گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان![]()
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
11 تیر» داعشِ ايرانی، داعش عربی؟ ب. بینياز (داريوش)2 تیر» آيات شيطانی، هانس يانزن، مترجم: ب. بینياز (داريوش)
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! تکرار غمانگیز تاریخ ٬ب. بینیاز (داریوش)![]() معمولاً بخشی از حوادث تاریخی تکرار میشوند: بار نخست در شکل واقعی و تراژیک خود و بار دیگر در شکل کاریکاتور و «کُمدی». ایرانِ ساسانی نه با مرگ یزدگرد سوم که با مرگ (قتل) خسرو دوم معروف به خسرو پرویز از هم فرو پاشید. خسرو پرویز به دلیل کودتای بهرام چوبین نزد موریکیوس امپراتور بیزانس پناهنده شد و توانست یک سال بعد در سال 591 میلادی با کمک نیروهای نظامی بیزانس به قدرت برسد. پس از قتل موریکیوس در سال 602 میلادی توسط فردی به نام فوکاس، خسرو پرویز از بیزانس میخواهد که قاتل موریکیوس را به او تحویل بدهند تا بتواند از این طریق از یار و پدر همسرش خونخواهی کند. بیزانس از تحویل فوکاس به شاهنشاه ایران خودداری میکند. شاه ایران نیز درصدد برمیآید که علیه بیزانس اعلام جنگ کند. اما شاه ایران پیش از آغاز جنگ علیه بیزانس متوجه میشود که لخمیان (امارت لخمیان که پایتختاش در حیره بود و سنگرِ دفاعی در برابر اعراب بادیهنشین محسوب میشد) با بیزانس روابط دوستی و مخفیانه برقرار کرده است. به همین دلیل خسرو پرویز پیش از اعلام جنگ علیه بیزانس، امیرِ لخمیان که نعمان سوم نام داشت را به قتل میرساند و عملاً امارت حیره را از بین میبرد و یکی از هواداران خود به نام ایاس بن قبیصه طایی را به جای نعمان سوم میگمارد. به هر رو، خسرو پرویز در سال 602 میلادی پس از متلاشی کردن امارت لخمیان و اطمینان از پشت جبههاش به بیزانس اعلام جنگ میکند. شاه ایران ابتدا قلعه دارا تصرف کرد و سپس وارد خاک امپراتوری بیزانس و تا حوالی قسطنطنیه پیش رفت. این جنگها تا سال 608 میلادی به نفع ایران پیش میرفت تا سرانجام در سال 610 هراکلیوس علیه فوکاس قیام میکند و برای راحت کردن دل شاهنشاه ایران قاتل موریکیوس را نیز به قتل میرساند. در حقیقت میباید در این زمان، خسرو پرویز به خواست بیزانس برای صلح پاسخ مثبت میداد که نداد. زیرا او متوجه بحران حکومتی در بیزانس شده بود و آرزوی بازسازی ایران هخامنشی را در سر میپروراند. او در ادامهی جنگهایش علیه بیزانس توانست از سال 614 به سوی فلسطین و مصر حرکت کند و سرانجام موفق شد مناطق بیزانس را تا مصر اشغال کند (618 میلادی). اگرچه مرزهای ایران با اشغال این مناطق هنوز به اندازهی مرزهای عصر هخامنشی نشده بودند ولی تبلیغات خسرو پرویز و روحانیت زرتشتی چنین وانمود میکردند. سرانجام هراکلیوس - که قصد داشت قسطنطنیه را رها کند- با کمک پولهای کلیسا توانست یک سپاه بزرگ گردآوری کند تا در برابر خسرو پرویز بایستد. نخستین حملهی بیزانس در سال 621 میلادی در ارمنستان رخ داد. نیروهای خسروپرویز در این جا شکست سختی از بیزانس میخورند و بیزانس مناطق سوریه و فلسطین تا مصر را به عربها- سریانیها واگذار میکند (همین سال یعنی 621/622 میلادی به سال عربها و بعدها به اسلامی تبدیل میشود). خسرو پرویز پس از این شکست باز هم پیشنهاد بیزانس برای صلح را نمیپذیرد: تمامی مضمون صلح بیزانس در این خلاصه میشد که هر دو طرف به مرزهای پیش از جنگ (پیش از سال 602میلادی) برگردند. ولی باز شاه ایران و روحانیت زرتشتی نمیپذیرند. جنگ ادامه مییابد و سرانجام یک بار دیگر در اواخرِ سال 627 میلادی سپاهیان ایران و بیزانس در نینوا با هم رو به رو میشوند. در این جا ارتش ایران چنان شکستِ سختی از بیزانس دریافت میکند که عملاً امپراتوری ساسانی کمرش میشکند (آغاز سال 628 م.) و ایران به سدها پاره تقسیم میشود که هر کدام از این مناطق زیر حاکمیت یک حاکم محلی قرار میگیرند. چند ماه بعد در سال 628 خسرو پرویز دستگیر میشود و در زندان به قتل میرسد. مروری کوتاه بر رویکرد خسرو پرویز در برابر بیزانس، ماهیت ایدئولوژیک دستگاه قدرت سیاسی ساسانی را به خوبی نشان میدهد. - خسرو پرویز به دلیل قتل موریکیوس که برای او هم پدر بود و پدر زن به بیزانس اعلام جنگ میکند. خونخواهی یکی از اصول اخلاقی در آن زمان - در ایران - بود. تا این جا شاید بتوان این جنگ را در چارچوب مناسبات آن روزگار توجیه کرد. - ولی خسرو پرویز میتوانست پس از قتل فوکاس - قاتل موریکیوس- عملاً جنگ را به پایان برساند، ولی چون متوجهی بحران حکومتی بیزانس شده بود، ایدهی بازسازی قلمرو هخامنشی به سرش زد و به جنگ ادامه داد. - پس از شکست ارتش ایران از بیزانس در سال 621/622 میلادی باز خسرو پرویز پیشنهاد صلح بیزانس مبنی به بازگشت به مرزهای پیش از سال 602 میلادی را رد کرد. در حقیقت خسرو پرویز دو بار امکان داشت که به جنگ پایان بدهد ولی از لحاظ ایدئولوژیکی آنچنان دچار توهم شده بود که حاضر به پذیرش واقعیت نبود. او 25 سال علیه بیزانس جنگید و ایران را به اوج بدبختی و فلاکت سوق داد. حاصل این جنگها علیه بیزانس، یک ایران پاره پاره شده و فاقد تمرکز بود. از سال 628 تا 632 که یزدگرد جوان (حدود 14 تا 15 ساله) به پادشاهی برگزیده شد، ایران 10 پادشاه عوض کرد. ولی دیگر دیر شده بود. مسیر تاریخی پس از آن برای خوانندگان روشن است. رفتار رژیم ایدئولوژیک - دینی کنونی ایران در طی این 36 سال، تکرار کاریکاتورگونهی آخرین شاه (واقعی) ساسانی است. خسرو پرویز ساسانی میخواست قلمروی ایران را به سطح قلمرو هخامنشی برساند - چیزی که شرایط تاریخیاش از بین رفته بود- که به نابودی ایرانشهر منجر گردید؛ و رژیم دینی کنونی در صدد بود تا قلمرو و مناطق نفوذ خود را به سطح امپراتوری ساسانی برساند!! موردی که باز هم شرایط تاریخیاش از بین رفته است. تلاشهای رژیم اسلامی ایران در عراق (میانرودان)، لبنان، فلسطین، یمن و افغانستان برای ایجاد مناطق نفوذ در همین راستای ایدئولوژیکی قابل توجیه است. حال ببینیم که رژیم دینی ایران سی و هفتمین سالش را چگونه پشت سر خواهد گذاشت! توافق هستهای ایران با غرب، شکستِ سیاستهای ایدئولوژیکی رژیم دینی است. این شکست، یک شکستِ نظامی، اقتصادی و سیاسی است؛ شکستی که علیرغم شکل متفاوتش در گوهر خود تفاوتی با شکستِ ایران از بیزانس در سال 628 میلادی ندارد. Copyright: gooya.com 2016
|