گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
10 تیر» چرا خطوط قرمز خامنه ای فقط درباره مذاکرات هسته ای نیست؟ مقاله اکبر گنجی در افینگتون پست5 اردیبهشت» چراغ سبز خامنه ای به آمريکا، مقاله اکبر گنجی در نشنال اينترست
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! خامنهای و اوباما چگونه توافق هستهای را اجرايی خواهند کرد؟ مقاله اکبر گنجی در هافينگتون پستحقيقت برخلاف ظواهر مدعيات اوباما و خامنهای است. روابط ايران و آمريکا با اين گفتوگوهای علنی، بلندپايه و بلندمدت تغيير کرد. دو کشور در جای پيشامذاکره قرار ندارند و اين امر بيش از هر چيز ديگری موجب نگرانی اسرائيل و دولتهای عرب منطقه شده استاين مقاله در ۲۹ ژوئيه ۲۰۱۵ در هافينگتون پست منتشر شد [برای دریافت منابع و مراجع مقاله نسخهی پیدیاف آن را باز کنید] با تأييد آيت الله خامنه ای دولت روحانی وارد مذاکره مستقيم و علنی با دولت اوباما شد و پس از ماه ها مذاکره، توافق وين به دست آمد و به تصويب شورای امنيت سازمان ملل رسيد. مسأله اصلی در حال حاضر به تصويب رساندن اين توافق توسط کنگره آمريکا و مجلس ايران است. مقايسه تفاوت های رفتاری پرزيدنت اوباما و آيت الله خامنه ای در اين زمينه قابل توجه بسيار است. پرسش اين است: اين دو برای اجرايی کردن توافق هسته ای چه کرده و می کنند؟ اول- کار اوباما بسيار پيچيده و دشوار و کار آيت الله خامنه ای آسان است. اين وضعيت محصول دو ساختار سياسی متفاوت دموکراتيک و ديکتاتوری است. اگر خامنه ای توافق را شخصاً تأييد کند، شورای عالی امنيت ملی و مجلس نيز به راحتی آن را تصويب خواهند کرد. اما "دموکراسی لابی های آمريکا" اوباما در برابر کنگره ای قرار داده که تحت سيطره لابی های گوناگون است که هر يک منافع خود را دنبال می کنند. در اين ميان دولت اسرائيل و لابی اسرائيل در آمريکا بيش همه نقش بازی خواهند کرد. نسبت کنگره آمريکا با نتانياهو را سناتور ليندسی گراهام به خوبی بيان کرده است. او خطاب به نتانياهو گفت : کنگره آماده حرکت تحت رهبری شما است. چاک هيگل - سناتور سابق و وزير دفاع قبلی دولت اوباما- در سال ۲۰۰۸ گفته بود: "واقعيت سياسی اين است که لابی يهودی افراد زياد را در آمريکا با ترس و تهديد خاموش کرده است و در واشنگتن هر گونه اظهار نظری درباره اسرائيل گونه ای توهين به مقدسات به شمار می آيد". در اعتراضی ديگر گفته بود: "من يک سناتور آمريکايی هستم، نه يک سناتور اسرائيلی...اولويت نخست من همان است که به خاطرش در سنا به قانون اساسی ايلات متحده سوگند ياد کردم، به قانون اساسی ايلات متحده، نه به يک رئيس جمهور، نه به يک حزب، نه به اسرائيل". با توجه به اين واقعيت، نتانياهو به عنوان دشمن توافق هسته ای ، جنگ با اوباما را از طريق کنگره دنبال خواهد کرد. اوباما می داند که نتانياهو به هيچ توافقی جز تسليم مطلق ايران (کاپيتولاسيون) قانع نمی شود. "نتانياهو آمريکا را به سمت جنگ با ايران هدايت کرد، اما نتيجه توافقی است که از آن متنفر است". دوم- اوباما به آب و آتش می زند تا توافق هسته ای را به تصويب برساند. تمام سرمايه خود را روی اين توافق گذاشته است. تمام هزينه های توافق را شخصاً پذيرفته و می پردازد و سود آن( ثبت تاريخی توافق هسته ای و بهبود احتمالی روابط با ايران به نام اوباما) نصيب او خواهد شد. اما آيت الله خامنه ای مطابق سنت هميشگی اش، صرفا به دنبال سود بردن بدون هزينه دادن است. اگر توافق به دستاوردهای ارزشمندی منتهی شود، همه رهبران نظام مجبورند اعلام کنند که تحت رهبری خردمندانه رهبر فرزانه به چنين دستاوردی دست يافتند. اگر هم پيامدهای منفی ای برای ايران داشته باشد، اعلام خواهند کرد که تيم مذاکره کننده- تحت رهبری حسن روحانی- با ناديده گرفتن خطوط قرمز رهبری مسئول اين خيانت و فاجعه هستند. چند وقتی است که نيروهای افراطی جمهوری اسلامی توافق هسته ای را "ترکمانچای جديد" قلمداد می کنند. رهبر خودکامه جمهوری اسلامی که حقوق بشر را به نحو سيستماتيک نقض می کند، در طول دوران ۲۶ ساله رهبری حتی يک مصاحبه رسانه ای نداشته که به پرسش ها و انتقادها پاسخ بگويد. سوم- آيت الله خامنه ای ميان بلوک بندی های ساختار سياسی ايران در حال بازی است. اگر چه به پيامدهای توافق يا عدم توافق هسته ای برای حفظ جمهوری اسلامی می انديشد ، اما گوشه چشمی هم به نيروهای سياسی داخلی داشته و به هيچ وجه قصد ندارد که مهمترين نيروهای حامی خود را دلسرد و ناراضی کند. در دوره مذاکرات "تفاهم لوزان"، نيروهای محافظه کار تا مرحله پايان دادن به مذاکرات پيش رفتند. هاشمی رفسنجانی که از عمليات آنان آگاه شد، از روحانی خواست که به ديدارش برود. اما روحانی به شدت گرفتار بود. به همين دليل، با توجه به فوريت موضوع، هاشمی رفسنجانی به ديدار روحانی رفت و به او گفت که بايد به سرعت به نزد آيت الله خامنه ای رفته و محکم بايستد و کوتاه نيايد. حسن روحانی هم يک راست به نزد خامنه ای رفت و گفت: اگر نظر شما هم با اينها يکسان است، من استعفا می دهم و فقط يک انتخابات رياست جمهوری برای شما برگزار می کنم تا جانشينم انتخاب شود. خامنه ای عقب نشينی کرد و ادامه مذاکرات و توافق را تأييد کرد. بدين ترتيب، مخالفان عقب نشستند و "تفاهم لوزان" حاصل شد. پس از توافق نهايی وين، خامنه ای در نماز عيد فطر (۱۳۹۴/۰۴/۲۷) گفت که بايد مسير قانونی تصويب توافق هسته ای طی شود. ولی افزود: "مصالح ملی" بايد ملاک تصويب يا عدم تصويب قرار گيرد. همان روز در ديدار با مسئولان نظام دوباره تأکيد کرد که در تصويب توافق هسته ای به دنبال "منافع ملی" باشند. او دو نکته را آگاهانه مجهول باقی گذارد. الف- موافقت يا مخالفت خود با توافق وين. ب- مسئول تصويب قانونی توافق هسته ای شورای عالی امنيت ملی است يا مجلس شورای اسلامی؟ اين نحوه رفتار را با رفتار اوباما مقايسه کنيد: اوباما دقايقی پس از "تفاهم لوزان" در ۳ آوريل و "توافق نهايی وين" در ۱۴ژوئيه در کاخ سفيد با مردم سخن گفت. مصاحبههای ۵ آوريل و ۱۴ژوئيه با توماس فريدمن، ۲۱ می با جفری کلدبرگ، ۲۱ ژوئيه با جان استوارت، ۷ ژوئيه با NPR و ۲۳ ژوئيه با BBC را ترتيب داد. اوباما در ۱۴ مه در کمپ ديويد با رهبران عرب کشورهای حوزه خليج فارس ديدار کرد تا آنها را درباره توافق هستهای توجيه کرده و رضايت آنان را جلب کند. اوباما در ۲۲ مه در کنيسه يهوديان واشنگتن در اين مورد سخنرانی کرد. در ۲۱ ژوئيه در نشست ملی کهنه سربازان آمريکا در شهر پيتزبورگ در اين مورد سخنرانی کرد. سخنرانیهای هفتگی خود را هم به اين امر اختصاص داد. اوباما که به خوبی آگاه بود که نتانياهو قصد دارد تا کليه يهوديان آمريکا را عليه توافق هستهای بسيج کند، آگاهانه به دنبال جذب يهوديان آمريکا رفت. گفتوگوهای او با يهوديانی چون توماس فريدمن، جفری کلدبرگ، جان استوارت و سخنرانیاش در کنيسه يهوديان واشنگتن دقيقا با همين هدف صورت گرفت. جان کری هم با ۱۲۰ تن از رهبران "کنفرانس سازمان های بزرگ يهودی آمريکا" در پشت درهای بسته نشست توجيهی "پر تنشی" داشت. با اين حال، موفقيت اوباما را نمیتوان در اين مورد ناديده گرفت. اينک ۵۹ درصد يهوديان آمريکا از توافق هستهای حمايت به عمل می آورند. چهارم- اوباما از دوران نامزدی رياست جمهوری استراتژی حمله نظامی به کشورها را نادرست خوانده بود که به پيامدهای بسيار بدی منتهی می شود. در واقع او سوار بر موج اجتماعی ضد جنگ اواخر دوران جرج بوش شد و وارد کاخ سفيد شد. او سياست آمريکا در رابطه با کشورهايی چون کوبا و ايران را هم نادرست خواند و از قصد خود برای مذاکره سخن گفت. پس از تفاهم لوزان نيز دائما اين مدعا را تکرار کرد که سه راه بيشتر وجود ندارد: توافق هسته ای، افزايش تحريم های کمرشکن، حمله نظامی به ايران. او افزود که تحريم ها هم نهايتاً به حمله نظامی منتهی خواهند شد، برای اين که ايران متقابلاً به برنامه هسته ای اش سرعت خواهد بخشيد. به گفته اوباما، جنگ تنها آلترناتيو توافق هسته ای موجود است. در همين چارچوب، جاش ارنست، سخنگوی اوباما، تظاهرات ۲۳ ژوئيه در واشينگتن عليه توافق هستهای را "تظاهرات در حمايت از جنگ" ناميد. او گفت که خبر دارد که سناتور کروز قصد داشته "تظاهراتی در حمايت از جنگ" بيرون کاخ سفيد برگزار کند. جان کری هم در شورای روابط خارجی گفت که تنها آلترناتيو مخالفان توافق هسته ای بمباران ايران است. پنجم- اوباما و خامنه ای، هر دو تأکيد کردند و می کنند که رابطه ميان دو کشور و سياست های منطقه ای شان هيچ تغييری نکرده است. اوباما برای راضی کردن مخالفان، ضمن گزارش نظارت ها و محدوديت های بسيار گسترده و بلند مدتی که بر برنامه هسته ای ايران تحميل کرده، دائماً بر آمريکا ستيزی، اسرائيل ستيزی، يهودستيزی و تروريستی بودن جمهوری اسلامی تأکيد کرد و گفت که از امنيت اسرائيل و متحدان عرب در برابر تهديدات ايران دفاع خواهد کرد و گزينه نظامی همچنان روی ميز قرار دارد. او در مصاحبه با بیبیسی به درستی گفت که هزينه نظامی کشورهای عرب خليج فارس حداقل ۱۰ برابر هزينه نظامی ايران است. يعنی ايران با اين هزينه نظامی نمیتواند تهديدی برای متحدان آمريکا- با حدود ۶۰۰ ميليارد دلار بودجه نظامی- به شمار رود. خامنه ای نيز متقابلاً از عدم تغيير سياست های منطقه ای جمهوری اسلامی در حمايت از متحدانش- عراق، سوريه، حزب الله ، حماس، مردم بحرين و يمن- سخن گفت. او گفت آمريکا در حالی ايران را به دروغ متهم می سازد که به دنبال سلاح های هسته ای است که خود و اسرائيل دارای هزاران بمب اتمی هستند، آمريکا تنها کشوری است که از بمب اتمی عليه مردم ژاپن استفاده کرده، آمريکا به عراق و ليبی و افغانستان حمله نظامی کرد، در سوريه از تروريست ها حمايت به عمل می آورد از ۴ ماه بمباران مردم يمن توسط عربستان سعودی حمايت به عمل آورده، حکومت منتخب دکتر محمد مصدق را در سال ۱۹۵۳ با کودتا سرنگون کرد و ۲۵ سال به طور مطلق از حکومت شاه حمايت به عمل آورد. اما حقيقت برخلاف ظواهر مدعيات اوباما و خامنه ای است. روابط ايران و آمريکا با اين گفت و گوهای علنی، بلند پايه و بلند مدت تغيير کرد. دو کشور در جای پيشا مذاکره قرار ندارند و اين امر بيش از هر چيز ديگری موجب نگرانی اسرائيل و دولت های عرب منطقه شده است. بی جهت نيست که هاآرتص ژنرال قاسم سليمانی را شريک مخفی آمريکا در ايران قلمداد می کند. جون استورات هم به اوباما گفت که در عراق همراه ايران عليه داعش می جنگيد و در يمن همراه با عربستان سعودی عليه ايران(دقيقه ۵ و ۳۰ ثانيه). منبع: راديو زمانه - ۰۸ مرداد ۱۳۹۴ Copyright: gooya.com 2016
|