گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
2 مهر» محکومیت سعید شیرزاد به پنج سال حبس تعزیری19 شهریور» نامه ای از سعید شیرزاد درباره وضعیت زینب جلالیان
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! نامه سعید شیرزاد از رجاییشهر: باید برای معلمان دربند جشن بگیریم
به گزارش «سحام» به نقل از کانون مدافعان حقوق بشر کردستان، سعید شیرزاد در دوازدهم خرداد ماه سال ٩٣، در محل کار خود در پالایشگاه تبریز بازداشت و ابتدا به زندان اوین منتقل شد و پس از مدتی به دلیل اعتراض و پیگیری مشکلات صنفی زندانیان، با وجود عدم برگزاری دادگاه و بازداشت موقت به زندان رجایی شهر تبعید شد. این فعال مدنی که بیست و یکم شهریورماه سال جاری در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران محاکمه شده بود، در دادگاه بدوی به ۵ سال زندان محکوم شده است. این فعال حقوق کودکان در زمینه آموزش کودکان کار و خیابان که بخشی از اتهاماتش کمک به مشکلات آموزشی کودکان زندانیان سیاسی است، نخستین بار در ٣١ مرداد ماه سال ٩١، زمانى که براى امداد و کمکرسانى به مردم زلزلهزدگان آذربایجان شرقى به اهر رفته بود، بازداشت و پس از گذراندن ١٩ روز با قید کفالت از زندان آزاد شده بود. سعید شیرزاد که هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج به سر میبرد، در نامه خود رو به افکارعمومی مینویسد: بیاید در این جهان پر از تبعیض و ترویز، حتی تبعیضی پررنگتر در وجدانمان بیدار، جای معلمانی را که این روزها به جای نشستن در کلاس درس به نام انسانیت در زندان هستند، یا نقشهایمان در بادکنکها پر کنیم و با شاخههای زیتون در کنار کودکان شینآباد، کامیاران و یرباز با هدایایی از جنس انسانیترین انسانیتها، با همان زبان کودکانه و به همراه غزه، کوبانی، دارنور، حلب، صنعا، قندهار و فلوجه به سوی جهان بدور از جنگ، خشونت و تبعیض به پرواز در آوریم و جهان شایستهی کودکان را با هم آرزو کنیم. متن کامل این نامه به شرح زیر است: ای کودک بی سرزمین شب میشکنه طاقت بیار باز بوی غریبانهی ماه مهر آمد و دستان کوچکی که هر چیزی بدست دارند بجز مدادهای رنگی و دفترهای نقاشی، ماه مهر در غیاب معلمانش از راه رسید، ماهی که کودکانش در خیابان و سر چهار راهها و بازار کار، کودکی گمشدهیشان را سر میکنند و معلمانش پشت میلههای زندان… آهای بچهها: بیاید بار دیگر در رویاهایمان پرواز کنیم و سرود بخوانیم، سرودی برای جهان شایستهی کودکان و با هم در کوه و بیابان، در شهر و خیابان، در خانه و مدرسه و در هر کجا که میخواهیم بدون هیچ سیم خادرداری نه بر دیوار و نه بر دهان با زبان کودکانه نغمه سردهیم: هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید به جوش آمدهست خون درون رگ گیاه بیاید در رویاهایمان در جهانی به دور از خشم و نفرت، جهانی بدون نیمکتهای خالی و همانی خسته از کار کودکان و جهانی از پرکشیدن جغد شوم فقر پرواز کنیم. بیاید با هم در رویاهایمان نه جنگ با میدانهای مین برویم و اسلحههایمان، نه اسباببازیهای کودکانه که واقعیترین و سهمگینترین سلاح را بر دوش بکشیم، سلاحی از شاخههای گل که با اون دیگه هیچ بچهای پاشو روی مین جا نمیذاره… بیاید با همان شاخههای گل به دیدار تمام مردم دنیا برویم و از آنها گله کنیم، از تمام مردم دنیا گلایه کنیم که: گناه بچهها چیه میون این قرن جنون که بیصدا پرپر میشن تو شعلههای جنگ و خون گناه بچهها چیه که سرپناهی ندارن که شبها با حسرت و بغض سر روی بالش میذارن و با هم فریاد بزنیم: کودکیمان را به ما بازگردانید، فریاد بزنیم معلمانمان را آزاد کنید، فریادی به دور از هرگونه مواضع سیاسی و به دور از جنسیت، ملیت، قومیت، مذهب و نژاد. بیاید بالاتر از هر فریادی، فریاد برکشیم: کودکان مقدمند بر هر مصلحت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی. بیاید با دغدغههای خانعلی، صمد، فرزاد و کرامت نوای انسانیت و جهان بیطبقه را زمزمه کنیم. بیاید برای معلمان دربندمان به جای سیاه پوشیدن با شاخههای زیتون ماه مهرمان را اگر چه به اجبار بدون رسول بداغی، علیاکبر باغانی، عبدالرضا قنبری و … جشن بگیریم. بیاید در این جهان پر از تبعیض و ترویز، حتی تبعیضی پررنگتر در وجدانمان بیدار، جای معلمانی را که این روزها به جای نشستن در کلاس درس به نام انسانیت در زندان هستند، یا نقشهایمان در بادکنکها پر کنیم و با شاخههای زیتون در کنار کودکان شینآباد، کامیاران و یرباز با هدایایی از جنس انسانیترین انسانیتها، با همان زبان کودکانه و به همراه غزه، کوبانی، دارنور، حلب، صنعا، قندهار و فلوجه به سوی جهان به دور از جنگ، خشونت و تبعیض به پرواز درآوریم و جهان شایستهی کودکان را با هم آرزو کنیم. Copyright: gooya.com 2016
|