پنجشنبه 11 تیر 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

مسلمين بايد در مورد همجنسگرايان تجديدنظر کنيم، مازيار شکوری گيل چالان

مازيار شکوری گيل چالان
آنچه مشخص است و معلوم اينکه نه قوم لوط از همجنسگرايان بوده اند و نه افعال و اعمالشان از مصاديق افعال و اعمال همجنسگرايان. به نظر ميرسد سهل و آسان نميتوان احکام مجرميت قوم لوط را بر همجنسگرايان بار نمود و اينان را به همان چوب راند و به انزوا کشاند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


باسمه تعالی


دنيای کنونی دنيايی است بس متفاوت با دنيای پيشين. دنيايی که با پديده های نوظهوری دست به گريبان بوده و ميباشد. اين نوظهوری نه بدان جهت که در سابق عينيت خارجی نداشته است، بلکه بدان معنی و مفهوم که مناسبات دنيای پيشين به گونه ای ترسيم شده بودند که به برخی از پديده های عينی اجازه نشو و نما نمی دادند. به ديگر عبارت مناسبات دنيای پيشين به برخی پديده های عينی اجازه طرح و بحث نمی داد. اما دنيای کنونی تفاوت هايی مبنايی با دنيای پيشين داشته و دارد. طرح بسياری از پديده های عينی در مناسبات دنيای امروزين امری نه تنها عادی بلکه به عنوان امری ضروری نگريسته و به رسميت شناخته شده و ميشود. آنگاه که مناسبات دنيای جديد طرح پديده ها را ايجاب مينمايد جامعه نيز به تبعيت از اين مناسبات راهی نو و جديد را ميپيمايد. در اين صورت با مجال طرح مباحث نوظهور جامعه کنونی ميبايد پيرامون چنين پديده هايی تصميم گيرنده باشد. تصميم گيرندگی يکی از مهم ترين و شاخص ترين تفاوت های جوامع کنونی با جوامع پيشين ميباشد. در چنين شرايطی ست که جوامع کنونی با چالش هايی بس سترگ و عميق مواجه ميگردند. چالش هايی که تا پيش از اين هرگز بر سر راه جوامع قديم رخ ننموده بود. يکی از پديده های نو ظهور در دنيای کنونی که قابليت طرح و بحث را يافته پديده همجنسگرايی ميباشد. با طرح چنين پديده ای که در مناسبات دنيای قديم پيشا پيش مردود و مذموم مينمود، جوامع کنونی بالاجبار ميبايد در به رسميت شمردن و يا مردود خواندنش در مناسبات اجتماعی تصميم گيری نمايند. به گونه مثال اخيرا "ديوان عالی" آمريکا به عنوان بلند پايه ترين نهاد قضايی اين کشور ازدواج همجنسگرايان را در تمامی ايالات اين کشور به رسميت شناخت. پيش از اين ازدواج همجنسگرايان فقط در سی و شش ايالت به رسميت شناخته شده و از حمايت های قانونی برخوردار بود اما اکنون با حکم "ديوان عالی" اين کشور چهارده ايالت ديگر نيز ملزم به برسميت شناختن ازدواج همجنسگرايان شده اند. در چند روزه اخير فرايند تصميم گيری جوامع و فرهنگ ها و بينش های مختلف نسبت به رأی اخير ديوان عالی امريکا و پديده همجنسگرايی اظهار نظر کردند. شبکه اجتماعی فيسبوک شرايطی را برای کاربران خود فراهم کرد تا بتوانند پرچم رنگين کمان را که به عنوان سمبل همجنسگرايی به رسميت شناخته شده است را بر روی عکس های پروفايلشان بياندازند و بدين طريق حمايت خود را از حقوق همجنسگرايان اعلام دارند. در اين راستا بحث هايی نيز در همين شبکه اجتماعی له و عليه پديده همجنسگرايی در گرفت. به هر روی آنچه به وقوع پيوسته اينکه، جوامع کنونی دنيای جديد ميل به اين نموده اند تا همواره پديده همجنسگرايی را موضوع بحث و گفت و گو قرار داده و در مورد آن تصميم گيری نمايند. پيش از اين نيز شهروندان ايرلندی با شرکت در رفراندومی سراسری رأی به رسميت ازدواج همجنسگرايان داده بودند. اما پديده همجنسگرايی و همجنسگرايان در جوامع مسلمان کما فی السابق غير قابل طرح قلمداد شده است. غير قابل طرح بدين معنی و مفهوم که روشنفکران و انديشمندان اين جوامع به جای پاسخگويی در قبال همجنسگرايی به فرار از موضوع و پاک نمودن صورت مسئله پرداخته و می پردازند. جوامع مسلمان خواهی نخواهی ميبايد در صدد پاسخ به پديده همجنسگرايی بر آيند چرا که، مناسبات دنيای کنونی بيش از در خفا ماندن مسئله را جايز ندانسته و مسلمانان را به پاسخگويی صريح و بی قيد و شرط وا ميدارد. اما نکته اساسی اينکه، چرا جوامع مسلمان در مقام پاسخگويی به چنين سئوالی بر نيامده اند؟؟؟ بی شک ريشه را ميبايد در گزاره های دينی مسلمين جست و جو نمود. گزاره هايی که مسلمانان به عنوان حکم الهی بدان ها مينگرند. اما سئوال مبنايی اينکه، اين گزاره ها تا کدامين حد و حدود مطابق با بيان و مقاصد کتاب و سنت اسلامی ست؟؟؟ آيا اين گزاره ها مستقيم و بی واسطه حکم اسلام و خدای ما مسلمين ميباشند و يا اين گزاره ها برداشت و فهم صحيح و ناصحيح ما مسلمانان از مقاصد و مفاهيم اسلام؟؟؟ در اين خصوص مسلمانان گزاره های خود، مبنی بر تحريم همجنسگرايی را به آيات قوم لوط در قرآن مجيد مستند نموده و مينمايند. برای فهم اين نکته و بازگشايی مقاصد و مفاهيم به کار گرفته شده در آيات مرتبط به قوم لوط ابتدا ميبايد تعريفی واضح و روشن از مقوله همجنسگرايی حاصل نمود. در فقدان حصول چنين تعريف آشکاری بازخوانی آيات مرتبط با قوم لوط هرگز راهگشا نبوده و مقبول نخواهد افتاد. چرا که ابتدا ميبايد بر مخاطبان وحی روشن آيد که آيا داستان قوم لوط همان داستان همجنسگرايی ست يا اين و آن هر يک حديثی ست مجزا؟؟؟

همجنسگرايی ترکيبی از صفت مرکب همجنس و پسوند گرايی ميباشد. اينگونه که از اين ترکيب بر می آيد واضح و آشکار است که دو نفر با يک جنسيت همگون به يک ديگر گرايش ذاتی داشته و دارند. واژه همجنسگرايی در برابر واژه دگر جنسگرايی قرار گرفته است. در دگر جنسگرايی دو فرد با دو جنسيت متفاوت مانند مذکر و مؤنث به گونه ای ذاتی به يکديگر گرايش دارند. همانگونه اصل گرايش در دگر جنسگرايی اختياری نبوده و پديده ای ذاتی يا فطری ميباشد، در همجنسگرايی نيز گرايش ميان دو همجنس گرايشی خارج از اختيار و ذاتی ميباشد. با اين وصف در ميابيم که آنچه در ميان دو پديده دگر جنسگرايی و همجنسگرايی به عنوان مخرج مشترک قرار گرفته است گرايش ذاتی و فطری ميباشد. بر اين اساس مخالفان حقوق همجنسگرايان ميبايد در صدد پاسخ به اين پرسش بر آيند که چگونه دگر جنسگرايان به جهت گرايشات ذاتی و فطری نسبت به جنس مخالف سرزنش و نکوهش نشده و حقوق جنسيشان به رسميت شناخته شده و ميشود اما دو همجنسگرا که به جهت همان گرايشات ذاتی و فطری به يکديگر گرايش ميابند مورد سرزنش و نکوهش واقع ميشوند؟؟؟

اما پر واضح است اديان ابراهيمی همچون اسلام روابط جنسی دو همجنس با يکديگر را منع نموده و به رسميت نشناخته اند. تحريمی که بسيار شايسته و بايسته بوده و ميباشد. اما آنچه مورد سئوال است اينکه، آيا اين تحريم شامل تمامی انواع و اقسام روابط جنسی ميان دو همجنس بوده و عموميت داشته يا منظور نظر اخصی از اين روابط را در نظر داشته است؟؟؟ آيا پديده همجنسگرايی مصداق همان ميل و رفتاری است که در کلام الله با قوم لوط بيان و تقبيح شده است؟؟؟

بازخوانی آيات وحی بر ما معلوم خواهد کرد که آيا قوم لوط در قرآن از همجنسگرايان بوده اند يا خير.
از ويژگی های بارز و آشکار همجنسگرايان آن است که فاقد ميل و گرايش جنسی و عاطفی به جنس مخالف خود ميباشند. آيا کلام وحی قوم لوط را متصف به چنين ويژگی بارزی نموده است.

آيات قرآن در اين باب:
«أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ * وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ * قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ یَا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ»
"شعراء / صد و شصت وپنجم الی صد و شصت و هفتم"
« آيا از ميان عالميان با مردها در می‏ آميزيد * و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان برای شما آفريده وامی ‏گذاريد بلکه شما قومی تعدی کننده ميباشيد * گفتند ای لوط اگر دست برنداری قطعا از اخراج‏ شدگان خواهی بود»

«وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ * أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ * فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ »
"نمل / پنجاه و چهارم الی پنجاه و ششم"
«و لوط را که چون به قوم خود گفت: آيا ديده و دانسته مرتکب عمل ناشايست می‏شويد؟ * آيا شما به جای زنان از روی شهوت با مردها در می‏ آميزيد بلکه شما مردمی جهالت‏ پيشه‏ايد * پاسخ قومش غير از اين نبود که گفتند خاندان لوط را از شهرتان بيرون کنيد که آنها مردمی هستند که به پاکی تظاهر می‏نمايند»

«إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ * وَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُواْ أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ»
"اعراف / هشتاد و يکم و هشتاد و دوم"
« شما از روی شهوت به جای زنان با مردان درمی‏آميزيد آری شما گروهی تجاوزکاريد * ولی پاسخ قومش جز اين نبود که گفتند آنان را از شهرتان بيرون کنيد زيرا آنان کسانی‏اند که به پاکی تظاهر می‏کنند»

از سياق آيات فوق بر ما معلوم می آيد قوم فحشا کنندگان قوم لوط صاحب همسر يا همسرانی بوده اند اما با اين همه به کاميابی جنسی از همسران خود اکتفا ننموده بلکه، مردان قوم از همجنسان خود نيز کاميابی مينمودند. همچنين هر سه دسته از آيات مذکور بر ما معلوم می دارند مردان قوم لوط به جهت جنسی از دگر جنسگرايان بوده اند چرا که خطاب حضرت لوط به آنان که ميگويد: آيا شما از روی شهوت به جای زنان با مردان می آميزيد؟ گويای اين مهم است که مردان قوم لوط ميل جنسی و عاطفی به زنان داشته اند حال اينکه همجنسگرايان فاقد چنين ميلی ميباشند. از اين نيز بگذريم مشخصه ديگر آيات استناد شده آن است که از کلمه قوم در هر سه دسته آيات استفاده شده است. مصطلح قوم در آيات فوق گويای آن است که مجرمين و فحشا کنندگان فقط تعدادی خاص و محدود نبوده اند بلکه کل قوم لوط بوده اند. مسلم مردان اين قوم به جنس مخالف گرايش داشته اند که از آميزش با آنها دارای فرزند شده و قوميت را حافظ شده اند. اينها همه و همه دلالت بر يک مهم دارد و آن اينکه مجرمين قوم لوط همجنسگرا نبوده اند و با استناد به آيات نازل شده در مورد قوم لوط در کلام الله نميتوان جواز منع و تحريم همجنسگرايی را صادر نمود.

همچنين نگاه به آيات شريفه هفتاد و هفتم و هفتاد و هشتم سوره مبارکه هود بر ما مکشوف مينمايد که علل ديگری نيز در آميختن مردان قوم لولط با همجنسان خود عللی غير از گرايش به جنس همگون داشته است.

اين آيات ميفرمايند:
«وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا یَوْمٌ عَصِيبٌ * وَجَاءهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَمِن قَبْلُ کَانُواْ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَلَیْسَ مِنکُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ»
« و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند از آنان ناراحت و دستش از حمايت ايشان کوتاه شد و گفت: امروز روزی سخت است * و قوم او شتابان به سويش آمدند و پيش از آن کارهای زشت می‏کردند، گفت: ای قوم من اينان دختران منند آنان برای شما پاکيزه‏ ترند پس از خدا بترسيد و مرا در کار مهمانانم رسوا مکنيد آيا در ميان شما آدمی عاقل پيدا نمی ‏شود»

اين آيات با صراحت عيان می دارند که برخی اوقات نيت مردان قوم لوط از آميخته شدن با جنس موافق اهداف سياسی و عناد های شخصی بوده است. مثلا هدف آنان در اين آيات تجاوز و تعدی به ميهمانان حضرت لوط جهت تحقير صاحب خانه نزد ميهمانانش بوده است نه ميل و گرايشات جنسی.

پس آنچه مشخص است و معلوم اينکه نه قوم لوط از همجنسگرايان بوده اند و نه افعال و اعمالشان از مصاديق افعال و اعمال همجنسگرايان. به نظر ميرسد سهل و آسان نميتوان احکام مجرميت قوم لوط را بر همجنسگرايان بار نمود و اينان را به همان چوب راند و به انزوا کشاند.

اکنون سئوال ديگری نيز از پنهان سر باز کرده و پيش روی دگر جنسگرايانی قرار ميگيرد که همچنان حکم به حرمت همجنسگرايی داده اند. چگونه ممکن است همجنسگرايان از حقوق جنسی و عاطفی خود که ذاتی و فطری آنها بوده خود را محروم دارند؟ حال اينکه دگر جنسگرايان خود به هيچ وجه من الوجوه پذيرای سرکوب نمودن ميل جنسی و عاطفی خود نبوده و نيستند. حال آنکه رسول عظيم الشأن اسلام خطاب به امير مؤمنان علی (ع) ميفرمايند:
« يا عَلِی مَا کرِهْتَهُ لِنَفْسِک فَاکرَهْ لِغَيرِک وَ مَا أَحْبَبْتَهُ لِنَفْسِک فَأَحْبِبْهُ لِأَخِيک تَکنْ عَادِلًا فِی حُکمِک مُقْسِطاً فِی عَدْلِک مُحَبّاً فِی أَهْلِ السَّمَاءِ مَوْدُوداً فِی صُدُورِ أَهْلِ الْأَرْضِ احْفَظْ وَصِيتِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی»
"تحف العقول / صفحه سيزده"
« ای علی! هر چه برای خود نمی‌ پسندی برای ديگری مپسند، و آنچه برای خود می‌ طلبی برای ديگران هم بطلب؛ در اين صورت در قضاوت خويش دادگر و در دادگريت يکسان‌ نگر خواهی بود، و اهل آسمان تو را دوست خواهند داشت و در سينه اهل زمين به محبّت جای خواهی گرفت. اين سفارش مرا به خواست خدا به خاطر سپار»

آيا آنگونه که از حديث نبوی بر آمده دگر جنسگرايان قائل به حرمت همجنسگرايی آنچه را برای خود پسنديده اند برای همجنسگرايان هم می پسندند؟ آيا اين دگر جنسگرايان آنچه را که همجنسگرايان را از آن باز می دارند خود را نيز از آن باز ميدارند؟ آيا اين انتظار از همجنسگرايان که ميل و گرايش ذاتی و فطری خود را سرکوب نمايند از تکاليف "ما لا يطاق" نمی باشد؟ مگر کلام وحی همواره مسلمين را مخاطب قرار نداده و خبر نميدهد: "لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا"؟

گويی وقت آن رسيده است که ما مسلمانان باری ديگر با بازخوانی متون منبع اسلام در گزاره های موجود مسلمانی خود بازنگری و اينبار گزاره ها را منطبق با مبانی اصيل اسلام ترسيم و تعريف نماييم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016