شنبه 27 تیر 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

مقالات پرخاشگری و چند کلمه در باره دیدگاه ما٬ ف. م. سخن

روزانه های ف م سخن
تاریخ٬ امری تجریدی نیست. برای هر دوره ی آن مثال هایی وجود دارد. این مثال ها٬ بر اثر دوستی ها و دشمنی ها٬ در طول زمان و حتی در خود زمان عملکرد این مثال ها ٬ به نادرستی تحریف شده اند و تغییر شکل داده اند. اگر زشتی بوده٬ در اثر دوستی تبدیل به زیبایی شده.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


۱- پیش از ادامه ی مقالات پرخاشگری٬ بر اساس واکنش برخی از خوانندگان٬
لازم دیدم چند نکته مهم را توضیح دهم. ما در اینجا برای خوش‌آیند یا
بدآیند کسی نمی نویسیم. ما کلیتی از تاریخ امروز و تاریخ گذشته را مدّ
نظر داریم که متاسفانه اشخاص کمی به این کلیت توجه می کنند. برای ما سیاه
سیاه و سفید سفید وجود ندارد. در هر چیزی که ضرری بوده٬ محاسنی نیز بوده
و در هر چیزی که منفعتی بوده٬ کاستی و اشکالاتی نیز بوده. فرق نمی کند که
این چیز٬ حکومت باشد یا سازمان و گروه سیاسی مخالف حکومت. ما در نوشته
هایمان در صدد کشیدن خط قرمز نفی «مطلق» بر حکومت یا حزب و سازمان خاصی
نیستیم. ما با ذکر دو کلمه ی خائن و وطن فروش٬ یا ظالم و جابر٬ چیزی را
نفی مطلق٬ یا به کار بردن کلمات تحسین آمیز٬ همان ها را به طور مطلق
تایید نمی کنیم.

۲- تاریخ کشور ما٬ به‌رغم منقطع بودن -که مانع رشد طبیعی و موزون کشور ما
شده- و به‌رغم تخریب گذشته توسط آیندگان٬ یک سیستم در هم پیچیده و فعال
است. دو بخش اصلی این سیستم را «حکومت» و «ملت» تشکیل می دهد. هر یک از
این ها اجزایی دارند که شمارش تک تک آن ها یا بیان روابط میان آن ها به
سادگی ممکن نیست و کار ده ها جلد کتاب تاریخ یا جامعه شناسی اجتماعی است.
ما با چنین سیستمی کار داریم. مقالات ما معطوف به این سیستم در هم پیچیده
است و هر بار بخشی از آن را به قلم می آوریم تا بلکه تصویری کلی از
مجموعه ی آن به دست آوریم.

۳- تمام بخش های تشکیل دهنده ی این تاریخ -چه تاریخ معاصر چه تاریخ گذشته
و چه تاریخی که در آینده ساخته خواهد شد- بر یکدیگر تاثیر می گذارند و
یکی دیگری را ساخته و تکامل بخشیده٬ و یا تخریب می نمایند. آن چه در
تاریخ کشور ما مشهود است٬ نه تنها تخریب بخشی از سیستم توسط بخشی دیگر
رایج بوده٬ بلکه اصولا هر کس قدرتی در اختیار داشته در صدد تخریب کل
سیستم بوده و این کاری ناممکن است چرا که تخریب کل یک سیستم به معنای مرگ
آن است؛ مانند مرگ یک اندامواره ی زنده. ما در صدد هستیم اگر بتوانیم راه
های تغییر رفتار آن چه «ملت» نامیده می شود را پیدا کنیم تا به جای تخریب
و حذف مطلق٬ به تصحیح و پذیرش تمام قطعات بدنه جامعه اقدام نماییم.

۴- تاریخ٬ امری تجریدی نیست. برای هر دوره ی آن مثال هایی وجود دارد. این
مثال ها٬ بر اثر دوستی ها و دشمنی ها٬ در طول زمان و حتی در خود زمان
عملکرد این مثال ها ٬ به نادرستی تحریف شده اند و تغییر شکل داده اند.
اگر زشتی بوده٬ در اثر دوستی تبدیل به زیبایی شده. اگر زیبایی بوده٬ در
اثر دشمنی تبدیل به زشتی شده. حال وظیفه ی ماست که زشت و زیبا را -که آن
هم مطلق نیست و نسبی است-٬ از میان خروارها لجنِ دروغ و کینه بیرون بکشیم
و هر چه را که هست -چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید- نشان دهیم.

۵- اینترنت عرصه اشخاص عبوری است. کسی که مثلا برای خرید یک دوره کتاب
تاریخ٬ یک میلیون و هفتصد هزار تومان پول می پردازد٬ حتما می خواهد از
این کتاب چیز جدیدی به دست آورد. ولی اینترنت عرصه ی گذر و نظر رایگان
است.

در اینترنت برخی در سطح تیتر می مانند. اگر تیتر موافق طبع شان باشد به
تحسین می پردازند وگرنه نویسنده را به زیر تیغ می برند. برخی در سطح متن
می مانند و به عمق آن توجه ندارند. سرعت تغییر مطالب و ماهیت سطحی
اینترنت فرصت نمی دهد که این گونه افراد بخواهند یا بتوانند به عمق موضوع
توجه کنند و ببینند حرف اصلی نویسنده چیست. هر چه هست به ظاهر متن بسنده
می کنند و نویسنده را مورد تایید یا انتقاد قرار می دهند.

به عنوان مثال اگر در تیتر یا متن٬ تاییدی از عملکرد حزب توده ی ایران
صورت بگیرد٬ مخالفان توده٬ فوری به نویسنده انگ توده ای می زنند و او را
کمونیست و وابسته به روسیه می خوانند. اگر در تیتر یا متن٬ تاییدی از
عملکرد نظام شاهنشاهی صورت بگیرد٬ مخالفان سلطنت٬ فوری به نویسنده انگ
سلطنت طلبی می زنند و او را حقوق بگیر خانواده ی پهلوی و عربستان و
امثالهم می نامند. اگر در تیتر یا متن٬ تاییدی از عملکرد مهندس موسوی و
آقای کروبی و خانم رهنورد صورت بگیرد٬ مخالفان اینها٬ فریادشان به هوا
بلند می شود که این نویسنده وابسته به جمهوری اسلامی است و جنایت های دهه
ی شصت را نادیده گرفته است و انکار می کند.

مثال ها بی شمار است. این همان دیدگاهی است که اگر بخواهیم جامعه ی آزاد
و واقعا دمکراتیک در آینده داشته باشیم٬ باید در خودمان که «بخش ملت»ِ
سیستم تاریخ هستیم تغییر دهیم و این تغییر باید بنیادی باشد. اولین کاری
که در جهت این تغییر می توانیم انجام دهیم٬ همین آشکار کردن تدریجی عیب
این نوع نگاه ناقص و صد در صدی و غیر سیستمی است.

۶- آن هایی که از تاریخ خبر دارند٬ هرگز این چنین بی گدار به آب نمی
زنند. حزب توده برای آنان٬ یک حزب «یک جمله ای» نیست که بتوان بر آن به
آسانی قلم کشید؛ «جمله ای» که معمولا این است: خائن وطن فروش وابسته به
اجنبی. همین مخالفان اگر نیک دقت کنند خواهند دید که بدتر از این حزب و
اعضای رهبری آن٬ کسانی که امروز در خارج از ایران فعالیت می کنند٬ «و از
جمله خودشان»٬ وابسته ی فکری و مالی و ایدئولوژیک و غیره به کشور غربی یی
که در آن ساکن هستند می باشند٬ و برخی حتی آشکارا خواهان حمله ی نظامی
غرب به ایران و نابود کردن نظام فعلی ایران هستند! فرق خائن و غیر خائن
ظاهرا در این است که یکی طرفدار شوروی سابق بوده و یکی امروز طرفدار غرب
است!

آن هایی که با خشم و نفرت٬ یک خط تیره بر تاریخ حزب توده می کشند و وجود
نحس آن را از تاریخ پاکیزه ی ایران حذف می کنند٬ نه مرتضی کیوانی می
شناسند٬ نه هوشنگ ابتهاجی٬ نه به آذینی٬ نه پوری سلطانی‌یی و نه ده ها
روشنفکر و صدها هوادار ایران دوست و وطن پرستی که لااقل در سال های اولیه
ی تشکیل این حزب٬ هم خود را ساختند و هم جامعه ی پیرامونی شان را.

به همین مقیاس بگیرید نفرت از حکومت پهلوی را که چشم های مخالفان را کور
کرده و از سر تا پای آن را نحس و نجس می دانند. آن ها حتی نمی دانند که
بنیان علم و دانش مدرن در ایران به دست پهلوی به ضرب و زور گذاشته شد چرا
که سنتی ها و مذهبی ها علم و دانش مدرن نمی خواستند و زبانی جز زبان زور
نمی فهمیدند؛ و ده ها و صدها مورد دیگر از این قبیل.

۷- مثال زدن٬ آن هم در حجم محدود این یادداشت٬ به کلیت متن آسیب می زند و
حق مطلب را ادا نمی کند ولی چاره چیست که برای افراد سطحی نگر٬ تا مثالی
زنده و آشکار زده نشود٬ امر بر آنان روشن نمی شود. عبوری ها و گذری ها٬
از همین مطلب هم تل هیزمی خواهند ساخت و آتش شرّی بر خواهند افروخت اما
ما را از این خشم و خشونت ها و عصبیت ها هراسی نیست. ما می خواهیم راه و
مسیری را نشان دهیم که امروز کمتر نویسنده ای به آن می پردازد و یکی از
دلایل عدم پرداختن به آن٬ ترس از همین هوچی‌گرهایی ست که همه جا دور و بر
ما را گرفته اند و هر اندیشه ی جدیدی را در همان بدو به وجود آمدن اش
شهید می کنند.

۸- می گویند: پندار نیک٬ گفتار نیک٬ کردار نیک و این شعاری است زیبا و
جامع که می توان بسیار از آن آموخت. یکی از نکاتی که این شعار به ما می
آموزد این است که موضوع٬ از پندار یا اندیشه آغاز می شود. این پندار اگر
نیک باشد٬ به گفتار نیک می رسد. و گفتار نیک است که در نهایت به کردار
نیک ختم می شود. کسانی که گفتارشان نیک نیست٬ پندار نیکی هم ندارند. شاید
نادارندگان پندار نیک مدتی را برای فریب مردم با گفتار نیک و رنگ و روغن
زده صرف کنند اما این دروغ در زمان طولانی بخصوص در مرحله کردار٬ آشکار
می شود. و از همه مهم تر این که اگر گفتار امروز ما نیک نباشد٬ باید
مطمئن باشیم که کردار امروز و آینده ی ما نیز نیک نخواهد بود.

کسی که امروز با گفتار و نوشته٬ خواهان در هم ریختن هر چه که بوده و هست
می باشد٬ کسی که در صدد حذف هر آن چه که دشمن و مخالف می پندارد باشد٬
کسی که فقط سیاه و سفید ببیند و بدتر از آن خود را سفید مطلق و دیگران را
سیاه مطلق بپندارد٬ و این ها را بر زبان بیاورد٬ از او انتظار کردار نیک
در آینده ی ایران نمی توانیم داشته باشیم. قصد ما این است که اگر
بتوانیم٬ پندار نیک واقعی و گفتار نیک واقعی را به کردار نیک واقعی تبدیل
کنیم و آینده ی ایران مان را با کردار نیک بسازیم. در این صورت تاریخ ما
تاریخی ادامه دار و غیرمنقطع خواهد بود و این ادامه دار بودن به رشد و
نمو تدریجی و تکاملی٬ و پیشرفت و سعادت دراز مدت ملی ختم خواهد شد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016