌های معروف می رفتم، هميشه برايم جالب بود بدانم چطور زندگی می‌کنند. منتها در آن زمان جردت اين که سوالات خصوصی از آن‌ها بپرسم را نداشتم. يادم می‌آيد در يکی از اين مصاحبه‌ها با محمد نصيری قهرمان وزنه‌برداری ايران صحبت کردم. بچه جنوب شهر بودم و در فکرم هم نمی‌گنجيد يک روز بتوانم با يک آدم معروف روبرو شوم. هميشه به خودم می‌گفتم بچه‌های امثال من در پايين شهر، چقدر دلشان می‌خواهد از نحوه زندگی آدم‌های معروف بدانند. بدانند آن‌ها چه می‌خورند، چه‌کار می‌کنند، چطور زندگی می‌کنند. شايد جرقه اوليه ساخت اين برنامه از آنجا خورده باشد.

برنامه شروع می‌شود
بالاخره برنامه با کمک يک اتاق فکر شامل روانشناس، جامعه‌شناس، نويسنده و مشاور هنری، مشاور نظامی و ... آغاز به کار می‌کند. آخوندی انتخاب مجری را يک تصميم جمعی و البته ملاحظاتی را هم در آن دخيل می‌داند. می‌گويد انتخاب اولمان آقای کاردان بود و بعدها آقای نوذری و نجفی و اميرحسين مدرس نيز اضافه شدند. حميد آخوندی هر کدام از مجری‌ها را دارای ضعف و قوت می‌داند و البته از کاردان بيشتر از ساير مجری‌ها راضی است.

برنامه‌هايی که ضبط شد، پخش نشد
در بين اين همه برنامه‌ای که ضبط شد، بودند قسمت‌هايی که گرفته می‌شدند اما امکان پخش پيدا نمی‌کردند. البته آخوندی تعداد آن‌ها را کم می‌داند و دلايلشان را مختلف. می‌گويد: مثلا يک بار مهمانی داشتيم که عکاس بود. اين فرد بسيار موجه است و عکاس مطرح کشور. اما نتوانست بيشتر از ۵ دقيقه حرف بزند. به محض اين که ضبط را شروع می‌کرديم حالش بد می‌شد و کات که می‌داديم حالش خوب می‌شد! استرس زيادی داشت موقع ضبط. حتی يک بار نگذاشتيم متوجه شود فيلم می‌گيريم و حالش خوب بود و به محض اين که متوجه می‌شد، دوباره مضطرب می‌شد. يک ساعت و نيم برنامه ضبط کرديم که متاسفانه اصلا قابل پخش نبود.

خاطره ديگر اين تهيه‌کننده از غيرقابل پخش بودن قسمتی از برنامه صندلی داغ مربوط می‌شود به يک جانباز. جانبازی که مشهور به طنزگويی بود. آخوندی درباره او می‌گويد: طراح سوال برای او سوالاتی طرح کرده بود که متناسب با روحيه او بود. اما اين فرد به محض اين که دوربين روشن می‌شد، جدی می‌شد و شروع می‌کرد به سخنرانی کردن! به قول بچه‌های جنگ کپ کرده بود و نمی‌توانستيم آنچه می‌خواهيم را ضبط کنيم.

تهيه‌کننده برنامه صندلی داغ دو سه برنامه ديگر را هم مثال می‌زند که ضبط شد اما پخش نشد. آخوندی می‌گويد: دو سه برنامه ضبط کرديم که در آن، مهمان‌ها حرف‌های خوبی نزدند. در ارتباط با شغلشان حرف می‌زدند و ما احساس کرديم اين برنامه شخصيت اين آدم را خراب می‌کند و ما بنا نداريم که کسی را خراب کنيم. يعنی وقتی کار را مونتاژ کرديم و ديدم، گفتم که اگر اين برنامه پخش شود اين آدم بدبخت می‌شود. از شغلش بايد خدا حافظی کند و برود. بعد از مونتاژ برنامه من به مدير شبکه نامه نوشتم و گفتم که به نظرم اگر برنامه اين چند نفر پخش شود؛ برايشان خيلی بد می‌شود.

يک نفر ديگر را هم دعوت کرديم که در پشت صحنه وقتی پای حرف‌هايش نشستيم ديديم لياقت اين که الگو برای جوانانمان شود را ندارد، آن را هم حذف کرديم.

اما يکی از قسمت‌های ضبط شده صندلی داغ که هيچ وقت پخش نشد، برنامه محمود احمدی‌نژاد، رئيس‌جمهور سابق کشورمان است.

ماجرای پخش نشدن برنامه احمدی‌نژاد چه بود؟
برنامه‌ای که از محمود احمدی‌نژاد ضبط شد، بنا به دلايلی هيچ وقت پخش نشد. اما اين دلايل برعکس قبلی‌ها، دليل فنی يا محتوايی تيم توليد نبود. تهيه‌کننده صندلی داغ ماوقع را تشريح می‌کند: برنامه دکتر احمدی‌نژاد را در دوره شهرداری ايشان ضبط کرديم. از نظر ما اين برنامه مشکلی نداشت که غيرقابل پخش باشد.

روزی که ايشان را دعوت کرديم، قرار بود ساعت ۸ شب بيايند که ۱۱ آمدند. لباس ژنده‌ای پوشيده بودند. شروع کرديم به ضبط برنامه. آقای کاردان مجری برنامه بود. آن زمان اين شايعه مطرح شده بود که احمدی‌نژاد می‌خواهد فرهنگسراها را تبديل به حسينيه کند! توی سوال چهارم يا پنجم بود که اين را مطرح کرديم و ايشان به شدت عصبانی شد و نزديک بود با کاردان دعوا کند. ميان‌داری کرديم و گفتيم که اين فقط يک سوال بود و اگر درست نيست، می‌توانيد بگوييد که شايعه است و تکذيبش کنيد.

ديگر از آن به بعد، از آن لطافت اول برنامه و مهربانی و لبخندهای هميشگی ايشان خبری نبود و ساير سوالات را با تندی جواب دادند. حتی آن‌قدر عصبی بودند که صورتشان تيک پيدا کرده بود. ما آن قسمت‌ها را درآورديم و دور ريختيم چون اصلی در صندلی داغ داشتيم و آن اصل اين بود که بازی بايد برد - برد می‌بود. يعنی هم مهمان ببرد و هم بيننده. قصد تحقير مهمان را نداشتيم و دوست نداشتيم بيننده را هم تمسخر کنيم.

برنامه که آماده شد، ايشان گفتند بفرستيد آن را ببينم. قرار ما با مهمان‌ها اين بود که هيچ سوالی را به آن‌ها نمی‌دهيم؛ اما اين فرصت را می‌دهيم که بعد از تمام شدن برنامه و مونتاژ شدنش آن برنامه مونتاژ شده را ببينند و آن بخشی را که نمی‌پسندند حذف کنيم.

از دفترشان تماس گرفتند که سی‌دی را بفرستيد. سی‌دی را فرستاديم. دوباره تماس گرفتند و گفتند که آقای اکبر نبوی (که از سينماگران کشور است)، به عنوان مشاور من به آنجا می‌آيد؛ هرچه ايشان گفت همان را عمل کنيد.

آقای نبوی آمد و ما دوباره از نو همه برنامه را مونتاژ کرديم و نظراتشان را اعمال کرديم. برنامه را به شبکه داديم که پخش کنند اما با تعجب ديديم از شبکه با ما تماس گرفتند و گفتند که برنامه احمدی‌نژاد پخش نمی‌شود، يک برنامه ديگر جايگزين کنيد! دليلش را پرسيديم. گفتند که از دفتر مدير شبکه گفته‌اند که پخش نشود.

پيگيری که کرديم متوجه شديم آقای احمدی‌نژاد راضی نيست که برنامه پخش شود. من خيلی عصبانی شدم از اين برخورد. چون دوبار برنامه مونتاژ شد و يک تيم چندين ساعت معطل کار ايشان ماند و در آخر هيچ! به موبايل آقای احمدی‌نژاد زنگ زدم و گفتم آقای دکتر شواهد قضيه نشان می‌دهد که شما می‌خواهيد کانديدای رياست جمهوری شويد!

او عصبانی شد و گفت که چه کسی اين حرف را زده؟ گفتم احساس من می‌گويد که شما به همين دلايل نگذاشتيد برنامه پخش شود؛ نگاه‌هايی که مشاور شما داشتند يک نگاه ژورناليستی، انتخاباتی و تبليغاتی بود. پلان‌های بسته شما که لباس‌های خوبی تنتان نبود را اصرار داشتند که در بياوريم و رعايت زاويه دوربين و نور و رنگ و همه نشان می‌داد که ديد انتخاباتی در ميان است.

البته شواهد ديگری هم برای اين گمانه‌زنی من وجود داشت. مثلا همان زمان کيهان عکس‌هايی از ايشان چاپ می‌کرد که دارند با بيل زباله‌ها را کنار می‌زنند و از اين ژست‌ها.

در هر حال مشاوران ايشان تشخيص داده بودند که اين برنامه در آينده به ضرر ايشان تمام می‌شود و نگذاشتند برنامه پخش شود. اما پيش‌بينی ما درست بود و ايشان بالاخره کانديدا شد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016