یکشنبه 14 تیر 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

هاشمی رفسنجانی: من و رهبری خيلی با هم صميمی هستيم

رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در مورد ارتباط جنگ عربستان عليه يمن با مذاکرات هسته‌ای و اين ادعا که عربستان از دستيابی ايران به توافق ترس دارد، اظهار کرد: اگر هم می ترسند راهش همان است که بايد از راه صداقت در بيايند. البته عربستان و احتمالاً ديگر کشورهای منطقه اشتباه می‌کنند چون ‌ما که ترس نداريم؛ ما که بمب هسته‌ای را تحريم کرديم؛ چرا از ما بترسند. از اسرائيل بايد بترسند.

آيت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در مصاحبه‌ای به سوالات خبرنگار روزنامه عربی زبان الوفاق در خصوص حمايت ايران از عراق، حمله عربستان به يمن و مذاکرات هسته‌ای پاسخ داد.

متن کامل اين مصاحبه به شرح زير است:

* اخيرا ويکی‌ليکس مدارکی را در مورد وزارت خارجه عربستان منتشر کرد و اين يک سری مسائل را نشان داد؛ اين چقدر بر وجهه عربستان تأثير دارد؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


- خوب اين جريان مضری است. آمريکا از اين کار که عليه‌اش شد ضربه خورد؛‌ آن کسی که اين کار را کرده الان خودش يک مرکزی شده برای اينکه هرجا می خواهند از او استفاده بکنند؛‌ يک چنين ماجرايی را برايشان راه می اندازد؛ در عربستان بيشتر از همه؛‌ چون عربستان يک کشور بسته ای بود و هست؛‌ روابط خارجی اش و اين مذاکراتش؛‌ اين مکاتبات؛ اين اسنادی که کسی نمی داند داخل عربستان است؛‌ کسی نمی داند يا خيلی کم می دانند؛‌ اينها که باز شد؛ ضمنا يک زمينه‌ای شده که کسانی هم که می خواهند دروغ بگويند از اين اسناد جعل می کنند و هرچه خواستند می‌گويند و هرجا خواستند ضربه بزنند يک چيزی منتشر می کنند حالا تا تکذيب بشه و مردم باور کنند. يک نقطه‌ی فتنه‌ای درآمد و به جايی رسيده که می‌بينيد. حالا برای عربستان سنگين تمام می شود و آثار منفی اش هم به اين آسانی تمام نمی‌شود؛‌ کارهای مثبت‌شان را کسی تبليغ نمی‌کند؛‌ منفی‌اش را تبليغ می‌کنند.

* الان حمايت ايران از عراق در چه حدی است؟
- ما الان عراق را مثل خودمان مهم می دانيم؛‌ مثل کشور خودمان؛ اولا کشور واقعا مهمی است؛‌ هم از لحاظ نقطه جغرافيايی جای مهمی است؛‌ هم از لحاظ منابع طبيعی؛‌ هم مردمش؛ اين مردمی که از هزاران سال پيش اينجا منشا تمدن بوده‌اند؛ قانون حمورابی از آنجا آمده و عراقی ها هم مردم خوبی هستند.
در زمان صدام به دليل قدرت ديکتاتوری صدام اينها يک مجموعه واحد بودند ولی بعد از صدام آن مجموعه ۳ بخش يا حتی بيشتر يعنی ۴ تا بخش متضاد شد و گاهی هم در حال جنگ که کم کم دارد خودنمايی می‌کند و اين وضعشان نگران کننده است.
اگر ان شاءالله عقلانيت زعمای عراق ادامه پيدا کند و سعی کنند اين اختلافات سطحی را حالا چه مذهبی؛ چه قومی؛ چه هر چيز ديگری را کنار بگذارند و يک وحدتی روی تماميت ارضی خود و وحدت ملی شان ايجاد کنند، عراق کاملا می تواند کشور نيرومندی در منطقه باشد؛ ارتباط ايران با عراق هم جديد نيست؛‌ در رژيم قبل هم ايرانی‌های زيادی آنجا بودند و عراقی‌های زيادی هم اينجا بودند؛ از زمان جنگ هنوز عده زيادی عراقی در ايران هستند و دارند مثل مردم ايران کار می کنند؛ مرزمان هم تقريبا رفت وآمدش آسان است؛ اعتاب مقدسی که آنجا هست و اينقدر برای مردم ما جاذبه دارد که شما می بينيد در اربعين يا عاشورا چه خبر می شود؛ مردم اصلا عشقشان آنجاست؛ ‌اگر روزی مرز ما با آنها لغو رواديد شود؛‌ هميشه نصف مردم ايران در عراق هستند و نصف مردم عراق هم در ايران هستند‌؛ بله کمک های ما جدی است و به هيچ چيز هم محدود نيست؛ هرچيزی که عراقی ها نياز داشته باشند و ما امکانش را داشته باشيم به آنها می دهيم؛‌ و البته روابطمان هم با دولت عراق هميشه خوب بوده است، البته آقای طالبانی هم يک بار جمله ای گفته بودند که غربی ها اظهار نگرانی کرده بودند که از اينکه شما داريد ايرانی‌ها را می آوريد و اين خطر است؛‌ چرا اينجور رفتار می کنيد؟ او گفته بود: مگر ايرانی ها از عراق چه می خواهند؟ الان که همه مسئولين عراق از مريدهای ايران هستند؛ ايران چه احتياجی دارد که برای ما خطر باشد؛ بهتر از ما ديگر دوست پيدا نمی کند؛ ما هيچ خطری از ايران احساس نمی کنيم؛‌ او ما را نجات داده و به اينجا رسانده و کمک کرده است.
و اين حرف کاملا حکيمانه و درست است ما در عراق هيچ طمعی نداريم و از عراق هيچ خطری در شرايط فعلی برای خودمان حس نمی کنيم و حفظ عراق و امنيت عراق را امنيت خودمان می دانيم.

* به نظر شما با توجه به همزمانی جنگ عربستان عليه يمن با مذاکرات هسته ای در لوزان؛‌ اين امر چه ارتباطی با آغاز اين جنگ دارد؟
- نميدانم! با گروه جديدی که در عربستان آمده اند فقط سلمان را در يک مهمانی که در رياض بود چون ما را دعوت کرده بود يک بار باهم نشستيم و خيلی حرف زديم، همين قدر می شناسم؛‌ و با بقيه‌شان آشنايی هم ندارم و وقتی هم که می رفتم آنجا با آن نزديکان بيشتر ملک عبدالله بود و اگر مسئولی هم داشتند، می‌آمدند. درست نمی دانم چرا اين اشتباه را کردند؛‌ گفتم که اشتباه است؛ البته ظاهرا اينها برای اين است که فکر می‌کنند اين حوثی ها شيعه هستند و البته خوب اينها (حوثی ها) که شيعه اثنی عشری نيستند و عمده آنها زيدی ۴ امامی هستند ولی به هرحال به يک معنا شيعه هستند و جزء مجموعه شيعه حساب می شوند؛ منتها ۴ امامی؛ احتمالا آنها با اين شرايطی که درست کرده اند با ايران و لبنان و عراق و سوريه و با همه احساس نگرانی می‌کنند.
گفتم در يمن اشتباه بزرگی کردند. بحرين نمونه خوبی است. آنجا با اينکه يک کشور عربی عضو شورای همکاری است ولی لشکرکشی کردند و آمدند عليه شيعه وارد شدند و در يمن هم همينجور نگران هستند؛‌ به خصوص که يمنی‌ها ادعای ارضی هم در عربستان دارند؛‌ ولی حالا اشتباه کردند. دلايلشان را هم درست نمی دانم؛ شايد هم تحريک شدند؛ خوب اگر منصور هادی می توانست بماند، می‌ماند؛‌ حالا فرض کنيد که عربستان کمکشان کرد‌؛ مگر می تواند بماند؟

* آيا اين جنگ با مذاکرات هسته ای ارتباطی داشت؟ چون گفته می شود که عربستان می ترسد ايران به توافقی برسد؛ می گويند که کشور عربستان و رژيم صهيونيستی از نتيجه اين توافق می ترسند؟
- اگر هم می ترسند راهش همان است که بايد از راه صداقت در بيايند. البته عربستان و احتمالاً ديگر کشورهای منطقه اشتباه می‌کنند چون ‌ما که ترس نداريم؛ ما که بمب هسته‌ای را تحريم کرديم؛ چرا از ما بترسند. از اسرائيل بايد بترسند.
البته عربستانی ها قبل از ما موشک های ۳۰۰۰ کيلومتر برد را از چين و جاهای ديگر خريدند؛ سلاح های بسيار پيشرفته، هواپيما و موشک‌ها و رادارهای پيشرفته و همه چيز هم دارند. پايگاه نظامی هم آنجا دارند؛ ‌عربستان اصلا می داند که ايران تهديد نيست؛‌ ما اگر واقعا به فکر قطع کردن روابطمان با عربستان بوديم از آن ۴۰۰ – ۵۰۰ نفری که در آن فاجعه مکه شهيد داديم به آسانی نمی گذشتيم؛ ولی بعد برای اينکه روابط دو کشور عادی باشد آن طور رفتار کرديم.

* در مصر انقلابی اتفاق افتاد و دومين رئيس جمهور هم بعد از انقلابشان آمد؛‌چرا روابط اين دو کشور بزرگ منطقه اينطور است؟ الان ايران و ترکيه در خيلی از مسائل با هم اختلاف دارند ولی روابط خوبی دارند چرا ايران و مصر به يک روابط متوازن نمی رسند؟ و روابط محقق نمی شود؟
- البته بايد اين سوال را بيشتر از مصری ها پرسيد؛‌ چون ما که خواستار توسعه هستيم؛‌ ما مردم مصر را عمدتا حالت اهل البيتی برايشان می دانيم؛‌ يعنی آنها واقعا اکثرا عاشق اهل بيت هستند و مشکلی با مردم مصر نداريم؛ چون همسايه هم نيستيم که اختلاف اينجوری داشته باشيم.
ولی آنها در مجموعه ای در يک سپهری هستند اولا آمريکايی ها آنجا خيلی متنفذ هستند و ارتش مصر را عمدتا آنها تامين ميکنند و آنها هم اين ارتباط را نمی خواهند؛ ثانيا الان با عربستان سعودی و بعضی جاهای ديگر هم بايد همکاری کنند؛ ثالثا اشکالاتی مثلا از حضور ما در سوريه و لبنان دارند و اخيرا عراق هم اضافه شده ما در افغانستان هم اين مشکلات را داشتيم آنها از طالبان حمايت می‌کردند ما موافق نبوديم و خودم با ملک عبدالله زياد حرف زدم که داريد اشتباه می‌کنيد؛ در پاکستان باز يک نوع از اين چيزها هست در بحرين ما به حضور نظامی شان معترضيم و مجموعه اينها به اضافه آن نگرانی‌های بی ربطی که دارند. ما از همکاری با عربستان نگرانی نداريم با همين حکام جديدشان می توانيم با هم کار کنيم و رفت و آمد کنيم.

* به نظر شما منطقه در خطر جنگ مذهبی است؟ به خصوص که برخی گروهای مخالف ايران خيلی مساله را ترويج می‌دهند و اينکه اين مسأله حالا چه تاثيری بر روابط اسلامی – اسلامی گذاشته است؟
- الان از اين جهت بدترين زمان است يعنی يک تهاجمی عليه شيعيان در سراسر اين کشورها داريم می بينيم. يعنی شيعه را مخالف اصلی در نظر می‌گيرند و به انواع راهها دارند شيعه را در کشورشان تضعيف می‌کند در صورتيکه شيعه اصلا برای آنها نه خطری است نه مشکلی. اصلا در سياست و ايدئولوژی شيعه اين نيست که بخواهد با مسلمانان ديگر درگير باشد يک اشتباهی است که اينها می‌کنند واقعا می‌توانند روی بهترين دوست خود يعنی ايران حساب کنند. ولی در حال حاضر من احساس خطر می‌کنم. اين اختلافاتی که دارد بيشتر می‌شود و گاهی به کشتار می‌رسد، ممکن است تعميق پيدا کند.

* اگر شما بخواهيد چشم اندازی از آينده روابط با عربستان بگويد چگونه آن را توصيف می‌کنيد؟
- ۵-۶ سال پيش در دولت گذشته آخرين سفری که برای زيارت به عربستان رفته بودم. از من خواسته شده بود در اين سفر مسائل اختلافی با عربستان را حل کنيم ما بعد از يک مراسم شام که مهمان آقای ملک عبدالله بوديم در يک جلسه طولانی تا نيمه شب خيلی دير وقت آنجا نشستيم و ايشان هم با مشاورين نزديکش بودند. وزير خارجه، مقرن و خيلی های ديگر هم بودند. بحث کرديم و به راه حلی رسيديم و راه حل ما اين شد که بياييم ۷-۶کميسيون مشترک تاسيس کنيم که اولين و مهمترينش برای امور مذهبی و به اصطلاح علمايی بود. يعنی علمای دو طرف يک کميسيون داشته باشند و اختلافاتی که ظاهرا شيعه و سنی دارند را بررسی کنند و راه حل برايش انتخاب کنند و مسئولان دو کشور هم پشت اين نظريات بمانند تا مشکلات را کاهش بدهيم. کميسيون دوم، مربوط به روابط دو جانبه و همکاری کميسيون اجرايی بود. همچنين يک کميسيون برای لبنان، يک کميسيون برای سوريه و يک کميسيون برای عراق و يکی برای افغانستان و يک کميسيون برای بقيه کشورها با هم مشترک داشته باشيم که دائما اين کميسيون ها با هم کار بکنند و جمع بندی کنند و نظرات را به هم نزديک کنند و مقامات عالی کشور هم اينها را زير نظر داشته باشند که ارتباطشان با مقامات عالی باشد.
اين تصميم خوبی بود که گرفتيم؛ هردو گفتيم اين راه نجات منطقه از اختلافات است ولی خب من که آمدم اينجا کسانی که بايست اين کارها را اجرا می‌کردند، نخواستند انجام شود و آقای سعود فيصل هم به دنبال من آمد که پيگيری کند و پيگيری هايی هم شد و جلسه سفر اولشان خوب بود ولی بعد، هم در آنجا يک مقداری مشکلاتی پيدا کرد و يک مقدار هم که ما مشکلاتی داشتيم و عملا بهم خورد. من اين را ميدانم که اگر الان در عربستان اراده‌ای به وجود بيايد و اگر کار مشترکی را شروع کنيم، در همه دنيای اسلام می‌توانيم اختلاف بين شيعه و سنی را کم کنيم. چون سوريه يک کشور مستقلی است؛ نه ما و نه عربستان حق نداريم برويم و سرنوشت آنها را رقم بزنيم ما بايد مواظب باشيم که آنجا اختلافات شيعه و سنی و اين مسائل نباشد خودشان و مردم خودشان مسائل شان را حل کنند و به حل مشکلات کمک کنيم. عراق و لبنان هم همينگونه هستند جاهای ديگر هم همينطور است. بنای‌مان بر اين شد من فکر ميکنم همين حالا هم بعد از گذشت ۵-۶ سال می‌توانيم اين موضوع را دوباره احيا کنيم البته متناسب با اوضاع امروز منطقه.

* حضرت عالی روابط خوب و عميقی با رهبر انقلاب داريد اگر برايتان امکان دارد اين روابط را توصيف کنيد؟
- بله؛ ‌ما از جوانی با هم دوست بوديم. من ۵ سال از آقای خامنه ای بزرگترم. اولين ملاقات ما در درس خارج آيت الله داماد بود که با هم آشنا شديم ؛ ايشان از من کوچکتر بود؛ بعد هم رفاقتها عميق و در دوران مبارزه خيلی عميق‌تر شد و بعد از انقلاب ديگر زيادتر شد؛ در همه کارها با هم کار می کرديم؛‌ در جنگ و در هرجا که شما فکر می کنيد تا امروز ما همين ارتباطمان هست؛ اکنون من و جمعی که ايشان در مجمع منصوب کرده‌اند سياست های کلی نظام را که در قانون اساسی از وظايف رهبری است؛‌ آماده می کنيم و به ايشان می دهيم؛‌ و ايشان هم اگر تاييد کردند، ابلاغ می کنند. عمده کار ما اين است و نظارت بر حسن اجرای سياست‌های کلی نيز با ماست که با واگذاری ايشان، بايد نظارت کنيم که اجرا شود. درباره ديگر مسائل معمولی هم در ملاقات‌هايی که داريم، بحث می‌کنيم.

* رابطه عاطفی و دوستی تان را در يک جمله توصيف کنيد؟
- عاطفی هم همانطور است؛‌ ما خيلی صميمی هستيم؛ من و هم ايشان، همديگر را خيلی دوست داريم؛ يک منظره کوچک آن در بيمارستان بود وقتی که ايشان جراحی کرده بودند عيادت من با ايشان در آنجا بسيار صميمی بود و همان منظره‌ای شد که ديديد.
معتقدم که در حال حاضر آيت‌الله خامنه‌ای در ايران جايگزينی به اين آسانی ندارد؛ و ايشان الان محور اساسی هم برای حيات انقلاب و هم امنيت کشور هستند و ايشان مرکز مديريت کشور است و ما هم بايد به ايشان کمک کنيم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016