گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
30 خرداد» تأثير ريزش نيروها در لايههای ميانی بر ديکتاتور، مازيار شکوری گيلچالان3 خرداد» امپراطوری فساد و پشت پرده تصفيه حساب در مراکز امنيتی، مازيار شکوری گيل چالان
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! مسلمين بايد در مورد همجنسگرايان تجديدنظر کنيم، مازيار شکوری گيل چالانآنچه مشخص است و معلوم اينکه نه قوم لوط از همجنسگرايان بوده اند و نه افعال و اعمالشان از مصاديق افعال و اعمال همجنسگرايان. به نظر ميرسد سهل و آسان نميتوان احکام مجرميت قوم لوط را بر همجنسگرايان بار نمود و اينان را به همان چوب راند و به انزوا کشاندباسمه تعالی
همجنسگرايی ترکيبی از صفت مرکب همجنس و پسوند گرايی ميباشد. اينگونه که از اين ترکيب بر می آيد واضح و آشکار است که دو نفر با يک جنسيت همگون به يک ديگر گرايش ذاتی داشته و دارند. واژه همجنسگرايی در برابر واژه دگر جنسگرايی قرار گرفته است. در دگر جنسگرايی دو فرد با دو جنسيت متفاوت مانند مذکر و مؤنث به گونه ای ذاتی به يکديگر گرايش دارند. همانگونه اصل گرايش در دگر جنسگرايی اختياری نبوده و پديده ای ذاتی يا فطری ميباشد، در همجنسگرايی نيز گرايش ميان دو همجنس گرايشی خارج از اختيار و ذاتی ميباشد. با اين وصف در ميابيم که آنچه در ميان دو پديده دگر جنسگرايی و همجنسگرايی به عنوان مخرج مشترک قرار گرفته است گرايش ذاتی و فطری ميباشد. بر اين اساس مخالفان حقوق همجنسگرايان ميبايد در صدد پاسخ به اين پرسش بر آيند که چگونه دگر جنسگرايان به جهت گرايشات ذاتی و فطری نسبت به جنس مخالف سرزنش و نکوهش نشده و حقوق جنسيشان به رسميت شناخته شده و ميشود اما دو همجنسگرا که به جهت همان گرايشات ذاتی و فطری به يکديگر گرايش ميابند مورد سرزنش و نکوهش واقع ميشوند؟؟؟ اما پر واضح است اديان ابراهيمی همچون اسلام روابط جنسی دو همجنس با يکديگر را منع نموده و به رسميت نشناخته اند. تحريمی که بسيار شايسته و بايسته بوده و ميباشد. اما آنچه مورد سئوال است اينکه، آيا اين تحريم شامل تمامی انواع و اقسام روابط جنسی ميان دو همجنس بوده و عموميت داشته يا منظور نظر اخصی از اين روابط را در نظر داشته است؟؟؟ آيا پديده همجنسگرايی مصداق همان ميل و رفتاری است که در کلام الله با قوم لوط بيان و تقبيح شده است؟؟؟ بازخوانی آيات وحی بر ما معلوم خواهد کرد که آيا قوم لوط در قرآن از همجنسگرايان بوده اند يا خير. آيات قرآن در اين باب: «وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ * أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ * فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ » «إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ * وَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُواْ أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ» از سياق آيات فوق بر ما معلوم می آيد قوم فحشا کنندگان قوم لوط صاحب همسر يا همسرانی بوده اند اما با اين همه به کاميابی جنسی از همسران خود اکتفا ننموده بلکه، مردان قوم از همجنسان خود نيز کاميابی مينمودند. همچنين هر سه دسته از آيات مذکور بر ما معلوم می دارند مردان قوم لوط به جهت جنسی از دگر جنسگرايان بوده اند چرا که خطاب حضرت لوط به آنان که ميگويد: آيا شما از روی شهوت به جای زنان با مردان می آميزيد؟ گويای اين مهم است که مردان قوم لوط ميل جنسی و عاطفی به زنان داشته اند حال اينکه همجنسگرايان فاقد چنين ميلی ميباشند. از اين نيز بگذريم مشخصه ديگر آيات استناد شده آن است که از کلمه قوم در هر سه دسته آيات استفاده شده است. مصطلح قوم در آيات فوق گويای آن است که مجرمين و فحشا کنندگان فقط تعدادی خاص و محدود نبوده اند بلکه کل قوم لوط بوده اند. مسلم مردان اين قوم به جنس مخالف گرايش داشته اند که از آميزش با آنها دارای فرزند شده و قوميت را حافظ شده اند. اينها همه و همه دلالت بر يک مهم دارد و آن اينکه مجرمين قوم لوط همجنسگرا نبوده اند و با استناد به آيات نازل شده در مورد قوم لوط در کلام الله نميتوان جواز منع و تحريم همجنسگرايی را صادر نمود. همچنين نگاه به آيات شريفه هفتاد و هفتم و هفتاد و هشتم سوره مبارکه هود بر ما مکشوف مينمايد که علل ديگری نيز در آميختن مردان قوم لولط با همجنسان خود عللی غير از گرايش به جنس همگون داشته است. اين آيات ميفرمايند: اين آيات با صراحت عيان می دارند که برخی اوقات نيت مردان قوم لوط از آميخته شدن با جنس موافق اهداف سياسی و عناد های شخصی بوده است. مثلا هدف آنان در اين آيات تجاوز و تعدی به ميهمانان حضرت لوط جهت تحقير صاحب خانه نزد ميهمانانش بوده است نه ميل و گرايشات جنسی. پس آنچه مشخص است و معلوم اينکه نه قوم لوط از همجنسگرايان بوده اند و نه افعال و اعمالشان از مصاديق افعال و اعمال همجنسگرايان. به نظر ميرسد سهل و آسان نميتوان احکام مجرميت قوم لوط را بر همجنسگرايان بار نمود و اينان را به همان چوب راند و به انزوا کشاند. اکنون سئوال ديگری نيز از پنهان سر باز کرده و پيش روی دگر جنسگرايانی قرار ميگيرد که همچنان حکم به حرمت همجنسگرايی داده اند. چگونه ممکن است همجنسگرايان از حقوق جنسی و عاطفی خود که ذاتی و فطری آنها بوده خود را محروم دارند؟ حال اينکه دگر جنسگرايان خود به هيچ وجه من الوجوه پذيرای سرکوب نمودن ميل جنسی و عاطفی خود نبوده و نيستند. حال آنکه رسول عظيم الشأن اسلام خطاب به امير مؤمنان علی (ع) ميفرمايند: آيا آنگونه که از حديث نبوی بر آمده دگر جنسگرايان قائل به حرمت همجنسگرايی آنچه را برای خود پسنديده اند برای همجنسگرايان هم می پسندند؟ آيا اين دگر جنسگرايان آنچه را که همجنسگرايان را از آن باز می دارند خود را نيز از آن باز ميدارند؟ آيا اين انتظار از همجنسگرايان که ميل و گرايش ذاتی و فطری خود را سرکوب نمايند از تکاليف "ما لا يطاق" نمی باشد؟ مگر کلام وحی همواره مسلمين را مخاطب قرار نداده و خبر نميدهد: "لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا"؟ گويی وقت آن رسيده است که ما مسلمانان باری ديگر با بازخوانی متون منبع اسلام در گزاره های موجود مسلمانی خود بازنگری و اينبار گزاره ها را منطبق با مبانی اصيل اسلام ترسيم و تعريف نماييم. Copyright: gooya.com 2016
|